جواد ولایتی/ در جوامعی که به جای تاکید بر شایستهسالاری و انسانیت تاکید بر قومگرایی باشد و وظایف و مسئولیتها به جای شایستگی و تخصص بر اساس سهمیهبندی قومی باشد، در آن جوامع هیچگاه کار به اهل کار سپرده نخواهد شد و در نتیجه شاهد خلق فجایع پی هم در همه عرصهها خواهیم بود.
در کشور ما افعانستان نیز همیشه و بخصوص در طی سالهای اخیر به جای تلاش در راستای ملتسازی و شایستهسالاری، تلاشها برای قومی کردن همه عرصهها صورت گرفته است و وظایف به افراد بر اساس هویت قومی و سهمیهبندی قومی سپرده میشود و نه بر اساس شایستگی، تخصص و انسان بودن افراد.
متاسفانه در افغانستان حتی علم و دانش نیز سهمیهبندی قومی شده است و حال افراد به جای راه یافتن از طریق امتحان رقابت آزاد در کنکور، بر اساس سهمیهبندی قومی جذب دانشگاهها میشوند و با این وضع ممکن است که افرادی بدون استعداد و سواد بر اساس سهمیهبندی وارد دانشگاه شده و بسیاری از افراد دیگر با استعداد فراوان و زحمت زیاد از ورود به دانشگاه باز بمانند.
تصور کنید که یک فرد تنبل و بیسواد اگر از رشتههای دانشگاهی فارغ شود جز اینکه فاجعه به بار بیاورد دیگر چی دستاوردی خواهد داشت؟!
همچنین در افغانستان مسوولان و کارمندان نهادها و ادارات، خود را تنها مسوول خدمترسانی به قوم خود تصور نموده و به اقوام دیگر به دید دشمن و مهاجر نگاه میکنند. با چنین وضعیتی هرگز امید به آینده روشن نیست که آیا افغانستان از وضعیت فلاکتبار موجود بیرون خواهد آمد یا نه.
مردم افغانستان از گذشته تاکنون در تنور سوزان قومگرایی سوخته و میسوزند و مسوولان به جای پاشیدن آب سرد برای خاموش کردن این تنورِ داغ، آتش آن را با پکه قومی شعلهورتر میسازند.
حال اگر افغانستان را با کشورهای توسعهیافته مقایسه کنیم در مییابیم که آن جوامع با تاکید بر شایستهسالاری و تخصص، قلههای موفقیت را فتح کردهاند و افغانها در چاه تاریک عقبماندگی گیر ماندهاند و گدا و محتاج همهی عالماند.
در جوامع توسعهیافته یک مهاجر هندی و یک مسلمان پاکستانی وزیر دفاع و شهردار میشوند، ولی در جوامعی مثل افغانستان که مثل دوران جاهلیت قبل از اسلام مسایل قوم و قبیله مهمتر از شایستگی و تخصص است بسیاری از افراد شایسته به دلیل هویت قوم خود حق تصاحب چوکیهای کلیدی را ندارند.
دلیل عدم مهار بسیاری از بحرانها از جمله بحران ناامنی در افغانستان نیز همین دید قومی به مسایل است که بسیاری از مقامات و فرماندهان نظامی به دلیل اشتراکات قومی با اعضای گروههای تروریستی، در صدد سرکوب این گروهها نیستند و حتی در مواردی به جای سرکوب، همدست این گروهها شده و از آن به عنوان یک ابزار برای سرکوب سایر اقوام استفاده میکنند.
در سوریه، عراق و بسیاری از کشورهای دیگر با قاطعیت و عدم قومگرایی حاکمان آن ناامنیها و گروهکهای تروریستی حتی از طریق نظامی مهار شدهاند، ولی در افغانستان که قاطعیت نیست نه تنها که نا امنیها در حال مهار شدن نمیباشد که در حال گسترش است.
پس با این دلایل در مییابیم که عامل بسیاری از فجایع در کشور ما در کنار بسیاری از عوامل دیگر قومگرایی بوده است. و اگر امروز کشور ما عقب ماندهترین و فاسدترین کشور دنیا است از دلایل عمده آن موجودیت حکومتهای صدها ساله قومی و حاکمان متعصب با دید قومی بوده است.
در کشور ما افعانستان نیز همیشه و بخصوص در طی سالهای اخیر به جای تلاش در راستای ملتسازی و شایستهسالاری، تلاشها برای قومی کردن همه عرصهها صورت گرفته است و وظایف به افراد بر اساس هویت قومی و سهمیهبندی قومی سپرده میشود و نه بر اساس شایستگی، تخصص و انسان بودن افراد.
متاسفانه در افغانستان حتی علم و دانش نیز سهمیهبندی قومی شده است و حال افراد به جای راه یافتن از طریق امتحان رقابت آزاد در کنکور، بر اساس سهمیهبندی قومی جذب دانشگاهها میشوند و با این وضع ممکن است که افرادی بدون استعداد و سواد بر اساس سهمیهبندی وارد دانشگاه شده و بسیاری از افراد دیگر با استعداد فراوان و زحمت زیاد از ورود به دانشگاه باز بمانند.
تصور کنید که یک فرد تنبل و بیسواد اگر از رشتههای دانشگاهی فارغ شود جز اینکه فاجعه به بار بیاورد دیگر چی دستاوردی خواهد داشت؟!
همچنین در افغانستان مسوولان و کارمندان نهادها و ادارات، خود را تنها مسوول خدمترسانی به قوم خود تصور نموده و به اقوام دیگر به دید دشمن و مهاجر نگاه میکنند. با چنین وضعیتی هرگز امید به آینده روشن نیست که آیا افغانستان از وضعیت فلاکتبار موجود بیرون خواهد آمد یا نه.
مردم افغانستان از گذشته تاکنون در تنور سوزان قومگرایی سوخته و میسوزند و مسوولان به جای پاشیدن آب سرد برای خاموش کردن این تنورِ داغ، آتش آن را با پکه قومی شعلهورتر میسازند.
حال اگر افغانستان را با کشورهای توسعهیافته مقایسه کنیم در مییابیم که آن جوامع با تاکید بر شایستهسالاری و تخصص، قلههای موفقیت را فتح کردهاند و افغانها در چاه تاریک عقبماندگی گیر ماندهاند و گدا و محتاج همهی عالماند.
در جوامع توسعهیافته یک مهاجر هندی و یک مسلمان پاکستانی وزیر دفاع و شهردار میشوند، ولی در جوامعی مثل افغانستان که مثل دوران جاهلیت قبل از اسلام مسایل قوم و قبیله مهمتر از شایستگی و تخصص است بسیاری از افراد شایسته به دلیل هویت قوم خود حق تصاحب چوکیهای کلیدی را ندارند.
دلیل عدم مهار بسیاری از بحرانها از جمله بحران ناامنی در افغانستان نیز همین دید قومی به مسایل است که بسیاری از مقامات و فرماندهان نظامی به دلیل اشتراکات قومی با اعضای گروههای تروریستی، در صدد سرکوب این گروهها نیستند و حتی در مواردی به جای سرکوب، همدست این گروهها شده و از آن به عنوان یک ابزار برای سرکوب سایر اقوام استفاده میکنند.
در سوریه، عراق و بسیاری از کشورهای دیگر با قاطعیت و عدم قومگرایی حاکمان آن ناامنیها و گروهکهای تروریستی حتی از طریق نظامی مهار شدهاند، ولی در افغانستان که قاطعیت نیست نه تنها که نا امنیها در حال مهار شدن نمیباشد که در حال گسترش است.
پس با این دلایل در مییابیم که عامل بسیاری از فجایع در کشور ما در کنار بسیاری از عوامل دیگر قومگرایی بوده است. و اگر امروز کشور ما عقب ماندهترین و فاسدترین کشور دنیا است از دلایل عمده آن موجودیت حکومتهای صدها ساله قومی و حاکمان متعصب با دید قومی بوده است.