تردیدی وجود ندارد که قیام امام حسین و یاران معدودش در برابر دستگاه نامشروع یزید، از بی بدیل پدیده هایی است که چشم تاریخ بشریت و صفحات تاریک و روشن آن، در خود دیده است.
قیام شکوهمند اباعبدالله الحسین با هر قرائتی که به آن نظر کنیم؛ چه امام را شهیدی آگاه بدانیم که آگاهانه راه نهضت را به پیش گرفت و از ابتداء تا انتهای قضایای کربلا را ریز به ریز و مو به مو می دانست و چه هم امام را شهیدی جاویدی بدانیم که از اول تا فرجام حادثه کربلا را بدون خواسته او دیگران و به خصوص دشمنان برایش رقم زدند، در هر دو صورت، قیام قیامِ منحصر به فرد و شکوهمند و بی بدیل و بی مانندی است که مطالعه واگویه آن، خاطر هر انسانی را در دو جهت مثبت و منفی و قبض و بسط و اندوه و حیرت، متاثر و متحول می سازد.
جهت مثبت و متعالی و شکوهمند، جهت و سمت و سویی از واقعه کربلا و عاشورا است که در آن آیینه تصاویری از انسانهای کامل و فراتر از فلک و ملک را تا همیشه تاریخ به حیرت و بهتِ تماشا می نشینیم و نشسته ایم؛ انسانهای کاملی که به معنی واقعی انسان اند و می سزد که آفریدگار انسان و جهان با وجود آنها بر فلک و ملک فخر بفروشد و آنان را به عنوان پاسخ حلی و عملی در برابر اعتراض فرشتگان به خلقت انسان، قرار دهد؛ که حقا برترین و قانع کننده ترین پاسخ نیز می باشد.
از دریچه این جهت و سمت و سویِ نهضت عاشورا و قیام امام آزادگی است که می شود به واقعه کربلا در قالب دانشگاهی نگاه کرد که امام حسین در موقعیت و جایگاه یک استاد تمام عیار دین و انسانیت، توانسته است بسیاری از آموزه های بلند و پویای مکتب انسان ساز اسلام را در برابر چشمان تیز و نقاد عصرها و نسل های پس از خویش به نمایش بگذارد و به بشریت، خوب و انسانی زیستن و بهتر مردن را بیاموزاند.
بنابر هر دو دیدگاهِ شهید آگاه و نیز شهیدِ جاوید، قسمتی از دشت سوزان کربلا و در مقطعی خاصی از تاریخ به همت امام حسین و یاران بی بدیلش به خصوص خواهرش زینب و برادرش عباس، به دانشگاهی با محتویات برترین و انسانی ترین آموزه های اسلامی تبدیل شد.
نکته حایز اهمیت و توجه در این بخش از بحث این است که اگر قائل باشیم که امام حسین شهیدی جاوید است و چنانکه نویسنده کتاب "شهیدِ جاوید" معتقد است که امام حسین و سایر یارانش از حوادث بعدی ای که در انتظار آنها بود، خبری نداشتند، باز هم از اصل موضوع که دانشگاه بودن عرصه کربلا است، چیزی نمی کاهد و امام نیز همان آموزگاری که از هر فرصت برای تبلیغ و ترویج پیام الهی و انسانی خویش و سرانجام پاییدن رضا و خشم آفریدگار انسان و جهان است، بهره بهینه را می برد و در این جهت ابداً کوتاهی و سستی نمی کند.
پس با این دیدگاه به نظر می رسد هر دو نویسنده کتاب "شهیدِ آگاه" و نیز "شهیدِ جاوید"، در این نکته اشتراک نظر دارند که واقعه کربلا، آیینه تمام نمای قسمتی اعظمی از آموزه های اعتقادی و اخلاقی اسلام عزیز است که توسط استادِ حاذق و لایقی چون حضرت امام حسین و یاران بی مانندش، در برابر چشمان بهت زده ی اعصار و قرون و انسانهای چپیده در درون آنها، روی صحنه نمایش رفت و آن هم نمایشی که امام و یارانش را وادار کردند و به قول امروز جنگ را بر امام و همراهان محدود و معدودش تحمیل کردند و همه راهها به جز جنگیدن و به شهادت رسیدن را بر امام و همسفرانش مسدود کردند و طبق گواهی تاریخ و نقل آن، به امام حسین اجازه داده نشد تا دست زن و بچه هایش را گرفته و در گوشه ای حتی خارج از قلمرو حکومت یزید، به زندگی خویش ادامه دهد.
در هر صورت، واقعه کربلا با آن همه زیبایی ها و زشتی هایی که داشت، از سوی تعدادی از همین مسلمانها بر امام حسین و همسفرانش تحمیل شد و هم دشمنان اهل بیت رسول خدا(ص) کار خود را انجام دادند و هم امام حسین؛ نواده رسول گرامی اسلام و یاران بی مانندش، اگر چه در برابر توطئه ی عظیم و شاید هم از قبل طراحی شده قرار گرفتند؛ اما مهم این است که خود را نباختند و حتی از همان شرائط و اوضاع طاقت سوز و رقت انگیز، کمال استفاده در جهت اهداف الهی و انسانی خویش را بردند و به خلقِ رسا، زیبا و ماندگارترین نقش ها در واقعه کربلا همت گماشتند؛ تا الگویی باشند برای همه ی عصرها و نسل ها در سراسر جهان و تاریخ انسانیت.