در یک حمله هوایی که به تازگی در ولسوالی شیگل ولایت کنر انجام شده، افزون بر کشته شدن شماری از اعضای طالبان، ۱۱ کودک کشته و ۶ زن نیز زخم برداشته اند. گفته می شود این حمله هوایی در جریان یک عملیات مشترک نیروهای افغان و خارجی در این ولسوالی صورت گرفته است.
این در حالی است که رئیس جمهور کرزی، عملیات هوایی در کشور را پس از آن ممنوع کرد که مشابه حمله اخیر، در اواخر ماه دلو در همین ولسوالی شیگل ولایت کنر به وقوع پیوست که صدور حکم رئیس جمهور مبنی بر ممنوعیت عملیات هوایی از سوی نیروهای خارجی را در پی داشت.
رئیس جمهور کشور اواخر ماه دلو سال گذشته در واکنش به بمباران ولسوالی شیگل ولایت کنر توسط طیاره های نظامیان ناتو که ۱۴ کشته و زخمی برجای گذاشت، راه اندازی عملیات های هوایی توسط قوای خارجی در کشور را ممنوع کرد.
اما با این حال، اکنون به نظر می رسد که این فرمان رییس جمهور نیز از سوی نیروهای خارجی مورد توجه قرار نگرفته و آنها کماکان به این کشتارها و حملات مرگبار خویش علیه اهداف غیرنظامی ادامه می دهند.
پایگاه خبری قدس آنلاین در مقاله ای به قلم محمد ملازهی کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی به "ابعاد و اهداف مشترک امریکاییها و طالبان"می پردازد که از نظر می گذرد:
گویا در پیدرخواست نیروهای ایساف که با چند تن از طالبان درگیر شده بودند، از نیروی هوایی ناتو سه منزل مسکونی مظنون به حضور طالبان را بمباران کرد و همه ساکنان آن زیر آوار ماندند. باشندگان محل اجساد زنان و کودکان را به مرکز ولایت کنر برده و در معرض دید خبرنگاران قرار دادند. اما گمان نمی رود، این افشاگریها بتواند تغییری در سیاستهای نیروهای امریکایی و ناتو ایجاد کند.
اعتراض های آقای کرزی هم تا کنون راه به جایی نبرده است. هم چنان که تعهدات فرمانده نظامیان خارجیکارساز نبوده و از تکرار اینگونه وقایع ناگوار جلوگیری نکرده است.
اما چرا نیروهای خارجی با هیچ معیار اخلاقی و میثاق بین المللی در افغانستان خود را پایبند نمیبینند؟ علتها کم و بیش روشن است، هرچند کسی مایل به اعتراف صریح آنها نیست.
چند علت و عامل را میتوان در این زمینه بر شمرد:
۱- افغانستان در اشغال خارجی است و اشغال تعارف بردار نیست
۲- اصل برای نیروهای خارجی حفظ جان نیروهای خودی است نه زنان و کودکان افغان
۳- کشتارها مورد ارزیابی دقیق قرار نمیگیرد و کسی مجبور به پاسخگویی نیست.
۴- دولت افغانستان ضعیف است و نظریاتش برای امریکا اهمیت ندارد.
۵- کشتار مردم عادی به بهانه جنگ و حضور طالبان توجیه میشود.
۶- نظامیان خارجی در افغانستان از آزادی عمل فراقانونی برخوردارند.
دلایل متفاوت دیگری هم میتواند، وجود داشته باشد، ولی در همین حد هم کفایت میکند که وضعیت اشغال افغانستان را توضیح دهد.اشغالی که با نمونههای دیگر اشغالگری در تاریخ این کشور تفاوت چندانی ندارد. دست کم مردم افغانستان در قضاوت منصفانه تفاوتی با اشغالگری روسها و امریکاییها احساس نمی کنند و شاید هم در ابعاد اشغالگری نوع امریکایی را خشن تر و بی رحمانه تر مییابند.
روسها حداقل در کشتارها نمک به زخم مردم نمی پاشیدند و سکوت میکردند. کشتار غیر نظامیان افغان را از ابعاد دیگری هم میتوان تاثیرگذار دانست، از جمله پیامدهای آن برای هر سه طرف طالبان، دولت کرزی و نیروهای امریکا و ناتو.تردیدی نیست که برنده این کشتارها گروه طالبان و نیروهای مسلح ضد خارجی و دولت کابل هستند.
تجربه نشان داده است طالبان به لحاظ بهره گیری سیاسی و تبلیغاتی از بمبارانها نهایت سود را بردهاند و بخش مهمی از قبایل پشتون را قانع کردهاند که مقاومت آنها در مقابل اشغال خارجی مقاومتی مشروع است. به همین دلیل طالبان نسبت به گذشته از پایگاه اجتماعی بیشتری برخوردار شدهاند و سربازگیری آنها ساده تر شده است.
در مقابل دولت کابل و توده های مردم زیان دیدگان این میدان هستند. اعتبار دولت کابل کاهش یافته تا آنجا که مخالفتهای کرزی با حملات خارجی و همدردی های او با مردم نه تنها مورد توجه مردم قرار نمیگیرد، بلکه نادیده گرفتن درخواستهای کرزی از سوی نیروهای خارجی مردم را عصبانیتر میکند. در نگاهی دیگر نیروهای خارجی نیز خود بازنده کشتارها هستند. شکست اخلاقی غرب به دلیل آنچه در افغانستان مرتکب میشوند، ادعاهای حقوق بشری آنها را بشدت زیر سوال برده است.
گذشته از همه اینها شکست عملی اشغال افغانستان که خون بناحق ریخته زنان و کودکان افغان اکنون گریبان امریکا و ناتو را گرفته است. قدرت یابی مجدد طالبان، تقویت پشتوانه ایدئولوژیک آنها و گرایش روزافزون مردمی به آنها تاجایی که امریکا و ناتو و دولت کابل را مجبور کرده اند با آنها وارد مصالحه شوند، ناشی از کشتار زنان و کودکان افغانستان است.