تاریخ انتشار :جمعه ۱ جوزا ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۰۳
کد مطلب : 8329

امام خمینی (ره) و مرزهای استعماری

" به پیشواز سالروز ارتحال این رهبر خردورز وتوانمند جهان اسلام"
امام خمینی (ره) و مرزهای استعماری
در این که یکی از علت های اصلی مشکلات و گرفتاری های مسلمانان، تفرقه و جدایی آن ها از هم می باشد کسی شک ندارد و هر انسان بیداری آن را با دل و جان حس می کند. عوامل تفرقه هم یکی و دوتا نیست. عوامل مختلفی باعث شده است که مسلمانان تکه و پاره شوند و کشورهای قدرتمند، هر تکه ای از آن ها را در یک گوشه تحت فشار و استعمار و استحمار خود قرار دهند. تفاوت های طبیعی رنگ، پوست، نژاد، منطقه، زبان، اعتقادات و ... همه بهانه هایی برای اختلاف شده است.
با این که مشترکات مسلمانان آن قدر زیاد است که اختلافات شان در برابر آن ها به حساب نمی آید اما با کمال تأسف، مسلمانان با تحریک دشمنان جهانی اسلام و جمود و تحجر گروهی جاهل و تنگ نظر و متعصب در داخل مسلمانان، بر اختلافات، بیشتر پای می فشارند تا بر آن همه عوامل یگانگی. نتیجۀ اختلاف مسلمانان و کشمکش های مذهبی و فرقه ای و ملی آنان را می توانیم در فاجعه فلسطین و عراق و افغانستان و... شاهد باشیم.
در گذشته، از همین قلم مطلبی با عنوان «مبانی قرآنی وحدت اسلامی» بر ضرورت وحدت مسلمانان از دیدگاه قرآن استدلال کردیم و ضررهای اختلاف و فوائد فراوان وحدت اسلامی را برشمردیم. در این نوشته می خواهم روی یکی از عوامل اختلاف مسلمانان درنگ بیشتری داشته باشم و نظر یکی از عالمان و صاحب نظران مطرح جهان اسلام را در باره آن بیاورم.
چنان که اشاره کردم اختلافات مسلمانان انگیزه های گوناگونی دارد؛ یکی از این انگیزه ها اسیر شدن آنان است در درون مرزهایی که استعمار به ویژه استعمار پیر انگلیس در قرن هجده و نوزده میلادی در میان آنان ایجاد کرده است.
می دانیم که در قرن هجده، کشورهای استعمار گر اروپایی برای سلطه بر سرزمین های آسیایی و آفریقایی، با کشور قدرتمند اسلامی با مرکزیت امپراطوری عثمانی رو به رو بودند. مجموعه اروپا سال هایی زیادی با عثمانی که خود نماد قدرت اسلام بود جنگیدند اما در برابر امپراطوری پهناور اسلامی کاری از پیش نبردند و در جبهه های گوناگون شکست خوردند. بخشی از سرزمین های اروپا زیر سلطه و در تصرف عثمانی درآمد.
سرانجام اروپای استعمارگر نقشۀ جدیدی برای از هم پاشاندن این کشور بزرگ و قدرتمند کشید؛ گرایشات قومی، منطقه ای و نژادی را دامن زد. این بار نقشه آن ها گرفت و کشور بزرگ اسلامی را تکه و پاره کردند. عرب ها با حمایت انگلیس پرچم عربیت برداشتند و سرزمین های عربی را از بخش های دیگر کشور اسلامی جدا کردند. ترک ها به دنبال پان ترکیسم رفتند و شمال آفریقا بر اساس رنگ و پوست، دور خود مرز کشیدند و به همین صورت دیگران.
ناگهان یک کشور بزرگ اسلامی که نامش پشت همۀ اروپا را می لرزاند، به پانزده، بیست کشور یک وجبی تقسیم شد که هرکدام برای حفظ خود از همسایه ها و کشورهای استعماری اروپا به زیر چپن یکی از همان کشورهای اروپایی مخفی می شدند. بعدها همین انگلیس، ایران و افغانستان را دو پاره کرد. کمی بعد تر شبه قاره هندوستان را به سه پاره تقسیم کرد. و در بین این کشورها مناطق اختلافی نیز برجای گذاشت که همیشه با هم در گیر باشند و هرگز به قدرت و توان نرسند و به اسقلال و آزادی دست نیابند.
در زمان کنونی یکی از موانع اصلی و بزرگ اتحاد اسلامی همین مرزهای ساخته دست استعمار و انگلیس است. این مرزها امکانات و ظرفیت های مسلمانان را شدیدا تحت تأثیر خود قرار داده است و به عنوان زنجیرهای نفوذ ناپذیر، نیروهای اسلامی را به اسارت گرفته است. مسلمانان اکنون در جزیره های جدای از هم زندگی می کنند و دیوار های ضخیم و سنگی آن ها را از هم دور کرده است. با تأسف خود آنان نیز از یاد برده اند که این مرزها را کی برای آن ها کشیده است و از این کار چه هدفی داشته است. گاهی برخی از مسلمانان برخی از کشورهای اسلامی بیش از خدا و دین خود به این مرزها پایبندی نشان می دهند.
حالا خود آنان این مرزها را بیش از کشورهای استعماری محکم چسپیده اند. ای کاش مسلمانان چشمان خود را باز می کردند و به کشور های استعماری اروپایی نگاه می نمودند که چگونه مرزها و دیگر موانع وحدت خود را یکی پس از دیگری برمی دارند. اکنون بیست و هفت کشور اروپایی به یک کشور متحد و قدرتمند تبدیل شده اند.
از نظر اسلام این مرزها هیچ اعتباری ندارد که هیچ بلکه بدعتی است که دشمنان اسلام بر مسلمانان تحمیل کرده اند. ما به یاری خدا در فرصت دیگری این بحث را از نظر قرآن و دیگر منابع معتبر اسلامی بررسی خواهیم کرد. در این مقاله دو اظهار نظر از حضرت امام خمینی(ره) می آوریم. امام خمینی(ره) مسلمان دانشمند و بینشمند و فرهیخته ای بود که هم درد جهان اسلام روی دلش سنگینی می کرد و هم برای درمان این دردها می اندیشید و با نهضت عظیم خود جان تازه ای به مسلمانان جهان داد. او در طول نهضت پیروزمند خود هم در عمل نشان داد که این مرزها را به رسمیت نمی شناسد و هم در سخنان و بیانات خود بارها بر بی اعتباری این مرزهای ساخته استعمار تأکید کرده است. بررسی هرکدام از آن ها فرصت بیشتری می طلبد اما در این فرصت به دو موردی می پردازم که جدیدا از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران شنیده ام.
1- حجت الاسلام قرائتی در یکی از برنامه های «درس های از قرآن» خود در تلویزیون جمهوری اسلامی که پیرامون توحید بحث می کرد، از زبان یکی از علمای بزرگ حوزه نقل کرد: «پیش از حوادث سال 1342روزی پیش آمد که بنده با حضرت آیت الله خمینی(ره) از قم تا تهران همسفر شدیم. در یک ماشین(موتر) سواری نشستیم و هنوز از دروازه شهر قم خارج نشده بودیم که صحبت از حوزه های علمیه قم و نجف اشرف به میان آمد. به مناسبت صحبت پیش آمده، من گفتم: خوب است که رژیم بعث عراق به طلبه های ایران و حوزه قم ویزای عراق را نمی دهد. امام با تعجب پرسید: خوبی این کار بعثی ها در کجاست؟ من در جواب گفتم: اگر به طلبه های این جا ویزا بدهند، بیشتر طلبه های فاضل و با سواد از حوزه قم به حوزه نجف کوچ می کنند. امام گفت: این کار از نظر شما اشکالی دارد؟ من در جواب گفتم: خوب حوزه نجف رونق می گیرد و حوزه ما در قم از رونق و شکوه می افتد. این را که گفتم، رنگ امام تغییر کرد و با تعجب و تأسف به من خیره شد و بسیار محکم و قاطع گفت: فلانی این سخن شما متأسفانه با توحید سازگار نیست. از این سخن شما بوی شرک می آید.
این صحبت وقتی پیش آمد که ما تازه از شهر قم خارج شده بودیم. از همان جا امام رشته کلام را در اختیار گرفت و سه چهار ساعت تا تهران در باره توحید و انواع آن و نتایج آن بحث کرد. خلاصه سخن امام این بود که انسان موحد وابسته به آب و خاک نیست و در سرزمین خاصی اسیر نمی شود. برای او قم و نجف، ایران وعراق و دیگر سرزمین های اسلامی هیچ فرقی ندارد.»
2- حجت الاسلام نقویان یکی از گویندگان فهیم و آگاه ایرانی که گاهی در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پیرامون مسائل مختلف اسلامی صحبت می کند، در یکی از صحبت های خود به مناسبتی گفت: در زمانی که امام خمینی(ره) در نجف بود و هنوز از انقلاب اسلامی در ایران خبری نبود اما امام با امیدواری عجییبی فعالیت می کرد، اعلامیه و پیام به مردم ایران می فرستاد و آن ها را بر ضد رژیم شاه تحریک می کرد. روزی یکی از فضلا و از اطرافیان امام به ایشان گفت: حضرت آقا مگر اسلام مرز دارد که شما در نجف و عراق زندگی می کنید اما همۀ فعالیت های تان به ایران اختصاص دارد، مگر رژیم بعث عراق رژیم ضد اسلامی و مستبد نیست که مسلمانان و علمای این جا را اسیر و زندانی می کند و یا به شهادت می رساند. شما چرا با این رژیم مبارزه نمی کنید؟ مگر اسلام مرز دارد که شما تنها به ایران توجه دارید؟
امام خمینی(ره) در جواب آن شخص فرمودند: «خیر، اسلام مرز ندارد. این که من برای ایران و مردم ایران تلاش می کنم برای این است که مردم ایران به حرف من گوش می دهند و سخن مرا می پذیرند. اگر من احساس کنم که مردم عراق حرف مرا گوش می کنند و به آن ترتیب اثر می دهند من برای این مردم نیز مبارزه می کنم.من برای این مردم نیز احساس مسؤولیت می کنم.»
«فاعتبروا یا اولی الابصار.»

                                                          سید اسد الله ساعی



منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) کابل
https://avapress.net/vdcd.x0j2yt0sna26y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

احسنت بر شما و افکار بلندتان : شعری را برای آن سید عظیم الشأن سروده ام تقدیم به شما از طریق ایمیل حاج آقا میفرستم
شد خمینی بت شکـن در عصـر ما = چون خدا آمـــد به فکـــرش با رجا-
ضـدّ طاغــوتان عــالَـم شـــد به پا = مثل ابــــراهیــــم و پــور مرتضی-
نعــره اش فــریاد الله، اَکـبـر است = زین سبب شهــــرت به او داده خدا-
رهبر فرعون شکن هر لحظه بـود = مثل مــــوسی در یدش چوب عصا-
هر کجا فـریاد حق آمد به گـــوش = بــــود صوتش بــر تر از هر مدعا-
بی خدایان را به حـق شد رهنمون =گــــوربچـف از نامه اش لرزید جا-
عمر با عــزت نمـــود او بی هـوا = راه را از چـــــــاه بنمـــود او جـدا-
هر چه کرد از روی تکلیفش نمود = حــــق مــــدار او بود بی هر ادّعا-
دیگــــران درحق او گــفتار نیک، = نیک می گویند از او جـــــمـله ها-
گفتــــه دارد پیش از انجــــام عمل = پیش گـویان نزد او در ســـجده ها-
حق ببردش ســـوی فردوس برین = در کنــــار هــــــر نبـــــی و اولیا-
راه او روشـــــن هــمیشه بـا دوام = حضـرت حق گشته ازاو دررضـا-
ای جمالی راه او راه خــــداست = قصـــه ی حق گو همیشه با صـفا-
نصرت الله جمالی
1388/2/29