تاریخ انتشار :پنجشنبه ۲۴ دلو ۱۳۸۷ ساعت ۲۰:۵۵
کد مطلب : 5497
سید عیسی حسینی مزاری
سید عیسی حسینی مزاری
چرا مجاهدان افغانستان توفیق تاسیس یک حکومت دلخواه را به دست نیاوردند؟
بیست وششم دلو روزی است که ارتش شکست خورده شوروی سرافگنده وشرم سار از کشور پا به فرار گذاشت واین احساس پدید آمد که مجاهد مردان ما در یک نبرد نابرابر در مقابل کودتا وتجاوز به توفیقاتی نایل گردیده واینک ثمره آن به بار نشسته، افغانستان می رود تا به زودی از شر کمونیسم نجات پیدا کند که البته واقعیت هم همانگونه بود و پس از مدتی کوتاه، عوامل دست نشانده ابرقدرت شرق نیز سقوط نمودند وحاکمیت به دست فرزندان مجاهد سرزمین افغانستان افتاد. 

انتظار این بود که با همت والای مجاهدان، حکومت اسلامی درافغانستان استقرار یابد وبدین ترتیب آرزوی دیرینه مردم کشور وسایر مسلمانانی که حامی مجاهدان درطی سال های جهاد بودند برآورده گردد. اما دیری نگذشت که قضایا برعکس شد و متاسفانه دست اندرکاران جهاد نه تنها نتوانستند، خود نفس راحتی بکشند ونیز شرایط رفاه و آسایش شهروندان خویش را با ایجاد یک حکومت قوی وتوانمند اسلامی فراهم آورند که شهد شیرین پیروزی به کام همه تلخ گردید ومردم مسلمان افغانستان بار دیگر گرفتار مصایب دردناک داخلی گردیدند که دست عوامل ایجاد کننده این مصیبت ها بیشتر از آستین فرزندان این آب وخاک بیرون آمده بود. 

به هر حال سوال اساسی که همواره اذهان عمومی به خصوص ذهنیت افغان ها را به خلجان آورده وهنوز هم می آورد این خواهد بود که چرا مجاهدان افغانستان توفیق تاسیس یک حکومت دلخواه را به دست نیاوردند؟ 

اگر چه تا هنوز پاسخ های گوناگونی به این پرسش ارایه شده ولی من به این اعتقادم که به خصوص چند عامل مهم، باعث گردیدند تا مجاهدان، به این آرزو یعنی ایجاد یک حاکمیت اسلامی دست نیابند:
 
یکی از عواملی که می توانست دست اندر کاران جهادی را در به دست آوردن پیروزی های بعدی وسپس تاسیس حکومت مقتدر اسلامی کمک نماید داشتن برنامه منسجم واز پیش تعیین شده بود.اما متاسفانه سردمداران جهاد دارای یک چنین برنامه ای نبودند ونگارنده خود که در سال 1369 شمسی در پیشاور بوده ودر جلسات برخی رهبران جهادی شرکت داشته متوجه گردیده است که حتی در آن سال که چیزی به پیروزی مجاهدین نمانده بود رهبران از یک استراتیژی منسجمی برای به دست گرفتن قدرت برخوردار نبودند چه رسد به اینکه این حضرات سال ها پیش به این فکر می بودند وهمین امر نیزمجاهدین را درجریان یک عمل انجام شده قرار داد و در وادی پیروزی جهاد، سردمداران نهضت، سردرگم ومبهوت ماندند تا نتوانند به سرعت ومطابق برنامه عمل نمایند. 

عامل دیگری که می توانست مجاهدان را درتاسیس حکومت مقتدر وتداوم عمر آن کمک جدی نماید درک شرایط توسط رهبران وزمامداران جهادی بود. چه اینکه دیگر، دوران سلاح تمام شده وفضا برای یک حرکت سیاسی واداری آغاز یافته بود. زمان باز سازی ونوسازی همه جانبه کشور فرارسیده بود وقطعا مجاهدان و عموم مردم افغانستان ضرورت به رفاه و آسایش وامکانات زندگی داشتند. نیاز براین بود که همگرایی ها شدید تر می گردید وهمه دست به دست همدیگر داده افغانستان خراب شده را از هر جهت آباد می کردند. همانگونه که در دوران جهاد تا حدودی هماهنگی وهمسویی ها میان اقوام وزبان های مختلف، مذاهب وفرقه های گوناگون وجود داشت این هماهنگی وهمسویی ها عینی تر می گردید ومردم به طور واقعی هویت واحد می یافتند وملت شدن حقیقی را تجربه می نمودند ودرپناه آن، استقلال، آزادی وحکومت اسلامی را به دست می آوردند. چشمان خود را باز نگه می داشتند وبا فراست وکیاست، خودی را از بیگانه تشخیص داده، برای حفاظت از تمامیت جهاد وکشور، حفاظ امنیتی وسیاسی ایجاد می نمودند ونسبت به در پیش گرفتن سیاست خارجی فعال، حساسیت به خرج می دادند، از دوستان جلب همکاری کرده ومواظب دشمنان و یا رقبای منطقه ای وجهانی می بودند.
 
ولی متاسفانه این درک در میان مجاهدان بسیار کمرنگ وچه بسا در مواقعی اصلا وجود نداشت، به همین منظور تفنگ نه تنها جای خود را با قلم وداس وکلنگ عوض نکرد که از جایگاه بیشتری درنزد گروه های جهادی برخوردار گردید، عوامل دشمن درمیان صفوف مجاهدین نفوذ و کشورهای خارجی پرطمع، به دنبال شکار خود تلاش و استفاده های سوء خویش را آغاز نمودند، تاثیرات این تلاش ها و خامی سردمداران جهاد باعث گردیدند تا واگرایی ها شروع شده ونفاق وشقاق حداقل شهر کابل رافرا بگیرد، یکی به جان دیگری بیافتد و به خرابی زیر بناهای به جا مانده از زمان جهاد اقدام گردد. متاسفانه کابل به آن میزانی که در دوران پس از پیروزی درطی جنگ های گروهی ویران شد در زمان جهاد خراب نگردید تا جایی که با حیله ونیرنگ اربابان مترصد فروپاشی افغانستان، افغان های بی فکر وخیال، حتی گادرهای(سیخ گول داخل بتون) کهنه وزنگ زده ساختمان ها، سیم های برق وتلفن را از لایه های زیرین زمین بیرون نموده با بهای اندک دراختیار دشمنان دین ومیهن قرار دادند. 

عامل عمده دیگری که باز هم می توانست یاریگر جدی مجاهدان در دوران سخت پس از پیروزی باشد در نظر گرفتن اصول اولیه جهاد بود و عمل کردن به شعارهایی که براساس آن، نهضت پاک ومقدس ضد روسی را آغاز نموده بودند. که قیام وقعود من و مرگ وحیات من برای خدای بزرگ است وما برای زنده نگهداشتن دین خدا وحاکمیت قانون الهی قیام کردیم ودراین راه از دادن هست وبود مادی وجان های شیرین خود دریغ نخواهیم کرد بخشی از آن شعار ها بود ومسلما اگر مجاهدان مسلمان بعد از پیروزی هم با همین انگیزه درصحنه می بودند وکار را ادامه می دادند قطعا خداوند به کمک شان شتافته آنان را یاوری می نمود اما متاسفانه پس از پیروزی، مجاهدان به خصوص دست اندرکاران اصلی جهاد، از شعار های اولیه جهاد فاصله گرفته به جای خدا قدرت مادی محور گردید وبه جای مذهب، قوم وقبیله وطایفه ونژاد محبوبیت پیداکرد ومرکز ثقل توجهات جهادیان قرار گرفتند واین بود که زمامداران جهادی از خدا دور گردیده به قدرت و زرق وبرق دنیوی چسپیدند. آن هایی که توان بیشتر داشتند به فکر انحصار قدرت افتاده وتوانمند شدن وثروتمند گردیدن را دراین مسیر می دیدند و هر آنچه و هر آن کس و جریان را که به عنوان مانع احساس می کردند به ازبین بردن وانهدام آنها همت می گماردند وآنانی که ضعیف تر و در رده های پایین تری قرار داشتند باز هم به تناسب وسع و توان خویش، راه رسیدن به دنیا را درپیش گرفته، بدون مدنظر داشتن این موضوع که هنوز هم جهاد به پیروزی واقعی نرسیده، با پشت سر گذاردن تمام رفقا وهمسنگران جهادی وبا فراموشی همه شعارهای مقدس دیروزی، به معاملات تجاری واقتصادی رو آوردند.
 
کسانی از مجاهدان هم که سالم بوده به خباثتی آلوده نشدند یا توان این کار را نداشتند و یا آن عرضه را درخود ندیدند تا صحنه را رها ننموده درراستای حفاظت از دست آورد های جهاد راه شهدا را ادامه داده یا به نصیحت مجاهدان متمرد اقدام می نمودند ویا برای جلوگیری از انحراف، مقاومت می کردند وبه هر حال به گونه ای درصحنه باقی می ماندند ولی آنها هم یا خود را کنار کشیدند ویا کنار زده شدند. این بود که شیاطین انسی و جنی میدان را خالی دیده آهسته آهسته توطیه نمودند تا اینکه افغانستان از دایره نفوذ مجاهدان خارج شده و شکست سختی برای تمام مردم مجاهد ما، آن هم پس از شکسته شدن ابهت وصلابت ابرقدرت شرق، رقم خورد و کشور در دام توطیه های خطرناک ترمنطقه ای وبین المللی دشمنان دین خدا ومردم افغانستان قرار گرفت وامروز نیز که ذلت مضاعف گریبانگیر بسیاری از مجاهدان ومردم مبارز ما است ناشی ازهمان اشتباهات اولیه مجاهدین است وای کاش حد اقل حالا این بزرگواران به سرعقل بیایند وبه جبران مافات اقدام نمایند که متاسفانه هنوز هم که هنوز است چنین روی کردی در برنامه های اینان مشاهده نمی شود بلکه چند برابر از گذشته درحال تکرار اشتباهات تاریخی دیگری هستند. 

وسخن آخر اینکه تا هر زمانی که مردم مسلمان افغانستان به هوش نیایند وبراساس منافع علیای اسلامی و ملی کار نکنند قطعا ذلت بیشتر از این، دامن ویخن همه را گرفته مصایب بی شمار دیگری درفرا روی مردم ما قرار خواهد گرفت. 

                                        نویسنده:سید عیسی حسینی مزاری
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)کابل
https://avapress.net/vdcg.y9nrak9tupr4a.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

سلام خسته نباشید مقاله خوبی است ولی چرا بیشتر به محاسن روز توجه نکنیم که به کوبیدن مجاهدن؟