هواپیمای روسیه در مرز میان سوریه و ترکیه هدف جنگنده های ترکیه قرار گرفت و در خاک سوریه به زمین افتاد.
واکنش ها تا هنوز متفاوت بوده، رئیس جمهور امریکا از عمل ترکیه دفاع کرد و به همتای ترک خود اطمینان داد که از آن کشور حمایت می کند. از مجموع کشورهای اروپایی، تنها آلمان با قاطعیت از عمل کرد ترکیه انتقاد کرد.
سازمان ناتو از حمله ترکیه بر جنگنده روسی دفاع کرد. طرف مقابل ترکیه و پیمان ناتو، سخنان صریح و آشکاری بر زبان آورد. سخنان رئیس جمهور روسیه روشن و قابل درک است. او بر خلاف سیاست مداران و همتایان غربی خود، با صراحت و بدون پرده پوشی و ابهام سخن گفت. او تعبیر از «پشت خنجرزدن» را به کار برد که معنای روشن وغیر قابل تاویل دارد.
یعنی که سوریه و روسیه و هم پیمانان این کشورها، با داعش و تروریزم بین المللی می جنگند، ولیکن کشورهایی هستند که بظاهر مخالف تروریزم هستند؛ اما عملا با تروریسم همدل و هم پیمان هستند و خواهان گسترش نفوذ داعش در منطقه می باشند.
عملکرد روسیه در سوریه و هدف قرار گرفتن هواپیمای آن کشور چند نتیجه را بدست می دهد. یکی این که ترکیه از کشورهای مهم منطقه است که یک حزب سیاسی اسلام گرا بر آن حکومت می راند، این حزب بیش از ده سال است که گرداننده سیاست و حکومت در ترکیه است. بعد از ایجاد بحران در سوریه این کشور یک تغییر صد و هشتاد درجه ای در سیاست خارجی خود نسبت به سوریه بوجود آورد.
قبل از بحران سوریه، ترکیه از حامیان اصلی فلسطینیان شمرده می شد، اما درسالهای اخیر این سیاست کمرنگ شده، چنانچه گفته می شود که آقای اردوغان، مواضع گذشته خود نسبت به اسرائیل را پاک به یک سو نهاده و با اسرائیل همدل شده است. نکته دیگر این که این کشور با این این هویت سیاسی و این ویژگی ها، از تروریزم و داعش حمایت می کند. این پرسش ایجاد می شود، که سیاست حمایت از داعش با چه انگیزه صورت می گیرد و کدام منافع را برای ترکیه اسلام گرای سکولار بهمراه می آورد؟
آیا حمایت ترکیه از داعش به نفع اسلام است؛ به نفع ترکیه است و یا فقط ارضای خود خواهی و لجام گسیختگی و رسیدن به طرح های بلند پروازانه ای خلاف واقع است که آقای اردوغان در ذهن خود می پرورد؟
اگر گفته شود که اردوغان خواهان سقوط رژیم اسد و ایجاد یک رژیم مطابق میل خود در سوریه است و یا می خواهد نوع مذهب رسمی در سوریه را اردوغان برای سوریه تعیین کند. در هر دو صورت جز ارضای خود خواهی او نخواهد بود؛ زیرا در دنیای آزاد کنونی هیچ حکومتی نمی تواند حتا تصور بَرَد که کشوری امیال و خواسته های خود را بی کم و کاست بر دیگران تحمیل کند. کدام کشور در کدام منطقه توانسته است که به این خواسته دست پیدا کند تا اردوغان را تحریض و تحریک کرده باشد که برای نیل به این هدف از هر وسیله حتا تروریزم سود ببرد.
قبل از بحران سوریه، روابط میان آنکارا و دمشق بسیار گسترده بود، گفته می شد که میان رؤسای جمهور دو کشوردوستی شخصی بر قرار است. اما چه شد که ورق برگشت؟! نکته سوم آنست که اگر ترکیه خواهان هژمونی خاورمیانه باشد و بخواهد اسرائیل را از بلند پروازی های خود بازدارد و زمینه سازشناسایی حقوق فلسطنیان باشد، سوریه با نوع رژیم بشار اسد، بهتر می تواند به درد ترکیه بخورد و حامی ترکیه در مبارزه با اسرائیل باشد. چند سال قبل «رجب طیب اردوغان» در سمت نخست وزیر ترکیه، سخنان تندی را با اسحاق رابین نخست وزیر اسرائیل در نشست داووس سویس رد و بدل کرد که موجی از خوش بینی ها را بوجود آورد، این گمان ایجاد شده بود که ترکیه به عنوان یک کشور مسلمان و مهم منطقه به تدریج، گذشته شرمگین همنوایی با اسرائیل را کنار خواهد گذاشت و در کنار مردم فلسطین قرار خواهد گرفت و خواهان احقاق حق آن مردم در برابر اشغال سرزمین شان خواهد شد. ازیک طرف، چون عضو پیمان ناتو است، از حملات نظامی و سیاسی اعضای ناتو مصئون است از طرف دیگرمی تواند کشورهای مهم منطقه را به این محور گرد آورد و جبهه وسیعی علیه زیاده خواهی های اسرائیل بوجود آورد. لذا این کشور شایسته رهبری این جریان در خاورمیانه خواهد بود و در این روند مصر بحران زده وعربستان مرتجع با رژیم قرون وسطی را پشت سر خواهد گذاشت. روی این مبنای خوش بینانه بود که گروه های فلسطینی از طرز برخورد او با مقام های اسرائیلی بسیار استقبال کردند و او را چون قهرمانان ستودند. حتا سران گروه فلسطینی حماس در کنگره حزب عدالت و توسعه حضور پیدا کردند، اردوغان را با القاب و عنوان های بسیاری ستودند. آنچه باعث شد که اردوغان سیاست خود را تغییردهد و به هم نوایی با مرتجع ترین، کثیف ترین و بی ریشه ترین کشورهای عربی منطقه همدل وهمنوا شود، نگارنده دلایل سیاسی، اقتصادی وفرهنگی آن را نمی داند، اما این نکته را خوب می فهمد که خودخواهی درونی و بلند پروازی های آقای اردوغان از یک طرف و وجود اطرافیان متملق و چاپلوس از سوی دیگر، باعث شد که او از شناخت واقعی خود به تدریج دور افتد و در دنیای خیالی و موهوم زندگی کند. در نتیجه هم وجهه اردوغان در جهان اسلام دچار خدشه و خذلان شود و هم توسعه شتاب ناک ترکیه سیرنزولی گیرد و نارضایتی عمومی را بهمراه آورد.
الگوی اسلامی حزب عدالت توسعه نیز با پرسش های بی پاسخی مواجه شود. این سیر نزولی در میان ترک ها بی تاثیر نبود و در نتیجه حزب عدالت وتوسعه اردوغان در انتخابات گذشته صندلی های لازم را بدست نیاورد. نکته چهارمی که قابل ذکر است این که خودخواهی آقای اردوغان، بی باوری جهان اسلام و کشورهای مسلمان به اردوغان بود. حزب و عدالت توسعه را بسیاری از کارشناسان، ادامه حزب نجم الدین اربکان می دانستند که قرائت همگین و هماهنگ با مدرنیته ارایه می دهد و در جهان اهل سنت تنها حزبی است که چهره تابناک و منعطفی از اسلام به نمایش می گذاشت. این نمایش مطلوب، هم برای جهان اسلام می توانست مفید باشد و هم منطقه را بسوی اعتدال و میانه روی سوق می دهد. دیده شد که این پیش فرض ها چندان درست نبود و اردوغان احیای خلافت عثمانی را در ظرف خیال خود می پخت، و خواهان استیلا ترکیه در جهان بود که در نتیجه هم خود را در معرض چالش جدی قرار داد و هم منطقه و جهان اسلام را نسبت به خود بی اعتماد کرد. "حزب عدالت وتوسعه" اکنون چنان از نظرها فرو افتاده و چندان بی ارج و مقدار وخوار شده است که در کنار مرتجع ترین کشورهای منطقه یعنی عربستان سعودی و قطر قرار گرفته و از پلیدترین گروه یعنی داعش حمایت می کند.
سقوط هواپیمای روسی در خاک سوریه به طرفداری از داعش است و تشت رسوایی اردوغان و حزب اسلامی او، بیش از پیش از بام اعتبار کشورهای اسلامی و اذهان مردم مسلمان به زیرافتاد. و این نکته را ثابت کرد که او برای بلند پروازی خود خواهانه خود حاضر است خون هزاران انسان را که در سراسر جهان توسط داعش کشته می شوند، نادیده بگیرد تا به مقصد موهوم خود دست پیدا کند. در فرجام به این نکته اشاره می کنم که سقوط هواپیمای روسی توسط یک کشور مسلمان و به طرفداری از یک گروه تروریست خشن و نابردبار این واقعیت را برملا می کند که آنچه ما بدان گرفتار هستیم از ما است. به قول معروف از ما است که بر ماست. اگر حمایت عربستان سعودی و قطر و ترکیه از داعش نبود، مردم سوریه وعراق این قدر بی رحمانه به خاک وخون کشیده نمی شدند. اگر سعودی ها اندکی خود خواهی های خود را مهار می کردند. مردم یمن این همه آسیب نمی دیدند. اگر پاکستانی ها اندکی انسانی می اندیشیدند، شاید طالبان تا حال به زباله دان تاریخ رفته بود و هکذا و هکذا... بنابراین برای مبارزه با زیاده خواهی غرب در جهان اسلام، نخستین گام توجه به آسیب هایی است که حکومت های جهان اسلام به آن گرفتار هستند و زمینه چپاول وغارت غربی ها را فراهم می کنند.
واکنش ها تا هنوز متفاوت بوده، رئیس جمهور امریکا از عمل ترکیه دفاع کرد و به همتای ترک خود اطمینان داد که از آن کشور حمایت می کند. از مجموع کشورهای اروپایی، تنها آلمان با قاطعیت از عمل کرد ترکیه انتقاد کرد.
سازمان ناتو از حمله ترکیه بر جنگنده روسی دفاع کرد. طرف مقابل ترکیه و پیمان ناتو، سخنان صریح و آشکاری بر زبان آورد. سخنان رئیس جمهور روسیه روشن و قابل درک است. او بر خلاف سیاست مداران و همتایان غربی خود، با صراحت و بدون پرده پوشی و ابهام سخن گفت. او تعبیر از «پشت خنجرزدن» را به کار برد که معنای روشن وغیر قابل تاویل دارد.
یعنی که سوریه و روسیه و هم پیمانان این کشورها، با داعش و تروریزم بین المللی می جنگند، ولیکن کشورهایی هستند که بظاهر مخالف تروریزم هستند؛ اما عملا با تروریسم همدل و هم پیمان هستند و خواهان گسترش نفوذ داعش در منطقه می باشند.
عملکرد روسیه در سوریه و هدف قرار گرفتن هواپیمای آن کشور چند نتیجه را بدست می دهد. یکی این که ترکیه از کشورهای مهم منطقه است که یک حزب سیاسی اسلام گرا بر آن حکومت می راند، این حزب بیش از ده سال است که گرداننده سیاست و حکومت در ترکیه است. بعد از ایجاد بحران در سوریه این کشور یک تغییر صد و هشتاد درجه ای در سیاست خارجی خود نسبت به سوریه بوجود آورد.
قبل از بحران سوریه، ترکیه از حامیان اصلی فلسطینیان شمرده می شد، اما درسالهای اخیر این سیاست کمرنگ شده، چنانچه گفته می شود که آقای اردوغان، مواضع گذشته خود نسبت به اسرائیل را پاک به یک سو نهاده و با اسرائیل همدل شده است. نکته دیگر این که این کشور با این این هویت سیاسی و این ویژگی ها، از تروریزم و داعش حمایت می کند. این پرسش ایجاد می شود، که سیاست حمایت از داعش با چه انگیزه صورت می گیرد و کدام منافع را برای ترکیه اسلام گرای سکولار بهمراه می آورد؟
آیا حمایت ترکیه از داعش به نفع اسلام است؛ به نفع ترکیه است و یا فقط ارضای خود خواهی و لجام گسیختگی و رسیدن به طرح های بلند پروازانه ای خلاف واقع است که آقای اردوغان در ذهن خود می پرورد؟
اگر گفته شود که اردوغان خواهان سقوط رژیم اسد و ایجاد یک رژیم مطابق میل خود در سوریه است و یا می خواهد نوع مذهب رسمی در سوریه را اردوغان برای سوریه تعیین کند. در هر دو صورت جز ارضای خود خواهی او نخواهد بود؛ زیرا در دنیای آزاد کنونی هیچ حکومتی نمی تواند حتا تصور بَرَد که کشوری امیال و خواسته های خود را بی کم و کاست بر دیگران تحمیل کند. کدام کشور در کدام منطقه توانسته است که به این خواسته دست پیدا کند تا اردوغان را تحریض و تحریک کرده باشد که برای نیل به این هدف از هر وسیله حتا تروریزم سود ببرد.
قبل از بحران سوریه، روابط میان آنکارا و دمشق بسیار گسترده بود، گفته می شد که میان رؤسای جمهور دو کشوردوستی شخصی بر قرار است. اما چه شد که ورق برگشت؟! نکته سوم آنست که اگر ترکیه خواهان هژمونی خاورمیانه باشد و بخواهد اسرائیل را از بلند پروازی های خود بازدارد و زمینه سازشناسایی حقوق فلسطنیان باشد، سوریه با نوع رژیم بشار اسد، بهتر می تواند به درد ترکیه بخورد و حامی ترکیه در مبارزه با اسرائیل باشد. چند سال قبل «رجب طیب اردوغان» در سمت نخست وزیر ترکیه، سخنان تندی را با اسحاق رابین نخست وزیر اسرائیل در نشست داووس سویس رد و بدل کرد که موجی از خوش بینی ها را بوجود آورد، این گمان ایجاد شده بود که ترکیه به عنوان یک کشور مسلمان و مهم منطقه به تدریج، گذشته شرمگین همنوایی با اسرائیل را کنار خواهد گذاشت و در کنار مردم فلسطین قرار خواهد گرفت و خواهان احقاق حق آن مردم در برابر اشغال سرزمین شان خواهد شد. ازیک طرف، چون عضو پیمان ناتو است، از حملات نظامی و سیاسی اعضای ناتو مصئون است از طرف دیگرمی تواند کشورهای مهم منطقه را به این محور گرد آورد و جبهه وسیعی علیه زیاده خواهی های اسرائیل بوجود آورد. لذا این کشور شایسته رهبری این جریان در خاورمیانه خواهد بود و در این روند مصر بحران زده وعربستان مرتجع با رژیم قرون وسطی را پشت سر خواهد گذاشت. روی این مبنای خوش بینانه بود که گروه های فلسطینی از طرز برخورد او با مقام های اسرائیلی بسیار استقبال کردند و او را چون قهرمانان ستودند. حتا سران گروه فلسطینی حماس در کنگره حزب عدالت و توسعه حضور پیدا کردند، اردوغان را با القاب و عنوان های بسیاری ستودند. آنچه باعث شد که اردوغان سیاست خود را تغییردهد و به هم نوایی با مرتجع ترین، کثیف ترین و بی ریشه ترین کشورهای عربی منطقه همدل وهمنوا شود، نگارنده دلایل سیاسی، اقتصادی وفرهنگی آن را نمی داند، اما این نکته را خوب می فهمد که خودخواهی درونی و بلند پروازی های آقای اردوغان از یک طرف و وجود اطرافیان متملق و چاپلوس از سوی دیگر، باعث شد که او از شناخت واقعی خود به تدریج دور افتد و در دنیای خیالی و موهوم زندگی کند. در نتیجه هم وجهه اردوغان در جهان اسلام دچار خدشه و خذلان شود و هم توسعه شتاب ناک ترکیه سیرنزولی گیرد و نارضایتی عمومی را بهمراه آورد.
الگوی اسلامی حزب عدالت توسعه نیز با پرسش های بی پاسخی مواجه شود. این سیر نزولی در میان ترک ها بی تاثیر نبود و در نتیجه حزب عدالت وتوسعه اردوغان در انتخابات گذشته صندلی های لازم را بدست نیاورد. نکته چهارمی که قابل ذکر است این که خودخواهی آقای اردوغان، بی باوری جهان اسلام و کشورهای مسلمان به اردوغان بود. حزب و عدالت توسعه را بسیاری از کارشناسان، ادامه حزب نجم الدین اربکان می دانستند که قرائت همگین و هماهنگ با مدرنیته ارایه می دهد و در جهان اهل سنت تنها حزبی است که چهره تابناک و منعطفی از اسلام به نمایش می گذاشت. این نمایش مطلوب، هم برای جهان اسلام می توانست مفید باشد و هم منطقه را بسوی اعتدال و میانه روی سوق می دهد. دیده شد که این پیش فرض ها چندان درست نبود و اردوغان احیای خلافت عثمانی را در ظرف خیال خود می پخت، و خواهان استیلا ترکیه در جهان بود که در نتیجه هم خود را در معرض چالش جدی قرار داد و هم منطقه و جهان اسلام را نسبت به خود بی اعتماد کرد. "حزب عدالت وتوسعه" اکنون چنان از نظرها فرو افتاده و چندان بی ارج و مقدار وخوار شده است که در کنار مرتجع ترین کشورهای منطقه یعنی عربستان سعودی و قطر قرار گرفته و از پلیدترین گروه یعنی داعش حمایت می کند.
سقوط هواپیمای روسی در خاک سوریه به طرفداری از داعش است و تشت رسوایی اردوغان و حزب اسلامی او، بیش از پیش از بام اعتبار کشورهای اسلامی و اذهان مردم مسلمان به زیرافتاد. و این نکته را ثابت کرد که او برای بلند پروازی خود خواهانه خود حاضر است خون هزاران انسان را که در سراسر جهان توسط داعش کشته می شوند، نادیده بگیرد تا به مقصد موهوم خود دست پیدا کند. در فرجام به این نکته اشاره می کنم که سقوط هواپیمای روسی توسط یک کشور مسلمان و به طرفداری از یک گروه تروریست خشن و نابردبار این واقعیت را برملا می کند که آنچه ما بدان گرفتار هستیم از ما است. به قول معروف از ما است که بر ماست. اگر حمایت عربستان سعودی و قطر و ترکیه از داعش نبود، مردم سوریه وعراق این قدر بی رحمانه به خاک وخون کشیده نمی شدند. اگر سعودی ها اندکی خود خواهی های خود را مهار می کردند. مردم یمن این همه آسیب نمی دیدند. اگر پاکستانی ها اندکی انسانی می اندیشیدند، شاید طالبان تا حال به زباله دان تاریخ رفته بود و هکذا و هکذا... بنابراین برای مبارزه با زیاده خواهی غرب در جهان اسلام، نخستین گام توجه به آسیب هایی است که حکومت های جهان اسلام به آن گرفتار هستند و زمینه چپاول وغارت غربی ها را فراهم می کنند.