از مدتی به این سو بحث بر سر این است که آیا نیروی نظامی افغانستان توانایی استفاده از اسلحه سنگین چون تانکهای پیشرفته و طیاره های جنگی را دارد یا خیر؟ بسیاری از مقامات امریکایی بر این عقیده اند که نیروی نظامی افغان، هنوز بدان حد از رشد و توانایی نرسیده است که بتواند از اسلحه سنگین و مدرن استفاده کند!
این در حالی است که مقامات مختلف افغان با رد نظر امریکایی ها، بر توانایی بهره وری نیروهای نظامی افغانستان از هر گونه اسلحه مدرن و معمولی اصرار می ورزند و می گویند پیش از حضور امریکایی ها و سایر اعضای ناتو در افغانستان نیز این کشور دارای نظام و ارتش منظم بود.
به باور کارشناسان نظامی افغان، اردوی افغانستان به خصوص با اسلحه سنگین روسی از قبیل تانک و طیاره های جنگی و باربری، آشنایی تام و تمام دارد؛ چرا که استخوان بندی ماشین نظامی در افغانستان در اساس و ریشه روسی است و نه امریکایی و اروپایی غربی.
جنرال افضل امان، رئیس اوپراسیون وزارت دفاع ملی افغانستان، ناتوانی سربازان افغانستان را در کاربرد تجهیزات رد می کند و می گوید:" در جریان چند دهۀ گذشته سربازان افغانستانی از سلاح، تجهیزات و ماشین جنگی روسی استفاده می کردند ومشکلی نداشته و ندارند و تنها مشکل موجود، دسترسی ناکافی و محدود قوای هوایی افغانستان به امکانات مورد نیاز می باشد".
در ادامه همین بحث ناتوانی نیروهای نظامی افغان از استفاده جنگ افزارهای قوی و پیش رفته، بار دیگر یکی از نهادهای امریکایی به نام "سیگار" گفته است که :" وزارت دفاع ایالات متحده امریکا بیش از ۷۷۰ میلیون دالر را صرف خریداری هیلیکوپتر های روسی و سایر طیاره ها برای قوای هوایی افغانستان می کند. اما به گزارش یک ادارۀ حکومتی ایالات متحده امریکا، سربازان افغانستان فاقد مهارت و تخصص لازم برای کاربرد و نگهداری این تجهیزات می باشند.
دفتر سرمفتش ویژه ایالات متحده برای بازسازی افغانستان (سیگار)، با نشر گزارشی گفته است که در نبود ظرفیت های ضروری، هلیکوپتر ها و طیاره های بال ثابتی که به سربازان افغانستان خریداری می شود، به جای کمک به ماموریت های مهم نظامی، در میدان های هوایی افغانستان بستر انداخته و در نهایت سبب ضیاع پول های ایالات متحده خواهد شد.
در این گزارش تاکید شده است که خریداری این تجهیزات باید تا زمانیکه نیروهای افغانستان از مهارت، ظرفیت و توانمندی های لازم برای کاربرد و نگهداری آن برخوردار شوند، به تاخیر بیفتد."
با توجه به ادعای طرفین کارشناسان امور نظامی دو کشور افغانستان و امریکا که یکی بر عدم توانایی و دیگری بر توانایی نیروهای نظامی افغان در استفاده از اسلحه روسی و غیر آن اصرار می ورزند، به این پرسش می توان توجه داد که آیا در واقع کدام طرف راست و درست می گویند، امریکایی ها و یا افغانها و در صورتی که حرف امریکایی ها درست باشد، پرسش بعدی به میان می آید که چگونه در طول یازده سال حضور سنگین و همه جانبه امریکا و سایر اعضای ناتو در افغانستان، فرصت آموزش نیروهای افغان برای آنان فراهم نشد و در عرض و طول این همه ماه و سال، ناتو وقت نکرد تا چند پیلوت کارآزموده افغان را جهت استفاده دقیق و درست از اسلحه مورد نیاز کشور شان، تربیت کنند؟!
انصافاً اگر هدف و انگیزه تجهیز مناسب نیروهای افغان مورد نظر امریکا و شرکای آن می بود و باشد، آیا ۱۱ سال، فرصت کم و ناکافی ای است برای تربیت و آموزش صد یا دوصد نفر و یا کمتر و بیشتر، جهت استفاده درست و لازم از اسلحه مدرن روسی و غیر آن از میان نیروهای نظامی افغان؟!
پرسش بعدی این است که اگر فرصت یازده ساله کافی بوده است که حتما بوده است، پس چرا مقامات نظامی و سیاسی امریکایی و دیگران، در این زمینه کاری نکرده اند تا امروز و پس از گذشت ماه ها و سالهای بسیار، ناچار به آوردن بهانه هایی نمی شدند که حتی خود آنان نیز بدان باور ندارند.
به نظر می رسد حق با کارشناسان نظامی افغان است و امریکایی ها حاضر نیستند حتی همین بالگردهای روسی به افغانستان را بی هیچ تضمین و امتیازی به اردوی افغان واگذار کنند. از دید مقامات امریکایی، اعطای هرگونه اسلحه و پول به دولت افغان، می تواند به عنوان اهرم فشاری در دستان آنان قرار داشته باشد و در تعاملات معمول بین دولت و کشورها، این گونه موارد طبیعی و معقول بوده و کسی هم ایرادی بر آن نمی گیرد.
به نظر می رسد دولت امریکا بعد از این و به خصوص پس از سال ۲۰۱۴ و خروج بخشی از نیروهایش از افغانستان، هر اعطا و کمک به دولت افغانستان را منوط و مشروط به برآورده شدن بعضی از خواسته های راهبردی و استراتیژیکش در افغانستان و منطقه کند و در این جهت، واگذاری طیاره ها و ادوات جنگی روسی و غیر آن قابل ارزیابی و فهم است.
به هر تقدیر، دنیا سرای داد و گرفت است و اگر کسی چیزی به تو داد، مطمئن باش که چیزی را از تو خواهد ستاند و این تعامل در دنیای سیاست و روابط بین دولت و کشورها، نماد بارز و برجسته تری دارد. چیزی که بی نهایت حساس بوده و از اهمیت ویژه ای برخوردار است، توجه به این واقعیت است که هر دولت و کشوری باید متوجه منافع ملی و تمامیت ارضی خویش باشد تا در تعاملات سیاسی با دولت و کشورهای دیگر، بازی نخورده و دار و ندارش را به حریف واگذار نکند که این، از آن اشتباهاتی است که جبران ندارد.
این در حالی است که مقامات مختلف افغان با رد نظر امریکایی ها، بر توانایی بهره وری نیروهای نظامی افغانستان از هر گونه اسلحه مدرن و معمولی اصرار می ورزند و می گویند پیش از حضور امریکایی ها و سایر اعضای ناتو در افغانستان نیز این کشور دارای نظام و ارتش منظم بود.
به باور کارشناسان نظامی افغان، اردوی افغانستان به خصوص با اسلحه سنگین روسی از قبیل تانک و طیاره های جنگی و باربری، آشنایی تام و تمام دارد؛ چرا که استخوان بندی ماشین نظامی در افغانستان در اساس و ریشه روسی است و نه امریکایی و اروپایی غربی.
جنرال افضل امان، رئیس اوپراسیون وزارت دفاع ملی افغانستان، ناتوانی سربازان افغانستان را در کاربرد تجهیزات رد می کند و می گوید:" در جریان چند دهۀ گذشته سربازان افغانستانی از سلاح، تجهیزات و ماشین جنگی روسی استفاده می کردند ومشکلی نداشته و ندارند و تنها مشکل موجود، دسترسی ناکافی و محدود قوای هوایی افغانستان به امکانات مورد نیاز می باشد".
در ادامه همین بحث ناتوانی نیروهای نظامی افغان از استفاده جنگ افزارهای قوی و پیش رفته، بار دیگر یکی از نهادهای امریکایی به نام "سیگار" گفته است که :" وزارت دفاع ایالات متحده امریکا بیش از ۷۷۰ میلیون دالر را صرف خریداری هیلیکوپتر های روسی و سایر طیاره ها برای قوای هوایی افغانستان می کند. اما به گزارش یک ادارۀ حکومتی ایالات متحده امریکا، سربازان افغانستان فاقد مهارت و تخصص لازم برای کاربرد و نگهداری این تجهیزات می باشند.
دفتر سرمفتش ویژه ایالات متحده برای بازسازی افغانستان (سیگار)، با نشر گزارشی گفته است که در نبود ظرفیت های ضروری، هلیکوپتر ها و طیاره های بال ثابتی که به سربازان افغانستان خریداری می شود، به جای کمک به ماموریت های مهم نظامی، در میدان های هوایی افغانستان بستر انداخته و در نهایت سبب ضیاع پول های ایالات متحده خواهد شد.
در این گزارش تاکید شده است که خریداری این تجهیزات باید تا زمانیکه نیروهای افغانستان از مهارت، ظرفیت و توانمندی های لازم برای کاربرد و نگهداری آن برخوردار شوند، به تاخیر بیفتد."
با توجه به ادعای طرفین کارشناسان امور نظامی دو کشور افغانستان و امریکا که یکی بر عدم توانایی و دیگری بر توانایی نیروهای نظامی افغان در استفاده از اسلحه روسی و غیر آن اصرار می ورزند، به این پرسش می توان توجه داد که آیا در واقع کدام طرف راست و درست می گویند، امریکایی ها و یا افغانها و در صورتی که حرف امریکایی ها درست باشد، پرسش بعدی به میان می آید که چگونه در طول یازده سال حضور سنگین و همه جانبه امریکا و سایر اعضای ناتو در افغانستان، فرصت آموزش نیروهای افغان برای آنان فراهم نشد و در عرض و طول این همه ماه و سال، ناتو وقت نکرد تا چند پیلوت کارآزموده افغان را جهت استفاده دقیق و درست از اسلحه مورد نیاز کشور شان، تربیت کنند؟!
انصافاً اگر هدف و انگیزه تجهیز مناسب نیروهای افغان مورد نظر امریکا و شرکای آن می بود و باشد، آیا ۱۱ سال، فرصت کم و ناکافی ای است برای تربیت و آموزش صد یا دوصد نفر و یا کمتر و بیشتر، جهت استفاده درست و لازم از اسلحه مدرن روسی و غیر آن از میان نیروهای نظامی افغان؟!
پرسش بعدی این است که اگر فرصت یازده ساله کافی بوده است که حتما بوده است، پس چرا مقامات نظامی و سیاسی امریکایی و دیگران، در این زمینه کاری نکرده اند تا امروز و پس از گذشت ماه ها و سالهای بسیار، ناچار به آوردن بهانه هایی نمی شدند که حتی خود آنان نیز بدان باور ندارند.
به نظر می رسد حق با کارشناسان نظامی افغان است و امریکایی ها حاضر نیستند حتی همین بالگردهای روسی به افغانستان را بی هیچ تضمین و امتیازی به اردوی افغان واگذار کنند. از دید مقامات امریکایی، اعطای هرگونه اسلحه و پول به دولت افغان، می تواند به عنوان اهرم فشاری در دستان آنان قرار داشته باشد و در تعاملات معمول بین دولت و کشورها، این گونه موارد طبیعی و معقول بوده و کسی هم ایرادی بر آن نمی گیرد.
به نظر می رسد دولت امریکا بعد از این و به خصوص پس از سال ۲۰۱۴ و خروج بخشی از نیروهایش از افغانستان، هر اعطا و کمک به دولت افغانستان را منوط و مشروط به برآورده شدن بعضی از خواسته های راهبردی و استراتیژیکش در افغانستان و منطقه کند و در این جهت، واگذاری طیاره ها و ادوات جنگی روسی و غیر آن قابل ارزیابی و فهم است.
به هر تقدیر، دنیا سرای داد و گرفت است و اگر کسی چیزی به تو داد، مطمئن باش که چیزی را از تو خواهد ستاند و این تعامل در دنیای سیاست و روابط بین دولت و کشورها، نماد بارز و برجسته تری دارد. چیزی که بی نهایت حساس بوده و از اهمیت ویژه ای برخوردار است، توجه به این واقعیت است که هر دولت و کشوری باید متوجه منافع ملی و تمامیت ارضی خویش باشد تا در تعاملات سیاسی با دولت و کشورهای دیگر، بازی نخورده و دار و ندارش را به حریف واگذار نکند که این، از آن اشتباهاتی است که جبران ندارد.
مولف : سیدفاضل محجوب