نظام الدین قیصاری؛ از فرماندهان پیشین تحت امر جنرال دوستم اخیرا به انتقاد تند او و سخنگوی جنبش واکنش نشان داده و دست به افشاگری علیه آقای دوستم زده است.
آقای قیصاری در متنی در فیسبوکاش نوشتهاست که که 13 ماه میشود که در بند امنیت ملی است و هرروز بهخاطر نیرنگهای جنرال دوستم به بهانه رهایی از بند، از یک خانه به خانه دیگر منتقل میشود.
قیصاری مدعی شده که جنرال دوستم 20 سال میشود که شخصیتهای مطرح را کنترل یا سرکوب میکند.
دوستم پیشتر گفتهبود که اگر او نباشد، معصوم استانکزی؛ رئیس امنیت ملی همین لوبیا را نیز به قیصاری نخواهد داد.
اما آقای قیصاری در پاسخ نوشتهاست: من بهخاطر ملت و مردم از هیچ نوع جانفشانی دریغ نکردهام؛ اما امروز نزد جنرال دوستم لوبیاخور شدم.
قیصاری افزوده که اکنون خرسند است که عصر بیداری ملت فرارسیده و بیداری ملت، خواب جنرال دوستم را پریشان کردهاست.
کارشناسان اما معتقد اند که نه موضع گیری انتقادی دوستم و سخنگوی جنبش علیه آقای قیصاری و نه پاسخ قیصاری به آنها برآیند یک اختلاف درونی ساده بر سر رهبری سیاسی ازبک ها است؛ بلکه این رویدادها ریشه در یک سیاست عمیق تر دارد که از سوی یک حلقه قدرتمند قومی در درون دستگاه قدرت، رهبری می شود.
از نظر این گروه از ناظران، یک سیاست نیرومند از سوی نامزد قدرت در آستانه انتخابات دنبال می شود تا در سایه آن، آرای یکدست طیف های قومی مانند ازبک ها، هزاره ها و تاجیک ها شکسته شود.
هدف این سیاست، شکستن انحصار رهبران قومی بر «بانک های رأی» است. نامزد قدرت به ویژه در برابر رهبرانی که در انتخابات گذشته، متحد او بودند؛ اما در ادامه راه از او جدا شدند، از این سیاست استفاده می کند تا با علم کردن مدعیان تازه رهبری، در میان یک قوم، شکاف و اختلاف ایجاد کند و به این ترتیب، هم سلطه و سروری یک رهبری سنتی قومی را درهم بشکند و هم بخشی از آرای قومیت مورد نظر را به سمت تکت انتخاباتی خود هدایت کند.
درباره آقایان دوستم و قیصاری اما این سیاست، جنبه های دیگری هم پیدا می کند. دوستم تنها چندماه پس از احراز کرسی معاونت اول ریاست جمهوری که تصور می کرد، فرد شماره دوم مملکت است، مغضوب ارگ و حلقه قومی اطراف رییس جمهوری قرار گرفت و توطئه ها برای بدنامی و به حاشیه راندن و تضعیف و در نهایت تبعید و طرد کامل او از سیاست و قدرت، آغاز شد.
دستگیری نظام الدین قیصاری که با خونریزی و خشونت نیز همراه بود، یکی از همان اقداماتی بود که در زمینه تخریب چشم انداز سیاسی دوستم در رهبری ازبک ها به کار گرفته شد.
تا اینجای کار دوستم و قیصاری در یک اردوگاه قرار داشتند و از یک چشم نگاه می شدند؛ اما در نهایت، بازداشت طولانی مدت قیصاری و سرانجام انتشار خبر آزادی او در برابر تعهداتی به ارگ و نامزد قدرت و اکنون نیز بروز اختلاف و دعوای رهبری قیصاری در برابر دوستم، نشان داد که این بار رویکرد خودویرانگری رهبران قومی با جدیت بیشتری درباره ازبک ها به کار گرفته شده است.
اینکه کسی مانند قیصاری رهبری دوستم را به چالش می کشد و تأکید می کند که ملت بیدار شده و آقای دوستم از بیداری ملت هراس دارد، نشان می دهد که ارگ در سیاست تضعیف دوستم، موفقیت های چشمگیری به دست آورده؛ به گونه ای که حتی نظام الدین قیصاری که از فرماندهان محبوب و مورد اعتماد او بود نیز این ضعف را دریافته و با استفاده از آن، سعی می کند رهبری و قدرت دوستم را به چالش بکشد.
با این حال، افتادن به دام رویکرد خودویرانگری رهبران قومی، به سود هیچیک از اطراف این دعاوی نیست؛ زیرا نتیجه آن برای قومیت مورد نظر، چیزی جز دوری از قدرت، حاشیه نشینی، سرکوب و محرومیت نخواهد بود.
اقوام زمانی می توانند سهم شایسته خود را از سیاست، کسب کنند که رهبران آنها متحد و منسجم و همسو عمل کنند و مغلوب دعاوی درونی و توطئه های بیرونی نشوند. این قاعده درباره ازبک ها هم صادق است.