تاریخ انتشار :جمعه ۲۸ حوت ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۰۱
کد مطلب : 123924
یا محول الحول ولاحوال...!
در آستانه فرارسیدن نوروز وسال نو خورشیدی قرار داریم.
یکی از دعا هایی که همیشه درتحویل سال خوانده می شود، دعای یا محول الحول والاحوال است. یعنی خداوندا! وضعیت ما را تغییر بده به وضعیت بهتر. اما این وضعیت چه زمانی بهتر می شود؛ اگر ما هم چنان منفعل، بی تحرک و بی خاصیت باشیم وضعیت ما تغییر می یابد و بهتر می شود؟
بی تردید وضعیت ما تغییر پیدا نمی کند، مگر این که فرد و جامعه خود اراده کنند، و بخواهند که تغییر کنند و هم قبل از این بخواهد که تغیری بوجود آید باید به این نکته پی برده و دانسته باشد که حال خوبی ندارد، در وضعیت مطلوب به سر نمی برد، و از خداوند بخواهد که وضعیت مطلوب برای او فراهم سازد.
بنابراین در تغییر احوال این دو نکته لازم است، نخست این که وضعیت مطلوب چه وضعیتی است. دوم این که اراده ای که برای ایجاد وضعیت مطلوب بوجود آید. در این صورت است که وضعیت مطلوب محقق می شود. شاید این پرسش بوجود آید که وضعیت مطلوب دارای چه ویژگی هایی است؟ کدام وضعیت را می توان مطلوب دانست و کدام وضعیت را نامطلوب و ناپذیرفتنی به حساب آورد؟
وضعیت نسبت به جایگاه و منظر هر فردی متفاوت است، ممکن است در دید و نظر کسی یک وضعیت مطلوب باشد، اما به دید دیگری آن وضعیت چندان مطلوب نباشد. مطلوب بودن و نامطلوب بودن امر نسبی است، وضعیتی نسبت به وضعیت دیگر مطلوب دانسته می شود. نسبی بودن به معنای آن نیست که اصلا وضعیت مطلوبی وجود نداشته باشد، حتا همین وضعیت مطلوب را می توان با جامعه های دیگر سنجید و یک تعریف واضح بدست داد.
ما در جامعه زندگی می کنیم که قوم گرایی و نژادپرستی سخن اول و آخر را می زند. هر کدام از اقوام در جایگاهی که قرار دارند خود را بهتر و ارزش مند و مطلوب تر از سایر اقوام می دانند، نگاه برتری جویانه ای دارند. این قوم گرایی سبب شده است که نه تنها هم گرایی و تساهل میان اقوام بوجود نیاید، بلکه بسا از توانایی ها و انرژی ها در این راه ها استحاله و مستهلک شده و ارزش های انسانی را کم رنگ کند.
وقتی می گوییم ارزش های انسانی، منظور آنست که خداوند انسان را "بما هو انسان" کرامت بخشیده، و لقد کرمنا بنی آدم... الی اخر. در نژاد گرایی ها، کرامت انسانی به تعلقات قومی و نژادی او فرو کاسته می شود، ارزش های انسانی به ارزش های نژادی تغییر پیدا می کند. هر کس متعلقات قومی خود را دارای ارزش می داند. در جای دیگری از قرآن کریم می فرماید که ما انسان را از یک مرد و زن آفریدیم، آنگاه قبیله قبیله و شعبه شعبه قرار دادیم برای آن که یکدیگر را بشناسند". بنابراین اساس نژادهای گونا گون و اقوام مختلف آنست که زمینه و بستر شناخت از یکدیگر را فراهم کند.
در نهایت هم کسانی مقرب درگاه خداوند هستند و مشمول نعمت اخروی او قرار می گیرند که تقوای الهی داشته باشند. لذا جامعه ای که قبیله به جای خدا نشسته باشد و بت قبیله به جای خدا پرستیده شود حق و باطل با انتساب به قبیله شناخته شود، آن جامعه یک جامعه مطلوب نیست. این جامعه از هر منظری که نگریسته شود، یک جامعه نامطلوب است، چه از منظر دین نگریسته و چه هم از منظر حقوق بشر امروزی.
کسانی که حقوق بشر امروزی را معیار داوری قرار می دهند نیز به این نکته توجه دارند که تنها منبعی که انسان بودن را منهای تعلقات قومی و نژاد و زبانی او محترم و مکرم می دانند اتکا به خداوند است. اگر انسان به خداوند متکی نباشد و منبع کرامت خود را پروردگار خود نداند از هیچ منبعی نمی تواند کرامت خود را بدست آورد.
لذا دیندار بودن لزوما به معنای فراتر رفتن از نژاد و قوم و قبیله است. آنچه از اهمیت فوق العاده برخوردار است، این که جامعه افغانستان در ردیف کشورهای دین مدار دنیا قرار می گیرد. مردم افغانستان نیز خود را از متدینان دنیا می دانند. اما همین جامعه متدین از نژاد گراترین کشورهای جهان نیز است. یک معنای دیگر این سخن انست که هنوز روح قبیلوی بر روح و روان این مردم حاکم است. اکثر سیاست مداران. حکومت گران و بازیگران عرصه سیاست و قدرت کشورما، دنیا را با عینک نژاد می نگرند.
از برخی گفته ها و نوشته ها گاهی چنین استنباط می شود که حتا خداوند نیز با عینک نژاد نگریسته می شود. این وضعیت برای هر انسانی آزاده ای یک فاجعه است. هم به لحاظ زمانی و هم به جهت مکانی. ما در قرن بیست و یک زندگی می کنیم، قرنی که دنیا چنان بهم فشرده و کوچک شده است که مرزهای گذشته به شدت فرو ریخته و گویا انسان در یک دهکده کوچک زندگی می کند. ایده ها و اندیشه ی نژآد گرایانه و قوم محورانه در این عصر و زمان اندیشه سست بی بنیاد و مبنا به حساب می آید و نوعی واپسگرایی اجتماعی تلقی می گردد که چگونه جامعه وضعیت زمانی خود را درک نکرده و هنوز با اندیشه های ممسوخ و منسوخ و فرو مرده گذشته زیست می کنند.
از سوی دیگر جامعه ما یک جامعه یک جامعه دینی است، روح دینی و بدن با نژاد گرایی هیچ سازگاری ندارد.
لذا آمدن نوروز و سال جدید همان گونه که دست دعا می گشائیم و خداوند را به عظمت او می خوانیم از خداوند بخواهیم که وضعیت ما را دگرگون کند، ما را به سوی یک حالت مطلوب راهنما باشد. هم چنان که از خدا می خواهیم که سیاست و معیشت ما بر مدار درست درآید، این کاستی و بیماری روانی خود را نیز با خدای خود درمیان گذاریم و این وضعیت را یک بیماری مهلک بدانیم و از خداوند بخواهیم که توفیق فرا روی از این وضعیت فراهم کند.
بنابراین در سال جدید یکی از آرزوهای جدید مردم ما آنست که این وضعیت آشفته بهبود پیدا کند، از گرایش های قومی کاسته شود، دنیا در چهره انسانی آن برما به نمایش درآید.


https://avapress.net/vdcirpaz5t1ar32.cbct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما