محمدعظیم فکوری/ در صحنهی عاشورا بزرگترین و محوریترین عرصه برای ساختن سرنوشت تاریخ رقم خورد. و آن فضای حساس و تعیینکننده به دست توانای دو شخصیت (برادر و خواهر) مدیریت میشد. صحنهای که پایِ پایمال شدن عزت و پروبال دادن به ذلت مطرح بود.
میدان سخت و سرنوشتسازی پیش روی دو جریانِ همیشه در حرکتِ تاریخ قرار داشت که در این میدان حساس و داغ، "فروزندگی و فرورفتگی" و "عزتپذیری و ذلتپذیری" نتیجهی صفبندی و رو در رو شدنِ این دو جریان بود. این که کدام گروه به فروزندگی و سربلندی و عزت رسید و چه گروهی به فرورفتگی و ذلت کشیده شد، مبرهن است و تکرار تاریخ حادثه، همواره گویای اثبات این مسئله بوده و برای همه هویدا است.
اما این که امروز موجب شد تا از عاشورا سخن بگوئیم، بدین دلیل است که ما در ایام سالروز طلوع سه بازیگر کلیدی و محوری کربلا -امام حسین، امام سجاد و حضرت عباس علیهمالسلام- در روی گیتی قرار داریم و این روزهای خجسته را برای رهروان راه عزتخواهی و ذلتستیزی صمیمانه تبریک میگوییم.
ولی آنچه نسل امروز میخواهد تا از آموزههای عاشورا بیاموزد و با این نقشه به زندگی خویش جهت و سروسامان دهد نسبت به هر نسل عصر دیگر، متفاوت است. زیرا نسل امروز بیشتر در تعامل با همدیگر بوده و جدیتر با افکار و فرهنگها روبرو گردیده است، به گونهای که هیچ نسلی تاکنون با این میزانِ رو به رشد فرهنگ و رسانه و تبلیغات مواجه نشده است. بدین جهت بایستی بیشتر و گستردهتر رو به فرهنگ عاشورا آورد تا راه حیات و نجات ما هموار و مسیر حرکت عاشورایی ما استوار گردد.
اگر نسل امروز افغانستانی، درگیر و در گرو فقر اخلاقی و فرهنگی و سیاسی و تنگدستی اقتصادی قرار دارد و برای جهانِ فرورفته در کشاکش حادثههای خطرخیز و مرگآفرین نیازمند به یک فرهنگ راهگشا بیشتر احساس میشود و با توجه به بررسی و تجربهی ملتها از کارآمدی و کارکرد مکاتب مختلف و متعدد، تنها مکتبی که شکست را قبول نکرده و به پرسشهای پیروان خود پاسخ دارد، عاشورا است.
عاشورا پس از گذشت چهارده قرن و گذر از فراز و فرود تاریخ، هنوز زنده است و اما مکاتب دیگر، یکی پی دیگری در زبالهدان تاریخ غلتیدهاند که خود بیانگر شکستِ قطعی و نداشتن پاسخ به نیازهای نسلهای عصرها است.
از این جهت ما امروز نسبت به هر زمان دیگری به توجه به برنامههای عاشورا ضرورت داریم تا بتوانیم از چنگ فقر اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و وابستگی به اجانب رهایی یابیم و این از رهگذر شناخت بزرگمردان و زنان تاریخساز کربلا و عمل به آموزههای عاشورایی، به خوبی میسر و قابل دریافت میباشد. زیرا در مسیر عاشورا، اوج تشعشع آموزههای زنده کنندهی زندگی به نمایش رفت. اگر فرهنگ عاشورا به صورت اساسی به مطالعه رود و به آن عمل گردد، هر نسلی میتواند آرمان و اندیشهی خویش را آزادانه به کار ببرد و بدون هیچ ترسی به زندگی خود سروسامان بدهد.
اگر نسل امروز افغانستانی، از بروز و شیوع ویروس کرونا وحشت زده شده که هر نسلی در جهان نیز به حیرت رفته، در گام نخست نسبت به نبود امکانات صحی نیست، بلکه به دلیل دولت ضعیف و نحیف و اقتصاد ناپایدار و بازار وابسته میباشد که این کشور را به لبهی پرتگاه برده است.
اگر در افغانستان دولت مقتدر و مستقلی حاکم میبود، بیتردید که هرگونه آمادگی را نه تنها در مقابل ویروس کرونا و بلکه در برابر هر حادثهی ناگوار بشری و طبیعی روی دست میگرفت و نمیگذاشت که ملت اینگونه به ملالت مبتلا گردد.
اینجاست که میتوان از عاشورا سخن گفت و الگو گرفت. زیرا فرهنگ عاشورا، فرهنگ آزادی و استقلال و عظمت و قدرت است. تا ملتی از آزادی و استقلال برخوردار نشود، به ابهت و قدرت دست نمییابد. این عاشوراست که به ملتها، درس آزادی و انسانیت و عدالت و قدرت میدهد و درس حیات و حرکت و پویایی و شکوفایی به بشر تدریس مینماید.
ممکن است برخی به اعتراض بنشینند و بگویند که عاشورا ربطی به ویروس کرونا ندارد و نمیتواند یک حادثهی چهارده قرن قبل، از ویروس کنونی کرونا جلوگیری کند.
در پاسخ چنین پرسشی میتوان گفت که عاشورا ربطی به کرونا ندارد، ولی کرونا به قدرت ربط دارد. اگر یک دولت، قدرت علمی و فنی و اقتصادی و قدرتِ برنامهریزی داشته باشد، بدون شک میتواند از ملت خود محافظت و مراقبت کند و در فضای اضطرار، خدمت بایسته و شایستهای را برای مردم خود انجام بدهد. عاشورا میتواند چنین فرهنگ مقتدر و پایداری را برای نسلها تدریس نماید.
یکی دیگر از آموزههای ارزشمند عاشورا، انصاف است که در شرایط کنونی به خوبی قابل تفسیر است. در فضای امروزی و کرونایی، بزرگترین چالشی که در جهان فعلی حاکم است، نبود انصاف است. اگر در جهان امروز، انصاف حاکمیت میداشت به یقین ملتهای محکوم و مظلوم، یا وجود نمیداشت و یا کمتر میبود و اینگونه نبود که آمریکا برای مبارزه با ویروس کرونا از چند تریلیون دلار سخن گوید و چین و کشورهای ثروتمند دیگر همچنان پول هنگفت اختصاص دهند، در حالی که کشوری چون افغانستان حتی نتواند وضعیت بازار و مواد اولیه را کنترل کند.
این منطق در جهان امروز حاکم است که یک طرف ثروت و قدرت است و طرف دیگر، ضعف و فقر. اما منطق عاشورا این فضای بحرانیِ نابرابر را بر نمیتابد و نمیپذیرد و منطق انسانیت و انصاف را یکی از راههای اساسی سلامتی و سربلندی و شکوفایی زندگی بشر میداند.
بنابراین، ما در هر زمانی و مکانی، نیازمند الگوگیری از انسانهای ایدهآل و جهانساز و حادثههای درسآموز میباشیم. ما میتوانیم با درس از آموزهها و اندیشههای آنها، آزادی و استقلال داشته باشیم و عظمت و قدرت به دست بیاوریم تا در مقابل هر تهدیدی بإیستیم و به سرعت متأثر و متوقف نشویم.
میدان سخت و سرنوشتسازی پیش روی دو جریانِ همیشه در حرکتِ تاریخ قرار داشت که در این میدان حساس و داغ، "فروزندگی و فرورفتگی" و "عزتپذیری و ذلتپذیری" نتیجهی صفبندی و رو در رو شدنِ این دو جریان بود. این که کدام گروه به فروزندگی و سربلندی و عزت رسید و چه گروهی به فرورفتگی و ذلت کشیده شد، مبرهن است و تکرار تاریخ حادثه، همواره گویای اثبات این مسئله بوده و برای همه هویدا است.
اما این که امروز موجب شد تا از عاشورا سخن بگوئیم، بدین دلیل است که ما در ایام سالروز طلوع سه بازیگر کلیدی و محوری کربلا -امام حسین، امام سجاد و حضرت عباس علیهمالسلام- در روی گیتی قرار داریم و این روزهای خجسته را برای رهروان راه عزتخواهی و ذلتستیزی صمیمانه تبریک میگوییم.
ولی آنچه نسل امروز میخواهد تا از آموزههای عاشورا بیاموزد و با این نقشه به زندگی خویش جهت و سروسامان دهد نسبت به هر نسل عصر دیگر، متفاوت است. زیرا نسل امروز بیشتر در تعامل با همدیگر بوده و جدیتر با افکار و فرهنگها روبرو گردیده است، به گونهای که هیچ نسلی تاکنون با این میزانِ رو به رشد فرهنگ و رسانه و تبلیغات مواجه نشده است. بدین جهت بایستی بیشتر و گستردهتر رو به فرهنگ عاشورا آورد تا راه حیات و نجات ما هموار و مسیر حرکت عاشورایی ما استوار گردد.
اگر نسل امروز افغانستانی، درگیر و در گرو فقر اخلاقی و فرهنگی و سیاسی و تنگدستی اقتصادی قرار دارد و برای جهانِ فرورفته در کشاکش حادثههای خطرخیز و مرگآفرین نیازمند به یک فرهنگ راهگشا بیشتر احساس میشود و با توجه به بررسی و تجربهی ملتها از کارآمدی و کارکرد مکاتب مختلف و متعدد، تنها مکتبی که شکست را قبول نکرده و به پرسشهای پیروان خود پاسخ دارد، عاشورا است.
عاشورا پس از گذشت چهارده قرن و گذر از فراز و فرود تاریخ، هنوز زنده است و اما مکاتب دیگر، یکی پی دیگری در زبالهدان تاریخ غلتیدهاند که خود بیانگر شکستِ قطعی و نداشتن پاسخ به نیازهای نسلهای عصرها است.
از این جهت ما امروز نسبت به هر زمان دیگری به توجه به برنامههای عاشورا ضرورت داریم تا بتوانیم از چنگ فقر اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و وابستگی به اجانب رهایی یابیم و این از رهگذر شناخت بزرگمردان و زنان تاریخساز کربلا و عمل به آموزههای عاشورایی، به خوبی میسر و قابل دریافت میباشد. زیرا در مسیر عاشورا، اوج تشعشع آموزههای زنده کنندهی زندگی به نمایش رفت. اگر فرهنگ عاشورا به صورت اساسی به مطالعه رود و به آن عمل گردد، هر نسلی میتواند آرمان و اندیشهی خویش را آزادانه به کار ببرد و بدون هیچ ترسی به زندگی خود سروسامان بدهد.
اگر نسل امروز افغانستانی، از بروز و شیوع ویروس کرونا وحشت زده شده که هر نسلی در جهان نیز به حیرت رفته، در گام نخست نسبت به نبود امکانات صحی نیست، بلکه به دلیل دولت ضعیف و نحیف و اقتصاد ناپایدار و بازار وابسته میباشد که این کشور را به لبهی پرتگاه برده است.
اگر در افغانستان دولت مقتدر و مستقلی حاکم میبود، بیتردید که هرگونه آمادگی را نه تنها در مقابل ویروس کرونا و بلکه در برابر هر حادثهی ناگوار بشری و طبیعی روی دست میگرفت و نمیگذاشت که ملت اینگونه به ملالت مبتلا گردد.
اینجاست که میتوان از عاشورا سخن گفت و الگو گرفت. زیرا فرهنگ عاشورا، فرهنگ آزادی و استقلال و عظمت و قدرت است. تا ملتی از آزادی و استقلال برخوردار نشود، به ابهت و قدرت دست نمییابد. این عاشوراست که به ملتها، درس آزادی و انسانیت و عدالت و قدرت میدهد و درس حیات و حرکت و پویایی و شکوفایی به بشر تدریس مینماید.
ممکن است برخی به اعتراض بنشینند و بگویند که عاشورا ربطی به ویروس کرونا ندارد و نمیتواند یک حادثهی چهارده قرن قبل، از ویروس کنونی کرونا جلوگیری کند.
در پاسخ چنین پرسشی میتوان گفت که عاشورا ربطی به کرونا ندارد، ولی کرونا به قدرت ربط دارد. اگر یک دولت، قدرت علمی و فنی و اقتصادی و قدرتِ برنامهریزی داشته باشد، بدون شک میتواند از ملت خود محافظت و مراقبت کند و در فضای اضطرار، خدمت بایسته و شایستهای را برای مردم خود انجام بدهد. عاشورا میتواند چنین فرهنگ مقتدر و پایداری را برای نسلها تدریس نماید.
یکی دیگر از آموزههای ارزشمند عاشورا، انصاف است که در شرایط کنونی به خوبی قابل تفسیر است. در فضای امروزی و کرونایی، بزرگترین چالشی که در جهان فعلی حاکم است، نبود انصاف است. اگر در جهان امروز، انصاف حاکمیت میداشت به یقین ملتهای محکوم و مظلوم، یا وجود نمیداشت و یا کمتر میبود و اینگونه نبود که آمریکا برای مبارزه با ویروس کرونا از چند تریلیون دلار سخن گوید و چین و کشورهای ثروتمند دیگر همچنان پول هنگفت اختصاص دهند، در حالی که کشوری چون افغانستان حتی نتواند وضعیت بازار و مواد اولیه را کنترل کند.
این منطق در جهان امروز حاکم است که یک طرف ثروت و قدرت است و طرف دیگر، ضعف و فقر. اما منطق عاشورا این فضای بحرانیِ نابرابر را بر نمیتابد و نمیپذیرد و منطق انسانیت و انصاف را یکی از راههای اساسی سلامتی و سربلندی و شکوفایی زندگی بشر میداند.
بنابراین، ما در هر زمانی و مکانی، نیازمند الگوگیری از انسانهای ایدهآل و جهانساز و حادثههای درسآموز میباشیم. ما میتوانیم با درس از آموزهها و اندیشههای آنها، آزادی و استقلال داشته باشیم و عظمت و قدرت به دست بیاوریم تا در مقابل هر تهدیدی بإیستیم و به سرعت متأثر و متوقف نشویم.