تاریخ انتشار :شنبه ۱۲ حمل ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۲۴
کد مطلب : 38892
بن بست استراتژی ده ساله آمریکا در افغانستان(2)
آمریکا اینک تمام صفحات ده ساله سرنوشت مردم افغانستان را یک شبه خط کشیده، از نو دفتری دیگری را گشوده است و در این پایان مبتذل یک آغازی دیگری را شروع نموده است.
سیاست مداران آمریکایی فکر می کنند که مردم گیتی حواس شان را از دست داده است و پاک از یاد برده است. مگر همان آمریکا نبود که جز جنگ و لشکرکشی مسلحانه برعلیه طالبان، هر راه دیگری را سنگ اندازی و برضد ائتلاف مبارزه با تروریزم می دانست.

و هرکه با طرح و کار آمریکا نبود برعلیه آمریکا تلقی می گردید و هر طرح و کاری دیگر، دشمنی با آمریکا تفسیر می شد؟!. حال پس از ده سال لشکر کشی و جنایت، قتل عام ها، آزمایش های سلاح های آزمایش نشده اتمی، ناکارآیی این طرح تشت رسوایی شان از بام افتاده است. بدینسان برهمگان عیان شده است که استراتژی آمریکا در افغانستان به بن رسیده است.

آمریکا اینک تمام صفحات ده ساله سرنوشت مردم افغانستان را یک شبه خط کشیده، از نو دفتری دیگری را گشوده است و در این پایان مبتذل یک آغازی دیگری را شروع نموده است. شروعی که پایانش بدتر از آغاز آنست و آغاز آن تاریک تر از انتهایش. با این واقعیت، اینک آمریکا دوباره به همان نقطه ی ده سال قبل برگشته است. یک برگشتی با هزینه ده سال جنگ و یک فرصت طولانی ده ساله. آمریکا به وضوح استراتژی ده ساله اش را شکست خورده یافته است نه شکست دهنده. بدین رهیافت به دنبال تغییر استراتژی اش بر آمده است. استراتژی صلح مآبانه آمریکا تا چه پیمانه می تواند چهره آمریکا را در جهان صلح آمیز تجلی بدهد. معلوم نیست. هرچه هست، اینک آمریکا برآنست که اگر شود با طالبان از درصلح در آید. ولو با قمیتی هرآنچه که دراین ده سال برگوشت و پوست و استخوان مردم افغانستان رفته است.

حتی با قیمت از دست دادن هر آنچه که مردم در این ده سال با خون شان به دست آورده است. برفرض موفقیت نسبی این مصالحه بازهم انبوهی از سوالات بی پاسخ ذهن مردم را همچنان می آزارد. براستی آمریکا بعد از ده سال با چه قیمتی می خواهد دوباره به همان نقطه اول برگردد؟ اگر چنین بوده چرا آمریکا ده سال فرزندان افغانستان را در وحشت لشکریان اش پریشان کرده است؟ لشکریانی که برهیچ کودکی رحم نکرد. و حتی به کودکان ده ساله تجاوز کرد و فیلم آن را صحنه تماشایی روزان و شبانش قرار داد. اگر چنین بوده است چرا ده سال دود تانک و تفنگ و ذرات اورانیوم را به خورد مردم افغانستان داده است؟ و نسل های بعدی ما را در معرض بیماری های هسته ی و سلاح های میکروبی و شیمیای اش قرارداده است؟ اکنون کودکان ما اگر به صورت ناقص به دنیا می آیند، رنج مضاعف آن را نسل های بعدی باید تحمل کنند، این همه اش بازی ده ساله آمریکا با طالبان و به قیمت جنگ دوستانه آنان بوده است، آنطور که جوبایدن به صراحت اعلان کرد و خجالت هم نکشید. مگر طالبان همان تروریست های دیروز نیست؟ اگر چنین است چرا آمریکا دارد آنان را به رسمیت می شناسد؟ نه تنها رسمیت که حضور شان را در دولت آینده افغانستان تضمین می کند و به رنج آورده های ده ساله ی مردم سهیم وشریک می سازد.

آمریکا دارد برای طالبان ضمانت می دهد تا آنان را در دولت افغانستان سهیم سازد. ملیشه های شان را به زندگی مدنی برگرداند. و رفاه زندگی شان را تأمین کند. اسرای شان را آزاد کند. حساب های مسدود شده شان را بازگشایی کند. چه آنکه آمریکا بر آنست که با این ضمانت ها طالبان را به مصالحه متقاعد کند. ولی اصلا در ذهن آمریکا خطور نکرده است که چه تضمینی را باید برای مردم افغانستان بدهد تا آنان را به این روند مصالحه با طالبان متقاعد کند. به همین خاطر باز انبوه سوالات ذهن آدمی را لبریز می کند که چه تضمینی وجود دارد تا طالبان حقوق مردم را رعایت کنند. وضعیت نسبی مدنی را در افغانستان بپذیرند. مشارکت مردم را ارزش بگذارند. حقوق بشر، حقوق زن، حق تحصیل و کار را برای تمام مردم افغانستان مسلم بدانند. مدرسه ها را آتش نزنند. انتحار را کنار بگذارند و از این عمل وعادت دیرینه شان تبری بجویند.

خوی توحش، اندیشه سلفی، جمود طالبانی، ارتجاع همیشگی شان را با اخلاق مدنی، تفکر عقلانی، تساهل اجتماعی تعویض کنند و راه همزیستی مسالمت آمیز را با تمام مردم افغانستان در پیش بگیرند. البته این تغییر ماهوی و جهش تکامل اجتماعی شدن، برای طالبان خیلی دور از انتظار است.

سیستم بسته ی طالبانی براساس ساختارهای منجمد شده ارتجاعی آن اصلا قابلیت تغییر را ندارد. چه آنکه انعطاف لازم برای تغییر و تحول در زاویه ی غیر از آن چه هست، در این نهاد وجود ندارد. طالبان با همین ساختار برخاسته اند. و برهمین ساختار ایستادگی کرده اند و براساس همان برساخته های ذهنی خودش، از جهان پیرامونی شان شناخت حاصل می کنند. و براساس همان شناخت و معرفت دگماتیسمی شان با جهان ومردمش مراوده و مفاهمه خواهند داشت.

آمریکا هم بعد از ده سال، طالبان را باهمین خصلت ذاتی و هویت واقعی شان باز یافته و آن را آن طور که هست پذیرفته است. چه آنکه طالبان اصلا آمریکا را در افغانستان قبول نداشت. تمام حرف طالبان همان خروج سربازان آمریکا بود. حال که طالبان آمریکا را در افغانستان به عنوان طرف مذاکره پنداشته، برای آمریکا این یک گام به جلو است. اما اینکه چرا آمریکا طالبان را لاجرم آن طور که هست باز خواهد پذیرفت؟ پاسخ به این اصل برمی گردد که، آمریکا به همان دلیل که طالبان را به وجود آورده بود باز به همان دلیل طالبان را برخواهد گرفت.

حاصل کلام این می شود که از هر در که در آیید از هر جانب که بنگرید اصل قضیه اینست که آمریکا طالبان تروریزم را کار آمدترین ابزار برای استقرار استیلای هژمونیک خودش در منطقه برگزیده بود. با حمله بر طالبان خودش را بر منطقه تحمیل کرد و حال با مصالحه با طالبان بر آنست که ادامه ی سیاست هایش را همگام با طالبان بپیماید.

نویسنده: یاسین حکیم
منبع : خبرگزاری آوا - کابل
https://avapress.net/vdcj8oet.uqeohzsffu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما