در حالیکه مشوره دهی های جرگه سنتی، رییس جمهور و حکومت را ذوق زده کرده است، و حتی احتمال آن نیز می رود که تیم حکومت بتواند موافقت ولسی جرگه را پس از ارجاع مشوره دهی ها به آن در راستای امضاء پیمان استراتژیک با امریکا بدست بیاورد، آگاهان امور به نکات دیگری که به مراتب با اهمیت تر از اصل پیمان راهبردی و امضای آن می باشد، توجه می دهند.
در کل در زمینه به دو دیدگاه می توان اشاره کرد 1-) نخست دیدگاهی است که از سوی آقای رییس جمهور و تیم حکومت، تبلیغ و ترویج می گردد و آن بزرگنمایی بیش از حد و اعجاز گونه بستن پیمان راهبردی با ایالات متحده امریکا است؛ به این معنی که حکومت رییس جمهور حامد کرزی، برای مردم افغانستان چنین وانمود می کند که بستن پیمان راهبردی با امریکا، افغانستان را نسبت به هر گونه تهدید و خطری ولو درونی و یا از ناحیه هسایگان، بیمه و ضمانت می کند، ولو اگر حکومت افغانسان، حکومت ضعیف و فاسدی هم باشد! از دید رییس جمهور و مشاوران وی در حکومت، یک کشور و لو با سیستم اداری و حکومتی بیمار، فاسد و ضعیف، در صورتی که متکی به قدرت های بزرگ باشد، می تواند روی پای خویش ایستاده و از شر دشمنان داخلی و خارجی در امان بماند!
در طول ده سال از سپری شدن عمر رژیم جدید در افغانستان، ملت افغانستان و جامعه بین الملل، شاهد هیچ گونه اقدام جدی حکومت افغانستان در راستای ایجاد اصلاحات و مبارزه با انواع فساد اداری در کشور نبوده اند. فساد و نابسامانی همه جانبه و فراگیر در تمامی سطوح حکومت و ادارات دولتی، روز به روز در حال افزایش و گسترش است و کار بجایی رسیده است که حتی شخص رییس جمهور، ضمن اعتراف به وجود فساد در دولت و حکومت، در مبارزه با آن، اعلان عجز و ناتوانی می کند! اگر چه رییس جمهور و مشاوران وی، تجهیز، و آموزش اردو و پولیس افغان توسط ایالات متحده را، از شروط پیمان راهبردی و ضامن بقا و حفظ و حراست کشور در برابر تهدید بالفعل و بالقوه همسایگان می دانند؛ اما احتمالا رییس جمهور و همفکران وی در حکومت بدین معنی بی توجه اند که وقتی موریانه بیماری و فساد، در بدنه ی دولت و حکومتی رخنه کند و پوسید گی ستون های حکومت در اثر فساد همه جانبه به حدی برسد که جز فروریختن، علاجی دیگری نداشته باشد، دیگر یک پیمان که سهل است، بلکه ده ها پیمان و با قدرتمندترین دولت های دنیا هم نمی تواند، آن نظام و رژیم در آستانه انقراض و انعدام را از خطر سقوط نجات دهد!!
2-) دیدگاه دیگر آنست که بر فرض که امضاء پیمان راهبردی با امریکا بتواند موجب تغییرات در بهبود برخی از گزینه های امنیتی، اقتصادی و سیاسی افغانستان و دولت آن شود؛ اما امضاء این پیمان و ده ها پیمان شبیه آن، ابدا نمی تواند نقشی در سرپا نگهداشتن یک حکومت ضعیف، بیمار و فاسدی چون حکومت افغانستان، ایفا کند.
عقل سلیم و منطق سالم حکم می کند که هر گاه شخصی، خود به اصلاح همه جانبه نواقص خویش همت نگمارد و ریشه های بیماری و فساد را در سرزمین وجودش از بین نبرد، هیچ روانکاو و پزشکی، توانایی درمان و سرپا نگهداشتن او را نخواهد داشت. یک روانکاو و پزشک شاید بتواند برای زمان کوتاه، و موقتی با تزریق دواهای تسکین دهنده، درمان و آرامش کاذبی رابه بیمار تلقین کند. اما باید دانست که این درمان، مقطعی و موقت بوده و فرد همچنان در معرض خطرهای بعدی ناشی از بیماری خواهد بود.
از دید این گروه از آگاهان، حکومت افغانستان، حکم همان شخصی را دارد که از نظر اخلاقی فاسد و از نظر جسمی و بدنی بیمار و مریض است و تا این حکومت با تشخیص درست بیماری و فساد، دست به اصلاحات بنیادین و اساسی نزند و به طور مشخص تا با فساد موجود و فراگیر در جسم و روح حکومت، مبارزه نشود، امضای هیچ پیمانی ، دردی از دردهای دولت و ملت افغان را دوا نخواهد کرد.
در اینجا دیدگاه سومی هم می تواند وجود داشته باشد به این شرح: امضا و یا عدم امضای پیمان راهبردی با هر کشوری از جمله ایالات متحده امریکا، ابدا تاثیری در ایجاد ثبات و امنیت و رفاه برای هیچ کشوری از جمله افغانسان ندارد. آنچه واضح است دولت امریکا با در نظر داشت منافع و مصالحی که در خاورمیانه برای خودش تعریف کرده، حاضر است با حکومت افغانستان پیمان راهبردی امضا کند. شکی وجود ندارد که امریکا با امضای این پیمان، به اهداف از پیش تعیین شده خواهد رسید؛ اما آیا دولت و ملت افغانستان به ثمره خوشایندی از این جهت دست خواهند یافت؟
ده سال، فرصت بسیار مناسب، کافی و مغتنمی برای دولت و حکومت افغانستان بود که اگر می خواستند و انگیزه خدمت و سازندگی در آنان وجود می داشت، از قطره قطره کمک های سیل آسای جامعه جهانی در جهت رشد و تقویت همه جانبه زیر بناهای اقتصادی، نظامی و سیاسی بهره های لازم را می بردند. اردوی کشور را می ساختند؛ معارف کشور را تقویت می کردند؛ ویرانه ها را بازسازی می کردند؛ در جهت رشد و شکوفایی اقتصاد عامه می کوشیدند؛ کمک های ملیاردی جامعه جهانی و کشورهای همسایه را در جایش مصرف می کردند و بسیاری از کارهای لازم دیگری که باید انجام می شد و نشد! به نظر می رسد حکومت از سر ترس از پاکستان و سستی و بی کفایتی خود و مشاورانش در طی ده سال تمام و نیز بدلیل عدم پشتوانه مردمی، متوسل به امضای پیمان راهبردی با امریکا شده است. اما آنچه مبرهن است، امضای یک چنین پیمانی، در دراز مدت نه تنها سودی بحال دولت و ملت افغانستان نداشته که افغانستان و ملت آن را در تیررس خشم و انتقام قدرت های منطقه ای قرار خواهد داد و آن زمان، دیگر برای هر نوع تغییر جهتی دیر خواهد بود.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل - سرویس تحلیل و پژوهش اخبار