هفت وهشت ثور دو پدیده ورویکرد با هم متضاد بوده كه در خور پژوهش وتحلیل می باشند، طوری که باید بصورت واقع بینانه و منتقدانه، خالی از غرض مورد بررسي و شناسايي قرار گيرد، تا پروسه آسیب شناسی هردو را نمایان گرداند .
درهمین ارتباط گفتگویی داشتیم با محمد رفیق شهیر، استاد دانشگاه ویک تن ازکارشناسان مسایل سیاسی افغانستان، ازدید او این دو روز درتاریخ افغانستان روز هایی اند که تحولات عمیقی را درزنده گی مردم این کشور به وجود آورده اند که یکی ازاین روز ها هفتم ثور 1357 می باشد که شهرت آن به خاطر کودتایی است که توسط اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان صورت گرفت و درنتیجه، نظام جمهوری افغانستان را که داود خان آن را رهبری می کرد سقوط دادند.
آقای شهیر می گوید: این گروه فکری، نظامی رااساس گذاشتند که مطابق به دیدگاه های احزاب کمونیستی بخصوص اتحاد شوروی وقت بود واین جریان همواره سلطه خود را با خشونت برمردم ما تحمیل می کرد ولی به زودی ملت مسلمان افغانستان دربرابر این حکومت عکس العمل های منفی خود را نشان دادند و دربرابر آن قیام کردند ودرنتیجه بعد ازچهارده سال، این نظام که براساس یک کودتا درهفتم ثور سال 1357 بوجود آمده بود درهشتم ثور توسط مجاهدین سقوط داده شد.
این استاد دانشگاه یکی ازدلایل عمده سقوط نظام کمونیستی درافغانستان را تضاد طبقاتی ومتغایر بودن این نظام با اعتقادات وفرهنگ مردم افغانستان دانسته، تصریح کرد: حکومت داری که یکی ازشاخصه های اولیه هرتشکیلات سیاسی وامور دولت داری است، این جریان ازآن بی بهره بود وسردمداران حزب قصد داشتندازطریق خشونت که جزء افکار حکومتی ها بود قوانین واهداف خود را برجامعه تطبیق نمایند ولی بعد ازکشتار وبه زندان کشاندن تعداد زیادی ازمردم ما، سیاه ترین روز های تاریخ درافغانستان را رقم زدند.
او درادامه می افزاید: بلاخره این نظام سقوط کرد وحدود یک میلیون شهید، مجروح ومعلول به جا گذاشت ومیلیون ها نفرازافغانستان ازاثرعملکرد این نظام مجبور به ترک خانه وکشورشان شدند که هنوز هم این مهاجرین درکشور های همسایه واروپایی به سرمی برند.
آقای شهیر،عوامل تمام بدبختی هاوجنایاتی که بعد ازکودتای هفتم ثور درافغانستان رقم خورد را نشات گرفته ازعملکرد اعضای حزب دموکراتیک دانسته، تاکید کرد: درزمان حکومت داری این حزب ، مردم ما ازسه حق اساسی که حق حیات ، حق آزادی وحق مالکیت می باشد محروم بودند.
با آن هم وی خاطرنشان ساخت: درتاریخ ملت ها، مقطع زمانی کوتاه را نمیتوان ملاکی برای ارزیابی دانست. گرچه در اوایل کودتا یک تعداد فکر می کردند که این واقعه بنا به وعده های عاملین آن دست آورد هایی خواهد داشت، ولی به زودی متوجه شدند که تمام وعده ها شعارهایی واهی بوده و به جای آن اعتقادات مردم مورد تاخت وتاز قرار گرفته است.
آقای شهیر با ذکر این مطلب که استدلال کودتاچیان در انجام این عمل بالا بردن شعور اجتماعی و سیاسی مردم بود.، اظهارداشت: آنها به این بهانه بهای سنگینی را بر ملت افغانستان وارد کردند و خواستند ره صد ساله را یک ساله بپیمایند، گرچه اگر شرایط موجود آنزمان باقی می بود روند تکامل تدریجی جامعه خود زمینه ساز رشد فکری و شعور سیاسی مردم می گردید و نیازی به کشتار و خشونت نبود.
به بارو این آگاه امور سیاسی: با سقوط دولت کمونیستی و پیروزی مجاهدین، این مفکوره که با قدرت گرفتن مجاهدین راه برای رسیدن به آرمانهای جهاد و مقاومت هموار شده است بر جامعه سایه افکند. اما نبود رهبری واحد و قدرتمند از یکسو و تعدد تنظیم های جهادی از سویی دیگر آرزوهای مردم افغانستان را دچار کابوسی چندین ساله نمود.
با این حال وی درادامه صحبت هایش اظهار داشت: یکی از دلایل دیگر عدم تداوم حرکت هشتم ثور نبود استقلال اراده در بین رهبران جهادی در پیشبرد سیاست های درون حزبی و رابطه با احزاب وتنظیم های دیگر بود که درنتیجه باعث آن گردید که کابل مرکز جنگ و نبردهای خونین بین تنظیم ها شده و کابل به ویرانه تبدیل شود و دامنه آن به دیگر ولایات هم سرایت کند. او می افزاید: نتیجه سرایت جنگها به ولایات، باعث تشکیل ناخواسته حکومت های محلی در اقصی نقاط کشور شد و آثار مخرب این کشمکش ها منجر به انعکاسات داخلی و بین المللی نسبت به اوضاع افغانستان گردید که ماحصل این واکنشها تولد تحریک طالبان در مناطق جنوبی کشور بود که با در نظرداشت عدم رضایت مردم از اوضاع و شرائط بوجود آمده رشد سریع این گروه را به همراه داشت. چرا که مردم تحریک طالبان را مظهر مبارزه با بی عدالتی های موجود می دانستند. سرانجام این وضعیت به سرنگونی نسبی نظامی که دولت اسلامی افغانستان نامیده می شد منتهی گردید.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: اگر به روند ظهور و دوام انقلاب ها در گوشه و کنار جهان نظر اندازیم دیده شده که این حرکت ها توانسته است برای جامعه خود نظم و امنیت به ارمغان بیاورد، درحقیقت امر رهبری واحد و قوی درکنار پشتوانه مردمی این انقلاب ها را مدیریت کرده است مسئله ایکه مشکل حقیقی انقلاب مردم افغانستان بود.
اوبا اشاره به انقلاب جمهوری اسلامی ایران که توسط امام خمینی( ره ) هسته گذاری وسرانجام به پیروزی رسید اشاره و اضافه نمود : اگر ما انقلاب اسلامی مردم ایران را در محراق توجه و بررسی قرار دهیم متوجه خواهیم شد که در انقلاب اسلامی ایران با وجود بروز مشکلات زیاد درآوان این جنبش، امام خمینی (ره) این حرکت عظیم را با رهبری خردمندانه خود مدیریت کرده وتوانست با تمام چالش های موجود مقابله نماید واساس نظامی را بگذارد که هر روز روند تکاملی آن برای رسیدن به آرمانهای انقلابی سرعت بیشتر می گیرد.
با آن هم وی اظهار داشت: اگر به کشورهای دیگر همچون هند وکوبا نیزتوجه صورت گیرد دیده می شود که شخصیت ها نقش محوری درتداوم وپیروزی انقلاب های کشورشان داشتند. شخصیت ها هستند که نقش بسیار مهم وقوی را دررهبری انقلاب ها ایفا می نمایند ولی متاسفانه این کمبود درافغانستان درگذشته وجود داشت وهمین حالا هم احساس می گردد. هرچند در افغانستان با وجود آنکه هدف واحد بوده و از لحاظ ایدئولوژیکی نیز تکثر وجودنداشته و ندارد ولی مشکل اساسی، در رقابت برای کسب سهم بیشتر از قدرت سیاسی بوده و میباشد. و قدرت واحد و برتری نیز موجود نبوده تا این رقابتها را مدیریت و مهار کند و به سمت و سویی هدفمند و یکپارچه سوق دهد.
به اعتقاد این آگاه امور درحال حاضر مشکلات به وجود آمده نشات گرفته از همان انقلابات نافرجامی است که درطول تاریخ افغانستان به وقوع پیوسته ومتاسفانه این سرنوشت مردم افغانستان بوده که باید این انقلابات را تجربه کنند. به باوراو اگر هفت ثوری نمی بود هشتم ثوری هم بوجود نمی آمد.
وی درادامه خاطرنشان کرد: وقتی که شیرازه های زنده گی دریک کشور ازهم پاشیده شود جمع کردن دوباره آن کار آسانی نخواهد بود و جامعه ما شلاق همان جریانات را می خورد و زمان می خواهد تا نسل نو با دیدگاهی معین و دور از تعصبات واهی بوجود آید و با تمرکز بر روی منافع عموم ، جامعه افغانستان را به سوی آینده ای نوین رهنمون سازد.
آقای شهیر یکی از معضلات فعلی افغانستان را وابستگی بعضی از افراد داخل حکومت به کشورهای خارجی دانسته ، تاکید کرد: این افراد به جای اینکه منافع مردم افغانستان را در نظر داشته باشند منافع همان کشور هایی را در نظر می گیرند که مورد حمایت آنها هستند و پاسپورت همان کشور ها را دارند و در صورتیکه مهاجر شوند به همان کشور ها می روند.
در اخیر آقای شهیربا ابراز نا امیدی ازاوضاع کنونی افغانستان، گفت: نمیتوان آینده ای روشنی را برای مسایل کشور پیش بینی کرد مگر با یک انقلاب فرهنگی وظهور نسلی نو در کنار رهبری مردمی برخواسته از متن جامعه که بتواند نسل نو افغانستان را مدیریت کرده و این کشور را از منجلاب های فعلی نجات دهد.
درهمین ارتباط گفتگویی داشتیم با محمد رفیق شهیر، استاد دانشگاه ویک تن ازکارشناسان مسایل سیاسی افغانستان، ازدید او این دو روز درتاریخ افغانستان روز هایی اند که تحولات عمیقی را درزنده گی مردم این کشور به وجود آورده اند که یکی ازاین روز ها هفتم ثور 1357 می باشد که شهرت آن به خاطر کودتایی است که توسط اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان صورت گرفت و درنتیجه، نظام جمهوری افغانستان را که داود خان آن را رهبری می کرد سقوط دادند.
آقای شهیر می گوید: این گروه فکری، نظامی رااساس گذاشتند که مطابق به دیدگاه های احزاب کمونیستی بخصوص اتحاد شوروی وقت بود واین جریان همواره سلطه خود را با خشونت برمردم ما تحمیل می کرد ولی به زودی ملت مسلمان افغانستان دربرابر این حکومت عکس العمل های منفی خود را نشان دادند و دربرابر آن قیام کردند ودرنتیجه بعد ازچهارده سال، این نظام که براساس یک کودتا درهفتم ثور سال 1357 بوجود آمده بود درهشتم ثور توسط مجاهدین سقوط داده شد.
این استاد دانشگاه یکی ازدلایل عمده سقوط نظام کمونیستی درافغانستان را تضاد طبقاتی ومتغایر بودن این نظام با اعتقادات وفرهنگ مردم افغانستان دانسته، تصریح کرد: حکومت داری که یکی ازشاخصه های اولیه هرتشکیلات سیاسی وامور دولت داری است، این جریان ازآن بی بهره بود وسردمداران حزب قصد داشتندازطریق خشونت که جزء افکار حکومتی ها بود قوانین واهداف خود را برجامعه تطبیق نمایند ولی بعد ازکشتار وبه زندان کشاندن تعداد زیادی ازمردم ما، سیاه ترین روز های تاریخ درافغانستان را رقم زدند.
او درادامه می افزاید: بلاخره این نظام سقوط کرد وحدود یک میلیون شهید، مجروح ومعلول به جا گذاشت ومیلیون ها نفرازافغانستان ازاثرعملکرد این نظام مجبور به ترک خانه وکشورشان شدند که هنوز هم این مهاجرین درکشور های همسایه واروپایی به سرمی برند.
آقای شهیر،عوامل تمام بدبختی هاوجنایاتی که بعد ازکودتای هفتم ثور درافغانستان رقم خورد را نشات گرفته ازعملکرد اعضای حزب دموکراتیک دانسته، تاکید کرد: درزمان حکومت داری این حزب ، مردم ما ازسه حق اساسی که حق حیات ، حق آزادی وحق مالکیت می باشد محروم بودند.
با آن هم وی خاطرنشان ساخت: درتاریخ ملت ها، مقطع زمانی کوتاه را نمیتوان ملاکی برای ارزیابی دانست. گرچه در اوایل کودتا یک تعداد فکر می کردند که این واقعه بنا به وعده های عاملین آن دست آورد هایی خواهد داشت، ولی به زودی متوجه شدند که تمام وعده ها شعارهایی واهی بوده و به جای آن اعتقادات مردم مورد تاخت وتاز قرار گرفته است.
آقای شهیر با ذکر این مطلب که استدلال کودتاچیان در انجام این عمل بالا بردن شعور اجتماعی و سیاسی مردم بود.، اظهارداشت: آنها به این بهانه بهای سنگینی را بر ملت افغانستان وارد کردند و خواستند ره صد ساله را یک ساله بپیمایند، گرچه اگر شرایط موجود آنزمان باقی می بود روند تکامل تدریجی جامعه خود زمینه ساز رشد فکری و شعور سیاسی مردم می گردید و نیازی به کشتار و خشونت نبود.
به بارو این آگاه امور سیاسی: با سقوط دولت کمونیستی و پیروزی مجاهدین، این مفکوره که با قدرت گرفتن مجاهدین راه برای رسیدن به آرمانهای جهاد و مقاومت هموار شده است بر جامعه سایه افکند. اما نبود رهبری واحد و قدرتمند از یکسو و تعدد تنظیم های جهادی از سویی دیگر آرزوهای مردم افغانستان را دچار کابوسی چندین ساله نمود.
با این حال وی درادامه صحبت هایش اظهار داشت: یکی از دلایل دیگر عدم تداوم حرکت هشتم ثور نبود استقلال اراده در بین رهبران جهادی در پیشبرد سیاست های درون حزبی و رابطه با احزاب وتنظیم های دیگر بود که درنتیجه باعث آن گردید که کابل مرکز جنگ و نبردهای خونین بین تنظیم ها شده و کابل به ویرانه تبدیل شود و دامنه آن به دیگر ولایات هم سرایت کند. او می افزاید: نتیجه سرایت جنگها به ولایات، باعث تشکیل ناخواسته حکومت های محلی در اقصی نقاط کشور شد و آثار مخرب این کشمکش ها منجر به انعکاسات داخلی و بین المللی نسبت به اوضاع افغانستان گردید که ماحصل این واکنشها تولد تحریک طالبان در مناطق جنوبی کشور بود که با در نظرداشت عدم رضایت مردم از اوضاع و شرائط بوجود آمده رشد سریع این گروه را به همراه داشت. چرا که مردم تحریک طالبان را مظهر مبارزه با بی عدالتی های موجود می دانستند. سرانجام این وضعیت به سرنگونی نسبی نظامی که دولت اسلامی افغانستان نامیده می شد منتهی گردید.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: اگر به روند ظهور و دوام انقلاب ها در گوشه و کنار جهان نظر اندازیم دیده شده که این حرکت ها توانسته است برای جامعه خود نظم و امنیت به ارمغان بیاورد، درحقیقت امر رهبری واحد و قوی درکنار پشتوانه مردمی این انقلاب ها را مدیریت کرده است مسئله ایکه مشکل حقیقی انقلاب مردم افغانستان بود.
اوبا اشاره به انقلاب جمهوری اسلامی ایران که توسط امام خمینی( ره ) هسته گذاری وسرانجام به پیروزی رسید اشاره و اضافه نمود : اگر ما انقلاب اسلامی مردم ایران را در محراق توجه و بررسی قرار دهیم متوجه خواهیم شد که در انقلاب اسلامی ایران با وجود بروز مشکلات زیاد درآوان این جنبش، امام خمینی (ره) این حرکت عظیم را با رهبری خردمندانه خود مدیریت کرده وتوانست با تمام چالش های موجود مقابله نماید واساس نظامی را بگذارد که هر روز روند تکاملی آن برای رسیدن به آرمانهای انقلابی سرعت بیشتر می گیرد.
با آن هم وی اظهار داشت: اگر به کشورهای دیگر همچون هند وکوبا نیزتوجه صورت گیرد دیده می شود که شخصیت ها نقش محوری درتداوم وپیروزی انقلاب های کشورشان داشتند. شخصیت ها هستند که نقش بسیار مهم وقوی را دررهبری انقلاب ها ایفا می نمایند ولی متاسفانه این کمبود درافغانستان درگذشته وجود داشت وهمین حالا هم احساس می گردد. هرچند در افغانستان با وجود آنکه هدف واحد بوده و از لحاظ ایدئولوژیکی نیز تکثر وجودنداشته و ندارد ولی مشکل اساسی، در رقابت برای کسب سهم بیشتر از قدرت سیاسی بوده و میباشد. و قدرت واحد و برتری نیز موجود نبوده تا این رقابتها را مدیریت و مهار کند و به سمت و سویی هدفمند و یکپارچه سوق دهد.
به اعتقاد این آگاه امور درحال حاضر مشکلات به وجود آمده نشات گرفته از همان انقلابات نافرجامی است که درطول تاریخ افغانستان به وقوع پیوسته ومتاسفانه این سرنوشت مردم افغانستان بوده که باید این انقلابات را تجربه کنند. به باوراو اگر هفت ثوری نمی بود هشتم ثوری هم بوجود نمی آمد.
وی درادامه خاطرنشان کرد: وقتی که شیرازه های زنده گی دریک کشور ازهم پاشیده شود جمع کردن دوباره آن کار آسانی نخواهد بود و جامعه ما شلاق همان جریانات را می خورد و زمان می خواهد تا نسل نو با دیدگاهی معین و دور از تعصبات واهی بوجود آید و با تمرکز بر روی منافع عموم ، جامعه افغانستان را به سوی آینده ای نوین رهنمون سازد.
آقای شهیر یکی از معضلات فعلی افغانستان را وابستگی بعضی از افراد داخل حکومت به کشورهای خارجی دانسته ، تاکید کرد: این افراد به جای اینکه منافع مردم افغانستان را در نظر داشته باشند منافع همان کشور هایی را در نظر می گیرند که مورد حمایت آنها هستند و پاسپورت همان کشور ها را دارند و در صورتیکه مهاجر شوند به همان کشور ها می روند.
در اخیر آقای شهیربا ابراز نا امیدی ازاوضاع کنونی افغانستان، گفت: نمیتوان آینده ای روشنی را برای مسایل کشور پیش بینی کرد مگر با یک انقلاب فرهنگی وظهور نسلی نو در کنار رهبری مردمی برخواسته از متن جامعه که بتواند نسل نو افغانستان را مدیریت کرده و این کشور را از منجلاب های فعلی نجات دهد.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - هرات - سرویس سیاسی