استانبول و چند شهر دیگر ترکیه این روزها شاهد تظاهرات برخی از گروههای مردمی است. دولت مرکزی ترکیه اخیرا تصمیم گرفته است تا یکی از پارکهای بزرگ شهر استانبول را به مرکز معاملاتی- تجاری تبدیل کند. تعدادی از مردم این شهر که گویا به هزاران نفر می رسند، در اعتراض به این تصمیم دولت، در میدان تقسیم گرد هم آمده و با نیروهای پولیس درگیر شده اند.
بر اساس خبر رسانه ها این درگیری ها به حدی شدید بوده که پولیس استانبول را وادار به استفاده از هلی کوپتر و گاز اشک آور کرده است. در حالی که این اعتراضات ششمین روز خود را پشت سر می گذارد و بسیاری از کشورها نیز خشونت پولیس ترکیه در برابر معترضان را محکوم کرده اند، خبرها حاکی از عقب نشینی دولت از میدان تقسیم است.
بر اساس گزارشها، دامنه این اعتراضها به سه شهر دیگر ترکیه بوردوم، قونیه و ازمیر نیز کشانده شده و برخی از مردم، این مناطق را به قصد پیوستن به تظاهرات کنندگان در میدان تقسیم، ترک کرده اند. این اوضاع دولتمردان ترک را غافلگیر و نگران کرده است؛ به طوریکه رجب طیب اردوغان صدر اعظم ترکیه، بر رغم شدت و قاطعیت اولیه، از موضع خودش عقب نشسته و به مردم قول داده است که عوامل خشونت در برابر آنان را مجازات خواهد کرد.
به نظر می رسد دولت ترکیه حق داشته باشد از ادامه این روند بر خویش بلرزد و تا کار به جاهای باریک نکشیده، ولو با پذیرش خواسته معترضان، دامن این غائله را جمع کند. اما گویا برخی از کشورهای رقیب ترکیه، بد شان نمی آید و امیدوارند این حرکت مردم ترکیه، آغازی باشد برای خیزشهای مردمی نظیر آنچه در بیداری اسلامی و در برخی از کشورهای منطقه شاهد آن بودیم.
بعضی از تحلیل گران پیش دستی کرده و از همین حالا نام بهار ترکی را به حرکت اخیر مردم ترکیه داده اند. اما برخی دیگر این عنوان گذاری را زود دانسته و بر این باوراند که به چند دلیل ترکیه دستخوش هیچ بهار و بیداری ای نخواهد شد. یک آنکه ترکیه بر رغم آنکه یک کشور مسلمان نشین است؛ اما واقعیتِ وجود بسیاری از لائیک و سکولارها را در میان مردم ترک نمی توان نادیده گرفت.
بنابر این، ترکهای لائیک و سکولار و حتی طرفداران اسلام امریکایی و اروپایی که شمار آنان کم هم نیست، هیچ مشکلی با دولت ترکیه و سیاستهای آن ندارند. بر اساس چشم دید بسیاری از افراد آگاه از ترکیه، سیستم لائیک حاکم در این کشور اسلامی در عرض و طول حاکمیت مستبدانه اش در نزدیک به هفتاد سال، به گونه ای روی فکر و ذهن ملت ترکیه کار کرده است که بزرگ ترین آرزوی حتی اقشار متدین این کشور، اجازه ورود این کشور به اتحادیه اروپای واحد و متحد است!.
بلی تعدادی هم هستند که طرفدار اسلام راستین و اصلاح نظام حاکم فاسد و دخالت جو در ترکیه اند؛ اما این تعداد به دلایلی در سطح داخل و به علت نداشتن پشتوانه نیرومند خارجی، توان مقابله با دولت را ندارند. چنانچه می دانیم سیاست امریکا و شرکای غربی آن در منطقه، بر حمایت و تقویت دولتهای هم سو با آنان، استوار گردیده است و در کنار برخی از دولتهای عربی و غیر آن در منطقه، دولت ترکیه یکی از آن دولتهایی است که اخیرا همسویی کامل خویش را با اهداف امریکا و اروپا در منطقه و البته در حرف و عمل، اعلام کرده است.
دخالت در امور سوریه و تجهیز و تقویت شورشیان در همسویی با دولتهایی چون عربستان سعودی و قطر، یکی از پاینتهای منفی ای است که دولت ترک برای خویش کمایی کرده است و صد البته که همین جهت، دولت ترکیه را در چشم سران امریکا و اروپا، قابل اعتماد و حمایت قلمداد کرده است.
دلیل دوم آنکه؛ یکی از گزینه هایی که می توانست در شرایط حساس کنونی، دولت ترکیه را به چالش بکشد و یا لااقل رقبای منطقه ای آن را بیشتر امیدوار کند، نهضت ادامه دار کردها در این کشور بود؛ اما دولت ترک با دور کردن تحریک مذکور و نزدیک کردن آنان به کشور عراق، تا حدود زیادی توانسته است بر این چالش نیز فایق آمده و لااقل برای مدتی ولو غیر طولانی، خاطر از این جهت آسوده بدارد.
دلیل سوم نیز فریب افکار عامه مردم ترکیه به وسیله دولت، در مذهبی نشان دادن جنگ در سوریه است. بیشتر مردم ترکیه گمان می کنند، جنگ در سوریه یک جنگ نابرابر مذهبی بوده که دولت لائیک بشار اسد بر اهل سنت و جماعت تحمیل کرده و رفتن به سوریه و پیوستن به مخالفان سوری از اهم واجبات دینی می باشد.
البته رهبری معنوی این بخش از جنگ به دوش علما و مفتی های سلفی و وهابی است که با نگاه تکفیری به سایر مذاهب اسلامی، جنگ با مردم سوریه را از واجبات عینی و ضروری قلمداد کرده و می کنند. در همین یک هفته اخیر بود که قرضاوی یکی از مفتی های وهابی، علویان سوریه را همطراز با یهود و نصارا و کافر دانسته است!.
بنابرآنچه گفته شد، شرایط ترکیه را پیچیده تر از آن نشان می دهد تا بتوان به رویش بهار و یا بیداری اسلامی در این نقطه از جغرافیای کشورهای اسلامی لااقل در این زودیها امیدوار بود. شاید بسیار خوب می شد اگر ملت ترکیه نیز به خیل بنیان کن خیزشهای استبداد برانداز ملل عربی- اسلامی می پیوستند؛ اما به نظر می رسد در شرایط کنونی، این موضوع به یک آرزوی شیرین و دست نیافتنی بیشتر شباهت دارد تا یک واقعیت انکار ناپذیر.
بر اساس خبر رسانه ها این درگیری ها به حدی شدید بوده که پولیس استانبول را وادار به استفاده از هلی کوپتر و گاز اشک آور کرده است. در حالی که این اعتراضات ششمین روز خود را پشت سر می گذارد و بسیاری از کشورها نیز خشونت پولیس ترکیه در برابر معترضان را محکوم کرده اند، خبرها حاکی از عقب نشینی دولت از میدان تقسیم است.
بر اساس گزارشها، دامنه این اعتراضها به سه شهر دیگر ترکیه بوردوم، قونیه و ازمیر نیز کشانده شده و برخی از مردم، این مناطق را به قصد پیوستن به تظاهرات کنندگان در میدان تقسیم، ترک کرده اند. این اوضاع دولتمردان ترک را غافلگیر و نگران کرده است؛ به طوریکه رجب طیب اردوغان صدر اعظم ترکیه، بر رغم شدت و قاطعیت اولیه، از موضع خودش عقب نشسته و به مردم قول داده است که عوامل خشونت در برابر آنان را مجازات خواهد کرد.
به نظر می رسد دولت ترکیه حق داشته باشد از ادامه این روند بر خویش بلرزد و تا کار به جاهای باریک نکشیده، ولو با پذیرش خواسته معترضان، دامن این غائله را جمع کند. اما گویا برخی از کشورهای رقیب ترکیه، بد شان نمی آید و امیدوارند این حرکت مردم ترکیه، آغازی باشد برای خیزشهای مردمی نظیر آنچه در بیداری اسلامی و در برخی از کشورهای منطقه شاهد آن بودیم.
بعضی از تحلیل گران پیش دستی کرده و از همین حالا نام بهار ترکی را به حرکت اخیر مردم ترکیه داده اند. اما برخی دیگر این عنوان گذاری را زود دانسته و بر این باوراند که به چند دلیل ترکیه دستخوش هیچ بهار و بیداری ای نخواهد شد. یک آنکه ترکیه بر رغم آنکه یک کشور مسلمان نشین است؛ اما واقعیتِ وجود بسیاری از لائیک و سکولارها را در میان مردم ترک نمی توان نادیده گرفت.
بنابر این، ترکهای لائیک و سکولار و حتی طرفداران اسلام امریکایی و اروپایی که شمار آنان کم هم نیست، هیچ مشکلی با دولت ترکیه و سیاستهای آن ندارند. بر اساس چشم دید بسیاری از افراد آگاه از ترکیه، سیستم لائیک حاکم در این کشور اسلامی در عرض و طول حاکمیت مستبدانه اش در نزدیک به هفتاد سال، به گونه ای روی فکر و ذهن ملت ترکیه کار کرده است که بزرگ ترین آرزوی حتی اقشار متدین این کشور، اجازه ورود این کشور به اتحادیه اروپای واحد و متحد است!.
بلی تعدادی هم هستند که طرفدار اسلام راستین و اصلاح نظام حاکم فاسد و دخالت جو در ترکیه اند؛ اما این تعداد به دلایلی در سطح داخل و به علت نداشتن پشتوانه نیرومند خارجی، توان مقابله با دولت را ندارند. چنانچه می دانیم سیاست امریکا و شرکای غربی آن در منطقه، بر حمایت و تقویت دولتهای هم سو با آنان، استوار گردیده است و در کنار برخی از دولتهای عربی و غیر آن در منطقه، دولت ترکیه یکی از آن دولتهایی است که اخیرا همسویی کامل خویش را با اهداف امریکا و اروپا در منطقه و البته در حرف و عمل، اعلام کرده است.
دخالت در امور سوریه و تجهیز و تقویت شورشیان در همسویی با دولتهایی چون عربستان سعودی و قطر، یکی از پاینتهای منفی ای است که دولت ترک برای خویش کمایی کرده است و صد البته که همین جهت، دولت ترکیه را در چشم سران امریکا و اروپا، قابل اعتماد و حمایت قلمداد کرده است.
دلیل دوم آنکه؛ یکی از گزینه هایی که می توانست در شرایط حساس کنونی، دولت ترکیه را به چالش بکشد و یا لااقل رقبای منطقه ای آن را بیشتر امیدوار کند، نهضت ادامه دار کردها در این کشور بود؛ اما دولت ترک با دور کردن تحریک مذکور و نزدیک کردن آنان به کشور عراق، تا حدود زیادی توانسته است بر این چالش نیز فایق آمده و لااقل برای مدتی ولو غیر طولانی، خاطر از این جهت آسوده بدارد.
دلیل سوم نیز فریب افکار عامه مردم ترکیه به وسیله دولت، در مذهبی نشان دادن جنگ در سوریه است. بیشتر مردم ترکیه گمان می کنند، جنگ در سوریه یک جنگ نابرابر مذهبی بوده که دولت لائیک بشار اسد بر اهل سنت و جماعت تحمیل کرده و رفتن به سوریه و پیوستن به مخالفان سوری از اهم واجبات دینی می باشد.
البته رهبری معنوی این بخش از جنگ به دوش علما و مفتی های سلفی و وهابی است که با نگاه تکفیری به سایر مذاهب اسلامی، جنگ با مردم سوریه را از واجبات عینی و ضروری قلمداد کرده و می کنند. در همین یک هفته اخیر بود که قرضاوی یکی از مفتی های وهابی، علویان سوریه را همطراز با یهود و نصارا و کافر دانسته است!.
بنابرآنچه گفته شد، شرایط ترکیه را پیچیده تر از آن نشان می دهد تا بتوان به رویش بهار و یا بیداری اسلامی در این نقطه از جغرافیای کشورهای اسلامی لااقل در این زودیها امیدوار بود. شاید بسیار خوب می شد اگر ملت ترکیه نیز به خیل بنیان کن خیزشهای استبداد برانداز ملل عربی- اسلامی می پیوستند؛ اما به نظر می رسد در شرایط کنونی، این موضوع به یک آرزوی شیرین و دست نیافتنی بیشتر شباهت دارد تا یک واقعیت انکار ناپذیر.
مولف : سیدفاضل محجوب