در افغانستان در کنار تمامی مشکلات و چالشهای ملموسی که دامنگیر مردمان این سرزمین میباشد و به صورت عینی قابل مشاهده است، بسا موارد مهم و اساسیتری نیز وجود دارد که در لایههای زیر مشکلات تبدیل به طوفان مخرب و ویرانگر شده؛ در حالی که ایجاب میکند به صورت عمیق و ریشهای به آن پرداخته شود، اما چون افیون اعتیادآور دامنگیر تمامی اقشار جامعه شده است.
گله(پیشکش، قلین یا شیر بها) واژهای آشنا که از ملا تا معلم، از دهقان تا چوپان، از پولدار تا فقیر از والی تا جوالی سرایت کرده و احدالناسی هم حاضر نیست علیه این پدیده شوم و مخرب اقدامی بکند. اگر هم صحبت و سخنی از باب تشریح و توضیح حرمت آن از نظر فقها و پیامد منفی آن در جامعه پرداخته شود، همگان برای توجیه و تفسیر آن سخن دارند و دلیل ارائه میکنند.
معضلات اجتماعی زمانی به بحران تبدیل میشود که به عنوان یک فرهنگ در جامعه جا باز کند و همگانی شود؛ فرهنگ ناپسندی که به آسانی نمیشود گلیماش را از جامعه برچید و هر روز به گونههای مختلف قربانی میگیرد.
مثلا از باب نمونه، شما خواننده عزیز با موارد زیادی از جوانان مواجه شدهاید که سه، چهار و پنج سال از دوران نامزدیاش گذشته، اما او در خارج از افغانستان به سر میبرد! وقتی از نامزد و یا خانوادهاش میپرسی شوهر و یا فرزندتان کجاست!؟ می گوید جهت تهیه پول گله و برای کار خارج از کشور رفته و یا اینکه جوانان تازه داماد هنوز حنای دستشان خشک نشده، ترک خانه و خانواده کرده و راهی دیار هجرت میشوند؛ علت مسافرت هم ادای قرض دوران عروسی گفته شده است.
این جوانان به جای اینکه چند سالی را در کانون پر مهر و نو تشکیل خانواده و در کنار همسر و شریک زندگی خود بمانند، ناگزیر میشوند جهت تأمین معیشت زندگی و مخصوصا هزینههای کمرشکن و بیمعنای عروسی، حنابندان، شیرینی خوری، تخت جمی، دروازهگیری، تحایف عید و برات، گله و پیشکش، بخشخوری و رویدادنی، سالیان متمادی به دور از نو عروس، و بدون گذراندن روزهای شیرین و ماندگار اول زندگی مشترک، با تحمل مشکلات هجرت، کارهای سخت و شاقه، استرس و نگرانی قرض، زندگیشان را در غربت سپری نمایند.
تأسفبارتر از آن، رقابتهای پوچ و فرهنگ نادرست حاکم بر جامعه است، و آن اینکه همگان این وضعیت آشفته و مخرب را میبینند، اما هیچ کسی حاضر نیست نسبت به این وضعیت کوتاه بیاید و شرایط را تغییر دهد.
بسا موارد زیادی را مشاهده میکنید که وقتی گفته میشود گله و پیشکش از لحاظ شرعی مشکل دارد، از لحاظ عقلی شرایط را بر زوجهای جوان سخت میکند، از لحاظ عرفی هم فرهنگ ناپسند است، اما بسیاری از خانوادهها توجیهشان این است که چون دختر فلان همسایه، فلان قوم و قبیله به آن میزان گله شده، پسر فلان فرد به آن میزان پیشکش پرداخت کرده؛ لذا هم کسر شأن برای فامیل ما و هم بیاهمیتی برای دختر است که پیشکش و گلهاش کم باشد! دختری که مفت و رایگان داده شود، نزد خانواده داماد ارزش نخواهد داشت!! یا اینکه چون مادر شیر داده است، لذا حق دارد هزینهای را بابت شیر دادن تحت عنوان شیر بها دریافت کند.
این موارد غیرشرعی هم اکنون به عنوان فرهنگی ریشهدار و عمیق گسترش یافته و راه خلاصی از آن نیز دشوار به نظر میرسد. اما میتوان به صورت نرم، دوامدار و آرام با آن مبارزه کرد، تا بخشی از آلام و مصائبی که متأسفانه دامنگیر جوانان کشور شده است، کاسته شود.
اولین گام در این زمینه، آگاهیدهی به والدین است، که ایجاب میکند علمای دینی، نخبگان فکری، فعالان فرهنگی و مخصوصا اصحاب رسانه در مورد سهلگیری و زمینهسازی ازدواج آسان، غیرشرعی بودن رواجهای ناپسند، توجه به ارزش، منزلت و جایگاه زنان و دختران و عدم تنزیل جایگاه آنان در حد کالا، مبارزه با فرهنگ خرافاتی چشم و همچشمی و ترویج روحیه تعادل و توازن را به صورت نرم و منطقی به خانوادهها بازگو نمایند.
گام دوم، نظارت دولت بر مصارف، هزینهها و مخارج ایام عروسی و سایر رسومات پر مصرف در این زمینه است که باید درعین وضع محدودیتهای جدی، خانوادههای که در این زمینه از عقلانیت مقبولیت و سهلگیری کار گرفته نیز تشویق شوند.
گام سوم و آخرین گام، موقفگیری دختران و نوعروسان است که هرچند در سالهای گذشته چندان نقشی در انتخاب شریک زندگی و مقدار مصرف و مخارج عروسی و زندگی نداشتند، اما اکنون این نقش تقریبا در بسیاری از شهرها و ولایات برجسته به نظر میرسد.
دختران جوان و نوعروسان می توانند نسبت به گله کمرشکن و سنگین، موضعی توأم با عقلانیت و منطق اتخاذ نمایند؛ با والدین صحبت نموده، آنها را قانع بسازند که هرچه میزان مصارف و پیشکش زیاد باشد، ممکن است زندگی مشترک و تازه را با چالش و حتی بحران مواجه سازد و حتی طعم شیرین آغاز یک بهار دلانگیز، تبدیل به طوفان مخوف و مهیبی شود که شیرازهی عشق و پیوند گرم را از هم متلاشی نماید.
با توجه به آنچه گفته شد، اگر به مسئله فرهنگ ناپسند و نگرانکننده پیشکش و شیر بها توجه نشود که همچنان متأسفانه نشده است، به زودی شاهد ازدواجهای سیاه و سفید توأم با مفسدههای کلان و مخرب خواهیم بود که دامنگیر جامعه خواهد شد و آنزمان هیچ فردی در جامعه از این وضعیت به دور نخواهد ماند، که بدون شک خود کردهها را نه درد است و نه درمان.
نویسنده: سید عبدالله نایاب
گله(پیشکش، قلین یا شیر بها) واژهای آشنا که از ملا تا معلم، از دهقان تا چوپان، از پولدار تا فقیر از والی تا جوالی سرایت کرده و احدالناسی هم حاضر نیست علیه این پدیده شوم و مخرب اقدامی بکند. اگر هم صحبت و سخنی از باب تشریح و توضیح حرمت آن از نظر فقها و پیامد منفی آن در جامعه پرداخته شود، همگان برای توجیه و تفسیر آن سخن دارند و دلیل ارائه میکنند.
معضلات اجتماعی زمانی به بحران تبدیل میشود که به عنوان یک فرهنگ در جامعه جا باز کند و همگانی شود؛ فرهنگ ناپسندی که به آسانی نمیشود گلیماش را از جامعه برچید و هر روز به گونههای مختلف قربانی میگیرد.
مثلا از باب نمونه، شما خواننده عزیز با موارد زیادی از جوانان مواجه شدهاید که سه، چهار و پنج سال از دوران نامزدیاش گذشته، اما او در خارج از افغانستان به سر میبرد! وقتی از نامزد و یا خانوادهاش میپرسی شوهر و یا فرزندتان کجاست!؟ می گوید جهت تهیه پول گله و برای کار خارج از کشور رفته و یا اینکه جوانان تازه داماد هنوز حنای دستشان خشک نشده، ترک خانه و خانواده کرده و راهی دیار هجرت میشوند؛ علت مسافرت هم ادای قرض دوران عروسی گفته شده است.
این جوانان به جای اینکه چند سالی را در کانون پر مهر و نو تشکیل خانواده و در کنار همسر و شریک زندگی خود بمانند، ناگزیر میشوند جهت تأمین معیشت زندگی و مخصوصا هزینههای کمرشکن و بیمعنای عروسی، حنابندان، شیرینی خوری، تخت جمی، دروازهگیری، تحایف عید و برات، گله و پیشکش، بخشخوری و رویدادنی، سالیان متمادی به دور از نو عروس، و بدون گذراندن روزهای شیرین و ماندگار اول زندگی مشترک، با تحمل مشکلات هجرت، کارهای سخت و شاقه، استرس و نگرانی قرض، زندگیشان را در غربت سپری نمایند.
تأسفبارتر از آن، رقابتهای پوچ و فرهنگ نادرست حاکم بر جامعه است، و آن اینکه همگان این وضعیت آشفته و مخرب را میبینند، اما هیچ کسی حاضر نیست نسبت به این وضعیت کوتاه بیاید و شرایط را تغییر دهد.
بسا موارد زیادی را مشاهده میکنید که وقتی گفته میشود گله و پیشکش از لحاظ شرعی مشکل دارد، از لحاظ عقلی شرایط را بر زوجهای جوان سخت میکند، از لحاظ عرفی هم فرهنگ ناپسند است، اما بسیاری از خانوادهها توجیهشان این است که چون دختر فلان همسایه، فلان قوم و قبیله به آن میزان گله شده، پسر فلان فرد به آن میزان پیشکش پرداخت کرده؛ لذا هم کسر شأن برای فامیل ما و هم بیاهمیتی برای دختر است که پیشکش و گلهاش کم باشد! دختری که مفت و رایگان داده شود، نزد خانواده داماد ارزش نخواهد داشت!! یا اینکه چون مادر شیر داده است، لذا حق دارد هزینهای را بابت شیر دادن تحت عنوان شیر بها دریافت کند.
این موارد غیرشرعی هم اکنون به عنوان فرهنگی ریشهدار و عمیق گسترش یافته و راه خلاصی از آن نیز دشوار به نظر میرسد. اما میتوان به صورت نرم، دوامدار و آرام با آن مبارزه کرد، تا بخشی از آلام و مصائبی که متأسفانه دامنگیر جوانان کشور شده است، کاسته شود.
اولین گام در این زمینه، آگاهیدهی به والدین است، که ایجاب میکند علمای دینی، نخبگان فکری، فعالان فرهنگی و مخصوصا اصحاب رسانه در مورد سهلگیری و زمینهسازی ازدواج آسان، غیرشرعی بودن رواجهای ناپسند، توجه به ارزش، منزلت و جایگاه زنان و دختران و عدم تنزیل جایگاه آنان در حد کالا، مبارزه با فرهنگ خرافاتی چشم و همچشمی و ترویج روحیه تعادل و توازن را به صورت نرم و منطقی به خانوادهها بازگو نمایند.
گام دوم، نظارت دولت بر مصارف، هزینهها و مخارج ایام عروسی و سایر رسومات پر مصرف در این زمینه است که باید درعین وضع محدودیتهای جدی، خانوادههای که در این زمینه از عقلانیت مقبولیت و سهلگیری کار گرفته نیز تشویق شوند.
گام سوم و آخرین گام، موقفگیری دختران و نوعروسان است که هرچند در سالهای گذشته چندان نقشی در انتخاب شریک زندگی و مقدار مصرف و مخارج عروسی و زندگی نداشتند، اما اکنون این نقش تقریبا در بسیاری از شهرها و ولایات برجسته به نظر میرسد.
دختران جوان و نوعروسان می توانند نسبت به گله کمرشکن و سنگین، موضعی توأم با عقلانیت و منطق اتخاذ نمایند؛ با والدین صحبت نموده، آنها را قانع بسازند که هرچه میزان مصارف و پیشکش زیاد باشد، ممکن است زندگی مشترک و تازه را با چالش و حتی بحران مواجه سازد و حتی طعم شیرین آغاز یک بهار دلانگیز، تبدیل به طوفان مخوف و مهیبی شود که شیرازهی عشق و پیوند گرم را از هم متلاشی نماید.
با توجه به آنچه گفته شد، اگر به مسئله فرهنگ ناپسند و نگرانکننده پیشکش و شیر بها توجه نشود که همچنان متأسفانه نشده است، به زودی شاهد ازدواجهای سیاه و سفید توأم با مفسدههای کلان و مخرب خواهیم بود که دامنگیر جامعه خواهد شد و آنزمان هیچ فردی در جامعه از این وضعیت به دور نخواهد ماند، که بدون شک خود کردهها را نه درد است و نه درمان.
نویسنده: سید عبدالله نایاب