صحبت های حضرت امام خامنه ای همان طوری که دردیگرعرصه ها چراغ راه امت اسلامی است در حوزه رسانه ها ومطبوعات نیز راهگشا وهدایت گراست.
خبرگزاری صدای افغان(آوا) به نقل از پایگاه اطلاع رسانی اتحادیه رادیو وتلویزیون های اسلامی در این زمینه، مجموعهای از بیانات حضرت امام خامنه ای را طی سال 1369 تا 1389 با عنوان "منشور اخلاق رسانهای" گردآوری کرده که قبلا در سه شماره به تاریخ های 12، 15 و21 حمل سال 1390 در خبرگزاری صدای افغان(آوا) انعکاس داشته است. به دلیل درخواست مخاطبان و استقبال بیش از پیش خوانندگان و اهمیت موضوع درشرایط کنونی، یک بار دیگر این مجموعه بیانات بازنشر می شوند. امید است که مورد استفاده بهینه قراربگیرد.
مطبوعات و رسانهها:
* مؤثرترین سلاح بینالمللی علیه دشمنان و مخالفان سلاح تبلیغات است. سلاح ارتباطات رسانهای است. امروز این قویترین سلاح است و از بمب اتم هم بدتر و خطرناکتر است.(پس باید مراقب بود).
* من مطبوعات را یک پدیدهی ضروری و لازم و اجتنابناپذیر برای جامعهی خودمان و هر جامعهای میدانم. بنده برای مطبوعات سه وظیفه قائلم:
1 - نقد و نظارت.
2 - اطلاع رسانی صادقانه و شفاف.
3 - طرح و تبادل آراء و افکار در جامعه.
وظیفهی اول؛ نقد و نظارت:
تعریف نقد و اتنقاد:
* نقد یعنی عیار سنجی، یعنی :
* یک چیز خوب را، آدم ببیند خوب است؛
* یک چیز بد را نیز ببیند؛
* و بعد جمعبندی کند.
جمعبندی کار یک مجموعه هم آن وقتی است که ضعفها و قوتها را منصفانه کنار همدیگر قرار بدهد.
انتقاد معنایش این است که هر انسانی بنشیند عیارسنجی کند:
* ببیند نقطهی ضعف کجاست؛
* ببیند نقطهی قوّت کجاست؛
* بعد ببیند این نقطهی ضعف - اگر میتواند علّتیابی کند- به کجا برمیگردد، سراغ آنجا برود؛ یعنی آن ریشه را پیدا کند، اصل را پیدا کند. اگر این کار انجام شد، درست است.
اگر انتقاد به معنای عیبجویی باشد:
1 - نه چیز خوبی است؛
2 - نه خیلی هنر زیادی میخواهد؛
3 - نه خیلی اطلاعات میخواهد؛ بلکه انسان با بیاطلاعی بهتر هم میتواند انتقاد کند.
4 - انتقاد به معنای عیبجویی اصلاً هیچ لطفی ندارد، هیچ فایدهای هم ندارد.
تفاوت نقد کردن و نق زدن:
* فرق است بین نقد کردن و نق زدن:
الف) نقد کردن یعنی:
* یک نکتهی تاریک را گفتن،
* و با جنبهای مثبت به جنگ آن رفتن،
* و برآن فایق آمدن.
ب) نق زدن یعنی:
* یک نکتهی منفی را گرفتن،
* و مدام آنرا تکرار کردن،
* و سیاه نمایی کردن،
* و یأس پراکندن
تفاوت تخریب و انتقاد:
* یک مسأله هم، مسألهی انتقاد و تخریب است؛ مرز انتقاد و تخریب چیست؟ تخریب بکنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ یا از ما انتقاد بشود و ما تلقیِ تخریب از آن داشته باشیم؟ خب، باید مشخص بشود تخریب کدام است و انتقاد کدام است:
الف) معنای انتقاد آن ارزشیابیِ منصفانهای است که یک آدم کارشناس میکند؛ نقادی هم، همین است. وقتی شما طلا را میبرید پیش یک زرگر که نقادی کند، او میگوید:« آقا! این عیارش بیست است»؛ یعنی عیار بیست را قبول میکند؛ حالا از بیست و چهار عیار - که طلای خالص است - چهار عیار کم است. این شد نقادی. البته زرگر هم هست و وسیلهی نقادی را هم دارد.
ب) اما اگر چنانچه طلا را بردید مثلاً پیش یک آهنگر و او یک نگاهی کرد و آن را انداخت و گفت: «آقا! اینکه چیزی نیست.» این اسمش نقادی نیست. اولاً اصل طلا بودن شیی، انکار شده. خب، بالاخره مرد حسابی! حالا عیار بیست و چهار ندارد، عیار بیست که دارد؛ این را قبول کن! ثانیاً: شما که اهل این کار و آشنای این کار نیستی!
تعریف تخریب:
* تخریب یعنی:
* انکار امتیازات؛
* قبول نکردن برجستگیها و کارهای خوب؛
* درشت کردن و برجسته کردن ضعفها.
انتقاد تخریبی یعنی آن انتقادی که:
* قصد آن اصلاح نیست، بلکه به قصد تخریب است؛
* واقعیت، غیر واقعیت، خلاف واقع، ضد واقع و همه چیز در آن هست؛
* گاهی یک چیز کوچک را بزرگ میکنند؛
* گاهی یک چیزی که نبوده به عنوان یک حقیقت مسلم جلوه میدهند.
* هیچ بنای اصلاح ندارند، این تخریب است.
وظایف نقد کننده:
1 - باید در انتقاد از یک شخص یا دستگاه دچار بیانصافی نشویم. باید با انصاف بود، با انصاف عمل کرد، با انصاف حرف زد. اگر با کسی دشمن هستید نباید موجب شود حتی نسبت به دشمن بیعدالتی و بیانصافی کنید. نگرانی من از انتقاد کردن نیست. یکی انتقاد میکند یکی هم جواب میدهد، نگرانی من از رایج شدن اخلاق بیانصافی در جامعه است.
2 - زیادهروی نباید کرد. در فریب خوردن از هوای نفس به خودمان سوءظن داشته باشیم. ببینیم کجا هوای نفس است، کجا احساس تکلیف؛ و دقت بکنیم که حتی پا از دایره تکلیف آنطرفتر نباید گذاشت.
3 - نباید به کسی تهمت زد یا به خاطر یک امر از همه چیزهایی که صلاحیت محسوب میشود، او را نفی کرد.
4 - در حرف زدن، در تصمیمگیری و قضاوت، عدالت را رعایت کنید.
5 - انتقاد با نظر خیرخواهانه است. و آن جایی واقعاً انتقاد است که کسانی با نظر خیرخواهانه، نقاط مثبتِ کاری را توجه میکنند و نقاط اشکالش را هم ذکر میکنند.
6 - نقد را با عیبجویی و با عصبانیت و با بهانهگیری نباید اشتباه کرد. اما نقادی باید کرد. در عین حال نقد پذیر هم باید بود.
وظایف نقد شونده:
1 - وظیفهی مسئولین انتقادپذیری است؛ البته نقدپذیری، فقط مخصوص مسئولین نیست.
2 - برای شنیدن نقد، سینهایگشاده و روی باز و گوش شنوا داشته باشید. هیچ ضرر نمیکنید اگر از شما انتقاد بکنند.
3 - نقد منصفانه و نقدپذیری متواضعانه هر دو لازم است.
4 - حتی اگر منتقد اشتباه کرد، گوش کنید تا آنجاهایی که واقعاً درست است از شما فوت نشود.
5 - نقدهای مصلحانه و خیرخواهانه (نقدهایی که باید شنید حتی اگر وارد هم نباشد):
الف) از سوی دوستان
ب) از سوی کسانی که دوست و طرفدار هم نیستند، دوست هم نیست، دشمن هم نیست، لیکن نقد است؛ انتقاد است؛ باید گوش کرد.
ج) نقدهای غیرمغرضانه برخی نخبگان، انتقاد خوب هدیهای است که باید گوش کرد.
د) نصیحت علمای دینی، بزرگان دینی، مراجع را باید متنعم شمرد.
6 - البته نباید خود را در معرض اتهام قرارداد، نباید برای جنجالآفرینیها- که کسانی دنبالش هستند- مسأله درست کرد و بهانه داد.
7 - هیچ دستگاهی نباید خود را از نقد و انتقاد مصون و از عیب خالی بداند. (این معنای حقیقی اصلاح نظام مورد نظر اسلام است)؛ همه مشمول این قاعدهی کلی هستند:
الف) نقد،
ب) اصلاح،
ج) پاسخگویی.
وظایف مخاطب:
1 - شنوندهی تهمت یا غیبت باید (نسبت به کسی که دارد غیبت او میشود یا به او تهمتی میزنند) حسن ظن داشته باشد و آنرا قبول نکند. قرآن کریم میفرماید: «لّوً لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا»؛ وقتی میشنوید که یکی را متهم میکنند، چرا به همدیگر حسن ظن ندارید؟
2 - بحث درست بکنید، بحث منطقی بکنید. سخنی را بشنوید، سخنی را بگویید؛ بعد بنشینید فکر کنید. این همان دستور قرآن است. «فبشّر عباد. الّذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه». سخن را باید گوش داد، بهترین را انتخاب کرد.
3 - من به بزرگان هم نصیحتی بکنم. آنها هم باید توجه کنند:
- مواضع درست گرفتن،
- حرف درست زدن،
- و تحت تأثیر خبرهای دروغ قرار نگرفتن،
این هم وظیفه است. هزاران نفر در نظام اسلامی دارند محض رضای خدا زحمت میکشند و تلاش میکنند و شب و روز خودشان را میکُشند، برای اینکه طبق حرکت اسلامی یک کاری انجام بگیرد، نظام اداره شود، وظایفِ بسیار سنگین انجام بگیرد؛ اما انسان یک خبر دروغی را بشنود، بنا کند همه ی اینها را زیر سؤال بردن - مسؤولین دولتی را، دیگران را - این هم مصلحت نیست، این هم خلاف است.
وظیفه ی دوم؛ اطلاع رسانی صادقانه و شفاف:
* معتقدم که آزادی قلم و بیان، حقِ مسلّم مردم و مطبوعات است. در این هم هیچ تردیدی ندارم و این جزء اصول مصرّحه قانون اساسی است.
* معتقدم اگر جامعهای مطبوعات آزاد ـ و دارای رشد ـ و قلم های آزاد و فهمیده را از دست بدهد، خیلی چیزهای دیگر را هم از دست خواهد داد.
* وجود مطبوعات آزاد، یکی از نشانههای رشد یک ملت و درحقیقت خودش هم مایه ی رشد است؛ یعنی:
- از یک طرف رشد و آزادگی ملت، آن را بهوجود میآورد؛
- از طرف دیگر، آن هم به نوبهی خود میتواند رشد ملت را افزایش دهد.
* البته معتقدم در کنار این ارزش، ارزش ها و حقایق دیگری هم وجود دارد که با آزادی مطبوعات و آزادی قلم، آن ارزش ها نباید پایمال شود. هنر بزرگ این است که کسی بتواند: هم آزادی را حفظ کند، هم حقیقت را درک کند، هم مطبوعات آزاد داشته باشد، هم آن آسیب ها دامنش را نگیرد.
مطبوعات ، رسانه ها و افکار عمومی:
* کسی که قلم به دست میگیرد، باید:
تقوا، صداقت، عفاف، انصاف نسبت به دیگران؛ جزو طبیعت ثانویاش بشود.
* افکار عمومی باید با مطبوعات هدایت شوند. اگر کسی غیر مسؤولانه و خدای ناکرده مغرضانه بخواهد این هدایت را در دست گیرد، به طور یقین خطا خواهد کرد. هیچکس به راننده ی مست و خواب آلوده اجاز ه ی رانندگی نمیدهد. اگر اجاز ه ی رانندگی هم بدهند، شما سوار ماشین او نمیشوید.
* بعضی افراد خیال میکنند که افکار عمومی، منطقه ی آزاد و بی قید و بندی است که هر کار خواستند، با آن بکنند! افکار عمومی موش آزمایشگاهی نیست که هرکس هرکار خواست، بتواند با آن بکند. با تحلیل های غلط ، شایعهسازی، تهمت و دروغ، به ایمان، عواطف، باورها و مقدّسات مردم آسیب میزنند. این که درست نیست.
*نباید ها
برخی مطبوعات و رسانه ها نانشان در ایجاد اختلاف است :
- نباید عده ای با قلم ، بیان و مطبوعات و عده ای هم با ابراز مخالفت با فلانی، فضا را آلوده کنند.
- نباید ایجاد یأس بشود؛ اشکال تراشیهای غیرمنطقی، یک نمونه از ایجاد یأس است.
- همه ی این ها کارهای ممنوع و ضد ارزش و خلاف مشی جمهوری اسلامی و خلاف حق است:
• کارشکنی،
• سخن پراکنی علیه دیگران،
• بدگویی کردن،
•افشاگریهای بیپایه و اساس نسبت به اشخاص
- شایعه سازی و شایعه پراکنی نکنند. کسانی که مصالح کشور را میخواهند و مایلاند حقایق را غالب کنند، از اختلافات جزیی و غیراصولی صرف نظر کنند.
- اخلاق اهمیتش از علم هم بیشتر است. اگر فضا، فضای: اشاعهی فحشا، تهمت زدن، دیگران را متهم کردن به شایعات و خیالات باشد؛ و فضای جامعه را فضای سوءِ ظن و بدگمانی قرار دادن، دلها را تاریک و فضای زندگی را ظلمانی می کند.
- یک شخص یا یک جریان را به طور مطلق مورد تهاجم قرار دادن (حتی به قصد اصلاح) جایز نیست و در بسیاری موارد غیبت است.
انتقاد منطقی، گفتن حرف صحیح، غیر از غیبت است.
گفتن حرفهای آشکار و نقد آن به هیچ وجه غیبت نیست. (نیازی هم به افترا و تهمت نیست.)
- بعضی از این گونه تهاجمها علیه اشخاص یا جریانها، مصداق: تهمت ، افترا، قول به غیر علم، و سب و شتم است؛ حتی اگر به قصد اصلاح باشد. (تمام وسایل مدرن امروز - از جمله سایت و وبلاگ و ... - هم مشمول همین حکم است. خواندن وبلاگ مانند خواندن کاغذ، است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. دوربین هم همین جوراست).
- تهمت زدن به یک شخص گناه است، تهمت زدن به یک نظام اسلامی، به یک مجموعه، گناه بسیار بزرگتری است.
- نباید اختلاف به وجود بیاید؛ همه با هم برادرند. فضا را نباید از تهمت و از گمان سوء پر کرد.
- شفافیت این نیست که ما بیایم این و آن را بدون اینکه اثبات شده باشد، بگیریم زیر بار فشار تهمت.
- ممکن است چیزهایی را که نسبت میدهند در واقع راست باشد؛ اما تا مادامی که اثبات نشده حق بیان وجود ندارد.
وظیفه ی سوم؛ طرح و تبادل آرا و افکار:
آزادی فکرها:
* آن چیزی که به پیشرفت کشور کمک میکند، آزادی فکرهاست.
آزادی فکرها یعنی:
- آزادانه فکر کردن؛
- آزادانه مطرح کردن؛
- از هو و جنجال نترسیدن؛
- به تشویق و تحریص این و آن نگاه نکردن و به قولی جوگیر نشدن؛
- سخن را شنیدن و بهترین را انتخاب کردن.
* شاخصها برای تبادل آرا و افکار:
- به هیچ وجه انتقاد کردن را مخالفت و ضدیت نمیدانیم اما انتقاد باید در چارچوب اصول باشد و- اگر این باشد- این اصلاً یک مخالفت مضری نیست. چارچوب اصول، اصول انقلاب است. اصول انقلاب هم سلیقهای نیست. اصول انقلاب:
اسلام است؛
قانون اساسی است؛
رهنمودهای امام است- وصیت نامه ی امام است؛
سیاست های کلی نظامی است که در قانون اساسی معین شده؛
در چارچوب اصول، اختلاف نظر، اختلاف ممشا، اختلاف سلیقه، عیب نیست که حسن است، مضر نیست که مفید و نافع است. اختلاف نظر، اختلاف رأی، اختلاف سلیقه، در مسایل گوناگون، شخصی و عمومی، یک امر طبیعی است.
- من با مناظره، معارضه، گفت وگو و انتقاد مخالفتی ندارم اما سعی کنید این در چارچوبهای درست شرعی و دینی انجام بگیرد. نباید منتهی بشود به دشمنی و ایجاد نقار (مردم از فضای تخریب خوششان نمیآید).
- آنجا که کسی انتقادی را پرتاب کند، حق نمایان نمیشود.
- ایجاد فضای آشفتهی ذهنی و لفاظیها هیچ کمکی به پیشرفت کشور نمیکند.
- نظام آنجایی که مخالف در چارچوب اصول باشد، یعنی:
دنبال خشونت نرود،
درصدد بر هم زدن امنیت جامعه نباشد، آسایش جامعه را نخواهد برهم بزند ( تهمت و دروغ پراکنی و شایعه نکند)، با هیچ کس برخورد نمیکند.
- آن کسانی که نظرهای مخالف با نظرهای رسمی دارند خود را در چارچوب اصول مقایسه کنند. اگر کسی:
• با مبانی نظام معارضه کند،
• با امنیت مردم مخالفت کند، نظام مجبور است در مقابل او بایستد.
- آنجایی که لازم است باید انتقاد شود و همراهی با مسؤولین به انتقاد نکردن نیست اما بی اعتماد کردن مردم نسبت به مسؤولین، ترفند دشمن است.
- جنجال فکری به غیر از مباحثات صحیح است.
- بنده هم از نقد استقبال میکنم و هم نقد را وسیلهی تکامل میدانم؛ ما در این تردیدی نداریم و معتقدیم که نقد منصفانه و پاسخگویی منصفانه به نقد:
- به تقویت دستگاه و نظام کمک میکند،
- انسان در مقام رقابت و نقد بهتر کار میکند؛
لیکن این نباید با درگیریها، گفت وگوها و بگو مگوهای لفظی اشتباه شود.
- فضای اهانت و هتک حرمت در جامعه، یکی از آن چیزهایی است که اسلام مانع از آن است؛ نباید این اتفاق بیفتد. فضای هتک حرمت:
هم خلاف شرع است،
هم خلاف اخلاق است،
هم خلاف عقل سیاسی است.
- انتقاد، مخالفت، بیان عقاید، با جرأت، هیچ اشکالی ندارد؛ اما دور از هتک حرمتها، اهانتها، فحاشی و دشنام و این چیزها؛ همه، در این زمینه مسؤولند. این کار:
- هم فضا را آشفته میکند؛
- هم اعصاب آرام جامعه را به هم میریزد (که امروز احتیاج به این آرامش هست)؛
- هم خدای متعال را هم از ما خشمگین میکند.
- بعضی کسان انتقادی که بر فلان مدیر و مسؤول وارد است، انتقاد به نظام میدانند. این غیرمنصفانه است. نظام اسلامی یعنی ترکیب قانون اساسی. روشهای اجرایی و عملیاتی این نظام، در خود قانون اساسی هست و بهطور واضح در وصیتنامه، سیره و بیانات امام بزرگوار وجود دارد.
- نقد، انتقاد و... ایرادی ندارد؛ و حتّی برخی از بیتابی هایی که انسان از دانشجویان، آحاد مردم و یا بعضی از مطبوعات میبیند که دغدغه دارند، خوب هم هست و نشاندهندهی این است که روی عزّت و استقلال ملی در جامعه، حسّاسیت زیاد است؛ اما هیچکدام از اینها نباید به دعوا، اختلاف و کشمکش منتهی شود. بدترین روش این است که خود این مسأله در داخل به وسیلهای برای بگو مگو تبدیل شود؛ این خیلی بد است.
- من میخواهم این پیامی باشد به همه ی آن کسانی که یا حرف میزنند، یا مینویسند؛ چه در مطبوعات، چه در وبلاگها. همه ی اینها بدانند، کاری که می کنند، کار درستی نیست.
- مخالفت کردن، استدلال کردن، یک فکر سیاسی غلط یا یک فکر دینی غلط را محکوم کردن، یک حرف است،
- مبتلا شدن به این امرِ خلاف اخلاق، خلاف شرع و خلاف عقل سیاسی، یک حرف دیگر است؛ ما این دومی را به طور کامل و قاطع نفی می کنیم؛ نباید این کار انجام بگیرد.