عواملی باعث شده تا طالبان و حامیان پاکستانی آنان، برای بازگشت دوباره در عرصه قدرت و حکومت در افغانستان، امیدوار شده و خوش خیالانی از آن جبهه را به پیشگویی های نسبتاً مضحک و کودکانه ای سوق دهد.
آن عوامل را اگر خلاصه کنیم، این سه گزینه خواهد شد؛ یک آنکه امریکا به تازگی اعلام کرده که با طالبان سر جنگ ندارد. دوم آنکه حکومت افغانستان آنان را نه دشمن که برادر می داند.
سوم آنکه طالبان از حمایت مستقیم پاکستان و غیر مستقیم امریکا و غرب، برخوردار است و بلاخره عامل چهارم که از همه با اهمیت تر است، آغاز خروج نیروهای ناتو از افغانستان در چند ماه آینده، عمده عواملی است که حامیان این گروه را برای تسلط دوباره بر افغانستان، امیدوار تر می کند.
همین چهار عامل موجب شده تا در تازه ترین اتفاق، مولانا سمیع الحق مشهور به 'پدر طالبان' پیش بینی کند که: زمانیکه نیروهای خارجی افغانستان را ترک کنند، قدرت بار دیگر به دست طالبان خواهد افتاد.
به نقل از رویترز، مولانا سمیع الحق که محمد عمر؛ رهبر فراری طالبان را 'فرشته صفت' توصیف کرده، از جایگاه خاصی در میان طالبان افغانستان و پاکستان برخوردار است. مولانا سمیع الحق، حمایتش را از طالبان مخفی نکرد و گفت: مطمئن هستم یکسال پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، طالبان بار دیگر قدرت را به دست می گیرند."
واقعیت این است که دغدغه بازگشت طالبان، به تشویش فکر و ذهن عموم ملت افغانستان تبدیل شده است.
مردم افغانستان بدلیل تجربه دوران نهچندان خوشایند طالبانی، از آمدن این گروه و مسلط شدن دوباره آنان بر جان و مال و خاک شان، شدیدا بیمناک و نگرانند. اگر چه هر از گاهی برخی از سخنگویان و رهبران آنان، در صورت بازگشت نظام طالبانی از اعتدال در رفتار خویش با مردم حرف میزنند، اما عملکرد آنان در گذشته و رفتار آنان در زمان کنونی با ضعیفان و بیگناهان که به راحتی آب خوردن، خون مسلمانان را بر زمین میریزند و آنهم با چه شیوههای دهشت بار و ترسناک، باعث شده تا مردم افغانستان، حرفهای آنان را باور نکنند.
شاید در میان طالبان دیروز، بودند فرماندهان و سربازانی که انگیزه آنان جهاد در راه خدا با دشمنان خدا بود؛ اما طالبان امروز، دیگر آن طالبان دیروز نیستند. طالبان در حال حاضر، تبدیل شده اند به یک گروه سیاسی که برای رسیدن به قدرت و حکومت، خود را به هر آب و آتشی می زنند! دقیقا شبیه بسیاری از احزاب و گروههای موجود در افغانستان، که جهت رسیدن به حکومت و قدرت، به هر وسیله مشروع و نامشروع، چنگ زدند و در آینده نیز چنگ خواهند زد.
طالبانِ امروز، از این جهت هیچ تفاوتی با احزاب و گروههای جنگ افروزی که کابل را به رگبار خون و آتش بسته بودند، ندارند! از طرفی هم شاهدیم که تمام آن احزاب و گروههایی که با دامن زدن به جنگ های داخلی، باعث باز شدن پای امریکا و غرب، در کشور شدند، همین اکنون، در راحتی فکر و خیال، به کرسی های قدرت و حکومت تکیه زده اند!
پس بنابراین، چه ایرادی دارد تا طالبان نیز به عنوان عناصری که می توانند در حضور بیشتر امریکا و غرب در منطقه موثر باشند، در قدرت و حکومت بر افغانستان سهیم شده و یا کل قدرت را در دست بگیرند؟
این از جهت منطقی قضیه، و اما از بعد سیاسی نیز باید گفت که گروه طالبان، چنانچه در آغاز و پیدایش، تنها و بدون پشتوانه نبودند، در ادامه و بقا نیز از پشتوانه قوی و مستقیم پاکستان برخوردار بوده اند.
با وجود واقعیتهایی که در فوق ذکر شد؛ اما تعدادی از آگاهان هم هستند که در اوضاع و شرایط کنونی، بازگشت طالبان را ناممکن دانسته و پیشگویی های مبنی بر ورود دوباره "لشکریان خدا" در افغانستان را توهم امثال سمیع الحق"پدر معنوی طالبان می دانند.
یکی از این صاحبنظران، خالد مجیدیار، پژوهشگر ارشد مسایل افغانستان و پاکستان در انستیتوت امریکن انترپرایز است. او دلیل می آورد که طالبان یک گروه منزوی و منفور در افغانستان بوده و نمی توانند از راه خشونت و یا انتخابات به قدرت برسند، دیگر اینکه نیرو های افغانستان در چهار سال اخیر از لحاظ کیفیت و کمیت پیشرفت قابل ملاحظه ای داشته اند و بالاخره اینکه جامعۀ جهانی نیز دیگر افغانستان را تنها نخواهد گذاشت."
با آنکه نمی توان نسبت به بازگشت و یا عدم بازگشت طالبان در عرصه قدرت و حکومت، با اطمینان قاطع نظر داد؛ اما به نظر می رسد واقعیتهای موجود در افغانستان با تحلیل دوم بیشتر سازگاری داشته باشد؛ چرا که امریکا و غرب، بهره شان را از وجود طالبان- که همان حضور در منطقه باشد- برده اند و دیگر نیازی به بازگرداندن آنها در عرصه قدرت و حاکمیت نیست.
تنها می ماند پاکستان که به عنوان حامی اصلی طالبان، آخرین تلاشهای خود مبنی بر بازگرداندن طالبان در عرصه قدرت و حاکمیت در افغانستان را انجام خواهد داد و اما آیا پاکستان به تنهایی و بدون حمایت امریکا و غرب، خواهد توانست یک بار دیگر عوامل خویش را در کابل به کرسی زعامت و حکومت بنشاند، به مراتب دور از تصور به نظر می رسد.
آن عوامل را اگر خلاصه کنیم، این سه گزینه خواهد شد؛ یک آنکه امریکا به تازگی اعلام کرده که با طالبان سر جنگ ندارد. دوم آنکه حکومت افغانستان آنان را نه دشمن که برادر می داند.
سوم آنکه طالبان از حمایت مستقیم پاکستان و غیر مستقیم امریکا و غرب، برخوردار است و بلاخره عامل چهارم که از همه با اهمیت تر است، آغاز خروج نیروهای ناتو از افغانستان در چند ماه آینده، عمده عواملی است که حامیان این گروه را برای تسلط دوباره بر افغانستان، امیدوار تر می کند.
همین چهار عامل موجب شده تا در تازه ترین اتفاق، مولانا سمیع الحق مشهور به 'پدر طالبان' پیش بینی کند که: زمانیکه نیروهای خارجی افغانستان را ترک کنند، قدرت بار دیگر به دست طالبان خواهد افتاد.
به نقل از رویترز، مولانا سمیع الحق که محمد عمر؛ رهبر فراری طالبان را 'فرشته صفت' توصیف کرده، از جایگاه خاصی در میان طالبان افغانستان و پاکستان برخوردار است. مولانا سمیع الحق، حمایتش را از طالبان مخفی نکرد و گفت: مطمئن هستم یکسال پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، طالبان بار دیگر قدرت را به دست می گیرند."
واقعیت این است که دغدغه بازگشت طالبان، به تشویش فکر و ذهن عموم ملت افغانستان تبدیل شده است.
مردم افغانستان بدلیل تجربه دوران نهچندان خوشایند طالبانی، از آمدن این گروه و مسلط شدن دوباره آنان بر جان و مال و خاک شان، شدیدا بیمناک و نگرانند. اگر چه هر از گاهی برخی از سخنگویان و رهبران آنان، در صورت بازگشت نظام طالبانی از اعتدال در رفتار خویش با مردم حرف میزنند، اما عملکرد آنان در گذشته و رفتار آنان در زمان کنونی با ضعیفان و بیگناهان که به راحتی آب خوردن، خون مسلمانان را بر زمین میریزند و آنهم با چه شیوههای دهشت بار و ترسناک، باعث شده تا مردم افغانستان، حرفهای آنان را باور نکنند.
شاید در میان طالبان دیروز، بودند فرماندهان و سربازانی که انگیزه آنان جهاد در راه خدا با دشمنان خدا بود؛ اما طالبان امروز، دیگر آن طالبان دیروز نیستند. طالبان در حال حاضر، تبدیل شده اند به یک گروه سیاسی که برای رسیدن به قدرت و حکومت، خود را به هر آب و آتشی می زنند! دقیقا شبیه بسیاری از احزاب و گروههای موجود در افغانستان، که جهت رسیدن به حکومت و قدرت، به هر وسیله مشروع و نامشروع، چنگ زدند و در آینده نیز چنگ خواهند زد.
طالبانِ امروز، از این جهت هیچ تفاوتی با احزاب و گروههای جنگ افروزی که کابل را به رگبار خون و آتش بسته بودند، ندارند! از طرفی هم شاهدیم که تمام آن احزاب و گروههایی که با دامن زدن به جنگ های داخلی، باعث باز شدن پای امریکا و غرب، در کشور شدند، همین اکنون، در راحتی فکر و خیال، به کرسی های قدرت و حکومت تکیه زده اند!
پس بنابراین، چه ایرادی دارد تا طالبان نیز به عنوان عناصری که می توانند در حضور بیشتر امریکا و غرب در منطقه موثر باشند، در قدرت و حکومت بر افغانستان سهیم شده و یا کل قدرت را در دست بگیرند؟
این از جهت منطقی قضیه، و اما از بعد سیاسی نیز باید گفت که گروه طالبان، چنانچه در آغاز و پیدایش، تنها و بدون پشتوانه نبودند، در ادامه و بقا نیز از پشتوانه قوی و مستقیم پاکستان برخوردار بوده اند.
با وجود واقعیتهایی که در فوق ذکر شد؛ اما تعدادی از آگاهان هم هستند که در اوضاع و شرایط کنونی، بازگشت طالبان را ناممکن دانسته و پیشگویی های مبنی بر ورود دوباره "لشکریان خدا" در افغانستان را توهم امثال سمیع الحق"پدر معنوی طالبان می دانند.
یکی از این صاحبنظران، خالد مجیدیار، پژوهشگر ارشد مسایل افغانستان و پاکستان در انستیتوت امریکن انترپرایز است. او دلیل می آورد که طالبان یک گروه منزوی و منفور در افغانستان بوده و نمی توانند از راه خشونت و یا انتخابات به قدرت برسند، دیگر اینکه نیرو های افغانستان در چهار سال اخیر از لحاظ کیفیت و کمیت پیشرفت قابل ملاحظه ای داشته اند و بالاخره اینکه جامعۀ جهانی نیز دیگر افغانستان را تنها نخواهد گذاشت."
با آنکه نمی توان نسبت به بازگشت و یا عدم بازگشت طالبان در عرصه قدرت و حکومت، با اطمینان قاطع نظر داد؛ اما به نظر می رسد واقعیتهای موجود در افغانستان با تحلیل دوم بیشتر سازگاری داشته باشد؛ چرا که امریکا و غرب، بهره شان را از وجود طالبان- که همان حضور در منطقه باشد- برده اند و دیگر نیازی به بازگرداندن آنها در عرصه قدرت و حاکمیت نیست.
تنها می ماند پاکستان که به عنوان حامی اصلی طالبان، آخرین تلاشهای خود مبنی بر بازگرداندن طالبان در عرصه قدرت و حاکمیت در افغانستان را انجام خواهد داد و اما آیا پاکستان به تنهایی و بدون حمایت امریکا و غرب، خواهد توانست یک بار دیگر عوامل خویش را در کابل به کرسی زعامت و حکومت بنشاند، به مراتب دور از تصور به نظر می رسد.
مولف : سیدفاضل محجوب