به گزارش آوا، در نشستی که با حضور «ماشاءالله شاکری» سفیر پیشین ایران در پاکستان و «جعفر حق پناه» استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در خبرگزاری مهر برگزارش شد به بررسی تحولات شبه قاره از جمله «حضور داعش در افغانستان، لیبی، و آفریقا»، «مذاکرات صلح افغانستان و طالبان و چرایی حضور چین در این مذاکرات»، «اهمیت حضور ایران، روسیه، و هند در مذاکرات صلح افغانستان» پرداخته شد.
*داعش در حال گسترش در افغانستان است، «جان کری» وزیر خارجه امریکا نیز اخیرا اعلام کرده است که داعش در افغانستان و لیبی گسترش یافته است. بر این اساس برخی معتقدد که استقرار بعدی داعش در افغانستان، شمال امریکا و لیبی خواهد بود و در واقع از سوریه و عراق به این مناطق گسیل خواهند شد. آیا این موضوع با توافق کشورهای بزرگ صورت می گیرد؟
جعفر حق پناه: درحال حاضر نگرانی ها از افزایش حضور و نفوذ داعش در میان همه کشورها روبه افزایش است. در واقع این کشورها پیشتر این تهدید را خیلی جدی نمی گرفتند و فکر می کردند که طرف افغانستانی در این مواقع بزرگنمایی می کند که امتیاز بگیرد. اما بعداً دیدیم که جنرال «کمبل» که فرمانده وقت نیروهای امریکایی در آن زمان بود، به این واقعیت اذعان کرد و اعلام کرد که داعش درحال یارگیری از نیروهای جداشده از طالبان است. بعد از مرگ «ملا عمر» و انشعابی که در طالبان به وجود آمد، این قضیه جدی تر شد و فی الواقع خیلی ها معتقدند که آن شاخه انشعابی «ملا رسول» به نوعی داعش است؛ اگر چه که شاید پیوند سازمانی دقیقی با داعش اصلی نداشته باشد اما به لحاظ رویکردی همان است.
برهمین اساس هم دیدیم که امریکا رسما در اوایل جنوری امسال ماموریت مبارزه با داعش را ابلاغ کرد و مجددا عملیات ویژه و همراهی با نیروهای افغانستانی شروع شد. این نگرانی را چین دارد، هند دارد، ما داریم و تقریبا یک نگاه دوباره ای به افغانستان وجود دارد.
در دسته بندی هایی که داعش از سرزمین های مختلف دارد برخی مناطق تحت عنوان «ارض الجهاد» شناخته می شوند که مشخصا الان منطقه سوریه و عراق ارض الجهاد هستند، و برخی از مناطق «ارض النصره» محسوب می شوند که شمال آفریقا، اروپا، امریکا و کشورهای آسیایی جز این مناطق هستند.
اما به شکلی جالب افغانستان هم ارض الجهاد هست و هم ارض النصره. یعنی داعش هم از این منطقه یارگیری می کند و هم این منطقه برایش اولویت راهبردی دارد. به این خاطر این پیش بینی درست است که ما درسال آینده ناامنی بیشتری را از ناحیه تحرکات داعش خواهیم داشت. البته ابهامات زیادی وجود دارد، نقش و سیاست پاکستان در این قضیه سوال جدی است که مطرح است. چرا که گمانه زنی های متفاوتی وجود دارد و مسئله داعش با ادامه وضعیت بقای طالبان و فرایند مذاکراتی که الان وجود دارد، گره خورده و این ابهامات را بیشتر می کند.
به نظرمی رسد که در داخل افغانستان هم در این مورد سیاست های دوگانه ای دنبال می شود. بالاخره علامت سوال است که چرا در برخی از مناطق نیروهای دولتی این شکل مقابله ضعیف را با داعش دنبال می کنند و آیا این ربطی به سیاست به مذاکره کشاندن طالبان دارد یا نه به خصوص مواردی که در «ارغنداب» و «زابل»، در هفته های گذشته رخ داد، تردیدهای بیشتری را ایجاد کرده و درمجموع به نظر می آید که بین متغیر توسعه نیافتگی و شکست پروژه بازسازی افغانستان که دلایل داخلی و بین المللی زیادی دارد، با افزایش ناامنی ها و قدرت یابی داعش یک رابطه پیوستگی و همبستگی وجود دارد.
چون این بستر کاملا فراهم است ما باید این پیش بینی را داشته باشیم و افول طالبان هم تقریبا این شرایط را تسهیل کرده و باید به این موضوع به عنوان بستر همکاری های راهبردی میان همه کشورها با دقت و تامل نگاه کنیم، حتی امکان تعاملات ایران و امریکا در این حوزه وجود دارد و باید به دقت به آن پرداخت. به ویژه که ایران در این حوزه موقعیت بی بدیلی دارد. هیچ کشوری مانند ایران عزم و اراده در جهت مقابله با داعش ندارد و اقبالی که الان دارد به ایران می شود به ویژه از ناحیه اروپا و بعضی از کشورهای آسیایی در شرق آسیا و جنوب آسیا و هند به این خاطر است که به موقعیت ایران در افغانستان کاملا وقوف دارند و می تواند نقطه آغازی باشد برای مدیریت امنیتی تحولات افغانستان.
* «حامد کرزی» رئیس جمهور سابق افغانستان اعلام کرد که ایران، روسیه و هند نیز باید وارد مذاکرات صلح کابل با طالبان شوند، نظر شما در این خصوص چیست؟
حق پناه: پروژه ثبات سازی در افغانستان نباید اساسا پروژه دوجانبه ای باشد. اساسا هر پروژه ای از این دست شکست خورده است. اینکه پاکستان بخواهد راسا با یارگیری چین وارد این روند شود قطعا امری لازم اما ناکافی است. به خصوص که چین تجربه چندانی از این موضوع ندارد و از این بابت شاید حضور یک طرفه یک بازیگر به حساسیت ها و التهاب ها دامن بزند. بنابراین ما نمی توانیم نقش هند، ایران، روسیه و سایر کشورها را نادیده بگیریم.
ایرانی که بیش ترین هزینه را برای افغانستان کرده است حالا که فصل برداشت و استفاده از موقعیت پیش آمده نباید حضور داشته باشد و طرف چینی بخواهد وارد شود. به نظر می رسد نکته ای که کرزی گفته حاصل تجربه ۱۵ ساله ایشان در مدیریت مسائل سیاسی و امنیتی افغانستان است و حرف کاملا درستی است. فکر می کنم این با اقبال کشورهایی هم مواجه می شود که مستقیم یا غیر مستقیم درگیر پرونده افغانستان هستند.
افغانستان در بحث اجلاس اتحادیه امنیت اروپا پایه ثابت است در صورتی که هیچ پیوست جغرافیایی بین آنها وجود ندارد. اما موضوع مهاجرت، موضوع تروریسم، بحث مواد مخدر و مواردی از این جرایم سازمان یافته و غیره کاملا افغانستان را به همه کشورها مربوط کرده است. بنابراین این ایده امر بسیار بجایی است و جا داشت که از جانب دولت افغانستان مطرح شود.
به نظر می رسد ابهام هایی در این موضع وجود دارد و در واقع حکومت فعلی وحدت ملی افغانستان به شکلی فوری تر فکر می کرد که این مسئله عاجلی است و این پاکستان است که می تواند کلاف پیچیده تعیین تکلیف مذاکرات با طالبان را به پیش ببرد. من چنین باوری ندارم که اولا همه امور برای مذاکرات با طالبان صرفا در اسلام آباد، ضمن اینکه الان طالبان فقط نیست ما نمی توانیم پرونده طالبان را بدون در نظر گرفتن پرونده داعش، در آنجا ببینیم و در این موارد حتما حضور هند، ایران و روسیه و به نوعی اتحادیه اروپا بسیار ضروری است.
*طالبان برای ورود به مذاکرات صلح پیش شرط های زیادی تعیین کرده از جمله خروج طالبان از لیست سیاه سازمان ملل، تردد اتباع طالبان به کشورهای دیگر، تسلط کامل بر ولایت هلمند و از همه مهم تر مذاکرات مستقیم با واشنگتن، با وجود این موضوع، مذاکرات صلح را چگونه ارزیابی می کنید؟
مسئله مهم در این میان درخواست مذاکره مستقیم با خود دولت امریکاست. این شاه بیت همه این مسائل است که به نوعی نشان دهنده این است که طالبان میخواهد چهره جدیدی از خودش را نشان و به دنیا عرضه کند.
ما در رفتار سیاسی طالبان تغییرات محسوسی را در یکسال گذشته شاهد هستیم، اینکه برای اولین بار زندگی نامه رهبر طالبان درسایت ها به چندین زبان منتشر میشود، ملاقات های رهبران طالبان با خانم های افغانستانی در ناروی و پیام های تازه ای که به مناسبت های مختلف رهبران طالبان می دهند به نوعی نشان دهنده این امر است که در مواجه با چالش های درونی و بحران مشروعیتی که ناشی از فرسوده شدن این مبارزه هست، می خواهد نسخه جدید ۲۰۱۶ از طالبان را عرضه کند که بتواند قابلیت های جدید داشته باشد. این قضیه به خود طالبان برمی گردد و بخش هایی از آن هم شاید به آن موقعیت پاکستان مربوط می شود که بالاخره هنوز وضعیت افغانستان به جایی نرسیده که پاکستان فکر کند که باید حرف آخرش را بزند. همه در مورد آینده حکومت وحدت ملی تردیدهای جدی دارند، ضعفی که در دولت وجود دارد، فسادی که در این سیستم حاکم شده و مسائل دیگری که از این دست وجود دارد باعث می شود که همه بخواهند از موضع بالاتری وارد این مذاکرات شوند تا بتوانند آنجا دست بالا بگیرند.
*طالبان اختلافات درونی در خود دارند و برخی از شاخه های طالبان از این مذاکرات حمایت نمی کنند. با توجه به این موضوع که مذاکره کنندگان طالبان مبین کل اعضای این گروه نیست، توافقات احتمالی حاصل شده در این مذاکرات تا چه میزان ضمانت اجرا خواهد داشت؟
شاکری: به نظر می رسد که هنوز خیلی زود است که ببینیم طالبان با چه هیبتی و با چه وزنی و با چه زاویه ای و در واقع با چه نمایندگانی در این مذاکرات شرکت می کند. چون اولا این نشست چهارجانبه که تا حالا چهارمین دورش برگزار شد خروجی خیلی مشخصی نداشته است و آخرین آن در سطوح خیلی پایین برگزار شد به طور مثال معاونین وزارت خارجه پاکستان و افغانستان، سفیر چین، کاردار سفارت امریکا که مبین سطح نازلی از نشستهای چهارجانبه است، نشان دهنده پایین بودن میزان عزم و جدیتی است که این کشورها حداقل چین و امریکا دارند. حال یک گزاره جدید هم از طریق یکی از دولتمردان با سابقه افغانستان مطرح شده که کشورهای دیگری (ایران، هند، روسیه) هم در این ماجرا وارد بشوند؛ کشورهایی که فی نفسه نمی توان هیچ ذوق زدگی و شتاب و عجله ای هم برای ورود به این عرصه در آنها دید. چون ما تا به امروز در عرصه افغانستان فقط کمک کردیم و چیزی نصیب ما نشده است. هند هم تا به حال چند میلیارد دالر در عرصه افغانستان سرمایه گذاری کرده است. روسیه هم همین وضعیت را دارد.
ایران اما در مورد افغانستان دغدغه های خاص خود را دارد. هندی ها دغدغه های افراط گرایی و آثار آن بر جامعه خود را دارند. ما دغدغه عدم سامان یافتگی فضای اجتماعی و اقتصادی افغانستان را همزمان با سایر کشورها داریم. کشورهای مشترک المنافع که مستقیما با روسیه درارتباطند مثل ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان در معرض تهدید از سوی افراط گرایی هستند. مخصوصا بحث داعش هم اگر پا بگیرد مشکل ساز خواهد شد. بنابراین بنا بر نظر بعضی از دولتمردان افغانستان این سه کشوری که باید در مذاکرات صلح افغانستان شرکت کنند از سمت خودشان تا به امروز خیلی شیفتگی نشان نداده اند اما اگر ضرورت ایجاب کند آماده همکاری هستند.
اما یک نکته وجود دارد و آن حساسیت دو کشور پاکستان و افغانستان به همدیگر است که این باید به نوعی مدیریت و حل شود. حال در موضع طالبان اولا اینکه طالبان چند دسته و چند شاخه شده است، اگر «ملا اختر منصور» را شاخه اصلی آن بدانیم و اگر بر اساس یک سلسله خوشبینی ها بگوییم که این مذاکرات صورت می پذیرد که من شخصا خوشبین نیستم که پاکستان بتواند بر بخش عمده ای از طالبان نفوذ کلان داشته باشد یک نوع گریز و عدم فرمان پذیری از سوی طالبان در مورد پاکستان وجود داشته باشد و حتی اینکه پاکستان دارای اقتدار و نفوذ کافی و لازم بر روی طالبان نیست. ضمن اینکه درهم تنیدگی «طالبان افغانستان» و «تحریک طالبان پاکستان» موضوعی است که هم برای ارتش پاکستان ابهام ایجاد کرده و هم برای طالبان. بنابراین بخش هایی از طالبان یک نوع گوش به فرمانی از پاکستان تا به امروز نشان داده اند. اما معلوم نیست که در آینده این تعمیم پیدا کند به تمام بدنه طالبان و هم اینکه این درجه فرمان پذیری به همین قوتی که امروز هست ثابت بماند.
بنابراین من پای میز مذاکره آمدن طالبان به شکلی که نمایندگی جامع از همه افکار طالبان در پاکستان را داشته باشد بسیار بعید می دانم. اگر هم طالبان بیاید با توجه به پیش شرط هایی که گذاشته رسیدن و تحقق آنها چیزی نیست که یک شبه حاصل شود. لذا نسبت به این موضع نمی توان خیلی خوشبین بود.
حق پناه: دلیل شروط بزرگ گذاشتن به همین خاطر است که به واقع به یک شکلی زمان بخرند و به آینده موکول کنند تا شاید اتفاقات دیگری رخ دهد. در خصوص افغانستان هم اصولا استعداد اینکه برخی شگفتی سازی ها و عدم قطعیت ها به وضعیت جدید شکل بدهد کاملا متصور هست.
شاکری: نکته این است که طالبان چیزی را از دست نمی دهد. اگر زمان بگذرد و به دفع الوقت بگذرد طالبان چیزی را از دست نمی دهد. طالبان هر چند وقت یکبار حمله هایی می کند و منطقه ای را به تصرف خود در می آورد و به مقادیری از غنایم دست می یابد و جماعتی از مردم را با خودش همراه می کند و چنگ و دندانی نشان می دهد. در واقع طالبان عملا چیزی را از دست نمی دهند و طرفی که ضرر می کند دولت افغانستان است.
*رئیس ستاد مشترک ارتش چین به افغانستان سفر کرده است. این اولین بار است که یک چنین مقام بلندپایه نظامی چین از افغانستان دیدار می کند. این دیدار چه دلایلی دارد؟ آیا چین قصد دارد جای آمریکا را در افغانستان بگیرد؟
چین در گذشته خیلی تمایلی جدی برای حضور در افغانستان نشان نمی داد و این حضور جدی به وقایع بعد از ۱۱ سپتامبر بر می گردد که مواجهه با حضور امریکا را در خود احساس کرد. در ادامه مسائلی مانند بازسازی و علاقه اقتصادی چین اولویتهای بیشتری پیدا کرده است. هم چنین به خصوص در پروژه های استخراج معادن افغانستان، چینی ها دارند بزرگترین سرمایه گذاری ها را انجام میدهند و در واقع نگاه چین به افغانستان همزمان با شکل گیری پیمان شانگهای و آن ترتیباتی که چین درحوزه آسیای مرکزی دنبال می کند است. در واقع از منظر چین افغانستان همسایه بلافصل است و از لحاظ پیوستی که با آسیای مرکزی دارد اهمیت مضاعفی پیدا می کند.
اخیرا هم مسئله افراطی گری و تشدید گرایش های سلفی گرایانه در منطقه ترکستان شرقی ولایت «سین کیانگ» چین، اهمیت بیشتری پیدا کرده است. در حال حاضر برخی مسائل خیلی معنا دار هستند به ویژه نقشی که ترکیه به عنوان کریدور انتقال نیروهای ترک تبار از آسیای مرکزی و سین کیانگ به مناطق تحت نفوذ داعش، در عراق و سوریه دارد، چین را دچار نگرانی مضاعفی نسبت به آنچه در افغانستان رخ می دهد کرده است. چون در حال حاضر تقریبا افغانستان محل تردد است و این باعث شد که نگاه ویژه ای نیز به این کشور داشته باشد.
شاکری: بحث جنبش اسلامی ترکستان شرقی در منطقه مسلمان نشین سین کیانگ بحث بسیار دغدغه آفرینی برای چینی ها است. شورشهایی اجتماعی در سین کیانگ و جنبش آیغورها در واقع زنگ خطری برای چین بود. اگر این افراطیون آیغور تبار در قالب داعش یا گروه های دیگر در افغانستان حضور پیدا کنند و آموزش ببینند و بخواهند برگردند و یک سری از امیال و آرزوهای خودشان را در چین تحقق بخشند، خطر بسیار بزرگی برای چینی هابه حساب می آید.
حق پناه: این جریان آمیزه ای از گرایش های سلفی گرایانه و قوم گرایانه توامان است. یعنی یک شکاف متراکمی میان ایغورهای مسلمان ترک تبار این منطقه با قوم بزرگتر «هان» ایجاد می کند که هم گسست زبانی و هم گسست دینی و هم گسست قومی دارند. از این جهت شما به شکل عجیبی با این پدیده مواجه هستید که هم سلفی است و هم رگه های قوم گرایانه حادی دارد و این تهدید را برای چین بیشتر می کند.
علاوه براین همزمانی این رویدادها با چرخش سیاست های کابل را باید حتما مد نظر قرار بدهیم. در حال حاضر سیاست دوپایه اسلام آباد- پکن مرجح دانسته شده است. در واقع این نقطه تلاقی باعث شده که مناسبات ویژه ای شکل بگیرد که به آن اشاره شد و بنابراین طبیعی است که از زمانی که «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین شده و در واقع یک سیاست خارجی تهاجمی را در کشورهای مختلف دنبال می کند علی القاعده باید حضور فعال تر چین را در افغانستان شاهد باشیم.این موضوع فقط به همکاری های اقتصادی و نظامی محدود نیست یک نمونه آن بحث حضور چین در مذاکرات صلح است که در حوزه ترتیبات منطقه ای این قضیه پررنگ تر خواهد بود که به موضوع شانگهای مرتبط می شود که چین در آن حرف اول را می زند.
شاکری: چین در رفتار کنونی خود شعاع حضور خودش را در محیط پیرامونی افزایش می دهد و این در پاکستان به صورت سرمایه گذاری هایی که در بخش اقتصادی صورت گرفته وجود دارد و در افغانستان نیز به دلیل ظرفیت های اقتصادی و ضرورت ایجاد یک محیط امن و صلح آمیز برای چین موضوعیت دارد. به علاوه اینکه اغلب کشورهایی که در اطراف افغانستان هستند عضو پیمان شانگهای هم هستند و خوب افغانستان هم جدیدا عضو پیمان شانگهای شده و یک نوع همگرایی در تعیین سرنوشت خودشان هم در این موضع دیده می شود.
اما نقش پاکستان را هم نباید نادیده بگیریم پاکستان با استفاده از مهره چین، و نشان دادن در باغ سبز به چین این کشور را وادار به کنشگری در فضای مطلوب خود می کند. همچنین در تامین منافعی مستقیم توسط خودش یا توسط مناطقی که در آنها قدرت نفوذ دارد، مثل افغانستان، برای چین کوتاهی نمیکند. چون پاکستان قدرت گیری چین در منطقه را به معنای قدرت خودش معنا می کند.
در واقع پاکستانی ها در استفاده از مهره هایی که تعلق به خودشان ندارد بلکه مهره های اسقراضی و در جهت عقب راندن رقبای خودشان مهارت کامل دارند.
*ناتو اخیرا قراردادی را با کویت امضا کرد و دبیر کل ناتو اعلام کرد این توافق روند عبور نیروهای ناتو و ارسال انواع تجهیزات لازم برای ماموریت ناتو در افغانستان را تسهیل میکند. چرا ناتو از کویت برای این امر استفاده کرد؟
در حال حاضر ناتو به منطقه خاورمیانه از جهات مختلف توجه ویژه دارد این در اجلاس لیسبون و آن مفهوم استراتژیک جدید که ناتو تعریف کرد کاملا گنجانده شده که بر همان اساس حوزه خلیج فارس و اقیانوس هند در دریای سرخ حوزه عملیات جدید ناتو است؛ برای مقابله با دزدی دریایی، تحرکات تروریستی و پوشش دادن به حوزه های عملیاتی که عقبه آن افغانستان خواهد بود. این یک امر راهبردی برای ناتو است که تحت تاثیر پویش های مناطق ناامنی است که هر آن با وضعیت تازه ای مواجه می شوند. در واقع ناتو خیلی محتاطانه میخواهد جای پایی داشته باشد، اما این به این معنا نیست که بخواهد در حوزه نظامی خودش را درگیر کند اما برای پشتیبانی اش این نیازمندی ها را دارد.
*داعش در حال گسترش در افغانستان است، «جان کری» وزیر خارجه امریکا نیز اخیرا اعلام کرده است که داعش در افغانستان و لیبی گسترش یافته است. بر این اساس برخی معتقدد که استقرار بعدی داعش در افغانستان، شمال امریکا و لیبی خواهد بود و در واقع از سوریه و عراق به این مناطق گسیل خواهند شد. آیا این موضوع با توافق کشورهای بزرگ صورت می گیرد؟
جعفر حق پناه: درحال حاضر نگرانی ها از افزایش حضور و نفوذ داعش در میان همه کشورها روبه افزایش است. در واقع این کشورها پیشتر این تهدید را خیلی جدی نمی گرفتند و فکر می کردند که طرف افغانستانی در این مواقع بزرگنمایی می کند که امتیاز بگیرد. اما بعداً دیدیم که جنرال «کمبل» که فرمانده وقت نیروهای امریکایی در آن زمان بود، به این واقعیت اذعان کرد و اعلام کرد که داعش درحال یارگیری از نیروهای جداشده از طالبان است. بعد از مرگ «ملا عمر» و انشعابی که در طالبان به وجود آمد، این قضیه جدی تر شد و فی الواقع خیلی ها معتقدند که آن شاخه انشعابی «ملا رسول» به نوعی داعش است؛ اگر چه که شاید پیوند سازمانی دقیقی با داعش اصلی نداشته باشد اما به لحاظ رویکردی همان است.
برهمین اساس هم دیدیم که امریکا رسما در اوایل جنوری امسال ماموریت مبارزه با داعش را ابلاغ کرد و مجددا عملیات ویژه و همراهی با نیروهای افغانستانی شروع شد. این نگرانی را چین دارد، هند دارد، ما داریم و تقریبا یک نگاه دوباره ای به افغانستان وجود دارد.
در دسته بندی هایی که داعش از سرزمین های مختلف دارد برخی مناطق تحت عنوان «ارض الجهاد» شناخته می شوند که مشخصا الان منطقه سوریه و عراق ارض الجهاد هستند، و برخی از مناطق «ارض النصره» محسوب می شوند که شمال آفریقا، اروپا، امریکا و کشورهای آسیایی جز این مناطق هستند.
اما به شکلی جالب افغانستان هم ارض الجهاد هست و هم ارض النصره. یعنی داعش هم از این منطقه یارگیری می کند و هم این منطقه برایش اولویت راهبردی دارد. به این خاطر این پیش بینی درست است که ما درسال آینده ناامنی بیشتری را از ناحیه تحرکات داعش خواهیم داشت. البته ابهامات زیادی وجود دارد، نقش و سیاست پاکستان در این قضیه سوال جدی است که مطرح است. چرا که گمانه زنی های متفاوتی وجود دارد و مسئله داعش با ادامه وضعیت بقای طالبان و فرایند مذاکراتی که الان وجود دارد، گره خورده و این ابهامات را بیشتر می کند.
به نظرمی رسد که در داخل افغانستان هم در این مورد سیاست های دوگانه ای دنبال می شود. بالاخره علامت سوال است که چرا در برخی از مناطق نیروهای دولتی این شکل مقابله ضعیف را با داعش دنبال می کنند و آیا این ربطی به سیاست به مذاکره کشاندن طالبان دارد یا نه به خصوص مواردی که در «ارغنداب» و «زابل»، در هفته های گذشته رخ داد، تردیدهای بیشتری را ایجاد کرده و درمجموع به نظر می آید که بین متغیر توسعه نیافتگی و شکست پروژه بازسازی افغانستان که دلایل داخلی و بین المللی زیادی دارد، با افزایش ناامنی ها و قدرت یابی داعش یک رابطه پیوستگی و همبستگی وجود دارد.
چون این بستر کاملا فراهم است ما باید این پیش بینی را داشته باشیم و افول طالبان هم تقریبا این شرایط را تسهیل کرده و باید به این موضوع به عنوان بستر همکاری های راهبردی میان همه کشورها با دقت و تامل نگاه کنیم، حتی امکان تعاملات ایران و امریکا در این حوزه وجود دارد و باید به دقت به آن پرداخت. به ویژه که ایران در این حوزه موقعیت بی بدیلی دارد. هیچ کشوری مانند ایران عزم و اراده در جهت مقابله با داعش ندارد و اقبالی که الان دارد به ایران می شود به ویژه از ناحیه اروپا و بعضی از کشورهای آسیایی در شرق آسیا و جنوب آسیا و هند به این خاطر است که به موقعیت ایران در افغانستان کاملا وقوف دارند و می تواند نقطه آغازی باشد برای مدیریت امنیتی تحولات افغانستان.
* «حامد کرزی» رئیس جمهور سابق افغانستان اعلام کرد که ایران، روسیه و هند نیز باید وارد مذاکرات صلح کابل با طالبان شوند، نظر شما در این خصوص چیست؟
حق پناه: پروژه ثبات سازی در افغانستان نباید اساسا پروژه دوجانبه ای باشد. اساسا هر پروژه ای از این دست شکست خورده است. اینکه پاکستان بخواهد راسا با یارگیری چین وارد این روند شود قطعا امری لازم اما ناکافی است. به خصوص که چین تجربه چندانی از این موضوع ندارد و از این بابت شاید حضور یک طرفه یک بازیگر به حساسیت ها و التهاب ها دامن بزند. بنابراین ما نمی توانیم نقش هند، ایران، روسیه و سایر کشورها را نادیده بگیریم.
ایرانی که بیش ترین هزینه را برای افغانستان کرده است حالا که فصل برداشت و استفاده از موقعیت پیش آمده نباید حضور داشته باشد و طرف چینی بخواهد وارد شود. به نظر می رسد نکته ای که کرزی گفته حاصل تجربه ۱۵ ساله ایشان در مدیریت مسائل سیاسی و امنیتی افغانستان است و حرف کاملا درستی است. فکر می کنم این با اقبال کشورهایی هم مواجه می شود که مستقیم یا غیر مستقیم درگیر پرونده افغانستان هستند.
افغانستان در بحث اجلاس اتحادیه امنیت اروپا پایه ثابت است در صورتی که هیچ پیوست جغرافیایی بین آنها وجود ندارد. اما موضوع مهاجرت، موضوع تروریسم، بحث مواد مخدر و مواردی از این جرایم سازمان یافته و غیره کاملا افغانستان را به همه کشورها مربوط کرده است. بنابراین این ایده امر بسیار بجایی است و جا داشت که از جانب دولت افغانستان مطرح شود.
به نظر می رسد ابهام هایی در این موضع وجود دارد و در واقع حکومت فعلی وحدت ملی افغانستان به شکلی فوری تر فکر می کرد که این مسئله عاجلی است و این پاکستان است که می تواند کلاف پیچیده تعیین تکلیف مذاکرات با طالبان را به پیش ببرد. من چنین باوری ندارم که اولا همه امور برای مذاکرات با طالبان صرفا در اسلام آباد، ضمن اینکه الان طالبان فقط نیست ما نمی توانیم پرونده طالبان را بدون در نظر گرفتن پرونده داعش، در آنجا ببینیم و در این موارد حتما حضور هند، ایران و روسیه و به نوعی اتحادیه اروپا بسیار ضروری است.
*طالبان برای ورود به مذاکرات صلح پیش شرط های زیادی تعیین کرده از جمله خروج طالبان از لیست سیاه سازمان ملل، تردد اتباع طالبان به کشورهای دیگر، تسلط کامل بر ولایت هلمند و از همه مهم تر مذاکرات مستقیم با واشنگتن، با وجود این موضوع، مذاکرات صلح را چگونه ارزیابی می کنید؟
مسئله مهم در این میان درخواست مذاکره مستقیم با خود دولت امریکاست. این شاه بیت همه این مسائل است که به نوعی نشان دهنده این است که طالبان میخواهد چهره جدیدی از خودش را نشان و به دنیا عرضه کند.
ما در رفتار سیاسی طالبان تغییرات محسوسی را در یکسال گذشته شاهد هستیم، اینکه برای اولین بار زندگی نامه رهبر طالبان درسایت ها به چندین زبان منتشر میشود، ملاقات های رهبران طالبان با خانم های افغانستانی در ناروی و پیام های تازه ای که به مناسبت های مختلف رهبران طالبان می دهند به نوعی نشان دهنده این امر است که در مواجه با چالش های درونی و بحران مشروعیتی که ناشی از فرسوده شدن این مبارزه هست، می خواهد نسخه جدید ۲۰۱۶ از طالبان را عرضه کند که بتواند قابلیت های جدید داشته باشد. این قضیه به خود طالبان برمی گردد و بخش هایی از آن هم شاید به آن موقعیت پاکستان مربوط می شود که بالاخره هنوز وضعیت افغانستان به جایی نرسیده که پاکستان فکر کند که باید حرف آخرش را بزند. همه در مورد آینده حکومت وحدت ملی تردیدهای جدی دارند، ضعفی که در دولت وجود دارد، فسادی که در این سیستم حاکم شده و مسائل دیگری که از این دست وجود دارد باعث می شود که همه بخواهند از موضع بالاتری وارد این مذاکرات شوند تا بتوانند آنجا دست بالا بگیرند.
*طالبان اختلافات درونی در خود دارند و برخی از شاخه های طالبان از این مذاکرات حمایت نمی کنند. با توجه به این موضوع که مذاکره کنندگان طالبان مبین کل اعضای این گروه نیست، توافقات احتمالی حاصل شده در این مذاکرات تا چه میزان ضمانت اجرا خواهد داشت؟
شاکری: به نظر می رسد که هنوز خیلی زود است که ببینیم طالبان با چه هیبتی و با چه وزنی و با چه زاویه ای و در واقع با چه نمایندگانی در این مذاکرات شرکت می کند. چون اولا این نشست چهارجانبه که تا حالا چهارمین دورش برگزار شد خروجی خیلی مشخصی نداشته است و آخرین آن در سطوح خیلی پایین برگزار شد به طور مثال معاونین وزارت خارجه پاکستان و افغانستان، سفیر چین، کاردار سفارت امریکا که مبین سطح نازلی از نشستهای چهارجانبه است، نشان دهنده پایین بودن میزان عزم و جدیتی است که این کشورها حداقل چین و امریکا دارند. حال یک گزاره جدید هم از طریق یکی از دولتمردان با سابقه افغانستان مطرح شده که کشورهای دیگری (ایران، هند، روسیه) هم در این ماجرا وارد بشوند؛ کشورهایی که فی نفسه نمی توان هیچ ذوق زدگی و شتاب و عجله ای هم برای ورود به این عرصه در آنها دید. چون ما تا به امروز در عرصه افغانستان فقط کمک کردیم و چیزی نصیب ما نشده است. هند هم تا به حال چند میلیارد دالر در عرصه افغانستان سرمایه گذاری کرده است. روسیه هم همین وضعیت را دارد.
ایران اما در مورد افغانستان دغدغه های خاص خود را دارد. هندی ها دغدغه های افراط گرایی و آثار آن بر جامعه خود را دارند. ما دغدغه عدم سامان یافتگی فضای اجتماعی و اقتصادی افغانستان را همزمان با سایر کشورها داریم. کشورهای مشترک المنافع که مستقیما با روسیه درارتباطند مثل ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان در معرض تهدید از سوی افراط گرایی هستند. مخصوصا بحث داعش هم اگر پا بگیرد مشکل ساز خواهد شد. بنابراین بنا بر نظر بعضی از دولتمردان افغانستان این سه کشوری که باید در مذاکرات صلح افغانستان شرکت کنند از سمت خودشان تا به امروز خیلی شیفتگی نشان نداده اند اما اگر ضرورت ایجاب کند آماده همکاری هستند.
اما یک نکته وجود دارد و آن حساسیت دو کشور پاکستان و افغانستان به همدیگر است که این باید به نوعی مدیریت و حل شود. حال در موضع طالبان اولا اینکه طالبان چند دسته و چند شاخه شده است، اگر «ملا اختر منصور» را شاخه اصلی آن بدانیم و اگر بر اساس یک سلسله خوشبینی ها بگوییم که این مذاکرات صورت می پذیرد که من شخصا خوشبین نیستم که پاکستان بتواند بر بخش عمده ای از طالبان نفوذ کلان داشته باشد یک نوع گریز و عدم فرمان پذیری از سوی طالبان در مورد پاکستان وجود داشته باشد و حتی اینکه پاکستان دارای اقتدار و نفوذ کافی و لازم بر روی طالبان نیست. ضمن اینکه درهم تنیدگی «طالبان افغانستان» و «تحریک طالبان پاکستان» موضوعی است که هم برای ارتش پاکستان ابهام ایجاد کرده و هم برای طالبان. بنابراین بخش هایی از طالبان یک نوع گوش به فرمانی از پاکستان تا به امروز نشان داده اند. اما معلوم نیست که در آینده این تعمیم پیدا کند به تمام بدنه طالبان و هم اینکه این درجه فرمان پذیری به همین قوتی که امروز هست ثابت بماند.
بنابراین من پای میز مذاکره آمدن طالبان به شکلی که نمایندگی جامع از همه افکار طالبان در پاکستان را داشته باشد بسیار بعید می دانم. اگر هم طالبان بیاید با توجه به پیش شرط هایی که گذاشته رسیدن و تحقق آنها چیزی نیست که یک شبه حاصل شود. لذا نسبت به این موضع نمی توان خیلی خوشبین بود.
حق پناه: دلیل شروط بزرگ گذاشتن به همین خاطر است که به واقع به یک شکلی زمان بخرند و به آینده موکول کنند تا شاید اتفاقات دیگری رخ دهد. در خصوص افغانستان هم اصولا استعداد اینکه برخی شگفتی سازی ها و عدم قطعیت ها به وضعیت جدید شکل بدهد کاملا متصور هست.
شاکری: نکته این است که طالبان چیزی را از دست نمی دهد. اگر زمان بگذرد و به دفع الوقت بگذرد طالبان چیزی را از دست نمی دهد. طالبان هر چند وقت یکبار حمله هایی می کند و منطقه ای را به تصرف خود در می آورد و به مقادیری از غنایم دست می یابد و جماعتی از مردم را با خودش همراه می کند و چنگ و دندانی نشان می دهد. در واقع طالبان عملا چیزی را از دست نمی دهند و طرفی که ضرر می کند دولت افغانستان است.
*رئیس ستاد مشترک ارتش چین به افغانستان سفر کرده است. این اولین بار است که یک چنین مقام بلندپایه نظامی چین از افغانستان دیدار می کند. این دیدار چه دلایلی دارد؟ آیا چین قصد دارد جای آمریکا را در افغانستان بگیرد؟
چین در گذشته خیلی تمایلی جدی برای حضور در افغانستان نشان نمی داد و این حضور جدی به وقایع بعد از ۱۱ سپتامبر بر می گردد که مواجهه با حضور امریکا را در خود احساس کرد. در ادامه مسائلی مانند بازسازی و علاقه اقتصادی چین اولویتهای بیشتری پیدا کرده است. هم چنین به خصوص در پروژه های استخراج معادن افغانستان، چینی ها دارند بزرگترین سرمایه گذاری ها را انجام میدهند و در واقع نگاه چین به افغانستان همزمان با شکل گیری پیمان شانگهای و آن ترتیباتی که چین درحوزه آسیای مرکزی دنبال می کند است. در واقع از منظر چین افغانستان همسایه بلافصل است و از لحاظ پیوستی که با آسیای مرکزی دارد اهمیت مضاعفی پیدا می کند.
اخیرا هم مسئله افراطی گری و تشدید گرایش های سلفی گرایانه در منطقه ترکستان شرقی ولایت «سین کیانگ» چین، اهمیت بیشتری پیدا کرده است. در حال حاضر برخی مسائل خیلی معنا دار هستند به ویژه نقشی که ترکیه به عنوان کریدور انتقال نیروهای ترک تبار از آسیای مرکزی و سین کیانگ به مناطق تحت نفوذ داعش، در عراق و سوریه دارد، چین را دچار نگرانی مضاعفی نسبت به آنچه در افغانستان رخ می دهد کرده است. چون در حال حاضر تقریبا افغانستان محل تردد است و این باعث شد که نگاه ویژه ای نیز به این کشور داشته باشد.
شاکری: بحث جنبش اسلامی ترکستان شرقی در منطقه مسلمان نشین سین کیانگ بحث بسیار دغدغه آفرینی برای چینی ها است. شورشهایی اجتماعی در سین کیانگ و جنبش آیغورها در واقع زنگ خطری برای چین بود. اگر این افراطیون آیغور تبار در قالب داعش یا گروه های دیگر در افغانستان حضور پیدا کنند و آموزش ببینند و بخواهند برگردند و یک سری از امیال و آرزوهای خودشان را در چین تحقق بخشند، خطر بسیار بزرگی برای چینی هابه حساب می آید.
حق پناه: این جریان آمیزه ای از گرایش های سلفی گرایانه و قوم گرایانه توامان است. یعنی یک شکاف متراکمی میان ایغورهای مسلمان ترک تبار این منطقه با قوم بزرگتر «هان» ایجاد می کند که هم گسست زبانی و هم گسست دینی و هم گسست قومی دارند. از این جهت شما به شکل عجیبی با این پدیده مواجه هستید که هم سلفی است و هم رگه های قوم گرایانه حادی دارد و این تهدید را برای چین بیشتر می کند.
علاوه براین همزمانی این رویدادها با چرخش سیاست های کابل را باید حتما مد نظر قرار بدهیم. در حال حاضر سیاست دوپایه اسلام آباد- پکن مرجح دانسته شده است. در واقع این نقطه تلاقی باعث شده که مناسبات ویژه ای شکل بگیرد که به آن اشاره شد و بنابراین طبیعی است که از زمانی که «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین شده و در واقع یک سیاست خارجی تهاجمی را در کشورهای مختلف دنبال می کند علی القاعده باید حضور فعال تر چین را در افغانستان شاهد باشیم.این موضوع فقط به همکاری های اقتصادی و نظامی محدود نیست یک نمونه آن بحث حضور چین در مذاکرات صلح است که در حوزه ترتیبات منطقه ای این قضیه پررنگ تر خواهد بود که به موضوع شانگهای مرتبط می شود که چین در آن حرف اول را می زند.
شاکری: چین در رفتار کنونی خود شعاع حضور خودش را در محیط پیرامونی افزایش می دهد و این در پاکستان به صورت سرمایه گذاری هایی که در بخش اقتصادی صورت گرفته وجود دارد و در افغانستان نیز به دلیل ظرفیت های اقتصادی و ضرورت ایجاد یک محیط امن و صلح آمیز برای چین موضوعیت دارد. به علاوه اینکه اغلب کشورهایی که در اطراف افغانستان هستند عضو پیمان شانگهای هم هستند و خوب افغانستان هم جدیدا عضو پیمان شانگهای شده و یک نوع همگرایی در تعیین سرنوشت خودشان هم در این موضع دیده می شود.
اما نقش پاکستان را هم نباید نادیده بگیریم پاکستان با استفاده از مهره چین، و نشان دادن در باغ سبز به چین این کشور را وادار به کنشگری در فضای مطلوب خود می کند. همچنین در تامین منافعی مستقیم توسط خودش یا توسط مناطقی که در آنها قدرت نفوذ دارد، مثل افغانستان، برای چین کوتاهی نمیکند. چون پاکستان قدرت گیری چین در منطقه را به معنای قدرت خودش معنا می کند.
در واقع پاکستانی ها در استفاده از مهره هایی که تعلق به خودشان ندارد بلکه مهره های اسقراضی و در جهت عقب راندن رقبای خودشان مهارت کامل دارند.
*ناتو اخیرا قراردادی را با کویت امضا کرد و دبیر کل ناتو اعلام کرد این توافق روند عبور نیروهای ناتو و ارسال انواع تجهیزات لازم برای ماموریت ناتو در افغانستان را تسهیل میکند. چرا ناتو از کویت برای این امر استفاده کرد؟
در حال حاضر ناتو به منطقه خاورمیانه از جهات مختلف توجه ویژه دارد این در اجلاس لیسبون و آن مفهوم استراتژیک جدید که ناتو تعریف کرد کاملا گنجانده شده که بر همان اساس حوزه خلیج فارس و اقیانوس هند در دریای سرخ حوزه عملیات جدید ناتو است؛ برای مقابله با دزدی دریایی، تحرکات تروریستی و پوشش دادن به حوزه های عملیاتی که عقبه آن افغانستان خواهد بود. این یک امر راهبردی برای ناتو است که تحت تاثیر پویش های مناطق ناامنی است که هر آن با وضعیت تازه ای مواجه می شوند. در واقع ناتو خیلی محتاطانه میخواهد جای پایی داشته باشد، اما این به این معنا نیست که بخواهد در حوزه نظامی خودش را درگیر کند اما برای پشتیبانی اش این نیازمندی ها را دارد.