تاریخ انتشار :چهارشنبه ۹ اسد ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۲
کد مطلب : 189290
آن‌چه مرا می‌کشد؛ بی‌تفاوتی است، نه سلاح دشمن!
آن‌چه در کشور موج می‌زند و گسترده‌تر می‌شود، نفاق سیاسی و اجتماعی است که باعث و بانی ناامنی چند دهه می‌باشد.
 
شیره گروهی مثل طالبان برگرفته از شاخ و برگ یک درخت نامیمون به اسم وهابیت رادیکال می‌باشد که بر شهروند افغانستانی تحمیل شد و تبدیل به یک ایدئولوژی قابل پذیرش در قشر بی‌سواد جامعه گشت. این شهروند در نهایت از خود، کشور و مردمش بیگانه شده و از قدرت درخت نفاق، برای بیگانگان جنگید.
 
گروه القاعده با استفاده از فرصت و چتر حمایتی که طالبان در خاک افغانستان در اختیار این گروه قرار داد، تا جایی پیش رفت که در همکاری با سیستم دیگری به اسم القاعده، وارد ابرقدرت‌ترین کشور جهان شد و با تسخیر چند فروند هواپیمای مسافری، برج‌های تجارت جهانی و وزارت دفاع را مورد هدف قرار دادند و با این مقدمه، باعث و بانی تجاوز به کشوری بی‌دفاع توسط دولت تزویر و تکفیر آمریکا گردیدند و چه تلخ است این استراتژی از قبل توسط خود آمریکا ریخته شده است.
 
اکنون 19 سال می‌گذرد، اطرافم را می‌نگرم، یادم است رسانه‌ها در پی تبلیغ این تیتر بودند: "آمریکا برای مبارزه با تروریستان وارد افغانستان شده است".
 
آیا تروریست‌ها واقعا قدرتمندتر از یک ابرقدرت جهانی هستند که علاوه بر حمله در کشوری فوق تکنالوژی و دارنده پیچیده‌ترین سیستم استخباراتی، آن را بعد از 19 سال جنگ، زمین‌گیر کرده است؟
 
یا نه، طالبان و القاعده همان‌طوری که بهانه ورود آمریکا شدند، تنها نقش موش در مقابل گربه را داشته که نه شکست می‌خورد و نه جز تخریب چیزی به ارمغان نمی‌آورد؟ در شرایط کنونی هم برای آینده این کشور و منافع‌شان پشت درهای بسته توافق می‌کنند؛ توافقی که نه ملت و نه دولت در آن سهیم است.
 
مشکل این همه نابسامانی و جهالت بی‌تفاوتی است.
 
اگر در این کشور معلم موجود می‌بود و معلمی می‌کرد؛ اگر معلمان شاگردان خود را درست تفهیم می‌کردند تا عالم شوند و اگر عالمان، درست تبلیغ می‌کردند تا جامعه‌ای پویا می‌گشت، جامعه پویا خود، ملت و کشورش را به تعالی می‌رساند.
 
یکی از روحیاتی که مرده و باید احیا گردد، روحیه بی‌تفاوت نبودن و اصلاح‌گری است؛ چنانچه قرآن تاریخ را همین‌گونه برای صیانت زمین بیان می‌کند؛ "و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض"( بقره/ ۲۵۱ ) اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، قطعا زمین تباه می‌گردید.
 
بنابراین، اگر ملت افغانستان دست از بی‌تفاوتی نسبت به سرنوشت‌شان برندارند و در پی اصلاح‌گری در بین مردم، برای پیدا کردن بصیرت و آگاهی و پیشنهاد و انتقاد از دولت برای اصلاح امورات کشوری نباشد، هر آینه کشور از بحرانی که فعلا دامن گیر آن شده است، نجات نخواهد یافت؛ بلکه بحران‌های اجتماعی دیگری را هم تجربه خواهیم کرد.
 
این اصصلاح اصلاح‌گری و بی‌تفاوت نبودن از آن در اسلام به عنوان امر به معروف و نهی از منکر یاد می‌شود که در بین یک جامعه باید وجود داشته باشد. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) چنین آمده است که وقتی عده‌ای سوار بر یک کشتی می‌شوند و فردی از آن‌ها شروع به سوراخ کردن کشتی می‌کند، اگر افراد دیگر بی‌تفاوتی نشان دهند، قطعا همه غرق خواهند شد.
 
پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: "ان اللَّه عزوجل لا یعذب العامة بعمل الخاصة حتى یروا المنكر بین ظهرانیهم و هم قادرون على ان ینكروه فاذا فعلوا ذلک عذب الله الخاصه و العامه؛ خداوند هرگز عموم را به خاطر عمل گروهی خاص مجازات نمی‌کند، مگر آن زمان که منکرات در میان آن‌ها آشکار گردد و توانایی بر انکار آن داشته باشند، در عین حال سکوت کنند، در این هنگام خداوند آن گروه خاص و همه توده اجتماع را مجازات خواهد کرد".
 
بنابر این بی‌تفاوتی و نداشتن امر به معروف و نهی از منکر در یک جامعه باعث نابودی آن جامعه خواهد گشت.
 
این‌که که ما در یک جامعه مرده متحرک قرار گرفته‌ایم را می‌شود در سخن حضرت علی(ع) نیز مشاهده کرد. ایشان می‌فرمایند:  "من ترک انکار المنکر بقلبه و لسانه فهو میت بین الاحیاء؛ آن کس که با قلب و زبان به نهی از منکرات نپردازد، مرده‌ای است در میان زندگان".
 
حقیقت محض آن است که ما یک جامعه مرده هستیم که نه ملت و نه کشور برای‌مان اهمیتی دارد. اگر هم جایی دهن باز می‌کنیم، از روی احساسات است؛ نه عمل و این‌گونه است که سکان کشور به دست ظالمان است و هر ظلمی بخواهند، بر این ملت و کشور تحمیل می‌کنند.
 
راهحل
ما امروز در یک نبرد تاریخی به سر می‌بریم. تعارف ندارد. سازشکاری و بی‌تفاوتی یعنی مشارکت در مقاصد شوم دشمن، و این همان چیزی است که قرآن، حدیث، سنت و سیره رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) آن را محکوم می‌کند. نیاز امروز ما یک خیزش انقلابی برپایه عقل و منطق، دانش و بینش و فرهنگ و جهاد است و در عین حال کوبنده و قاطع علیه دشمنان اسلام. اگر به هوش نباشیم و میدان را به دشمن و عوامل او بسپاریم، جز خسران و ندامت، دست‌آوردی نخواهیم داشت.
 
حضور در بین تشکلات فرهنگی اجتماعی یکی از راه‌حل‌های بحران موجود است که باید به صورت جمعی با این رذائل سیاسی فرهنگی مبارزه کرد و هیچ کاری به صورت فردی پیش نخواهد رفت.
 
لازم است که به صورت جمعی پیش رویم. گاهی ممکن است به صورت فردی کاری را انجام دهیم، همانند بلند کردن وزنه سنگین، اما نیاز به قدرت و انرژی مضاعف و هزینه زیاد دارد که می‌شود آن را به راحتی به صورت جمعی بلند کرد.
 
هم چنین ما در عصر جهش‌های تکنولوژیک، در یک شرایط رقابتی سنگین در همه عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی قرار داریم. در شرایطی که رقبا با استفاده از بهره فعالیت‌های جمعی، پروژه‌های بزرگی را اجرا می‌کنند، همانند ناتو در افغانستان و بدین وسیله سلطه خود را بر جهان می‌افزایند، بی‌تفاوتی نسبت به فواید کار جمعی می‌تواند موقعیت ما را در جهان تضعیف کند؛ که چنان‌که این مورد بر افغانستان صدق می‌کند، ما در جهان جایگاه خاصی نداریم؛ نه سیاست درستی داریم و نه اقتصاد چشم‌گیر، و این به خاطر بی‌تفاوتی و کار جمعی نکردن ملت است.

علاوه بر این‌که بدون فعالیت‌های گروهی آگاهانه و هماهنگ، ممکن است ما کار یک‌دیگر را خنثی، تخریب و یا تکرار کنیم.
 
مزایای کار گروهی :
۱.  هم‌فکری و تقویت اندیشه‌ها؛ در این مورد افراد وقتی وارد تبادل افکار می‌شوند، در نتیجه باعث ازیاد معلومات خواهد گشت.
 
۲.  هم‌دلی و تقویت انگیزه‌ها؛ هر فرد مفرد، مادامی که تکیه‌گاهی داشته باشد، انگیزه‌های بیشتری برای فعالیت خواهد داشت و جمع، تکیه‌گاه خوبی برای یک فرد در جامعه است.
 
۳.  بالا رفتن همت‌ها؛ انسان به صورت فردی هیچ وقت به اهداف بزرگ و والا نمی‌اندیشد، زیرا قدرتی را در خود نمی‌بیند که به آن دست پیدا کند؛ بر خلاف فعالیت جمعی که انسان خود را قدرتمند و دارای قوه رسیدن به اهداف بزرگ می‌بیند.
 
۴.  تربیت نیرو؛ کار جمعی باعث تقویت افکار، تصحیح افکار افراد یک تشکیلات و در نتیجه باعث تقویت افراد زبده در جامعه می‌شود.
 
لذا آن‌چه یک ملت را به پویایی می‌رساند، بی‌تفاوت نبودن نسبت به ملت است و بی‌تفاوتی یعنی کار، انتقاد و پیشنهاد برای اصلاح جامعه که اگر این فعالیت به صورت جمعی و تشکیلاتی باشد، ثمره خوبی خواهد داشت.
 
نویسنده: عباس نادری
https://avapress.net/vdcgyy9qzak97x4.rpra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما