اوضاع در مصر متشنج است. صف بندی های خیابانی میان طرفداران و مخالفان رییس جمهوری اسلام گرا و اخوانی مصر، تشدید شده است. از یک هفته به این سو صدها هزار نفر در میدان التحریر مستقر شده اند و می گویند که تا پیروزی انقلاب و ساقط کردن مرسی، دست از اعتراض برنخواهند داشت.
در برابر آن، هزاران نفر دیگر نیز سعی می کنند از مرسی دفاع کنند و ادعا می کنند که محمد مرسی؛ رئیس جمهوری منتخب مردم مصر است و در گیر و دار مشکلات به جا مانده از دوران حسنی مبارک؛ رئیس جمهوری مخلوع مصر باید به او فرصت داده شود؛ تا بتواند به وعده هایی که داده، عمل کند و برنامه هایش را به اجرا درآورد؛ اما مخالفان استدلال های قوی تری دارند. آنها می گویند که یکسال از ریاست جمهوری مرسی می گذرد و او هیچ کاری نکرده است. به عقیده آنها، مرسی گام های سریعی و شتاب آلودی را برای تبدیل شدن به دیکتاتوری خودکامه برمی دارد، نسبت به ناامنی های روزافزون کشور بی اعتناست، به صرف ماندن در قدرت به جریان های تندرو و افراطی روی خوش نشان می دهد، اظهارات آتشین فرقه ای علیه اقلیت ها سر می دهد، کشمکش سیاسی را بر تعاملات سیاسی ترجیح می دهد و فکری به حال اقتصاد وخیم کشورش نمی کند. هیچ طرح و برنامه ای نیز برای حل معضلات بزرگ کشور مثل بیکاری، تورم و فقر ندارد؛ فقط و فقط به فکر حفظ قدرت است و صد البته حفظ قدرت در دست اخوان المسلمین، جریانی که از دل آن آمده است.
به عقیده تحلیلگران، استدلال های مخالفان رییس جمهور مرسی، تا حدود زیادی به واقعیت های امروز مصر، نزدیک تر است. به باور این دسته از تحلیلگران، یکسال برای رییس جمهوری که قدرت خویش را از مردم گرفته و با رای مستقیم آنها به قدرت رسیده است، فرصت اندکی نیست. او طی این مدت، می توانست اعضای جامعه ای که در نتیجه سیاست های دیکتاتورمآبانه مبارک دچار گسست ها، فاصله ها و فرسایش های بزرگی شده بودند را به هم پیوند بزند، تنش های فرقه ای را به حداقل ممکن برساند، فکری به حال وضعیت نابه سامان و ورشکسته اقتصاد کشورش کند، در روابط خود با کشورهای مهم جهان، برپایه عقلانیت، خردورزی و اصول سیاست اسلامی عمل کند، از دشمن تراشی خارجی برای مصر، حذر کند و انقلاب مردمی مصر را به فرصتی برای مردم سالاری دینی و گذار از تندروی و بنیادگرایی فرقه ای تبدیل کند؛ اما با توجه به کارنامه یکساله رییس جمهور مرسی، او در هیچیک از این زمینه ها، کار چندانی نکرده است.
او اگرچه صدای مخالفان میلیونی اش را به حنجره بقایای رژیم سابق نسبت می دهد؛ اما واقعیت این است که خود او نتوانسته است آیینه تمام نمایی برای طیف های انقلابی جامعه مصری باشد.
او آگاهانه یا ناآگاهانه، فاصله زیادی از رژیم سابق نگرفته است. انقلابیون یکسال تمام منتظر ثمره انقلاب ماندند؛ اما اینک به نظر می رسد انتظار به پایان رسیده و انقلاب دیگری آغاز شده است. میدان التحریر بار دیگر، آبستن تغییر تازه ای است. در این میان، البته نباید انکار کرد که به غیر از ناکامی رییس جمهور در عمل به وعده های خود، عوامل دیگری هم وجود دارد که موجب تشدید دامنه اعتراضات سیاسی علیه مرسی شده است؛ عواملی مانند ورود رقیبان شکست خورده در انتخابات، سکولارها، لیبرال ها، اسلام ستیزها، لابی های اسراییل و...؛ اما احیای مجدد قدرت همه این عوامل ریشه در یک موضوع دارد و آن ناتوانی مرسی در مدیریت درست اوضاع به سمت اهداف مطلوب و ایده آل کسانی است که انقلاب کردند؛ تا مبارک دیگر نباشد. اکنون این خواسته محقق نشده و بسیاری معتقدند مرسی، مبارک دیگری است و به همین دلیل، میدان التحریر بار دیگر آبستن یک انقلاب دیگر است؛ انقلابی که این بار مشخص نیست به کدام سو می رود و نتیجه آن چه خواهد شد.
در برابر آن، هزاران نفر دیگر نیز سعی می کنند از مرسی دفاع کنند و ادعا می کنند که محمد مرسی؛ رئیس جمهوری منتخب مردم مصر است و در گیر و دار مشکلات به جا مانده از دوران حسنی مبارک؛ رئیس جمهوری مخلوع مصر باید به او فرصت داده شود؛ تا بتواند به وعده هایی که داده، عمل کند و برنامه هایش را به اجرا درآورد؛ اما مخالفان استدلال های قوی تری دارند. آنها می گویند که یکسال از ریاست جمهوری مرسی می گذرد و او هیچ کاری نکرده است. به عقیده آنها، مرسی گام های سریعی و شتاب آلودی را برای تبدیل شدن به دیکتاتوری خودکامه برمی دارد، نسبت به ناامنی های روزافزون کشور بی اعتناست، به صرف ماندن در قدرت به جریان های تندرو و افراطی روی خوش نشان می دهد، اظهارات آتشین فرقه ای علیه اقلیت ها سر می دهد، کشمکش سیاسی را بر تعاملات سیاسی ترجیح می دهد و فکری به حال اقتصاد وخیم کشورش نمی کند. هیچ طرح و برنامه ای نیز برای حل معضلات بزرگ کشور مثل بیکاری، تورم و فقر ندارد؛ فقط و فقط به فکر حفظ قدرت است و صد البته حفظ قدرت در دست اخوان المسلمین، جریانی که از دل آن آمده است.
به عقیده تحلیلگران، استدلال های مخالفان رییس جمهور مرسی، تا حدود زیادی به واقعیت های امروز مصر، نزدیک تر است. به باور این دسته از تحلیلگران، یکسال برای رییس جمهوری که قدرت خویش را از مردم گرفته و با رای مستقیم آنها به قدرت رسیده است، فرصت اندکی نیست. او طی این مدت، می توانست اعضای جامعه ای که در نتیجه سیاست های دیکتاتورمآبانه مبارک دچار گسست ها، فاصله ها و فرسایش های بزرگی شده بودند را به هم پیوند بزند، تنش های فرقه ای را به حداقل ممکن برساند، فکری به حال وضعیت نابه سامان و ورشکسته اقتصاد کشورش کند، در روابط خود با کشورهای مهم جهان، برپایه عقلانیت، خردورزی و اصول سیاست اسلامی عمل کند، از دشمن تراشی خارجی برای مصر، حذر کند و انقلاب مردمی مصر را به فرصتی برای مردم سالاری دینی و گذار از تندروی و بنیادگرایی فرقه ای تبدیل کند؛ اما با توجه به کارنامه یکساله رییس جمهور مرسی، او در هیچیک از این زمینه ها، کار چندانی نکرده است.
او اگرچه صدای مخالفان میلیونی اش را به حنجره بقایای رژیم سابق نسبت می دهد؛ اما واقعیت این است که خود او نتوانسته است آیینه تمام نمایی برای طیف های انقلابی جامعه مصری باشد.
او آگاهانه یا ناآگاهانه، فاصله زیادی از رژیم سابق نگرفته است. انقلابیون یکسال تمام منتظر ثمره انقلاب ماندند؛ اما اینک به نظر می رسد انتظار به پایان رسیده و انقلاب دیگری آغاز شده است. میدان التحریر بار دیگر، آبستن تغییر تازه ای است. در این میان، البته نباید انکار کرد که به غیر از ناکامی رییس جمهور در عمل به وعده های خود، عوامل دیگری هم وجود دارد که موجب تشدید دامنه اعتراضات سیاسی علیه مرسی شده است؛ عواملی مانند ورود رقیبان شکست خورده در انتخابات، سکولارها، لیبرال ها، اسلام ستیزها، لابی های اسراییل و...؛ اما احیای مجدد قدرت همه این عوامل ریشه در یک موضوع دارد و آن ناتوانی مرسی در مدیریت درست اوضاع به سمت اهداف مطلوب و ایده آل کسانی است که انقلاب کردند؛ تا مبارک دیگر نباشد. اکنون این خواسته محقق نشده و بسیاری معتقدند مرسی، مبارک دیگری است و به همین دلیل، میدان التحریر بار دیگر آبستن یک انقلاب دیگر است؛ انقلابی که این بار مشخص نیست به کدام سو می رود و نتیجه آن چه خواهد شد.