گروه تروریستی داعش قبل از آن که حضور فزیکی پیدا کند، نیروهای امنیتی و ارتش ملی افغانستان را درگیر خود سازد به یک بیم روانی تبدیل شده است.
هر کس از هر گوشه ای به تحلیل رویداد حضور داعش در افغانستان می پردازند مواضع فردی یا گروه خود را در رابطه با ظهور فرضی او اعلام می دارند.
به مناسبت یادمان بیست و چهارم حوت ۵۷ مردم هرات، امسال نیز گردهم آیی در این روز برگزار گردید. امسال اما هرات میزبان یکی از رهبران جهادی بود که نامش در این روز ها با صراحت و رُک گویی بر سرزبان ها افتاده است.
سیاف از چهرههای کهن سال جهادی است که در سالیان گذشته با مواضع تند و رادیکال ضد طالبانی مورد توجه بیشتری قرار داشته است. در محفل هرات نیز سیاف از هر دری سخن گفته از جمله علیه گروه تکفیری داعش اعلام مواضع کرده و گفته است که او داعش را یک گروه ضد اسلامی می داند که هیچ کدام از اعمال و کردار داعش با اسلام سازگار نیست.
وی هم چنان گفته است که حضور داعش در افغانستان با واکنش مجاهدین همراه خواهد شد و تمام جهاد گران دربرابراو خواهند ایستاد. این گفته ها در حالی ابراز می شود که محمد محقق رهبر یکی دیگر از گروههای جهادی در مزار شریف تحذیر و بیم داده است که گروههایی وجود دار ند که درصدد ایجاد تنش های مذهبی میان مردم افغانستان هستند. او به گروهی خاصی اشاره نه کرده است، اما گفته می شود که منظورمحقق از گروهها اشاره او به حضور داعش و تفکر داعشی در افغانستان است. وقتی رهبران جهادی از حضور داعش بیم می دهند، آیا زمینه های ظهور داعش را در افغانستان را مسلم می انگارند یا آن که این گونه اظهار نظرها همانند تیر به تاریکی رها کردنست تا مردم بیشتر به مجاهدین گذشته تکیه کنند، آن ها را پناه گاه خود به حساب آورند؟
با توجه به این که مجاهدین حضور خود در حکومت کنونی را کمرنگ می بینند و از عدم حضور پر رنگ خود در حکومت شکایت دارند.
باری، برخی آگاهان بدین نقطه توجه کرده اند که بر رغم آن که نهادهای مدنی در افغانستان نهادینه نشده، به مطالبات مدنی و بر حق مردم جامعه واقعیت نپوشیده؛ اما به رغم این واقعیت های تلخ، نقطه مثبتی که در مردم افغانستان دیده می شود، آنست که جدال های مذهبی میان فرق گوناگون اسلامی در کشور وجود ندارد. در سیزده سال گذشته از هیچ کجای این کشور گزارش نشده است، که یک گروه مذهبی علیه گروه دیگر دست به تحریک زده باشد و جنگ و نزاعی میان یک قشرهای مذهبی ایجاد گشته باشد.
بنابراین، این وضعیت می تواند به عنوان یک مولفه بسیار مثبت تلقی گردد. تلاشهایی که صورت گرفته است که تا بتوانند این وضعیت را برهم زنند و درگیری مذهبی به وجود آورند تا هنوز موفقیت نداشته است. عملیات انتحاری در مراسم عاشورای چندسال پیش در کابل، گروگان گیری پیروان برخی مذاهب و تحریکهای کوچکی دیگر تا هنوز با واکنش منفی مردم مواجه بوده وهیچ کدام به حساب نفرت مذهبی گذاشته نشده است.
این وضعیت می تواند یک نقطه مثبت در میان پیروان مذاهب ساکن در کشور باشد. اما این نقطه مثبت از یک نقطه منفی دیگر سرچشمه می گیرد، آن بالا بودن فتیله چراغ قومیت در کشور است. در افغانستان از گذشته های دور تا هنوز، نظام قبیلوی حاکم است. به رغم گذشت زمان و سایه حکومت های گوناگون چپ و راست، اکنون نیز این نظام اجتماعی از ستون های محکمی برخوردار است، در سیزده سال گذشته حکومت دموکراتیک(!) آقای کرزی در جهت تثبیت نظام قبیلوی تلاش های آگاهانه فراوانی را به کار برد و پایه های آن را استحکام بیشتر بخشیده! این نظام اجتماعی با آن که یک کاستی و یک فرا گرد منفی و ایستایی فرهنگی تلقی می گردد. از امتیاز مثبت نیز برخوردار است، این که گروه داعش کمتر می تواند از میان این نظام اجتماعی سرباز گیری کند. برخی آگاهان بدین باوراند که چون طالبان در کشور رشد و نمویافته اند و این گروه با افکار افراطی شناخته می شوند ممکن است گروههای شبیه به طالبان نیز بتوانند رشد سریع در میان مردم داشته باشند.
اما این طیف تحلیل گران ازاین واقعیت غافل بوده اند که آنچه طالبان را به مثابه یک گروه در میان مردم مشروعیت بخشیده است بیش از آن که تفکر افراطی مذهبی آن گروه باشد وابستگی قبیلوی و خونی آن گروه در میان مردم افغانستان است. به سخن دیگر می توان این گونه گفت که دلبستگی به قبیله و قومیت در میان مردم افغانستان رجحان دارد تا افراط گرایی مذهبی.
داعش برای مردم افغانستان و به ویژه گروه های آسیب پذیر اجتماعی که ممکن است تحت تاثیر تبلیغات داعش قرار گیرند، یک گروه عربی است. برخاسته از نظام اجتماعی عربی است، تفکر داعشی علیرغم این که یک تفکر تکفیری است از پشتوانه ها ی اجتماعی میان مردم ما برخودار نخواهد شد. آنچه به عنوان تفکر تکفیری یاد می شود به عنوان یک منظومه فکری هنوز در میان مردم ما ناشناخته است. از جاذبه های چندانی برخوردار نیست. اما این بدان معنا نیست که داعش نمی تواند جاذبه ایجاد کند. زمینه های سربازگیری آن به وجود نیاورد، و گروه ها یا دسته هایی را به دنبال خود نکشاند. طالبان یک گروه قبیله گرا و برخاسته از میان قوم پشتون بود یا به سخن دیگر بیشترین طرفداران و پیروان این گروه را اقوام پشتون افغانستان تشکیل می دادند. این جاذبه قوی ترین جاذبه برای طالبان شمرده می شد. اگر طرز دید و تلقی دینی هم مهم بوده باشد در درجه دوم اهمیت قرار داشته است. اگر چنانچه حکومت افغانستان بتواند با ایجاد ساز و کاری با طالبان از در صلح درآید و این گروه را از چنگال داعش بیرون کند، سربازگیری داعش با مشکلات بسیاری مواجه خواهد بود زمینه و بستری پر رنگی برای این گروه فراهم نه خواهد آمد. گرچه در میان ولایتهای شمال شرق کشور، رگه های از تفکر داعشی دیده می شود، اما این افکار آن قدر پر رنگ نیز نیست که بتواند پیروان و طرفداران انبوهی در میان مردم به وجو آورد. لذا صلح با طالبان می توان از دو زاویه مورد توجه قرار گیرد. نخست این که نفس گفت وگوی صلح یک امر مقبول است. دوم آن که دست یابی به صلح با طالبان می تواند زمینه های سرباز گیری داعش را مختل سازد.
هر کس از هر گوشه ای به تحلیل رویداد حضور داعش در افغانستان می پردازند مواضع فردی یا گروه خود را در رابطه با ظهور فرضی او اعلام می دارند.
به مناسبت یادمان بیست و چهارم حوت ۵۷ مردم هرات، امسال نیز گردهم آیی در این روز برگزار گردید. امسال اما هرات میزبان یکی از رهبران جهادی بود که نامش در این روز ها با صراحت و رُک گویی بر سرزبان ها افتاده است.
سیاف از چهرههای کهن سال جهادی است که در سالیان گذشته با مواضع تند و رادیکال ضد طالبانی مورد توجه بیشتری قرار داشته است. در محفل هرات نیز سیاف از هر دری سخن گفته از جمله علیه گروه تکفیری داعش اعلام مواضع کرده و گفته است که او داعش را یک گروه ضد اسلامی می داند که هیچ کدام از اعمال و کردار داعش با اسلام سازگار نیست.
وی هم چنان گفته است که حضور داعش در افغانستان با واکنش مجاهدین همراه خواهد شد و تمام جهاد گران دربرابراو خواهند ایستاد. این گفته ها در حالی ابراز می شود که محمد محقق رهبر یکی دیگر از گروههای جهادی در مزار شریف تحذیر و بیم داده است که گروههایی وجود دار ند که درصدد ایجاد تنش های مذهبی میان مردم افغانستان هستند. او به گروهی خاصی اشاره نه کرده است، اما گفته می شود که منظورمحقق از گروهها اشاره او به حضور داعش و تفکر داعشی در افغانستان است. وقتی رهبران جهادی از حضور داعش بیم می دهند، آیا زمینه های ظهور داعش را در افغانستان را مسلم می انگارند یا آن که این گونه اظهار نظرها همانند تیر به تاریکی رها کردنست تا مردم بیشتر به مجاهدین گذشته تکیه کنند، آن ها را پناه گاه خود به حساب آورند؟
با توجه به این که مجاهدین حضور خود در حکومت کنونی را کمرنگ می بینند و از عدم حضور پر رنگ خود در حکومت شکایت دارند.
باری، برخی آگاهان بدین نقطه توجه کرده اند که بر رغم آن که نهادهای مدنی در افغانستان نهادینه نشده، به مطالبات مدنی و بر حق مردم جامعه واقعیت نپوشیده؛ اما به رغم این واقعیت های تلخ، نقطه مثبتی که در مردم افغانستان دیده می شود، آنست که جدال های مذهبی میان فرق گوناگون اسلامی در کشور وجود ندارد. در سیزده سال گذشته از هیچ کجای این کشور گزارش نشده است، که یک گروه مذهبی علیه گروه دیگر دست به تحریک زده باشد و جنگ و نزاعی میان یک قشرهای مذهبی ایجاد گشته باشد.
بنابراین، این وضعیت می تواند به عنوان یک مولفه بسیار مثبت تلقی گردد. تلاشهایی که صورت گرفته است که تا بتوانند این وضعیت را برهم زنند و درگیری مذهبی به وجود آورند تا هنوز موفقیت نداشته است. عملیات انتحاری در مراسم عاشورای چندسال پیش در کابل، گروگان گیری پیروان برخی مذاهب و تحریکهای کوچکی دیگر تا هنوز با واکنش منفی مردم مواجه بوده وهیچ کدام به حساب نفرت مذهبی گذاشته نشده است.
این وضعیت می تواند یک نقطه مثبت در میان پیروان مذاهب ساکن در کشور باشد. اما این نقطه مثبت از یک نقطه منفی دیگر سرچشمه می گیرد، آن بالا بودن فتیله چراغ قومیت در کشور است. در افغانستان از گذشته های دور تا هنوز، نظام قبیلوی حاکم است. به رغم گذشت زمان و سایه حکومت های گوناگون چپ و راست، اکنون نیز این نظام اجتماعی از ستون های محکمی برخوردار است، در سیزده سال گذشته حکومت دموکراتیک(!) آقای کرزی در جهت تثبیت نظام قبیلوی تلاش های آگاهانه فراوانی را به کار برد و پایه های آن را استحکام بیشتر بخشیده! این نظام اجتماعی با آن که یک کاستی و یک فرا گرد منفی و ایستایی فرهنگی تلقی می گردد. از امتیاز مثبت نیز برخوردار است، این که گروه داعش کمتر می تواند از میان این نظام اجتماعی سرباز گیری کند. برخی آگاهان بدین باوراند که چون طالبان در کشور رشد و نمویافته اند و این گروه با افکار افراطی شناخته می شوند ممکن است گروههای شبیه به طالبان نیز بتوانند رشد سریع در میان مردم داشته باشند.
اما این طیف تحلیل گران ازاین واقعیت غافل بوده اند که آنچه طالبان را به مثابه یک گروه در میان مردم مشروعیت بخشیده است بیش از آن که تفکر افراطی مذهبی آن گروه باشد وابستگی قبیلوی و خونی آن گروه در میان مردم افغانستان است. به سخن دیگر می توان این گونه گفت که دلبستگی به قبیله و قومیت در میان مردم افغانستان رجحان دارد تا افراط گرایی مذهبی.
داعش برای مردم افغانستان و به ویژه گروه های آسیب پذیر اجتماعی که ممکن است تحت تاثیر تبلیغات داعش قرار گیرند، یک گروه عربی است. برخاسته از نظام اجتماعی عربی است، تفکر داعشی علیرغم این که یک تفکر تکفیری است از پشتوانه ها ی اجتماعی میان مردم ما برخودار نخواهد شد. آنچه به عنوان تفکر تکفیری یاد می شود به عنوان یک منظومه فکری هنوز در میان مردم ما ناشناخته است. از جاذبه های چندانی برخوردار نیست. اما این بدان معنا نیست که داعش نمی تواند جاذبه ایجاد کند. زمینه های سربازگیری آن به وجود نیاورد، و گروه ها یا دسته هایی را به دنبال خود نکشاند. طالبان یک گروه قبیله گرا و برخاسته از میان قوم پشتون بود یا به سخن دیگر بیشترین طرفداران و پیروان این گروه را اقوام پشتون افغانستان تشکیل می دادند. این جاذبه قوی ترین جاذبه برای طالبان شمرده می شد. اگر طرز دید و تلقی دینی هم مهم بوده باشد در درجه دوم اهمیت قرار داشته است. اگر چنانچه حکومت افغانستان بتواند با ایجاد ساز و کاری با طالبان از در صلح درآید و این گروه را از چنگال داعش بیرون کند، سربازگیری داعش با مشکلات بسیاری مواجه خواهد بود زمینه و بستری پر رنگی برای این گروه فراهم نه خواهد آمد. گرچه در میان ولایتهای شمال شرق کشور، رگه های از تفکر داعشی دیده می شود، اما این افکار آن قدر پر رنگ نیز نیست که بتواند پیروان و طرفداران انبوهی در میان مردم به وجو آورد. لذا صلح با طالبان می توان از دو زاویه مورد توجه قرار گیرد. نخست این که نفس گفت وگوی صلح یک امر مقبول است. دوم آن که دست یابی به صلح با طالبان می تواند زمینه های سرباز گیری داعش را مختل سازد.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل