وزیرستان خطه ای در شمال غربی پاکستان و هم مرز با افغانستان است. این منطقه از مناطق خودمختار قبایل این کشور و خارج از کنترل چهار ایالت پنجاب، سند، سرحد و بلوچستان می باشد. ریشه این خودمختاری به معاهده دیورند میان امپراتوری بریتانیای کبیر و افغانستان بازمی گردد.
حکومت در وزیرستان به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم میشود که هرکدام از شورا/جرگه ای از مردان ریشسفید دو قبیله تشکیل می شود.
وزیرستان جنوبی و شمالی پاکستان مناطقی هستند که نیروهای دولتی این کشور در آن حضور ندارند و هیچگونه قانون حکومتی در آن حکمفرما نیست. گفته می شود شبکه حقانی، حکمتیار و ملاعمر در وزیرستان جنوبی حضور و فعالیت می کنند و بن لادن نیز در این منطقه حضور داشته است.
ارتش پاکستان در سالهای گذشته به هدف نابودی تروریستها و طالبان به وزیرستان شمالی حمله کرد؛ اما علیرغم فشارهای بین المللی هرگز حاضر نشد به وزیرستان جنوبی حمله کند. امریکا هر از چند گاهی، به بهانه نابودی تروریستها این منطقه را با طیاره های بدون سرنشین، بمباران می کند که در این میان آسیب جدی را افراد ملکی می بینند.
اخیرا هم تلویزیون پاکستانی "جیو" آماری را از حملات طیاره های بدون سرنشین امریکا به وزیرستان جنوبی این کشور منتشر نمود که از ابتدای سال 2012 میلادی حدود 35 مرتبه این منطقه را بمباران کرده اند و 257 نفر در این بمباران ها کشته شده اند.
سؤال اینجاست که علل و عوامل تداوم حملات طیاره های بدون سرنشین امریکا به پاکستان چیست؟ و علیرغم اینکه افکار عمومی پاکستان این حملات را نقض آشکار تمامیت ارضی این کشور می دانند، چرا دولت اسلام آباد تاکنون هیچ گام عملی در راستای توقف آن برنداشته است؟ و آیا نسبت به تداوم این حملات آیا موضع جدیدی اتخاذ خواهد کرد یانه؟
برای روشن شدن پاسخ این سؤالات با داکتر سعدالله زارعی؛ کارشناس و تحلیلگر مسایل خاورمیانه گفتگو کردیم.
جناب داکتر همانطور که در جریان هستید در حملات اخیر طیاره های بدون سرنشین امریکا به وزیرستان جنوبی 7 فرد ملکی کشته و زخمی شده اند، به نظر شما علت تداوم این حملات به پاکستان چیست؟
از اواسط سال 2007 در دوره ریاست جمهوری بوش، اولویت امنیتی امریکا در منطقه از عراق به افغانستان و پاکستان منتقل شد. در همان مقطع، سازمانهای اطلاعاتی امریکا دولت این کشور را به اهمیت این منطقه توجه دادند و مساله اساسی هم در این موضوع، کنترل قدرتهای منطقه ای رقیب امریکا در آسیا از طریق حضور نظامی مؤثر امریکا در افغانستان و پاکستان بود که بر اساس این طرح، حضور واشنگتن در این دو کشور می تواند روند قدرتیابی کشورهای روسیه، چین، هند و ایران را با تاخیر و اشکال موجه کند و امریکاییها از طریق امنیتی کردن فضا از مزیت امنیتی-نظامی خود در مقابل رقبا استفاده کنند و سیطره خود را بر منطقه آسیای غربی ادامه بدهند. این در واقع دلیل اصلی حضور امریکایی ها در این دو کشور است.
تأثیرات این حملات را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این حملات توانسته به نابودی بیشتر تروریستها و طالبان منجر شود؟ یا اینکه برای امریکایی ها پیامدهای منفی به دنبال داشته و خواهد داشت؟
امریکایی ها در خصوص عملی نمودن این طرح، دچار اشتباه هستند؛ چرا که افغانیها و پاکستانیها بیش از سایر ملل منطقه، نسبت به حضور آنها در کشور شان حساس هستند که این مساله یک جنگ و نزاع اعلام نشده 12 ساله ای را در برداشته است.
ما می بینیم که از سال 2001 تاکنون درگیریهای نظامی-امنیتی ارتش امریکا و مردم پاکستان و افغانستان ادامه پیدا کرده و به یک رویه عمومی تبدیل شده است. خود همین درگیریها نشان دهنده این است که مردم این منطقه به هیچ وجه پذیرای نظامیان امریکایی یا کشورهای عضو آیساف نیستند.
و باید گفت که این چالش ادامه پیدا می کند؛ تا زمانی که امریکایی ها این منطقه را ترک کنند. البته واشنگتن بر اساس توافق " لیسبون" باید تا پایان سال 2014 افغانستان و پاکستان را ترک کند؛ منتها به نظر می آید که واشنگتن در حال برنامه ریزی برای یک حضور مؤثر عملیاتی در این دو کشور است؛ کما اینکه خبرها حکایتگر این است که امریکاییها مایل اند که مناطقی در وزیرستان و بگرام را برای خود دست و پا کنند که حضوری از نظر عددی با حجم کم؛ ولی از نظر عملیاتی، چابک را در این منطقه برای خود شان فراهم کنند.
جناب داکتر، علیرغم اینکه افکار عمومی پاکستان این حملات را نقض آشکار تمامیت ارضی پاکستان می دانند؛ اما دولت اسلام آباد تاکنون هیچ گام عملی در این راستا برنداشته، به نظر شما دولت پاکستان نسبت به تداوم این حملات، موضع جدیدی اتخاذ خواهد کرد؟
به نظر من دولت آقای زرداری به دلیل اینکه ریشه های مردمی ندارد و به شدت هم از نظر ساختار داخلی، دچار بحران و مشکل است، اساسا قادر نیست که اقدام مسئولانه ای در واکنش به تهاجمات گاه و بیگاه امریکایی ها انجام دهد. این خود مردم پاکستان هستند که بایستی با اقدامات خود در واقع فضا را بر عملیات امریکاییها تنگ کنند.
حکومت در وزیرستان به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم میشود که هرکدام از شورا/جرگه ای از مردان ریشسفید دو قبیله تشکیل می شود.
وزیرستان جنوبی و شمالی پاکستان مناطقی هستند که نیروهای دولتی این کشور در آن حضور ندارند و هیچگونه قانون حکومتی در آن حکمفرما نیست. گفته می شود شبکه حقانی، حکمتیار و ملاعمر در وزیرستان جنوبی حضور و فعالیت می کنند و بن لادن نیز در این منطقه حضور داشته است.
ارتش پاکستان در سالهای گذشته به هدف نابودی تروریستها و طالبان به وزیرستان شمالی حمله کرد؛ اما علیرغم فشارهای بین المللی هرگز حاضر نشد به وزیرستان جنوبی حمله کند. امریکا هر از چند گاهی، به بهانه نابودی تروریستها این منطقه را با طیاره های بدون سرنشین، بمباران می کند که در این میان آسیب جدی را افراد ملکی می بینند.
اخیرا هم تلویزیون پاکستانی "جیو" آماری را از حملات طیاره های بدون سرنشین امریکا به وزیرستان جنوبی این کشور منتشر نمود که از ابتدای سال 2012 میلادی حدود 35 مرتبه این منطقه را بمباران کرده اند و 257 نفر در این بمباران ها کشته شده اند.
سؤال اینجاست که علل و عوامل تداوم حملات طیاره های بدون سرنشین امریکا به پاکستان چیست؟ و علیرغم اینکه افکار عمومی پاکستان این حملات را نقض آشکار تمامیت ارضی این کشور می دانند، چرا دولت اسلام آباد تاکنون هیچ گام عملی در راستای توقف آن برنداشته است؟ و آیا نسبت به تداوم این حملات آیا موضع جدیدی اتخاذ خواهد کرد یانه؟
برای روشن شدن پاسخ این سؤالات با داکتر سعدالله زارعی؛ کارشناس و تحلیلگر مسایل خاورمیانه گفتگو کردیم.
جناب داکتر همانطور که در جریان هستید در حملات اخیر طیاره های بدون سرنشین امریکا به وزیرستان جنوبی 7 فرد ملکی کشته و زخمی شده اند، به نظر شما علت تداوم این حملات به پاکستان چیست؟
از اواسط سال 2007 در دوره ریاست جمهوری بوش، اولویت امنیتی امریکا در منطقه از عراق به افغانستان و پاکستان منتقل شد. در همان مقطع، سازمانهای اطلاعاتی امریکا دولت این کشور را به اهمیت این منطقه توجه دادند و مساله اساسی هم در این موضوع، کنترل قدرتهای منطقه ای رقیب امریکا در آسیا از طریق حضور نظامی مؤثر امریکا در افغانستان و پاکستان بود که بر اساس این طرح، حضور واشنگتن در این دو کشور می تواند روند قدرتیابی کشورهای روسیه، چین، هند و ایران را با تاخیر و اشکال موجه کند و امریکاییها از طریق امنیتی کردن فضا از مزیت امنیتی-نظامی خود در مقابل رقبا استفاده کنند و سیطره خود را بر منطقه آسیای غربی ادامه بدهند. این در واقع دلیل اصلی حضور امریکایی ها در این دو کشور است.
تأثیرات این حملات را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این حملات توانسته به نابودی بیشتر تروریستها و طالبان منجر شود؟ یا اینکه برای امریکایی ها پیامدهای منفی به دنبال داشته و خواهد داشت؟
امریکایی ها در خصوص عملی نمودن این طرح، دچار اشتباه هستند؛ چرا که افغانیها و پاکستانیها بیش از سایر ملل منطقه، نسبت به حضور آنها در کشور شان حساس هستند که این مساله یک جنگ و نزاع اعلام نشده 12 ساله ای را در برداشته است.
ما می بینیم که از سال 2001 تاکنون درگیریهای نظامی-امنیتی ارتش امریکا و مردم پاکستان و افغانستان ادامه پیدا کرده و به یک رویه عمومی تبدیل شده است. خود همین درگیریها نشان دهنده این است که مردم این منطقه به هیچ وجه پذیرای نظامیان امریکایی یا کشورهای عضو آیساف نیستند.
و باید گفت که این چالش ادامه پیدا می کند؛ تا زمانی که امریکایی ها این منطقه را ترک کنند. البته واشنگتن بر اساس توافق " لیسبون" باید تا پایان سال 2014 افغانستان و پاکستان را ترک کند؛ منتها به نظر می آید که واشنگتن در حال برنامه ریزی برای یک حضور مؤثر عملیاتی در این دو کشور است؛ کما اینکه خبرها حکایتگر این است که امریکاییها مایل اند که مناطقی در وزیرستان و بگرام را برای خود دست و پا کنند که حضوری از نظر عددی با حجم کم؛ ولی از نظر عملیاتی، چابک را در این منطقه برای خود شان فراهم کنند.
جناب داکتر، علیرغم اینکه افکار عمومی پاکستان این حملات را نقض آشکار تمامیت ارضی پاکستان می دانند؛ اما دولت اسلام آباد تاکنون هیچ گام عملی در این راستا برنداشته، به نظر شما دولت پاکستان نسبت به تداوم این حملات، موضع جدیدی اتخاذ خواهد کرد؟
به نظر من دولت آقای زرداری به دلیل اینکه ریشه های مردمی ندارد و به شدت هم از نظر ساختار داخلی، دچار بحران و مشکل است، اساسا قادر نیست که اقدام مسئولانه ای در واکنش به تهاجمات گاه و بیگاه امریکایی ها انجام دهد. این خود مردم پاکستان هستند که بایستی با اقدامات خود در واقع فضا را بر عملیات امریکاییها تنگ کنند.
منبع : خبرگزاری آوا- مشهد مقدس