حدود هزار و چهار صد سال پیش از امروز، در جهان بشری و جامعۀ عرب آنروز که جهل مرکب و تعصب شدید بر آن سایه افکنده بود و خرافهها گسترده شده و زبانه میکشید، پیامبر رحمت و مهربانی پا به عرصۀ گیتی گذاشت.
پیامبر در شرایطی پا یه این جهان نهاد و متولد گشت که جهالتها، خرافهها، بدعتها، تفوقطلبیها، دروغها، فریبها، برتری جوییها، شرک قرار دادنها، مظالمها و تمامی آنچه که ارزشهای بشریت و انسانیت را به مسلخ کشیده بود، بعنوان منشور و رفتار جمعی بسیاری از مردمان آن دوره در جوامع مختلف قرار گرفته بود.
معیار انسانیت که کمال و تقوا است و پویایی جامعه که ترقی و پیشرفت های جمعی است همه متوقف و راکد شده بود، ارزش انسانی به ثروت و زر و زور سنجیده میشد، سفید بر سیاه برتری داشت و عرب بر عجم سروری میکرد. صعود افراد برای مقام و منزلت انسانی، مادی و قبیلوی و خونی بود و زنان و دختران ارزش بشری و انسانی نداشتند، تفاوت و امتیاز جنسیتی بر مبنای مرد سالاری بود. جنگ و جدال با اندیشه و خون قبیله ها عجین شده بود، قبیله ی هوازن صحرانشین بر مکیان و طائفیان شهری رحم نمیکردند، اوس و خزرج بالای مسأله ی پوچی سالها با شمشیر و نیزه بر فرق همدیگر میکوبیدند. بتان هر قبیله نماد پرستش بجای خدای واحد شده بود، اصنام را که خود با دست درست میکردند عبادت و پرستش مینمودند.
اوهام و اجرام سماوی را که نشانههایی از قدرت خداوند بودند، هم مقدس میداشتند و هم از آن میترسیدند، فساد و رذالتهای اخلاقی در بین جامعه بیداد میکرد. تجاوز و تعدی گروهها و قبیلهها بر همدیگر با وحشت تمام و در عین پیمانهای صلح قبلیوی امر عادی بود. یورشها برای انتقام امر معمول و حق تلفیها جزئی از منشهای برتریجویی شده بود.
در چنین شرایطی محمد ص زاده شد تا تمامی آن رذالتها و پستیهایی را که جامعه جاهلیت در خود پرورانده و بزرگ ساخته بود بزداید و خرافهها، تعصبها و جهالتهایی که سد راه ترقی و کمال و هدف انسانی در جامعه پویا و متحرک بشری شده بود را بشکند و فرق سیاه از سفید و عرب از عجم را تقوا و شرف ملاک قرار دهد و منزلت و ارزش واقعی انسان را بعنوان موجود برتر و اشرف مخلوقات به معرفی بگیرد و بشناساند.
او زاده و برگزیده شد تا مکتب و منشور اسلام را بر پایۀ اعتدال و همه شمولی که اختصاص به هیچ قوم و گروه و طیف خاص از انسانها نداشته باشد پایه گذارد، نه مانند یهود قومی باشد، و نه مانند مسیح تثلیثی؛ بلکه اسلامی توحیدی و جامع، همه شمول و سراسری...
پیامبر زاده شد تا اسوۀ عدالت و انسانیت برای تمامی جهانیان باشد، او زاده و برگزیده شد تا اسلام را در قالب ایده و تفکر توحیدی مطابق و منطبق با عدالت و برابری در سطوح اجتماعی و اقتصادی و سیاسی پایه گذارد و عملی کند. او رهبری به تمام معنی جامعه پویا بود و هیچ مرز و حایل بین تفکر نظری اسلام و دستور عملی آن نکشید.
او اسلامی را پایه گذاشت که تمامی موارد زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در آن نهفته بود، او در مدت بیست و سه سال بدرستی تمامی مراحل فکری، نظری و عملی اسلام را مدیریت کرد.
اما بدبختیهایی که امروز جوامع بشری و اسلامی به آن دچار اند و آنچه که امروز قرائت انحرافی از خط مشی پیامبر و اندیشۀ اسلام صورت گرفته و میگیرد و جنایاتی را که گروههای افراطی با رفتار خشن و غیر انسانی اما بنام اسلام و با کشتار و قتلعامهای گسترده انجام میدهند و همه روزه انفجار و انتحار را رقم میزنند، قطعا با اندیشه و اصول و ارزشهای اسلامی و جریان اعتدال اسلامی که پیامبر بانی و اساسگذار آن بود منافات دارد و اینها بدون شک دستپروردۀ استکبار و استعمار برای تخریب و تخدیر اسلام از درون هستند.
امروزه اسلام بعنوان مهمترین مکتب فکری، سریع ترین رشد را در جهان دارد و با وجود تخریب و تخدیری که از درون و بیرون علیه اسلام صورت میگیرد اما باز هم بخاطر مشی عدالت محوری و برابری که در تفکر و گرایش فکری اسلام نهفته است طیف وسیعی از مردمان جهان به سوی این مکتب اعتدال گرایش مییابند و میپیوندند.
امروز با گذشت هزار و چهارصد سال از اساسگذاری این مکتب، اعتدال توحیدی بعنوان آخرین و کاملترین جریان فکری الهی-توحیدی و زحمات بیست و سه ساله پیامبر و بزرگان دینی، این درخت تنومند در طول تاریخ با مکاتب سیاسی و اقتصادی مبارزه کرده و به راهش بعنوان مکتب معتدل و همه شمول ادامه داده؛ و امروزه هم تنها مکتب فکری مهم، دارای جهانبینی وسیع که در مقابل جریانها و کشورهای مستعمر و مستکبر بعنوان بانی و حامی عدالت مطرح است همین جریان و بینش اسلامی است.
البته تلاش استکبار برای تضعیف و نابودی مکتب اسلام با مداخله آشکار و پنهان دور از انتظار نیست؛ اما آنچه مایۀ امید مکتب توحیدی اسلام است، وعدۀ تحقق جهانشمولی آن و پیروزی حق و حقانیت آن در پهنۀ گیتی و همانا "وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا" میباشد.
نویسنده: سیدغلامرضا سادات
پیامبر در شرایطی پا یه این جهان نهاد و متولد گشت که جهالتها، خرافهها، بدعتها، تفوقطلبیها، دروغها، فریبها، برتری جوییها، شرک قرار دادنها، مظالمها و تمامی آنچه که ارزشهای بشریت و انسانیت را به مسلخ کشیده بود، بعنوان منشور و رفتار جمعی بسیاری از مردمان آن دوره در جوامع مختلف قرار گرفته بود.
معیار انسانیت که کمال و تقوا است و پویایی جامعه که ترقی و پیشرفت های جمعی است همه متوقف و راکد شده بود، ارزش انسانی به ثروت و زر و زور سنجیده میشد، سفید بر سیاه برتری داشت و عرب بر عجم سروری میکرد. صعود افراد برای مقام و منزلت انسانی، مادی و قبیلوی و خونی بود و زنان و دختران ارزش بشری و انسانی نداشتند، تفاوت و امتیاز جنسیتی بر مبنای مرد سالاری بود. جنگ و جدال با اندیشه و خون قبیله ها عجین شده بود، قبیله ی هوازن صحرانشین بر مکیان و طائفیان شهری رحم نمیکردند، اوس و خزرج بالای مسأله ی پوچی سالها با شمشیر و نیزه بر فرق همدیگر میکوبیدند. بتان هر قبیله نماد پرستش بجای خدای واحد شده بود، اصنام را که خود با دست درست میکردند عبادت و پرستش مینمودند.
اوهام و اجرام سماوی را که نشانههایی از قدرت خداوند بودند، هم مقدس میداشتند و هم از آن میترسیدند، فساد و رذالتهای اخلاقی در بین جامعه بیداد میکرد. تجاوز و تعدی گروهها و قبیلهها بر همدیگر با وحشت تمام و در عین پیمانهای صلح قبلیوی امر عادی بود. یورشها برای انتقام امر معمول و حق تلفیها جزئی از منشهای برتریجویی شده بود.
در چنین شرایطی محمد ص زاده شد تا تمامی آن رذالتها و پستیهایی را که جامعه جاهلیت در خود پرورانده و بزرگ ساخته بود بزداید و خرافهها، تعصبها و جهالتهایی که سد راه ترقی و کمال و هدف انسانی در جامعه پویا و متحرک بشری شده بود را بشکند و فرق سیاه از سفید و عرب از عجم را تقوا و شرف ملاک قرار دهد و منزلت و ارزش واقعی انسان را بعنوان موجود برتر و اشرف مخلوقات به معرفی بگیرد و بشناساند.
او زاده و برگزیده شد تا مکتب و منشور اسلام را بر پایۀ اعتدال و همه شمولی که اختصاص به هیچ قوم و گروه و طیف خاص از انسانها نداشته باشد پایه گذارد، نه مانند یهود قومی باشد، و نه مانند مسیح تثلیثی؛ بلکه اسلامی توحیدی و جامع، همه شمول و سراسری...
پیامبر زاده شد تا اسوۀ عدالت و انسانیت برای تمامی جهانیان باشد، او زاده و برگزیده شد تا اسلام را در قالب ایده و تفکر توحیدی مطابق و منطبق با عدالت و برابری در سطوح اجتماعی و اقتصادی و سیاسی پایه گذارد و عملی کند. او رهبری به تمام معنی جامعه پویا بود و هیچ مرز و حایل بین تفکر نظری اسلام و دستور عملی آن نکشید.
او اسلامی را پایه گذاشت که تمامی موارد زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در آن نهفته بود، او در مدت بیست و سه سال بدرستی تمامی مراحل فکری، نظری و عملی اسلام را مدیریت کرد.
اما بدبختیهایی که امروز جوامع بشری و اسلامی به آن دچار اند و آنچه که امروز قرائت انحرافی از خط مشی پیامبر و اندیشۀ اسلام صورت گرفته و میگیرد و جنایاتی را که گروههای افراطی با رفتار خشن و غیر انسانی اما بنام اسلام و با کشتار و قتلعامهای گسترده انجام میدهند و همه روزه انفجار و انتحار را رقم میزنند، قطعا با اندیشه و اصول و ارزشهای اسلامی و جریان اعتدال اسلامی که پیامبر بانی و اساسگذار آن بود منافات دارد و اینها بدون شک دستپروردۀ استکبار و استعمار برای تخریب و تخدیر اسلام از درون هستند.
امروزه اسلام بعنوان مهمترین مکتب فکری، سریع ترین رشد را در جهان دارد و با وجود تخریب و تخدیری که از درون و بیرون علیه اسلام صورت میگیرد اما باز هم بخاطر مشی عدالت محوری و برابری که در تفکر و گرایش فکری اسلام نهفته است طیف وسیعی از مردمان جهان به سوی این مکتب اعتدال گرایش مییابند و میپیوندند.
امروز با گذشت هزار و چهارصد سال از اساسگذاری این مکتب، اعتدال توحیدی بعنوان آخرین و کاملترین جریان فکری الهی-توحیدی و زحمات بیست و سه ساله پیامبر و بزرگان دینی، این درخت تنومند در طول تاریخ با مکاتب سیاسی و اقتصادی مبارزه کرده و به راهش بعنوان مکتب معتدل و همه شمول ادامه داده؛ و امروزه هم تنها مکتب فکری مهم، دارای جهانبینی وسیع که در مقابل جریانها و کشورهای مستعمر و مستکبر بعنوان بانی و حامی عدالت مطرح است همین جریان و بینش اسلامی است.
البته تلاش استکبار برای تضعیف و نابودی مکتب اسلام با مداخله آشکار و پنهان دور از انتظار نیست؛ اما آنچه مایۀ امید مکتب توحیدی اسلام است، وعدۀ تحقق جهانشمولی آن و پیروزی حق و حقانیت آن در پهنۀ گیتی و همانا "وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا" میباشد.
نویسنده: سیدغلامرضا سادات