هر چند که بیش از یکصد و هشتاد سال است که روسای جمهور امریکا یا از حزب دموکرات بوده اند و یا از حزب جمهوری خواه، ولی واقعیت این است که این دو حزب چندان تفاوت ویژه ای با یکدیگر ندارند.
در کل، هر دو حزب به سرمایه داری معتقد و خواهان تثبیت و تداوم ابرقدرتی امریکا در جهان امروز و فردا هستند. از منظر ایدئولوژیکی هیچ شکاف جدی و باید و شایدی ندارند و از منظر سازمانی هم کاملا با هم مشابهت دارند. تنها تفاوتی که باعث می شود این دو حزب را از هم تفکیک کنیم، پایگاه های طبقاتی و خواستگاه های منطقه ای دو حزب است که یکی بیشتر به نواحی شمالی و دیگری به مناطق جنوبی تعلق دارند و غیر از این دیگر تفاوتی میان دو حزب مشاهده نمی کنیم. حتی برخی از صاحبنظران با ظرافت بر این عقیده اند که در حقیقت یک حزب در امریکا حکومت می کند که عملا به دو شاخه جمهوری خواه و دموکرات تقسیم شده است که یکی از این دو حزب در مقام ریاست جمهوری و تشکیل دولت و دیگری به شکلی نقش اپوزیسیون را ایفاء می کند.
با توجه به مقدمه کوتاه فوق می خواهم این نکته را مطرح کنم که روی کار آمدن رامنی یا بقای اوباما بر کرسی ریاست کاخ سفید تغییر چندانی بر وضعیت جهان نخواهد گذاشت. سیاست های کلی و اصولی کاملا مشخص اند و فقط در راهکارها قدری اختلاف نظر وجود دارد. دو طرف خواهان سقوط بشار اسد و مسلح کردن هر چه سریعتر مخالفان دولت دمشق اند. هر دو نامزد بر عدم دستیابی ایران به فناوری هسته ای تاکید می کنند و این کشور را یک تهدید امنیتی کلان برای امریکا بر می شمرند. هر دو با تحریم کره شمالی و افزایش فشارها بر پیونگ یانگ موافقند و هر دو در رقابت با قدرت هایی مانند چین و روسیه دیدگاه واحدی دارند. هر دو کاندیدا به شدت وفادار به اسرائیلند و از امنیت و بقای اسرائیل به عنوان خط قرمز کاخ سفید در نظام بین الملل یاد می کنند و بر تضعیف حزب الله، حماس و دیگر گروه های مقاومت تاکید دارند. جدای از مسائل فوق در امریکای لاتین، اروپای غربی و ... تفاوت نظر خاصی ندارند و بر استقرار سپرهای موشکی خود نیز در مناطق مختلف جهان همچنان پافشاری دارند و البته در اتخاذ راهکارها و روش ها هم، تفاوت ها محدود و جزئی است.
این تصور که دموکرات ها بیشتر به دیپلماسی معتقدند و جمهوری خواهان به جنگ افروزی تمایل دارند، فقط در حد یک دیدگاه نظری بوده و در عمل اینگونه نبوده است. جان اف کندی رئیس جمهور دموکرات سال های 1960 امریکا که با شعار صلح برای همه جهان آمده بود، جنگ ویتنام را آغاز کرد و بحران خلیج خوک ها را در سواحل کوبا برای سرنگونی کاسترو به راه انداخت. اگر دموکرات ها می گویند که جرج بوش جنگ های افغانستان و عراق را آغاز کرد و اوباما از آن ها در حال خارج شدن است، ناشی از توجه دموکرات ها به دیپلماسی نیست بلکه اوباما چاره ای جز خروج نداشت و سیستم سیاسی حاکم بر امریکا کاملا این را تشخیص داده بود که باید خروج را آغاز کرد. نه اقتصاد امریکا و نه افکار عمومی این کشور با بقا در عراق و افغانستان موافق نبودند و اوباما با درک همین مسئله بود که بر مک کین پیر در دور قبل پیروز شد.
در کنار این مسئله اگر رامنی بتواند در انتخابات 2012 بر اوباما فایق آید، باز هم خروج از افغانستان در 2014 قطعی خواهد بود. اوباما اگر بحث از تهاجم نظامی به ایران را مطرح نمی کرد به این دلیل بود که این کار به اعتقاد اکثر اعضای اتاق فکر کاخ سفید غیرممکن بود و رامنی هم قطعا این اشتباه را مرتکب نخواهد شد. مبارزه با تروریسم هم ادامه خواهد یافت و تروریسمی که رامنی و اوباما مطرح می کنند یا ایران است یا سوریه، یا حزب الله یا حماس یا کره شمالی یا القاعده یا گروه هایی که همواره رسانه های غربی به شکلی آن ها را متهم و یا به عنوان دشمن فرضی مطرح می کردند.
لذا با توجه به آن چه که گفته شد نگارنده این سطور بر این عقیده است که پیروزی یکی از این دو کاندیدا تغییر آن چنانی در استراتژی های کلان کاخ سفید در طی چند دهه اخیر به وجود نخواهد آورد و فقط نوعی گردش و چرخش قدرت میان نخبگان و مدیران دو حزب دموکرات و جمهوری خواه خواهد بود.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل - سرویس تحلیل وپژوهش اخبار