در ادامه افزایش تنشها میان امریکا و ایران، مسوول نیروهای هوایی جمهوری اسلامی ایران به کشورهای منطقه هشدار داده که نسبت به اخراج نیروهای امریکایی از منطقه تصمیم بگیرند؛ در غیر آن نیروهای مقاومت دست به کار خواهند شد.
این مسوول بلندپایه نظامی ایران پس از شهادت جنرال سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران این کشور نطق تکان دهندهای کرد و از کشورهایی مانند عراق، امارات، قطر، کویت، افغانستان و... که بیشترین پایگاههای نظامی امریکا در این کشورها است، علنا نام برد و تاکید کرد که هدف ایران پاکسازی منطقه از حضور امریکاییها میباشد.
این تنها مسوول نیروهای هوایی ایران نیست که در سطح منطقه هشدار میدهد، بلکه پس از جنایت امریکا در عراق و شکستن حریم یک کشور مستقل و تجاوز آشکار که منجر به شهادت سردار قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس، دو تن از جنرالان مهم نیروی مقاومت گردید، دست ایران در مقابله با امریکا بازتر شد و تمام الزامات به لحاظ سیاسی و نظامی برداشته شد که در پی آن هر یکی از مقامهای ایرانی زبان به تهدید و انتقامجویی گشودند.
ایران که بارها گفته بود به دنبال جنگ با امریکا نیست، اما اکنون پایگاههای نظامی امریکا در منطقه هدف موشکهای این کشور است و هیچ مانع بینالمللی را نیز سر راه خود احساس نمیکند.
ترامپ که خود از سیاست و مدیریت چیزی نمیدانست، به یک باره دست به کاری زد که هیچ کس حتی در امریکا انتظار آن را نداشت. در گذشته نیز عقلای امریکا نتوانستند از بیپرواییهای او جلوگیری کنند، تا اینکه این بار امریکا را با خطر جدی جهانی مواجه کرد. ایران فکر میکند که در مقابل یک آدم فاقد توازن فکری، چیزی برای از دست دادن ندارد و باید آنچه لازم است، انجام شود.
بر اثر تصمیم نادرست ترامپ، تحریمها در حد بالا و خارج از چهارچوب انسانی علیه ایران تحمیل شد؛ حمله فیزیکی بر بلندپایهترین جنرال نظامی این کشور نیز انجام شد و حالا به باور ایرانیها، فقط با خروج امریکاییها از منطقه و شکلگیری ائتلاف جهانی علیه تمامیتخواهی غرب، این دعوا پاک خواهد شد.
پس از شهادت سردار قاسم سلیمانی، پایگاههای نظامی امریکا در"عینالاسد" عراق مورد حملات موشکی قرار گرفت. ایرانیها نام این حمله را تنها یک سیلی گذاشتند و تاکید کردند که انتقام سخت از امریکا هنوز سرجای خود باقی است.
با این حال به نظر میرسد که ایران تا خروج کامل نیروهای امریکایی از منطقه، برنامههای خود را یکی پس از دیگری عملی خواهد ساخت.
اما سوال اینجاست که آیا ایران در حال حاضر آن ظرفیت و نیرو را دارد تا بر پایگاههای امریکایی در منطقه فشار وارد کند یا خیر؟ به نظر میرسد که نفوذ ایران در کشورهایی مانند عراق، سوریه و... بیش از امریکا است و میتواند گروههای مختلف را علیه امریکا در این کشورها بسیج و سربازانش را زمینگیر کند.
جمهوری اسلامی ایران، جدا از اینکه از نیروی نظامی خوبی در منطقه برخوردار است، به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیکی نیز جبهه همسو و اتحاد بزرگی را علیه امریکا در منطقه شکل داده است.
کشورهایی مانند روسیه و چین نیز که به لحاظ نظامی و اقتصادی در حال بر قراری توازن قدرت در جهان هستند، ممکن است در حرکتهای کوچک میان امریکا و ایران مداخله نداشته باشند، اما تردیدی وجود ندارد که در بحثهای کلان نظامی در منطقه، ایران را تنها نخواهد گذاشت.
اما در این میان، از همه مهمتر مسئله افغانستان است؛ زیرا از یکسو در همسایگی نزدیک، مشترکات فراوان و وابستگیهای متعدد با ایران قرار دارد و از طرف دیگر، امریکا را دوست استراتژیک و راهبردی خود میداند.
با این وجود، افغانستان چه موضعی را در برابر ایران و امریکا اتخاذ خواهد کرد؟
به دنبال اظهارات مسوول نیروی هوایی ایران، وزارت خارجه جمهوری اسلامی افغانستان 20 جدی واکنش نشان داد و گفت که حضور امریکاییها در افغانستان بر اساس پیمان استراتژیک و امنیتی صورت گرفته و خروج و عدم خروج آنان نیز مربوط به افغانستان و امریکا است و دیگران حق تصمیمگیری در این زمینه را ندارند.
این اظهارات در حالی صورت میگیرد که حفظ زبان، فرهنگ، دین و مرز مشترک افغانستان با ایران از لحاظ تاریخی و عقیدتی اجتنابناپذیر است، اما اینکه آیا در میدان سیاست، رهبران افغانستان چقدر میتوانند توازن را بین دو دوست حفظ کنند، جای تامل است.
تحولات جدیدی که در منطقه در حال شکل گرفتن است، افغانستان را در مرحله حساس تاریخی به لحاظ سیاسی و نظامی قرار داده است؛ استفاده از خاک افغانستان علیه ایران و یا حمله ایران به اهداف امریکا در افغانستان، امروزه از مسایلی است که نگرانیهای زیادی را به وجود آورده است.
استفاده از خاک افغانستان در رویارویی نظامی امریکا با ایران هرچند فعلا در حد یک احتمال است، اما در عین حال از خطرات محتمل نیز اجتناب لازم است و سیاسیون افغانستان باید برای اینکه از این نزاع و کشمکش جان سالم به در برند، تدابیر لازم را داشته باشند.
اما با این همه، چیزی که در سیاست های خارجی آینده افغانستان باید مسجل باشد، حفظ رابطه با ایران است؛ زیرا امریکا دیر یا زود بی اختیار یا با اختیار منطقه را ترک خواهد کرد، اما این ایران و افغانستان اند که برای همیشه در کنار هم باقی خواهند ماند. از این نظر افغانستان دو نوع سیاست را میتواند روی دست داشته باشد؛ حفظ توازن سیاسی با ایران و امریکا در کوتاهمدت و همچنین حفظ و رعایت حسن همجواری و همسایگی با ایران در درازمدت.
سیاست مداران افغانستان باید این مهم را درک کنند که حتی نزاع امریکا و ایران در منطقه تمام شدنی است، اما رابطه ایران و افغانستان تا دنیا باقی است، ادامه خواهد داشت.
این در حالی است که در طول سالهایی که از امضای پیمان راهبردی میان افغانستان و امریکا میگذرد نیز این کشور به تعهدات خود در این پیمان و دفاع از تمامیت ارضی در برابر متجاوزین، تأمین صلح و همچنین رشد و توسعه اقتصادی در افغانستان عمل نکرده است؛ کما اینکه این پیمان، به تأکید بیشتر نمایندگان مجلس، تاکنون کاغذ پارهای بیش نبوده است.
آنچه را اکنون آگاهان حفظ توازن سیاسی در نزاع امریکا و ایران از سوی افغانستان مینامند، ظاهر قضیه و نهایتا راهکار نظری میتواند باشد، اما اینکه افغانستان واقعا توان و ظرفیت حفظ توازن سیاسی میان امریکا و ایران را به نفع خود دارد، یا نه، بازهم جای تامل است.
بسیاری از تحلیلگران سیاسی به این باور هستند که افغانستان نه تنها آن ظرفیت را در سیاست خارجی ندارد، بلکه در تصمیمگیریهای کلان فاقد اختیار است؛ واکنش خنثی و فاقد اراده آقای غنی در پیوند با اتفاقات اخیر میان امریکا و ایران نیز نشان داد که افغانستان هنوز هم استقلال سیاسی ندارد و از غرب به خصوص امریکا در عرصههای مختلف متأثر است؛ این مسأله میتواند به روابط با کشور همسایه لطمه وارد کند.
آنچه مشخص است، امریکا به دنبال کاهش نیروهای نظامی خود از افغانستان است؛ چه به واسطه امضای توافق صلح با طالبان و چه بدون آن؛ تجربه چند سال اخیر هم نشان داده که حضور نظامیان امریکایی در کشور، جدای از بحث آموزشی و مشورتی، تأثیر چندانی در مبارزه با طالبان و گروههای تروریستی دیگر نداشته است. حتی در بحث آموزشی و مشورتی نیز نیروها و فرماندهان امنیتی و دفاعی کشور به آن جد از توانایی، تجربه و دانش رسیدهاند که نیازی به حضور نیروهای امریکایی و دیگر کشورها در افغانستان نباشد. بر این اساس، فرصت خوبی است که امریکا و کشورهای عضو ناتو، زمینه تسریع خروج خود از افغانستان را فراهم کنند.
نویسنده: سید هاشم علوی
این مسوول بلندپایه نظامی ایران پس از شهادت جنرال سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران این کشور نطق تکان دهندهای کرد و از کشورهایی مانند عراق، امارات، قطر، کویت، افغانستان و... که بیشترین پایگاههای نظامی امریکا در این کشورها است، علنا نام برد و تاکید کرد که هدف ایران پاکسازی منطقه از حضور امریکاییها میباشد.
این تنها مسوول نیروهای هوایی ایران نیست که در سطح منطقه هشدار میدهد، بلکه پس از جنایت امریکا در عراق و شکستن حریم یک کشور مستقل و تجاوز آشکار که منجر به شهادت سردار قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس، دو تن از جنرالان مهم نیروی مقاومت گردید، دست ایران در مقابله با امریکا بازتر شد و تمام الزامات به لحاظ سیاسی و نظامی برداشته شد که در پی آن هر یکی از مقامهای ایرانی زبان به تهدید و انتقامجویی گشودند.
ایران که بارها گفته بود به دنبال جنگ با امریکا نیست، اما اکنون پایگاههای نظامی امریکا در منطقه هدف موشکهای این کشور است و هیچ مانع بینالمللی را نیز سر راه خود احساس نمیکند.
ترامپ که خود از سیاست و مدیریت چیزی نمیدانست، به یک باره دست به کاری زد که هیچ کس حتی در امریکا انتظار آن را نداشت. در گذشته نیز عقلای امریکا نتوانستند از بیپرواییهای او جلوگیری کنند، تا اینکه این بار امریکا را با خطر جدی جهانی مواجه کرد. ایران فکر میکند که در مقابل یک آدم فاقد توازن فکری، چیزی برای از دست دادن ندارد و باید آنچه لازم است، انجام شود.
بر اثر تصمیم نادرست ترامپ، تحریمها در حد بالا و خارج از چهارچوب انسانی علیه ایران تحمیل شد؛ حمله فیزیکی بر بلندپایهترین جنرال نظامی این کشور نیز انجام شد و حالا به باور ایرانیها، فقط با خروج امریکاییها از منطقه و شکلگیری ائتلاف جهانی علیه تمامیتخواهی غرب، این دعوا پاک خواهد شد.
پس از شهادت سردار قاسم سلیمانی، پایگاههای نظامی امریکا در"عینالاسد" عراق مورد حملات موشکی قرار گرفت. ایرانیها نام این حمله را تنها یک سیلی گذاشتند و تاکید کردند که انتقام سخت از امریکا هنوز سرجای خود باقی است.
با این حال به نظر میرسد که ایران تا خروج کامل نیروهای امریکایی از منطقه، برنامههای خود را یکی پس از دیگری عملی خواهد ساخت.
اما سوال اینجاست که آیا ایران در حال حاضر آن ظرفیت و نیرو را دارد تا بر پایگاههای امریکایی در منطقه فشار وارد کند یا خیر؟ به نظر میرسد که نفوذ ایران در کشورهایی مانند عراق، سوریه و... بیش از امریکا است و میتواند گروههای مختلف را علیه امریکا در این کشورها بسیج و سربازانش را زمینگیر کند.
جمهوری اسلامی ایران، جدا از اینکه از نیروی نظامی خوبی در منطقه برخوردار است، به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیکی نیز جبهه همسو و اتحاد بزرگی را علیه امریکا در منطقه شکل داده است.
کشورهایی مانند روسیه و چین نیز که به لحاظ نظامی و اقتصادی در حال بر قراری توازن قدرت در جهان هستند، ممکن است در حرکتهای کوچک میان امریکا و ایران مداخله نداشته باشند، اما تردیدی وجود ندارد که در بحثهای کلان نظامی در منطقه، ایران را تنها نخواهد گذاشت.
اما در این میان، از همه مهمتر مسئله افغانستان است؛ زیرا از یکسو در همسایگی نزدیک، مشترکات فراوان و وابستگیهای متعدد با ایران قرار دارد و از طرف دیگر، امریکا را دوست استراتژیک و راهبردی خود میداند.
با این وجود، افغانستان چه موضعی را در برابر ایران و امریکا اتخاذ خواهد کرد؟
به دنبال اظهارات مسوول نیروی هوایی ایران، وزارت خارجه جمهوری اسلامی افغانستان 20 جدی واکنش نشان داد و گفت که حضور امریکاییها در افغانستان بر اساس پیمان استراتژیک و امنیتی صورت گرفته و خروج و عدم خروج آنان نیز مربوط به افغانستان و امریکا است و دیگران حق تصمیمگیری در این زمینه را ندارند.
این اظهارات در حالی صورت میگیرد که حفظ زبان، فرهنگ، دین و مرز مشترک افغانستان با ایران از لحاظ تاریخی و عقیدتی اجتنابناپذیر است، اما اینکه آیا در میدان سیاست، رهبران افغانستان چقدر میتوانند توازن را بین دو دوست حفظ کنند، جای تامل است.
تحولات جدیدی که در منطقه در حال شکل گرفتن است، افغانستان را در مرحله حساس تاریخی به لحاظ سیاسی و نظامی قرار داده است؛ استفاده از خاک افغانستان علیه ایران و یا حمله ایران به اهداف امریکا در افغانستان، امروزه از مسایلی است که نگرانیهای زیادی را به وجود آورده است.
استفاده از خاک افغانستان در رویارویی نظامی امریکا با ایران هرچند فعلا در حد یک احتمال است، اما در عین حال از خطرات محتمل نیز اجتناب لازم است و سیاسیون افغانستان باید برای اینکه از این نزاع و کشمکش جان سالم به در برند، تدابیر لازم را داشته باشند.
اما با این همه، چیزی که در سیاست های خارجی آینده افغانستان باید مسجل باشد، حفظ رابطه با ایران است؛ زیرا امریکا دیر یا زود بی اختیار یا با اختیار منطقه را ترک خواهد کرد، اما این ایران و افغانستان اند که برای همیشه در کنار هم باقی خواهند ماند. از این نظر افغانستان دو نوع سیاست را میتواند روی دست داشته باشد؛ حفظ توازن سیاسی با ایران و امریکا در کوتاهمدت و همچنین حفظ و رعایت حسن همجواری و همسایگی با ایران در درازمدت.
سیاست مداران افغانستان باید این مهم را درک کنند که حتی نزاع امریکا و ایران در منطقه تمام شدنی است، اما رابطه ایران و افغانستان تا دنیا باقی است، ادامه خواهد داشت.
این در حالی است که در طول سالهایی که از امضای پیمان راهبردی میان افغانستان و امریکا میگذرد نیز این کشور به تعهدات خود در این پیمان و دفاع از تمامیت ارضی در برابر متجاوزین، تأمین صلح و همچنین رشد و توسعه اقتصادی در افغانستان عمل نکرده است؛ کما اینکه این پیمان، به تأکید بیشتر نمایندگان مجلس، تاکنون کاغذ پارهای بیش نبوده است.
آنچه را اکنون آگاهان حفظ توازن سیاسی در نزاع امریکا و ایران از سوی افغانستان مینامند، ظاهر قضیه و نهایتا راهکار نظری میتواند باشد، اما اینکه افغانستان واقعا توان و ظرفیت حفظ توازن سیاسی میان امریکا و ایران را به نفع خود دارد، یا نه، بازهم جای تامل است.
بسیاری از تحلیلگران سیاسی به این باور هستند که افغانستان نه تنها آن ظرفیت را در سیاست خارجی ندارد، بلکه در تصمیمگیریهای کلان فاقد اختیار است؛ واکنش خنثی و فاقد اراده آقای غنی در پیوند با اتفاقات اخیر میان امریکا و ایران نیز نشان داد که افغانستان هنوز هم استقلال سیاسی ندارد و از غرب به خصوص امریکا در عرصههای مختلف متأثر است؛ این مسأله میتواند به روابط با کشور همسایه لطمه وارد کند.
آنچه مشخص است، امریکا به دنبال کاهش نیروهای نظامی خود از افغانستان است؛ چه به واسطه امضای توافق صلح با طالبان و چه بدون آن؛ تجربه چند سال اخیر هم نشان داده که حضور نظامیان امریکایی در کشور، جدای از بحث آموزشی و مشورتی، تأثیر چندانی در مبارزه با طالبان و گروههای تروریستی دیگر نداشته است. حتی در بحث آموزشی و مشورتی نیز نیروها و فرماندهان امنیتی و دفاعی کشور به آن جد از توانایی، تجربه و دانش رسیدهاند که نیازی به حضور نیروهای امریکایی و دیگر کشورها در افغانستان نباشد. بر این اساس، فرصت خوبی است که امریکا و کشورهای عضو ناتو، زمینه تسریع خروج خود از افغانستان را فراهم کنند.
نویسنده: سید هاشم علوی