پرتو اسلام در روزگارى دمیدن گرفت که جنس زن، نه در جزیره العرب و نه در دیگر تمـدنهــاى موجـود در آن روزهـا، هیچ گونـه ارزش یادکردنى نداشت و کاوشهاى فلسفى در روم و یونان بر محور این دور مى زد که زن یا از جنس حیوانات است یا از جنسى میانه که بین حیوان و انسان واسطه مى شود ، و مرد، هنگامى که زنش دخترى مى زاد آن را به فال بد مى گرفت و چهره اش سیاه مى شد، درحالى که از نگاه هاى سنگین خویشانش پنهان مى گشت; گویى لکه ننگى بر پیشانى اش خورده است، خداوند مى فرماید:
«و إذا بشّر أحدهم بالأنثى ظلّ وجهه مسودّاً و هو کظیم. یتوارى من القوم من سوء ما بشّر به أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب ألا ساء ما یحکمون» (نحل/۵۸ـ۵۹ )
«و چون یکى از آنها را به دخترى مژده دهند از شدت غم رخسارش سیاه شده دلتنگ مى شود . و از این عار روى از قوم خود پنهان مى دارد و به فکر مى افتد که آیا آن دختر را با ذلت و خوارى نگه دارد و یا زنده به خاک گور کند،آگاه باشید که بد مى کنند.»
بدین گونه مرد را در اثر جهل به کرامت و فضیلت زن، چاره اى جز زنده به گور کردن دخترانش و کشتن آنها به گمان آن که کار نیکویى مى کند نمى ماند، چنان که قرآن به تقبیح آن برخاسته مى گوید:
«و اذا الموؤده سئلت. بأیّ ذنب قتلت» (تکویر/۸ـ۹)
و هنگامى که از دختران زنده به گور شده باز پرسند، که آن بى گناهان به چه جرم و گناه کشته شدند.»
در دل اقیانوس چنین اندیشه هاى غرورآمیز سبک سرانه اى، قرآن کریم را مى بینیم که زن را به عنوان نیمى از نهاد انسانیت چنین توصیف مى کند:
(یا أیها الناس إنّا خلقناکم من ذکر و أنثى و جعلناکم شعوباً و قبائل» (حجرات/۱۲)
«اى مردم ما همه شما را نخست از مرد و زنى آفریدیم و آن گاه شعبه هاى بسیار و فرقه هاى مختلف گردانیدیم»
زن چونان مرد، بى هیچ تفاوتى دست در دست هم بنیاد جامعه را پى مى ریزند. از سوى دیگر قرآن براى زن آفرینشى جداگانه و همسان خلقت مرد قائل است بى آن که زن از مرد پدیده آمده باشد،بر خلاف سفر تکوین تورات که معتقد است که زن از یکى از دنده هاى آدم آفریده شده است. خداى سبحان با کشیدن خط بطلان بر این اندیشه اى که در کتاب الهى «تورات» نفوذ کرده گوید:
«یا ایها الناس اتّقوا ربّکم الذى خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً» (نساء/۱ )
«اى مردم بترسید از پروردگار خود، آن خدایى که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن،جفت او را خلق کرد و ازآن دو تن خلقى بسیار در اطراف عالم از مرد و زن برانگیخت.»
نفس واحده، همان آدم و حوا است که نسل جوامع انسانى به آن دو مى رسد، و معناى (خلق منها) این است که از جنس آن آفرید، چنان که: الخاتم من فضه، یعنى: انگشترى از جنس نقره است، بنابراین زوجین، همسانند و اگر این همسانى نبود حیات انسانى قوام نمى گرفت. از این آیات چنین نتیجه مى توان گرفت که هر یک از زن و مرد، انسانى است کامل و در این مورد هیچ کاستى اى در انسانیت زن وجود ندارد و در پرتو این نکته، جدایى افکندن میان آن دو ازاین بابت بر هیچ پایه درستى استوار نیست. عنایت الهى شامل حال انسان شده است که او را برترین آفریدگانش قرار داده و خورشید و ماه را مسخّر او ساخته است و این کرامت را تنها به مرد اختصاص نداده، بلکه همه فرزندان آدم را مشمول آن کرده است، چنان که گوید:
«و لقد کرّمنا بنى آدم و حملناهم فى البرّ و البحر و رزقناهم من الطیبّات و فضّلناهم على کثیر ممّن خلقنا تفضیلاً» (اسراء/۷۰ )
«و ما فرزندان آدم را بسیار گرامى داشتیم و آنها را به مرکب خشکى و دریا سوار کردیم و از هر غذاى لذیذ و پاکیزه آنها را روزى دادیم و بر بسیارى از آفریده ها برترى و فضیلت بخشیدیم.»
و براى چنین کرامت فراگیرى، زن و مرد را در یک کفه نهاده، بنابراین هر یک از آن دو که بگرود و کار نیک کند در برابر خداى تبارک و تعالى یکسان است و یکسان پاداش مى بیند:
«من عمل صالحاً من ذکر أو أنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاه طیّبه و لنجزینّهم أجرهم بأحسن ماکانوا یعملون» (نحل/۹۷ )
«هر یک از مرد و زن که کار نیکى به شرط ایمان به خدا به جاى آرد ما او را در زندگانى خوش و با سعادت زنده مى گردانیم و پاداشى بسیار بهتر از عمل نیکى که کرده به او مى دهیم.»
از جمله چیزهایى که دیدگاه قرآن را در باب آفرینش زن روشن مى دارد، این است که حرمت نفس زن را چونان حرمت نفس مرد قرار داده و کشتن هر یک از آن دو را معادل کشتن تمامى مردم فرض کرده است:
«من قتل نفساً بغیر نفس أو فساد فى الأرض فکأنّما قتل الناس جمیعاً و من أحیاها فکأنّما أحیى الناس جمیعاً» (مائده/۳۲)
«… هر کس نفسى را بدون حق و یا بى آن که فساد در زمین کرده باشد بکشد، مثل آن باشد که همه مردم را کشته…»
بنابراین کشتن زن در نزد خداوند همچون کشتن مرد است و هر که یکى از آن دو را به قتل برساند گویا همه مردم را به قتل رسانده است.
اینکه در میان زنان کسانی یافت می شوند که قرآن و حدیث آنان را هم صحبت فرشتگان، مورد توجه انبیاء و مقدم بر بسیاری از پیامبران الهی می داند، خود نمایانگر شخصیت والای زن و مراتب کمال اوست.
قرآن کریم «مریم» و «آسیه» را نه تنها نمونه والگویی نیکو برای زنان بلکه نمونه ای برای مردان و زنان با ایمان یاد می کند:
«وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ ..... وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ ... وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ» (تحریم/11 و 12)
« براى كسانى كه ايمان آوردهاند خدا همسر فرعون را مثل آورده ..... و مريم دخت عمران را ..... که سخنان پروردگار خود و كتابهاى او را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود»
و اوج شخصیت انسانی زن آنگاه نمایان می شود که موعود امم حضرت حجه بن الحسن العسکری (عج)، دختر گرامی پیامبر اسلام را مقتدای خویش و الگوی خود می داند:
«فی ابنه رسول الله لی اسوه حسنه» (بحارالانوار، مجلسی، ج53، ص180)
«دختر گرامی پیامبر اسلام برای من الگویی نیکو است»
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل - سرویس تحلیل وپژوهش اخبار