رسانهها از تعلیق مذاکرات قطر بوسیله طالبان خبر میدهند. به گفته عده ای از مقامات طالبان، امریکا در مذاکرات قطر به وعدههایش عمل نکرده است. برخی از آگاهان بدین باوراند که حادثه قرآن سوزی در بگرام و به قتل رسیدن شماری از افغان ها در قندهار بوسیله نیروهای امریکایی، موجب شده تا طالبان در موقعیت سؤال برانگیز واقع شوند.
برای تعداد بسیاری از طالبان که سنتی فکر میکنند، ابدا قابل قبول نیست که پس از چندین سال مبارزه و جهاد علیه امریکا و غرب، با آنان بر سر میز مذاکره و مصالحه بنشینند. این دیدگاه بر آنست که طالبان جهت فرار از ملامت همقطاران و افکار عمومی مسلمانها، مذاکرات قطر را در حال تعلیق درآوردهاند.
به نظر میرسد دیدگاه فوق از استحکام لازم برخوردار نباشد؛ چرا که مذاکرات طالبان با امریکاییها از حدود یک سال به اینسو در قطر جریان داشته است و از طرفی نیز در طول همین یک سال چندین بار به مقدسات مسلمانان در افغانستان و جهان از سوی نیروهای خارجی و به خصوص نیروهای امریکایی، اهانت و جسارت صورت گرفته است؛ اما با آن حال، مذاکرات قطر همچنان ادامه داشته و حتی یکی از سخنگویان طالبان در عکسالعمل به ادرار کردن سربازان امریکایی بر روی جنازههای طالبان و نیز سوزاندن قرآن مجید در یکی از ولایتهای مرکزی کشور، به صراحت اعلام داشته بود که اینگونه مسائل موجب نمیشود تا طالبان دست از مذاکرات قطر بکشند.
به هر حال، چنانچه بارها یادآور شدهایم، طالبان دیگر آن طالبان سابق نیستند. بلی! حضور نیروهای سنتی در میان آنان قابل انکار نیست؛ اما از طرفی نیز نیروهای سنتی آنان در اقلیت قرا دارند و بیشتر، این نیروهای جدید و سیاسی آنان هستند که رهبری آنان را شکل میدهند.
واقعیت آنست که طالبان پس از آنکه احساس کردند از راه جنگ و مبارزه نمیتوانند بر امریکا و غرب، غالب شوند، راه مذاکره و مصالحه با آنان را در پیش گرفتند. اما آیا مقامات امریکایی نیز به همان نتیجهای که طالبان اذعان دارند، رسیدهاند؟
آیا باید باور کنیم که امریکای قدرتمند، در برابر طالبان، بزانو درآمده است؟ آن امریکایی که در مدت زمان بسیار کوتاهی، طومار حکومت طالب را درهم پیچید. به نظر میرسد مذاکره با طالبان، تاکتیک زیرکانهای است که توسط طرفداران اوبامای دموکرات راهاندازی شده است.
سناریوی مذاکره با طالبان از همان آغاز با دو هدف از سوی امریکاییها به راه انداخته شد: یکی آنکه حکومت افغانتسان زیر فشار سیاسی قرار داده شود تا دست از پیش شرط هایش در امضاء سند راهبردی با امریکا بردارد؛ چرا که بر اساس تحلیل برخی از آگاهان، یکی از پیش شرطهای اساسی دولت حامد کرزی به طرف امریکایی آنست که زمام امور پس از ختم دوره ریاست جمهوری، یا باید به نحوی در دستان رئیس جمهور کنونی قرار بگیرد و یا لااقل حکومت به کسانی برسد که میانه نزدیکی با افکار و اندیشههای رئیس جمهور فعلی داشته باشند.
آگاهان، آن کسان را در شرائط کنونی، حکمتیار و هواداران حزب اسلامی معرفی میکنند. بر اساس این دیدگاه، حامد کرزی و هواداران ایشان تنها در صورتی به امضاء سند راهبردی با امریکا تن خواهند داد که آینده سیاسی آنان به همان شکلی که گفته اند رقم بخورد.
اما امریکاییها بدلیل مخالفتهای هر از گاه رئیس جمهور افغانستان با اقدامات خودسرانه مقامات و نیروهای امریکایی، دلِ خوشی از ایشان ندارند. امریکاییها بدشان نمیآید که بجای حامد کرزی، کسی زمام امور در افغانستان را بدست بگیرد که حتی اعتراضهای زبانی او را هم نداشته باشد و در برابر اقدامات امریکاییها در افغانستان، کوچکترین اعتراض هم نکند.
این یکی از اهدافی بود که امریکا از طرح مذاکرات قطر دنبال میکرد و اما انگیزه دوم از این طرح چنانچه پیش از این نیز یادآور شدهایم، نشان دادن چهره صلح طلب از دولت امریکا در سطح جهان و ترمیم چهره مغشوش آن کشور به عنوان یک قدرت زورگو، و توسعه طلب است.
هدف دیگری را میتوان به انگیزه قبلی امریکا از مذاکرات قطر اضافه کرد و آن کمپاین انتخاباتی دموکراتها در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آن کشور است.
اوبامای دموکرات بدلیل زیر فشار بودن از ناحیه مردم امریکا و رقبای جمهوری خواهش، مبنی بر نداشتن دستآورد در جنگ افغانستان، خواست تا مذاکرات با طالبان در قطر را به عنوان بزرگترین دستآورد جنگ در افغانستان، چون کادویی به ملت امریکا تقدیم کند!
به هر تقدیر، آنچه روشن است امریکا از همان اول اعتقادی به مصالحه با طالبان نداشت و طالبان نیز با آگاهی از این واقعیت، مذاکرات صلح را بحال تعلیق درآوردند.
نویسنده: سید فاضل محجوب
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل