محمدکاظم کاظمی؛ شاعر افغانستانی معتقد است، سختگیریهای صدور ویزا برای مردم ما به دلیل هراس مسئولان از مهاجرت دوباره است، در حالیکه صدور «ویزای فرهنگی» موجب رجعت جامعه مهاجر به افغانستان و آبادی کشور خواهد شد.
به گزارش خبرگزاری آوا، تقریباً یک سال پیش بود که سیدضیاء قاسمی، شاعر جوان افغانستانی بعد از سالها زندگی در ایران راهی سوئد شد.سیدضیاء در ایران تحصیل کرده بود، در ایران شاعری کرده بود، در ایران کتاب شعر چاپ کرده بود و حالا مجبور بود ایران را ترک کند، فقط به یک دلیل ساده: مجوز اقامت او در ایران به مشکل خورده بود.
سیدضیاء اولین شاعر افغانستانی نبود که مجبور شده بود از جایی که در آنجا زندگی کرده بود، هزاران هزار پیوند مشترک با مردمان و فرهنگش داشت و سالها در فضای فرهنگی آن تنفس کرده بود به دیار غربت بگریزد. از قهار عاصی، شاعر افغانستانی که مجبور شد به آنجا برگردد و دو ماه بعد بر اثر اصبات یک هاوان از سوی نیروهای طالبان کشته شد تا رضا محمدی،محبوبه ابراهیمی، شکریه عرفانی، محمدحسین محمدی، ذکریا راحل،سید احمدنادری, محمد شریف سعیدی،و... نمونه متاخرش قنبرعلی تابش که به دلایل مشکلات بوروکراتیک اقامتی در ایران مجبور به ترک وطن شدند.
دنباله این ماجرا را بگیرید و برسید به دهها جانباز و آسیب دیده افغانستانی جنگ تحمیلی ایران، که روزگاری برای این مرز و بوم جانشان را به خطر انداختند، سلامتی و عضوی از بدنشان را اهدا کردند و حالا برای ماندن و فقط ماندن در همان مرز و بوم، تحمل نمیشوند.چون اتباع بیگانه هستند.
اینها فقط نمونههای رسانهای شده مسالهای هستند که امروز دیگر در حال تبدیل به یک معضل در فضای جمهوری اسلامی ایران است. مساله واضح و ساده است: بوروکراسی سف و سخت ایرانی، جایی برای ملاحظه درباره نمونههای متفاوت باقی نگذاشته است. انگار حکمی ازلی و ابدی صادر شده است و قانونگذاران و صادرکنندگان این احکام جایی برای تغییر، انعطاف و جابهجایی نگذاشتهاند. قانونهای اقامتی در مورد مهاجرین افغانستانی، همه افغانستانیها را دقیقا به شکل یک افغانستانی کارگر غیرقانونی حساب میکنند که باید برگردند. فقط همین.
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» وارد فاز پیگیری یک راه حل برای مشکل اقامت مهاجرین افغانستانی شده است. چیزی به نام «ویزای فرهنگی».
محمدکاظم کاظمی شاعر و نویسنده افغانستانی، در سال ۱۳۴۶ شمسی در شهر هرات چشم به جهان گشود. در سال ۱۳۵۴ به کابل کوچ کرد و تا سال آخر لیسه در کابل درس خواند. در سال ۱۳۶۳ به ایران آمد و پس از اتمام دوره لیسه ، کارشناسی خود را رشتهٔ مهندسی عمران از دانشگاه فردوسی مشهد گرفت. از سال ۱۳۶۵ به فعالیتهای ادبی آغاز کرد و آن را در دههٔ هفتاد ادامه داد. انتشار مثنوی «بازگشت» او در حمل ۱۳۷۰ مایه شهرت او شد. امروز در دهه سوم انقلاب اسلامی محمدکاظم کاظمی در حوزه ادبایت فارسی دیگر یک شعر مهاجر افغانستان به شمار نمیرود، بلکه او یک شاعر فارسی زبان است که جایگاه ویژهای در شعر معاصر فارسی به ویژه شعر مقاومت دارد.
مصاحبه شاعر برجسته کشورمان در گفتگو با تسنیم به شرح ذیل است:
*سوال: طی سالهای اخیر جامعه ایران عمدتا تصویری که از مردم مهاجر افغانستانی در ذهن داشتند، تصویر جامعه کارگری بود، و در سایه این تصویر، جامعه نخبگان و اهل فرهنگ مهاجر افغانستان دیده نشده و یا کمتر دیده شدند، اما در سالهای اخیر تحولاتی در نوع نگاه مردم به این جامعه آغاز شده است، به نظر شما این تحولات اکنون چگونه باید ادامه پیدا کند؟
تصویری که از مردم افغانستان امروزه در افکار عمومی ایرانیان نقش بسته است، تصویر خوشایندی نیست، این تصویر به سالهای قبل از انقلاب باز میگردد که مهاجران با حذف کار و اشتغال به ایران سفر کردند، قبل از انقلاب کشور نیاز به توسعه داشت و نیروی کار در ایران محدود بود، در آن سوی مرز نیز در افغانستان وضعیت به گونهای بود که مردم نیاز به کار داشتند، این بود که به مردم افغانستان اجازه داده شده که بدون نیاز به ویزا در ایران مشغول به کار شوند، از آن زمان بود که چهره افغانستان در ایران با چهره کارگری معروف شد.
به گزارش خبرگزاری آوا، تقریباً یک سال پیش بود که سیدضیاء قاسمی، شاعر جوان افغانستانی بعد از سالها زندگی در ایران راهی سوئد شد.سیدضیاء در ایران تحصیل کرده بود، در ایران شاعری کرده بود، در ایران کتاب شعر چاپ کرده بود و حالا مجبور بود ایران را ترک کند، فقط به یک دلیل ساده: مجوز اقامت او در ایران به مشکل خورده بود.
سیدضیاء اولین شاعر افغانستانی نبود که مجبور شده بود از جایی که در آنجا زندگی کرده بود، هزاران هزار پیوند مشترک با مردمان و فرهنگش داشت و سالها در فضای فرهنگی آن تنفس کرده بود به دیار غربت بگریزد. از قهار عاصی، شاعر افغانستانی که مجبور شد به آنجا برگردد و دو ماه بعد بر اثر اصبات یک هاوان از سوی نیروهای طالبان کشته شد تا رضا محمدی،محبوبه ابراهیمی، شکریه عرفانی، محمدحسین محمدی، ذکریا راحل،سید احمدنادری, محمد شریف سعیدی،و... نمونه متاخرش قنبرعلی تابش که به دلایل مشکلات بوروکراتیک اقامتی در ایران مجبور به ترک وطن شدند.
دنباله این ماجرا را بگیرید و برسید به دهها جانباز و آسیب دیده افغانستانی جنگ تحمیلی ایران، که روزگاری برای این مرز و بوم جانشان را به خطر انداختند، سلامتی و عضوی از بدنشان را اهدا کردند و حالا برای ماندن و فقط ماندن در همان مرز و بوم، تحمل نمیشوند.چون اتباع بیگانه هستند.
اینها فقط نمونههای رسانهای شده مسالهای هستند که امروز دیگر در حال تبدیل به یک معضل در فضای جمهوری اسلامی ایران است. مساله واضح و ساده است: بوروکراسی سف و سخت ایرانی، جایی برای ملاحظه درباره نمونههای متفاوت باقی نگذاشته است. انگار حکمی ازلی و ابدی صادر شده است و قانونگذاران و صادرکنندگان این احکام جایی برای تغییر، انعطاف و جابهجایی نگذاشتهاند. قانونهای اقامتی در مورد مهاجرین افغانستانی، همه افغانستانیها را دقیقا به شکل یک افغانستانی کارگر غیرقانونی حساب میکنند که باید برگردند. فقط همین.
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» وارد فاز پیگیری یک راه حل برای مشکل اقامت مهاجرین افغانستانی شده است. چیزی به نام «ویزای فرهنگی».
محمدکاظم کاظمی شاعر و نویسنده افغانستانی، در سال ۱۳۴۶ شمسی در شهر هرات چشم به جهان گشود. در سال ۱۳۵۴ به کابل کوچ کرد و تا سال آخر لیسه در کابل درس خواند. در سال ۱۳۶۳ به ایران آمد و پس از اتمام دوره لیسه ، کارشناسی خود را رشتهٔ مهندسی عمران از دانشگاه فردوسی مشهد گرفت. از سال ۱۳۶۵ به فعالیتهای ادبی آغاز کرد و آن را در دههٔ هفتاد ادامه داد. انتشار مثنوی «بازگشت» او در حمل ۱۳۷۰ مایه شهرت او شد. امروز در دهه سوم انقلاب اسلامی محمدکاظم کاظمی در حوزه ادبایت فارسی دیگر یک شعر مهاجر افغانستان به شمار نمیرود، بلکه او یک شاعر فارسی زبان است که جایگاه ویژهای در شعر معاصر فارسی به ویژه شعر مقاومت دارد.
مصاحبه شاعر برجسته کشورمان در گفتگو با تسنیم به شرح ذیل است:
*سوال: طی سالهای اخیر جامعه ایران عمدتا تصویری که از مردم مهاجر افغانستانی در ذهن داشتند، تصویر جامعه کارگری بود، و در سایه این تصویر، جامعه نخبگان و اهل فرهنگ مهاجر افغانستان دیده نشده و یا کمتر دیده شدند، اما در سالهای اخیر تحولاتی در نوع نگاه مردم به این جامعه آغاز شده است، به نظر شما این تحولات اکنون چگونه باید ادامه پیدا کند؟
تصویری که از مردم افغانستان امروزه در افکار عمومی ایرانیان نقش بسته است، تصویر خوشایندی نیست، این تصویر به سالهای قبل از انقلاب باز میگردد که مهاجران با حذف کار و اشتغال به ایران سفر کردند، قبل از انقلاب کشور نیاز به توسعه داشت و نیروی کار در ایران محدود بود، در آن سوی مرز نیز در افغانستان وضعیت به گونهای بود که مردم نیاز به کار داشتند، این بود که به مردم افغانستان اجازه داده شده که بدون نیاز به ویزا در ایران مشغول به کار شوند، از آن زمان بود که چهره افغانستان در ایران با چهره کارگری معروف شد.
حمایت از جامعه مهاجر نخبه نباید منجر به طبقاتی شدن جامعه مهاجران افغانستان در ایران شود
اکنون نیز که تحولاتی در این اصلاح نگاه به وجود آمده است، نبایددر این امر تفریط کرد، به عبارت دیگر نباید روند تصحیح و اصلاح این ذهنیت را به سمت زیان رسیدن به چهره کارگر افغانستان پیش برد، اخیراً دیده شده که بسیاری هر گاه صحبت از نخبگان افغانستان میکنند، آنها را در برابر کارگران قرار میدهند و جامعه افغانستان را تفکیک میکنند، این نوع ذهنیت هم اگر رواج یابد، ستم دیگری است که به جامعه کارگری افغانستان وارد میشود. جامعه کارگری ما هم در کار و جدیت در کار و هم در امانتداری در حوزه کاری خود قابل توجه است، ما نباید به جایی برسیم که نخبه افغانستانی به خاطر اینکه در ایران موقعیت اجتماعی یا فرهنگی بهتری پیدا کند، خود را از جامعه کارگر افغانستان دور کند یا احساس برتری پیدا کند. بنابراین حمایت از جامعه مهاجر نخبه نباید منجر به طبقاتی شدن جامعه مهاجران افغانستان در ایران شود.
این موضوع مقدمهای بود که به نظر من بسیار حائز اهمیت است و نباید از آن غفلت کنیم، اما این را هم باید در نظر داشته باشیم که یک جامعه در تمامیت خود و در نمایش تک تک اجزا است که به درستی شناخته میشود، اگر طبقهای از این جامعه را شناخته و طبقه دیگر را نشناسیم، تصویری که خواهیم داشت، نادرست خواهد بود چه نخبگان را بشناسیم و کارگران را نه و چه کارگران را بشناسیم و نخبگان را نه.
بسیاری از نخبگان افغانستان امروز در سمتهای کارگری مشغول به کار هستند
در سالهای گذشته شناخت ایران نسبت به افغانستان همه جانبه نبوده و به سبب اینکه بسیاری از نخبگان ما که به ایران آمدند، به دلیل نبود موقعیت تحصیلی و موقعیت کاری و اینکه زمینههای مشاغل برای مهاجران تنها در یک حوزه خاص تعریف شده بود، جامعه نخبه و فرهنگی مهاجر افغانستان مجال نشان دادن چهره خود را پیدا نکردند، بسیاری از این افراد به مشاغل کارگری مشهور شدند و یا به کشورهای اروپایی و امثال آن مهاجرت کردند، این موضوع زیان و خسارتی به جامعه ما وارد کرد و موجب شد تا آن گروهی از مردم ما که میتوانستند بدنه فکری و تخصصی جامعه را تکمیل کنند، نتوانند ایفای نقش کنند و جامعه از لحاظ جنبههای کارگری غنی شد و از جنبه تخصص، هنر و دانش فقیر و حتی فقیر نمایش داده شد.
بنابراین در طول سالها از توانایی بسیاری از افراد استفاده نشد، البته در این سالها اتفاقی افتاده و آن این بود که گروهی از اهل فرهنگ روزنامهنگاران، اهل شعر و ادب ایران به دلیل مراودات و ارتباطاتی که با جامعه فرهنگی و علمی افغانستان پیدا کردند و بر اساس علقهها و میراث مشترک ادبی، فرهنگی و تاریخی که بین این دو ملت وجود داشته و نسبتی که با آرمانها و اصول اسلامی داشتند که در اسلام همه برابر دانسته میشویم، سعی کردند، رویکرد دیگری داشته باشند، متفاوت از رویکرد مسئولان امور اداری و سیاسی.
مطالبه رسانه و اهل فرهنگ ایران برای جدی شدن نگاه به فرهنگیان افغانستان امروز نکته جالب این است که مطالبهای از طرف اهالی هنر، فرهنگ و ادبیات ایران نسبت به مقامات اجرایی ایران مشاهده میشود که از موضوعاتی دفاع کنند و دغدغههایی را مطرح کنند که سالهاست ما از آنها حرف میزنیم.
* سوال: شما از جمله افرادی بودید که طی سالهای اخیر همواره از دشواریهایب دریافت ویزا و تمدید کارت اقامت گلایههایی را مطرح کردهاید؟ به نظر شما با توجه به این مطالبات اهالی فرهنگ و رسانه از مسئولان چرا همچنان برخی دشواریهای پا برجاست؟
متأسفانه در طول سالهای اخیر مسافرت افغانستانی ها به ایران بیشتر برای پناه یافتن از جنگ، سختیها و مشکلات بوده است نه به عنوان یک سیاحت فرهنگی، حتی این سفرها جنبه زیارتی و اقتصادی هم داشته اما جنبه فرهنگی در آن بسیار کمرنگ است. شاید یک علت این ماجرا این بوده که دشواریها و مشکلاتی بر سر این راه برای کسانی که به ایران سفر میکردند، وجود داشته است، همیشه این نگرانی بوده که افراد برای پناه بردن و مقیم شدن به ایران سفر میکنند، ما هرگاه با مسئولان ایرانی این موضوع را مطرح کردیم که چرا این اندازه در صدور ویزا سختگیری میکنید، میگفتند که ما نگرانیم مهاجرت دوبارهای اتفاق افتد.
* سوال: به نظر شما این نگرانی قابل رفع نیست؟
چرا، این کار میتوانست با تدابیری پیگیری شود، راههایی سنجیده شود تا حداقل کسانی که با نیت و اغراض دیگری به جز کار به ایران میآیند، تفکیک شوند و این سختگیریهایی که به دلیل ممانعت از ورود دوباره کارگران به ایران انجام میشود، دامنگیر آنها نشود.
امروزه شرایط حضور افغانستانیها در ایران به گونهای است که استاد دانشگاه هرات که رئیس انحمن ادبی هرات نیز است، در هنگام بیماری برای معالجه به هندوستان میرود اما به ایران نمیآید در حالیکه بین ایران و افغانستان فاصلهای نیست ولی بین افغانستان و هندوستان یک کشور فاصله است و این سفر میتواند هم یک سفر درمانی باشد و هم یک سفر فرهنگی. اما دریافت ویزا آنقدر از ایران مشکل است که این استاد دانشگاه ترجیح میدهد فاصله یک کشوری را طی کند و به هندوستان بروند.
زیارت، سیاحت و جنبههای فرهنگی ایران کشش فراوانی برای مردم افغانستان دارد
زمینه دیگری که مردم افغانستان خواستار حضور در ایران هستند، جنبههای سیاحتی فرهنگی است، برای نمونه ایران دریا دارد و بسیاری از مردم افغانستان تاکنون دریا را ندیدهاند، ایران آثار تاریخی و مذهبی فراوانی دارد که هر یک از این آثار از ابعاد فرهنگی نیز قابل توجه هستند.
این موضوع مقدمهای بود که به نظر من بسیار حائز اهمیت است و نباید از آن غفلت کنیم، اما این را هم باید در نظر داشته باشیم که یک جامعه در تمامیت خود و در نمایش تک تک اجزا است که به درستی شناخته میشود، اگر طبقهای از این جامعه را شناخته و طبقه دیگر را نشناسیم، تصویری که خواهیم داشت، نادرست خواهد بود چه نخبگان را بشناسیم و کارگران را نه و چه کارگران را بشناسیم و نخبگان را نه.
بسیاری از نخبگان افغانستان امروز در سمتهای کارگری مشغول به کار هستند
در سالهای گذشته شناخت ایران نسبت به افغانستان همه جانبه نبوده و به سبب اینکه بسیاری از نخبگان ما که به ایران آمدند، به دلیل نبود موقعیت تحصیلی و موقعیت کاری و اینکه زمینههای مشاغل برای مهاجران تنها در یک حوزه خاص تعریف شده بود، جامعه نخبه و فرهنگی مهاجر افغانستان مجال نشان دادن چهره خود را پیدا نکردند، بسیاری از این افراد به مشاغل کارگری مشهور شدند و یا به کشورهای اروپایی و امثال آن مهاجرت کردند، این موضوع زیان و خسارتی به جامعه ما وارد کرد و موجب شد تا آن گروهی از مردم ما که میتوانستند بدنه فکری و تخصصی جامعه را تکمیل کنند، نتوانند ایفای نقش کنند و جامعه از لحاظ جنبههای کارگری غنی شد و از جنبه تخصص، هنر و دانش فقیر و حتی فقیر نمایش داده شد.
بنابراین در طول سالها از توانایی بسیاری از افراد استفاده نشد، البته در این سالها اتفاقی افتاده و آن این بود که گروهی از اهل فرهنگ روزنامهنگاران، اهل شعر و ادب ایران به دلیل مراودات و ارتباطاتی که با جامعه فرهنگی و علمی افغانستان پیدا کردند و بر اساس علقهها و میراث مشترک ادبی، فرهنگی و تاریخی که بین این دو ملت وجود داشته و نسبتی که با آرمانها و اصول اسلامی داشتند که در اسلام همه برابر دانسته میشویم، سعی کردند، رویکرد دیگری داشته باشند، متفاوت از رویکرد مسئولان امور اداری و سیاسی.
مطالبه رسانه و اهل فرهنگ ایران برای جدی شدن نگاه به فرهنگیان افغانستان امروز نکته جالب این است که مطالبهای از طرف اهالی هنر، فرهنگ و ادبیات ایران نسبت به مقامات اجرایی ایران مشاهده میشود که از موضوعاتی دفاع کنند و دغدغههایی را مطرح کنند که سالهاست ما از آنها حرف میزنیم.
* سوال: شما از جمله افرادی بودید که طی سالهای اخیر همواره از دشواریهایب دریافت ویزا و تمدید کارت اقامت گلایههایی را مطرح کردهاید؟ به نظر شما با توجه به این مطالبات اهالی فرهنگ و رسانه از مسئولان چرا همچنان برخی دشواریهای پا برجاست؟
متأسفانه در طول سالهای اخیر مسافرت افغانستانی ها به ایران بیشتر برای پناه یافتن از جنگ، سختیها و مشکلات بوده است نه به عنوان یک سیاحت فرهنگی، حتی این سفرها جنبه زیارتی و اقتصادی هم داشته اما جنبه فرهنگی در آن بسیار کمرنگ است. شاید یک علت این ماجرا این بوده که دشواریها و مشکلاتی بر سر این راه برای کسانی که به ایران سفر میکردند، وجود داشته است، همیشه این نگرانی بوده که افراد برای پناه بردن و مقیم شدن به ایران سفر میکنند، ما هرگاه با مسئولان ایرانی این موضوع را مطرح کردیم که چرا این اندازه در صدور ویزا سختگیری میکنید، میگفتند که ما نگرانیم مهاجرت دوبارهای اتفاق افتد.
* سوال: به نظر شما این نگرانی قابل رفع نیست؟
چرا، این کار میتوانست با تدابیری پیگیری شود، راههایی سنجیده شود تا حداقل کسانی که با نیت و اغراض دیگری به جز کار به ایران میآیند، تفکیک شوند و این سختگیریهایی که به دلیل ممانعت از ورود دوباره کارگران به ایران انجام میشود، دامنگیر آنها نشود.
امروزه شرایط حضور افغانستانیها در ایران به گونهای است که استاد دانشگاه هرات که رئیس انحمن ادبی هرات نیز است، در هنگام بیماری برای معالجه به هندوستان میرود اما به ایران نمیآید در حالیکه بین ایران و افغانستان فاصلهای نیست ولی بین افغانستان و هندوستان یک کشور فاصله است و این سفر میتواند هم یک سفر درمانی باشد و هم یک سفر فرهنگی. اما دریافت ویزا آنقدر از ایران مشکل است که این استاد دانشگاه ترجیح میدهد فاصله یک کشوری را طی کند و به هندوستان بروند.
زیارت، سیاحت و جنبههای فرهنگی ایران کشش فراوانی برای مردم افغانستان دارد
زمینه دیگری که مردم افغانستان خواستار حضور در ایران هستند، جنبههای سیاحتی فرهنگی است، برای نمونه ایران دریا دارد و بسیاری از مردم افغانستان تاکنون دریا را ندیدهاند، ایران آثار تاریخی و مذهبی فراوانی دارد که هر یک از این آثار از ابعاد فرهنگی نیز قابل توجه هستند.
مسافرت جامعه فرهنگی افغانستان به ایران موجب تغییر نگاه جامعه ایرانی خواهد شد
برگزاری نمایشگاههای کتاب، جشنوارههای فیلم، برنامههای ورزشی و ... دیگر جنبههای کشش مردم افغانستان به ایران است که مسلما در خلال این سفرها جنبههای فرهنگی نیز دیده شده و به تصحیح نگاه ایرانیها از افغانها منجر میشود.
* سوال: به نظر شما صدور ویزای فرهنگی و قائل شدن تسهیلاتی ویژه برای اهل فرهنگ افغانستان تا چه اندازه میتواند کاربردی و موثر باشد؟
اجازه دهید من مقدمهای را ذکر کنم، اکنون برخی مردم داخل مرزهای افغانستان نگاه خوبی به ایران و ایرانی ندارند، این نگاه حاصل ۳ عامل اصلی است، یک عامل اصلی این است که در ایران در آن سالهایی که گرایش ملیگرایانه رایج بود و مفاخر فرهنگ و ادب به ایران محصور میشدند یک نوع مصادره مفاخر ادبی، فرهنگی و دانش در ایران در مقابل افغانستان احساس میشد، این یک نوع ذهنیت منفی بسیار شدیدی در افغانستان ایجاد کرد.
عامل دوم، مهاجرت بود، وقتی مهاجران افغانستانی در ایران به نوعی مورد بیمهری قرار میگیرند، این مهاجران وقتی باز گردند، دچار نوعی عقده و ناراحتی از ایران میشوند، مردم افغانستان نیز زمانی که متوجه میشوند، در ایران نسبت به مهاجران گاهی رفتارهایث ناملایمی شده یک نوع واکنش منفی پیدا میکنند.
* سوال: به نظر شما صدور ویزای فرهنگی و قائل شدن تسهیلاتی ویژه برای اهل فرهنگ افغانستان تا چه اندازه میتواند کاربردی و موثر باشد؟
اجازه دهید من مقدمهای را ذکر کنم، اکنون برخی مردم داخل مرزهای افغانستان نگاه خوبی به ایران و ایرانی ندارند، این نگاه حاصل ۳ عامل اصلی است، یک عامل اصلی این است که در ایران در آن سالهایی که گرایش ملیگرایانه رایج بود و مفاخر فرهنگ و ادب به ایران محصور میشدند یک نوع مصادره مفاخر ادبی، فرهنگی و دانش در ایران در مقابل افغانستان احساس میشد، این یک نوع ذهنیت منفی بسیار شدیدی در افغانستان ایجاد کرد.
عامل دوم، مهاجرت بود، وقتی مهاجران افغانستانی در ایران به نوعی مورد بیمهری قرار میگیرند، این مهاجران وقتی باز گردند، دچار نوعی عقده و ناراحتی از ایران میشوند، مردم افغانستان نیز زمانی که متوجه میشوند، در ایران نسبت به مهاجران گاهی رفتارهایث ناملایمی شده یک نوع واکنش منفی پیدا میکنند.
طرفداران غربگرایی در افغانستان در حال تقویت گرایشهای ضد ایرانی هستند.
عامل سوم نیز تلاشها و کوششهای کسانی است که روابط ایران و افغانستان برایشان مطلوب نیست، گروههای سیاسی در افغانستان که علاقهمند ارتباط با ایران نیستند، طرفداران غربگرایی و گروههایی که از بیرون فشار میآورند و گرایشهای ضد ایرانی را در افغانستان تقویت میکنند، ذهنیت ملت افغانستان نسبت به ایران را خراب میکنند. این گروهها نیز از طرف غربیها غالباً تامین میشوند، گروههایی که وانمود میکنند طرفدار حقوق بشر و دموکراسیاند. همین چندی پیش در افغانستان تظاهراتی بر علیه ایران به راه انداختند، آن هم در شهری که مردم آن از مسائل فرهنگی ایران اطلاع چندانی ندارند.
صدور ویزای فرهنگی به تقویت بنیه فرهنگی ایران و افغانستان منجر خواهد شد.
حال در این شرایط صدور ویزای فرهنگی برای نخبگان مهاجر افغان به نظر بنده دو تأثیر عمده دارد، یکی اینکه بالاخره یک زمینه ارتباط و ایجاد حسن نیت بین فرهنگیان افغانستان و ایران ایجاد میشود و بسیاری از کسانی که ذهنیتهای نادرستی از ایران دارند و نمیدانند شرایط در ایران چگونه است، مردم مهاجر و مردم ایران باخوبی و مهربانی در کنار هم زندگی، داد و ستد و ارتباط دارند. وقتی در محافل فرهنگی ایران شرکت میکنند، ذهنیتشان تصحیح میشود.
همچنین این مهم به تقویت بنیه فرهنگی افغانستان کمک میکند، ما چندین سال است به خاطر جنگ و مشکلات در زمینه کتاب، مطبوعات و ... عقب افتادهایم، طبیعتاً وقتی این ارتباطات برقرار شود، جنبه فرهنگی افغانستان قویتر میشود، کشورهای غربی برای فعالیتهای ادبی، هنری و زبان فارسی علاقهمند به سرمایهگذاری در افغانستان نیستند.
وقتی ویزاهای فرهنگی وجود داشته باشند و جمع بسیاری از مردم افغانستان بتوانند به ایران سفر کنند، در تصحیح نگاه مردم افغانستان به ایران هم موثر خواهند بود. در این جا هم چهره متفاوتی از افغانستان را به ملت ایران نشان داده میشود.
همچنین این مهم به تقویت بنیه فرهنگی افغانستان کمک میکند، ما چندین سال است به خاطر جنگ و مشکلات در زمینه کتاب، مطبوعات و ... عقب افتادهایم، طبیعتاً وقتی این ارتباطات برقرار شود، جنبه فرهنگی افغانستان قویتر میشود، کشورهای غربی برای فعالیتهای ادبی، هنری و زبان فارسی علاقهمند به سرمایهگذاری در افغانستان نیستند.
وقتی ویزاهای فرهنگی وجود داشته باشند و جمع بسیاری از مردم افغانستان بتوانند به ایران سفر کنند، در تصحیح نگاه مردم افغانستان به ایران هم موثر خواهند بود. در این جا هم چهره متفاوتی از افغانستان را به ملت ایران نشان داده میشود.
صدور ویزای فرهنگی مسیر دیپلوماسی سیاسی را نیز هموار خواهد کرد
مسئولان ایرانی توجه داشته باشند، به مجرد اینکه یک قدم از این ور بردارند، از آن طرف چندین قدم برداشته میشود، مردم افغانستان علقههای فرهنگی، دینی و زبانی مشترکی با ایرانیان دارند و از دیرباز مشتاق ارتباط با مردم ایران هستند، این اشتیاق از سمت افغانستان و تاجیکستان چندین برابر است، مردم نیز شناخت بیشتری نسبت به ایران پیدا میکنند و هم اینکه در جهت جریانهای سیاسی، مذهبی زبانی و قومی به ایران به عنوان یک نقطه اتکا نگاه میکنند بسیاری از مردم ما به اتکای نهضت اسلامی ایران علیه روسها مبارزه میکردند. بنابراین صدور ویزای فرهنگی مسیر دیپلماسی سیاسی را نیز هموار خواهد کرد.
قضیه این است که بسیاری از مهاجران ما واقعا اشتیاق رفتن به وطن داشته و تمایل دارند تا مدتی از زمان زندگی خود را در داخل کشور سپری کنند، بسیاری از مهاجران امروز علاقه بازگشت را دارند، اما این هراس نیز وجود دارد که اگر به آن سو بروند، نتوانند دوباره به ایران بازگردند، بنابراین ترجیح میدهند باز نگردند، اگر این اطمینان وجود داشته باشد و رفت و آمد تسهیل شوند بسیاری از مردم در رفت و آمد خواهند بود و تعامل فرهنگی به وجود میآید.
ویزای فرهنگی موجب رجعت جامعه مهاجر به افغانستان و آبادانی کشور خواهد شد
* سوال: به نظر شما جامعه مهاجر افغانستان در ایران نیز از صدور ویزای فرهنگی استقبال میکنند؟قضیه این است که بسیاری از مهاجران ما واقعا اشتیاق رفتن به وطن داشته و تمایل دارند تا مدتی از زمان زندگی خود را در داخل کشور سپری کنند، بسیاری از مهاجران امروز علاقه بازگشت را دارند، اما این هراس نیز وجود دارد که اگر به آن سو بروند، نتوانند دوباره به ایران بازگردند، بنابراین ترجیح میدهند باز نگردند، اگر این اطمینان وجود داشته باشد و رفت و آمد تسهیل شوند بسیاری از مردم در رفت و آمد خواهند بود و تعامل فرهنگی به وجود میآید.