تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۵ دلو ۱۳۹۱ ساعت ۰۲:۵۰
کد مطلب : 57854
فارسیِ دری؛ زبان تمدن‌ها در تاریخ
من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی دُر لفظ دری را
ناصر خسرو

بینشِ ما در مورد زبان،‌ تکامل و ریشه‌یابیِ‌ آن اگرچه اندک است، ولی جامع‌ترین و بنیادی‌ترین مسأله در مورد زبان، مطالعة تمدن‌های کهن است که زبان‌های زنده و غنیِ جهان را ساخته و سیر حوادث و آفات و بلاهای طبیعی نتوانسته آن را نابود سازد.
در زمرة زبان‌های زندة جهان که مربوط به یک قوم و یا به یک مقطعِ خاص تاریخی نبوده، سرتاج زبان تمدن‌های باشکوه خاورزمین در توالی نسل‌ها، هزاره‌ها و سده‌ها بوده، اصالت خویش را حفظ نموده و با وجود تنش‌ها و بحران عمیقی که در اثر تهاجمات گوناگون بر آن وارد آمده، تناوردرختی بوده که بادهای ویران‌گر نتوانسته بر وی زیانی برساند، زبان پُربار فارسی دری است.
تاریخ زبان‌شناسی شهادت می‌‎دهد که به‌رغمِ آن‌همه آشوب‌ها و دگرگونی‌های اجتماعی، زبان فارسیِ دری غنامند گردیده، با خواسته‌های بشر هماهنگی داشته و از سنگر دفاع از خویش، هیچ‌گاهی عقب ننشسته است.
اعتقاد برین است که هر تمدن از فراکردها و ساختارهای معین استفاده برده و برای توجه هستیِ خود و نیاز برای ماندگار شدن، به زبان ضرورت داشته است. زبان‌های محلی و قومی نتوانسته تمدن‌های باشکوه جهانی را در لوح هستی ماندگار سازد. اما زبان‌های فراگیر، غنی و فرامرزی که زبان فارسی دری از آن جمله است، توانسته به نحوی از این کار بزرگ موفق برآید و در قطار زبان‌های متمدن جهانی، از موقف برازنده‌یی برخوردار باشد.
زبان فارسی دری، زبان قبیله‌یی نبوده؛ بلکه زبان تمدن‌هایی است که جهانی بوده و هیچ تعصب و دشمنی نتوانسته تمدن‌ها را از تاریخ حذف کند. بعد از دو قرن سکوت، این زبان دوباره بر سکوی تمدن جهانی، جایگاه تاریخی و تمدنیِ خود را احراز نمود. وقتی تمدن‌های باستانی را مرور کنیم، در امپراتوری ساسانی نام جمشید و اوستا را می‌یابیم. کتیبه‌ها و آثار باستانی بی‌هیچ مصلحتی سخن می‌زنند. وقتی در سال ۱۸۳۵ میلادی راوسین یکی از کارمندان سفارت انگریز در ایران در جست‌وجوی آثار باستانی برآمد، توانست نام سه شاه (هیشتاسب، داریوش و خشایارشاه) را در کتیبه‌یی که به خط فارسی باستانی که مشتق از میخی بابلی بود، بخواند. او در ارتفاع سد متری بر سینة بیستون کتیبه‌یی را به‌دست آورد که با دو خط فارسی باستانی و بابلی نوشته شده بود.
داریوش بر سرزمین بزرگی شامل بیست ایالت از مصر تا فلسطین، سوریه، ارمنستان، آشور قفقاز، پارس، باختر رود سند، سغدیانا، باکتریا، آسیای صغیر حکم می‌راند و فارسی باستانی زبان دربار و بزرگان قوم در زمان این تمدن بود.
زبان فارسی باستانی با زبان سانسکریت پیوند بسیار نزدیکی دارد و این خود نشان می‌دهد که آن دو زبان لهجه‌هایی از زبان قدیم‌تر بوده‌اند.
مورخان اسلامی همه فارسی دری را یکی از زبان‌های مروج در دورة ساسانی می‌دانند. به موجب اسناد معتبر و قرار شهادت کتاب الفهرست، زبان فارسی دری که زبان بلخ و خراسان بود، زبان دربار خراسان گردید که با زبان فارسی کهن و اوستا هم‌خانه بوده است.
بعد از آن‌که دین مقدس اسلام وارد سرزمین‌های پهناور خراسان و سیستان گردید، چون زبان عربی زبان رسمی دربار خلفای اموی و عباسی و زبان پیام دین جدید بود، سرزمین‌های متصرفه نیز مجبور به یادگیری این زبان شدند، ولی سد سال بعد با قیام عیاران سیستان به رهبری یک رویگرزادة سیستانی (یعقوب لیث صفاری) مجدداً بیرق استقلال سرزمین‌های خراسان و ایران از سیستان بلند گردید و زبان دری که یعقوب خود بدان تکلم می‌کرد، به حیث زبان رسمی و درباری کشور به‌جای عربی رسمیت یافت و به‌زودی شعر فارسیِ دری از این سرزمین سر در آورد.
در تاریخ سیستان آمده است که شاعری مدحیه‌یی برای یعقوب به عربی خواند، یعقوب که عیاری آزاده و اصیل بود و برای ابراز شخصیت خویش به این بیگانه‌نمایی‌های زبون نیازی نداشت، این تظاهر و تشبه بی‌معنی را کوبید و فریاد کرد که «چرا باید چیزی گفت که من اندر نیابم».
متأسفانه بیشتر کتب علمی، تاریخی و اشعار زبان دری به سبب غلبة اعراب از بین رفته، چنان‌که مشهور است که تمام کتب و تواریخ عجمان را اعراب سوزانیدند و از کتب زبان دری قدیمه چیزی برجا نگذاشتند. بنا بر اسناد تاریخی از زمان حضرت عمر(رض)‌ تا زمان حجاج بن یوسف، تمام دفاتر به زبان دری بوده است. هشام بن عبدالملک وقتی در سال ۱۰۵ هجری شمسی خلیفه شد، اولین کسی است که به علم ملل متصرفه توجه نموده است. جبله بن سالم رییس دفتر مخصوص او بسیاری از کتب دری را به عربی ترجمه نموده، از جمله کتاب جنگ رستم و اسفند یار و داستان بهرام چوبین.
از زمان فتوحات اعراب از ذخایر سلاطین عجم آن‌چه به‌دست آمده، کتب تاریخی بسیار به زبان دری بود که آن‌ها همه به عربی ترجمه شدند، از جمله خدای‌نامه تاریخی است که عبدالله بن مقفع آن را به عربی ترجمه نموده و نام آن را تاریخ ملوک‌الفرس گذاشت. هم‌چنان آیین‌نامه نیز کتابی بود تاریخی که آن را نیز عبدالله بن مقفع به عربی ترجمه کرده است. به شهادت مورخین، کتب خیلی معتبری در زبان فارسی دری به‌صورت پراکنده در سرزمین‌های پهناور خراسان و سیستان موجود بوده.
ابن مقفع و حمزه بن الحسن اصفهانی در شمار زبان‌هایی که میان ایرانیان پیش از اسلام رواج داشته، به زبانی به‌نام لغت دری اشاره کرده که از جمله لهجه‌های مشرق، لغت اهل بلخ را در آن غالب دانسته است.
صفات روی وی آسان بود مرا گفتن
گهی به لفظ دری و گهی به شعر دری
از کتیبة بغلان ۱۶۰ م واضع است که زبان عصر کوشانی‌ها در تخارستان یک نوع دری قدیم بوده است. در دورة امپراتوری سامانیان (۲۰۴ تا ۳۹۵ ق) که تمدن بزرگ خراسان اسلامی را در خود نهفته داشت، در کنار زبان عربی، زبان فارسی دری نیز به بالاترین حد شکوفایی خود رسید و فارسی دری زبان مشترک و زبان ادبیِ فرهنگی شرق عالم اسلام طی قرون متمادی گردید و عامل مهم در حفظ هم‌بسته‌گی ملی و تشبیث سلطة سیاسی این امپراتوری بود. به گواهی مورخان و جغرافیه‌نویسان، این دوره یکی از کم‌نظیرترین دوره‌های تمدن اسلامی جهان است که شهرهای خراسان بزرگ مانند مرو، نیشاپور، بلخ و هرات پایگاه فعالیت‌های علمی و معارف دینی شدند. گسترة قلمرو بزرگ سامانیان که از آن به مشرق یا خاوران و خراسان بزرگ و گاه خراسان و ماوراءالنهر یاد می‌شود، شامل بخش‌های بزرگی از افغانستان، ایران، آسیای مرکزی شامل جمهوری‌های ترکمنستان، تاجیکستان،‌ ازبکستان، قزاقستان و قرغیزستان است. خردمندان خراسان و ماوراءالنهر دعوت شدند و کنگره‌یی بزرگ از همة مراجع علمی و اسلامی تشکیل شد و ترجمة قرآن کریم به دری تصویب گردید که تفسیر کبیر طبری و تاریخ طبری به دری از آن جمله است و سپس ترجمه‌های بسیار از قرآن کریم و تفسیر آن به دری ارایه شد که در دقت و زیبایی و پخته‌گی بی‌مانند بودند.
کتاب‌خانة سامانیان آن‌وقت در تمام دنیا معروف بود، حتا بوعلی سینا وقتی که داخل این کتاب‌خانه شد، حیرت کرد چنان‌که می‌نویسد: «من در تمام عمر نظیر آن را ندیده‌ام». هنگامی که دقیقی بلخی مأمور نوشتن شاهنامه شد، از این کتاب‌خانه استفاده نمود و فردوسی هم در مورد این اسناد تاریخی به زبان دری می‌نویسد، شاهنامة گشتاسب قدیمی‌ترین کتاب و از مولفان پنج‌صد سال قبل از میلاد است. این کتاب کوچک ولی مهم قدیمی‎ترین داستان پهلوانی اصیلی است که از آن روزگار باقی مانده است. متأسفانه این کتاب‌خانه و اسناد و کتاب‌های بی‌شمار دیگر به زبان دری که در تمام نقاط امپراتوری بزرگ سامانی موجود بود، در اثر حملات مغول کاملاً نابود شده و از بین رفته است.
قبل از حملة ترکمنان سلجوقی به ایران، آذربایجان را نیز در قلمرو ادبیات دری می‌یابیم و این سرزمین یکی از مراکز مهم ادبیات دری بود که شاعران نامداری مثل ابوالعلاء گنجوی، خاقانی و ‌نظامی را در دامان خود پرورانیده است.
امپراتوری غزنویان مهد بزرگ زبان دری بود. می‌گویند سلطان محمود غزنوی چهارصد شاعر در دربار داشت و چهل‌وپنج‌هزار شاعر دری‌گوی را معاش می‌داد.
شاهنامة فردوسی که در این عصر به‌وجود آمده، از جهت ارزش بدیعی خود در ردیف برجسته‌ترین آثار حماسی ادبیات جهانی قرار گرفته که نام فردوسی و زبان فردوسی را جاودانه ساخته است.
وقتی سلطان محمود غزنوی رو به طرف هندوستان نمود، به تحقیق می‌توان گفت که اسلام با زبان فارسی دری به سرزمین سند و از آن‌جا به دیگر نواحی هندوستان راه یافت و نه تنها زبانی سیاسی و نظامی شد، بلکه عنوانِ یک زبان مقدس دینی یافت و از اواسط قرن پنجم به بعد در مراکز مهم حکومت سند و پنجاب و ولایت‌های نزدیک به آن نواحی زبان دری رایج بوده که کهن‌ترین مرکز شعر دری در این ناحیه لاهور است. بدین ترتیب زبان دری در دوره‌های متمادی در هندوستان ریشه گرفت. هم‌چنان جلال‌الدین اکبر پسر همایون فرزند بابر بنیان‌گذار سلسله تیموریان هند زبان دری را زبان رسمی قلمرو خود قرار داد. اکبر دستیاران ادیبش را به ترجمة شاهکارهای ادبیات تاریخ و علوم هندی به زبان دری گماشت. دری زبان دربارش بود، خودش هم بر ترجمة طولانی (مهابهاراتا) به دری نظارت می‌کرد. دری در زمان فرزندان او؛ جهانگیر، شاه‌جهان، اورنگ‌زیب و باقی زبانِ دربار و زبان رسمی کشور پنهاور هند بود که تمدنی باشکوه به تاریخ تمدن جهانی عرضه نمود و قصر تاج‌محل شاهکار آن تمدن و آن زبان است.
در دورة سلجوقیان و چند سلسلة تابعِ آنان در آسیای صغیر، شام اتابکان زنگی (الجزیره و شام) و دیار بکر، چون تابعیت مستقیم از سلطنت مرکزی سلجوقیان داشتند و یا تربیت‌شده‌گان همین سلسله بوده‌اند، چون زبان رسمی سلجوقیان زبان دری بود، حکومت‌های آنان در آسیای صغیر و شام، وسیلة نشر زبان دری در قلمرو حکومت خود شدند.
بازمانده‌گان تیمور در هرات به‌نام تیموریان هرات، تمدن بزرگ تیموریان هرات را بنا نهادند که زبان دری، زبان آن‌ها بود.
بدین ترتیب از دهلی تا قسطنطنیه از فرغانه تا بغداد ـ شاهان عثمانی و هند به زبان فارسی دری سخن می‌زدند و این زبان را مایة افتخار خود می‌شمردند.
تاریخ ابن بی بی که تاریخ سلجوقیان روم است، پر است از نمونه‌های اشعار شعرای دری‌گوی روم شرقی که مردمش ترک‌زبان‌اند. این کتاب به گونة تذکرة شعرای دری‌زبان ترکیة آن عصر است.
هنری ماسه پروفیسور استاد ادبیات دانشگاه سوربن فرانسه در جشن بازنشسته‌گی‌اش در دانشگاه سوربون گفت: «من عمرم را وقف ادبیات دری کردم و برای این‌که به شما اساتید و روشن‌فکران فرانسوی بشناسانم که این ادبیات چیست، باید به مقایسه بپردازم و بگویم که ادب دری بر چهار استوانة اصلی استوار است (فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی). اما فردوسی هم‌سنگ و همتای هومویونانی است و برتر از او، سعدی آناتول فرانس ما را به‌یاد می‌آورد. حافظ با گوتة آلمانی قابل قیاس است که خود را شاگرد حافظ و زنده به نسیمی که از جهانِ او به مشامش رسیده می‌شمارد. اما در جهان هیچ چهره‌یی وجود ندارد که بتوان مولوی را با وی تشبیه کرد».
کشور ما که بخش بزرگ جدا شده از خراسان بزرگ است و در ادوار مختلف، تاریخِ آن با زبان دری گره خورده است، با مرزهای کنونی دوصدسال‌واندی قبل تحت ادارة قبیله سدوزایی و بعد محمدزایی درآمد. درین دوصدسال‌واندی زبان فارسیِ دری هم‌چنان جایگاه خود را حفظ نموده و زبان رسمیِ امیران این دو دودمان بوده است. تمام فرامین و نظام‌نامه‌ها تا سلطنت محمدظاهرشاه به زبان فارسی دری بوده که در آرشیف ملی افغانستان موجودیت مُهر آن امیران، گواه این مدعاست. به طور مثال در سکة زمان احمدشاه این بیت حک شده بود:
حکم شد از قادر بی‌چون به احمدشاه / سکه زن بر سیم و زر از پشت ماهی تا به‌ماه
خاتم تیمورشاه و سکة زمان او:
علم شد از غنایات اله / به عالم دولت تیمورشاهی
چرخ می‌آرد طلا و نقره از خورشید و ماه / تا زند بر چهره نقش سکة تیمورشاه
در لوح سنگ مزار سردار پاینده‌خان، بزرگ خانوادة محمد زایی:
زپا افتاد چو بر خاک سرفراز جهان/ بلند ناله و افغان شد از همه افغان
زعقل سال وفاتش چو باز پرسیدم / جواب داد که قل هم شهادته الرحمن
بر خاتم و سکة شاه‌زمان:
قرار داد ز الطاف خویشتن یزدان / نگین حکم جهان را به‌نام شاه‌زمان
طراز یافت به حکم خدای هر دو جهان / رواج سکة دولت به‌نام شاه‌زمان
بر مهر قاضی‌القضات شاه‌محمود:
محمد سعید از فضل حق مشهود شد / قاضی‌القضات شاه محمود شد
بر سکة امیر دوست‌محمدخان بار اول:
امیر دوست‌محمد به‌عزم جنگ و جهاد / کمر ببست و بزد سکه ناصرش حق باد
خاتم امیر شیر علی خان:
جمال دولت پاینده قسمت از لیست / وصی دوست‌محمد امیر شیرعلی‌ست
کشمکش‌های کنونی، تنها واقعیت تکان‌دهندة دوران ماست و کلید درک وقایع سال‌هایی بوده که گذشته‌اند. بازگو گردنِ این واقعیت‌ها بدین‌گونه نیست که ما در پیش گرفته‌ایم. اعتراف به این‌که هیچ دانشی کامل نیست، خود نشانة کمال انسانی است. این مسأله تعصب را درمان می‌کند و به مخالفین امکان می‌دهد که تا به بخشی از حقیقت دست یابند که نیاز زمان ما به یک‌زبانی است، زبانی که غنی باشد و سهل و همه بتوانند به آن سخن گویند، قادر باشد دست ما را از دراز بودن به سوی داشته‌های دیگران باز بدارد.
صاحبان بصیرت اگر نیک بیاندیشند، به این نتیجه می‌رسیم که زبان به عنوان وسیلة تبادله فکر و تفاهم میان افراد است. به وسیلة زبان است که ما می‌توانیم خود را ببینیم و باز یابیم. به یک وحدت فکر و اندیشه برسیم و برای مبارزه با بریده‌گی و بیگانه‌گی از خود و خودباخته‌گی ملی و فکری، ملت واحدی را اساس بگذاریم.
در ترویج رشد و همه‌گانی ساختنِ همة زبان‎های داخل کشور همت گماریم. این یک امر نیک و افتخارآمیز خواهد بود که همة زبان‌های اقوام کشور ما جهانی شوند و در بنای تمدن حال و آیندة جهانی، سهم ارزنده داشته باشند.
مآخذ:
ـ تاریخ تمدن
ـ تاریخ کامل ابن اثیر
ـ تاریخ افغانستان قبل از اسلام
ـ تاریخ افغانستان در مسیر تاریخ
ـ آثار دکتر شریعتی
ـ شعر العجم
ـ گنج سخن
ـ دستور زبان ناتل خانلری
ـ فرهنگ معین
ـ سراج التواریخ
ـ نگاهی به تاریخ جهان (نهرو)
ـ روضةالصفا
ـ فرهنگ دهخدا
نویسنده: محمد ولي كبيري
منبع: ماندگار
https://avapress.net/vdci5vaw.t1ayw2bcct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما