کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ که ۳۷ سال پیش از امروز توسط حزب دموکراتیک خلق افغانستان به وقوع پیوست و حکومت جمهوری داودخان را سرنگون کرد، سبب بسیاری از نابسامانی های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در افغانستان شد.
حبیب شاکری؛ عضو ارشد آکادمی علوم افغانستان و یک تن از مجاهدین به خبرگزاری آوا گفت که رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان، نام این کودتا را انقلاب آزادی بخش گذاشتند، اما به هیچ عنوان یک انقلاب سازنده نبود بلکه شورشی بود از سوی یک حلقه خاصی که از سوی شوروی سابق حمایت می شد.
به باور شاکری، انقلابی که پشتوانه مردمی نداشته باشد ناکام است و هیچگاه با انگیزه های اصلاح طلبی و آزادی خواهی در تاریخ ثبت نمی شود.
هرچند به گفته او، رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان در ابتدا تلاش کردند که انقلاب خود را مشروعیت ببخشند و صبغه دگرگونی ملی را به آن بدهند، اما عملکرد آنان نشان داد که جز بازیچه ی دست بازیگر جهانخوار ( شوروی) نیستند.
شاکری گفت که از دیدگاه رهبران حزب کمونیستی خلق، مانند کشتمند، حفیظ الله امین و... کودتای هفت ثور، نه تنها یک انقلاب دموکراتیک بلکه یک انقلاب کارگری بر مبنای مذهب مارکسیستی بود، اما این ادعاها فقط در روزهای اول و در حلقه محدودی ارزش مصرفی داشت و بس.
او کودتای ننگین هفت ثور را سر منشاء تمام بدبختی ها در کشور عنوان کرد و گفت: نتیجه بر اندازی حکومت مشروع داودخان، به صورت غیر قانونی این شد که حکومت کمونیستی به وجود بیاید.
به گفته شاکری از بدو به وجود آمدن نظام کمونیستی، از یکسو حکومت سر نیزه و استبداد داخلی در افغانستان حاکم شد و از سویی هم زمینه مداخلات قدرت های جهانی به خصوص ابر قدرت شرق (شوروی سابق) فراهم شد.
به گفته او، مخالفت با نوعیت نظام کمونیستی و شیوه رفتاری سردمداران آن با مردم و همچنین اهانت به مقدسات و ارزشهای دینی از همان روزهای اول پدیدار شد، تا بالاخره تنفر و انزجار شدید منجر به سقوط نظام کمونیستی و شکست ارتش سرخ در افغانستان گردید.
حبیب شاکری؛ عضو ارشد آکادمی علوم افغانستان و یک تن از مجاهدین به خبرگزاری آوا گفت که رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان، نام این کودتا را انقلاب آزادی بخش گذاشتند، اما به هیچ عنوان یک انقلاب سازنده نبود بلکه شورشی بود از سوی یک حلقه خاصی که از سوی شوروی سابق حمایت می شد.
به باور شاکری، انقلابی که پشتوانه مردمی نداشته باشد ناکام است و هیچگاه با انگیزه های اصلاح طلبی و آزادی خواهی در تاریخ ثبت نمی شود.
هرچند به گفته او، رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان در ابتدا تلاش کردند که انقلاب خود را مشروعیت ببخشند و صبغه دگرگونی ملی را به آن بدهند، اما عملکرد آنان نشان داد که جز بازیچه ی دست بازیگر جهانخوار ( شوروی) نیستند.
شاکری گفت که از دیدگاه رهبران حزب کمونیستی خلق، مانند کشتمند، حفیظ الله امین و... کودتای هفت ثور، نه تنها یک انقلاب دموکراتیک بلکه یک انقلاب کارگری بر مبنای مذهب مارکسیستی بود، اما این ادعاها فقط در روزهای اول و در حلقه محدودی ارزش مصرفی داشت و بس.
او کودتای ننگین هفت ثور را سر منشاء تمام بدبختی ها در کشور عنوان کرد و گفت: نتیجه بر اندازی حکومت مشروع داودخان، به صورت غیر قانونی این شد که حکومت کمونیستی به وجود بیاید.
به گفته شاکری از بدو به وجود آمدن نظام کمونیستی، از یکسو حکومت سر نیزه و استبداد داخلی در افغانستان حاکم شد و از سویی هم زمینه مداخلات قدرت های جهانی به خصوص ابر قدرت شرق (شوروی سابق) فراهم شد.
به گفته او، مخالفت با نوعیت نظام کمونیستی و شیوه رفتاری سردمداران آن با مردم و همچنین اهانت به مقدسات و ارزشهای دینی از همان روزهای اول پدیدار شد، تا بالاخره تنفر و انزجار شدید منجر به سقوط نظام کمونیستی و شکست ارتش سرخ در افغانستان گردید.