کودکی دوران حساس و سرنوشت ساز یک فرد است و در این دوره اولین سنگ بنایی شخصیت یک فرد سالم گذاشته می شود اگر یک کودک دوران کودکی اش را به گونه ی درست سپری کند بی شک آینده درخشان و بی دغدغه در انتظارش او خواهد بود.
اما اگر مانند یک عده کودکان بی سرپرست که از آغاز صبح تا شام به کار های شاقه و طاقت فرسا آن هم در روی جاده های پر ازدحام شهر کابل مشغول کار است آیا انتظار آینده بی دغدغه و درخشان خواهند داشت.
بی شک کودکان آینده سازان و وارثین فردای کشور اند اما نه آن عده کودکان که صبح تا شام هوای آلوده و کثیف جاده های پرازدحام شهر را استنثاق می کنند و مشغول فروش خریطه های پلاستیک، کاغذ تشناب، بوت پالش و اسفند کردن عابرین هستند چه انتظاری از آینده آنان داشته باشیم.
توجه و رسیدگی به وضیعت بد کودکان بی سرپرست، که تنها نان آوران خانواده خود هستند مسولیت کدام ارگان دولتی است و اگر به وضع کودکان فقیر و بی سرپرست توجه نشود آیا آینده افغانستان هم مانند حال این کودکان نخواهد بود.
از جمله عوامل که باعث شده اطفال با سن کم و برای پیدا کردن لقمه ی نان حلال جهت سیرکردن شکم خود و خانواده شان رو به کار های شاقه، که آنهم از توان شان بالا و طاقت فرساست ، آورده اند.
این بار خبرنگار صدای مردم خبری گزاری صدای افغان (آوا) به سلسله گزارش های اجتماعی سری زده به جاده های پر ازدحام شهر کابل و از وضیعت آینده سازان فردای کشور که مصروف کار های شاقه و طاق فرسا هستند، گزارشی را ترتیب داده است.
عزت الله پسر بچه یازده ساله سرپرستی یک فامیل پنج نفری را به عهده دارد وی دستمال کاغذی می فروشد و در باره وضیعت زندگی اش می گوید: روزانه 30 تا 50 افغانی را به سختی از فروش دستمال کاغذی عاید می کند که به جز نان خشک چیزی دیگری نمی تواند برای فامیلش مهیا کند.
از وی پرسیدم به این سن کم چرا کار می کنی در پاسخ گفت: دو سال قبل پدرم را که راننده تکسی بود در یک حادثه ترافیکی از دست دادیم حال تنها نان آور خانواده پنج نفری خودم هستم اگر کار نکنم کی خانواده ام را خوراک و پوشاک می دهد.
وی می گوید: بسیار علاقه دارم که همانند سایر کودکان به مکتب بروم اما روزگار به من این اجازه را نمی دهد باید کار کنم و پول چند قرص نان خشک را برای مادر و خواهرانم پیدا کنم.
این کودک خرد سال که با تمام ناامیدی با زندگی پر از مشقت دست و پنجه نرم می کند از دولت می خواهد به وضعیت شان توجه کند تا زمینه درس خواندن و مکتب رفتن برای وی مساعد گردد.
با این حال جواد بچه چهارده ساله که صندوق کوچک همراه با دو بوتل رنگ بوت ، برس و دیگر وسایل کفاشی در شانه دارد می گوید: روز 60 یا 70 افغانی از طریق رنگ کردن بوت های عابرین بدست می آورم.
او می گوید: پدرم از ناحیه پا معیوب است با آنهم تکت لاتری می فروشد اما درآمدش کفایت زندگی خانواده را نمی کند مجبور هستم کار کنم و پول چند قرص نان خشک را بدست آورم.
از وی پرسیدم مکتب می رود در پاسخ می گوید: صنف هشت مکتب هستم از مکتب که آمدم می روم به سر کار تا پول قرطاسیه ای مکتب و دو سه تا نان خشک را برای فامیل پیدا کنم.
وی از دولت می خواهد: تا حقوق را که دولت برای معیوبین می دهد افزایش دهد تا او و امثال وی مجبور به کار کردن در روی جاده های پر ازدحام شهر کابل نشوند.
سیف الله کودکی دیگر که چند خریطه پلاستکی را در سر لباس هایش آویزان کرده و به فروش می رساند، می گوید: من و برادر بزرگترم که او هم خریطه پلاستیکی می فروشد تنها نان آور خانواده هفت نفری هستیم روزانه من و برادرم صد تا یک صد پینجاه افغانی کار می کنیم که فقط نان خشک را می توان با آن خرید.
وی می گوید: برادرم سال گذشته مکتب می رفت اما زمانیکه نتوانستیم پول قرطاسیه و دیگر وسایل مکتب را پیدا کنیم مکتب را رها کرد، من صنف ششم مکتب هستم خیلی شوق و علاقه دارم درس بخوانم تا مادر و خواهرانم را از فقر و بدبختی نجات دهم..
وی از دولت می خواهد: تا اطفال که از بی سرپرستی در روی جاده های خطر ناک و پر ازدحام کار می کند، کمک نماید.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل