تاریخ انتشار :چهارشنبه ۵ سرطان ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۵۶
کد مطلب : 187386
تعدد بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی و پیچیدگی بحران افغانستان؛ از جنگ تا صلح!
تعدد و تنوع بازیگران جهانی، منطقه‌ای و کشورهای همسایه در کنار جریان‌ها و گروه‌های داخلی در افغانستان، محوری‌ترین دلیل تداوم بحران، جنگ و نابه‌سامانی در کشور حداقل در چهار دهه گذشته بوده است. هرچند افغانستان پساطالبان در نتیجه اجماع این بازیگران بین‌المللی و داخلی شکل گرفته، اما دور ماندن گروه طالبان از این اجماع، بار دیگر افغانستان را به بستر بحران، جنگ و بی‌ثباتی تبدیل کرد.
تداوم بحران در کشور، مشکلات داخلی و تضعیف حکومت، قدرت‌نمایی بیش از پیش طالبان و ناکامی استراتژی جنوب آسیای دونالد ترامپ، رییس‌ جمهوری امریکا، پس از 18 سال، ورق را در افغانستان به گونه‌ای دیگر برگردانده و با چراغ سبز طالبان، گفتمان صلح به جای جنگ، در اولویت تلاش‌های داخلی و سیاست خارجی همسایگان، منطقه و جهان قرار گرفته است. در یک سال گذشته، به خصوص پس از تجربه مثبت آتش‌بس سه روزه در عید فطر 1397، گفتمان صلح در کشور به یک اولویت جدی داخلی، منطقه‌ای و جهانی تبدیل شده و کشورهای مختلف به دنبال صلح با طالبان برآمده‌اند، اما تعدد بازیگران و سیستم‌های امنیتی منطقه‌ای و جهانی، به جای این‌که به روند صلح کمک کند، موجب پیچیده‌تر شدن این روند شده است.
 
سیستمهای امنیتی در حوزه افغانستان و منافع و رویکردهای متضاد
برای به دست آوردن یک درک بهتر از روند جنگ و صلح کشور، باید به ماهیت بازیگران مهم جهانی و منطقه‌ای در قالب سیستم‌های امنیتی در این محور پرداخت.
در یک نگاه کلی به حوزه افغانستان و کشورهای ماحول آن به عنوان «قلب آسیا»، عملا شاهد حضور و تقابل شش سیستم امنیتی متضاد هستیم که همواره در صدد تخریب و تضعیف یک‌دیگر بوده‌اند و افغانستان، یک محل تلاقی این سیستم‌ها بوده است؛ از یک‌سو سیستم امنیتی عربستان و هم‌پیمانان است و در مقابل، سیستم امنیتی جمهوری اسلامی ایران در منطقه قرار دارد. پاکستان نیز به نوعی خود یک سیستم امنیتی مستقل به حساب می‌آید و در مقابل آن، هندوستان قدرت‌نمایی می‌کند. در شمال، سیستم امنیتی شانگهای در محوریت روسیه و برخی هم‌پیمانان آن در کشورهای آسیای مرکزی به اضافه چین قرار دارد و در مقابل آن، سیستم امنیتی ایالات متحده امریکا و ناتو از هزاران فرسنگ دورتر در این منطقه حضور یافته است. تقابل و منافع متضاد این سیستم‌ها همواره یک عامل جدی تداوم بحران در کشور و پیچیدگی آن بوده است.
در طول سال‌های گذشته همواره تأکید شده که حل بحران افغانستان به یک اجماع منطقه‌ای و بین‌المللی نیاز دارد. تلاش‌های زیادی در طول نزدیک به دو دهه گذشته در این محور انجام شده و بر این اساس نیز، منطقه‌گرایی یکی از اصول اساسی سیاست خارجی حکومت‌های گذشته بوده، اما علی‌رغم آن‌چه در ظاهر دیده می‌شود، هنوز اجماع واقعی و هم‌سویی برای حل بحران این کشور شکل نگرفته است.
تحولات یک سال گذشته نشان می‌دهد که علاوه بر امریکا که اکنون در کنار طالبان، یکه‌تاز روند مذاکرات صلح است، کشورهای دیگر نیز به دنبال گفت‌وگو با طالبان و زمینه‌سازی صلح، البته با نگاه و رویکرد مختص به خود بوده‌اند. هرچند تمام این کشورها به ظاهر یک هدف را دنبال می‌کنند، اما نوع تعریف، نگاه، منافع و رویکردهای
آن‌ها برای رسیدن به هدف، تفاوت بنیادی دارد. در این بین، رویکرد یک‌جانبه امریکا پیرامون روند صلح سبب شده تا کشورهای مختلف منافع اساسی و جایگاه خود در افغانستان را در خطر دیده، به صورت مستقیم به دنبال برقراری ارتباط و ایجاد تعامل با گروه طالبان برآیند.
در یک سال گذشته کشورهای مختلفی از امریکا گرفته تا روسیه، پاکستان، هند، ایران، ازبکستان، اندونزی، عربستان، امارات و قطر تلاش کردند در روند گفت‌وگوهای صلح افغانستان و مذاکره با طالبان دخیل شده، جایگاه و نقش قابل قبولی را به دست آورند. اما بیم آن می‌رود، تعدد بازیگران مختلف در این حوزه، پس از جنگ نافرجام دو دهه گذشته، روند صلح را نیز به بن‌بست و ناکامی بکشاند.
نکته قابل توجه این‌که این تعدد بازیگران منطقه‌ای و جهانی در روند صلح، سبب شده که نقش حکومت نیز در این روند به حاشیه برود؛ طالبان از مشروعیت و وجهه سیاسی برخوردار شده، حاضر به مذاکره با حکومت نباشد و حتی برای تشکیل یک حکومت موقت شرایط تعیین کند.
 
ایلات متحده امریکا
دونالد ترامپ و تیم امنیتی او به دنبال اعلام استراتژی جنوب آسیای خود در محور افغانستان، با تمرکز بر جنگ به دنبال تضعیف طالبان و یک‌سره کردن جنگ بود، اما این امر محقق نشد. امریکا به این باور بود که با تضعیف طالبان، زمینه مذاکرات صلح با این گروه فراهم خواهد شد، ولی حالا با طالبانی در حال گفت‌وگو است که از موضع برتر سخن می‌گوید.
در حالی که ترامپ در زمستان 1396 هشدار داده بود که فرصت گفت‌وگو با طالبان به پایان رسیده، اما آغاز مذاکرات با این گروه در سال 1397، عملا بیان‌گر شکست در استراتژی جنوب آسیای او و بازنگری این استراتژی است.
گزارش‌ها نشان می‌دهد که پس از چندین دور مذاکرات پشت‌پرده و مخفیانه «کریستوفر کولندا»، سرهنگ سابق ارتش آمریکا و «رابین رافل»، دیپلمات سابق این کشور با واسطه‌گری «پائولو کوتا راموسینو»، دبیرکل «موسسه پگواش» در عقرب 1396 با سران طالبان در قطر و هم‌چنین ملاقات «آلیس ولز»، دستیار ارشد معاون وزیر امورخارجه آمریکا در امور آسیای جنوبی و آسیای مرکزی به عنوان یک مقام رسمی با رهبران این گروه، با انتخاب «زلمی خلیل‌‌زاد»، دیپلمات کارکشته افغانی ـ امریکایی که شناخت عمیقی از تحولات افغانستان دارد، به عنوان نماینده ویژه وزارت خارجه امریکا در روند صلح در سنبله 1397، مذاکرات امریکا با طالبان به صورت رسمی آغاز گردید.
از زمان انتصاب خلیلزاد تاکنون، وی در مدت بیش از 8 ماه، شش دور مذاکرات مستقیم را با نمایندگان طالبان و مقامات کشورهای مهم منطقه و فرامنطقه در رابطه روند صلح افغانستان انجام داده است. در مجموع، چهار موضوع در مذاکرات خلیلزاد ـ طالبان در این مدت مورد بحث واقع شده است؛ خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و زمان‌بندی آن، قطع حمایت طالبان از گروه‌های تروریستی به ویژه القاعده، برقراری آتش‌بس و تشکیل حکومت جدید.
هرچند امریکا در دو دور اول مذاکرات خود با طالبان حاضر نبود دیدگاه کشورها و قدرت‌های منطقه را پیرامون روند صلح افغانستان بشنود و در نظر داشت این روند را صرفا با هم‌پیمان عربی خود پیش ببرد، از دور سوم به دلیل انتقادهای منطقه‌ای مجبور شد مشوره‌هایی با برخی کشورها از جمله روسیه و چین آغاز کند.
این رویکرد یک‌جانبه امریکا نه تنها موجب نگرانی و ناراحتی کشورهای منطقه و حتی هم‌پیمانان امریکا در ناتو شده، بلکه ماهیت پنهان مذاکرات این کشور با طالبان، نگرانی بی‌سابقه حکومت را نیز برانگیخت؛ تا جایی که مشاور امنیت ملی رییس‌جمهور در حوت 1397 در نشستی به میزبانی اندیشکده هادسن در امریکا، توافق امریکا با طالبان را «مایه شرم» خوانده و در مورد ابهام در راهبرد واشنگتن در قبال افغانستان سخن گفت: «ما از ایالات متحده می‌خواهیم در مورد راهبرد بلندمدت خود و منافعی که در کشور ما دارد، شفاف‌سازی کند.»
 
روسیه
رویکرد یک‌جانبه امریکا در روند جنگ و صلح افغانستان و ابهامات بزرگی که در این
روند وجود دارد، در طول چند سال گذشته همواره موجب نگرانی روسیه بوده است. روسیه که حالا جایگاه خود را به عنوان یک ابرقدرت جهانی بازمی‌یابد، پس از یک دوره سکوت 15 ساله پیرامون تحولات کشور، در سه سال گذشته فعالانه تحولات افغانستان را دنبال کرده است. این کشور به دنبال ظهور داعش در افغانستان و به دلیل نگرانی‌های امنیتی که داشت، ارتباطات مستحکمی با گروه طالبان برقرار کرد؛ به گونه‌ای که این ارتباطات به برگ برنده‌ای برای این کشور در روند صلح  افغانستان تبدیل شد.
روسیه در طول دو سال گذشته چندین نشست بین‌المللی را در مورد تحولات افغانستان به خصوص صلح در این کشور در مسکو میزبانی کرده که در نوع خود، بی‌سابقه بوده است. پس از اولین نشست مسکو در مورد افغانستان، دومین نشست به تاریخ 18 عقرب 97 با حضور نمایندگان طالبان، شورای عالی صلح و کشورهای مهم منطقه و همسایگان افغانستان برگزار شد. هرچند که آمریکا و نمایندگان حکومت در این نشست حضور نداشتند، اما نشست مسکو، نخستین نشست پیرامون افغانستان بود که کشورهای مهم منطقه مانند پاکستان، ایران، آسیای مرکزی و چین یک‌جا با طالبان به گفتگو نشستند. این ابتکار عمل، به نوعی خلا رویکرد یک‌جانبه امریکا را پر کرد.
به دنبال آن، مسکو در اقدام چشم‌گیری دیگر، میزبان اولین مذاکرات بین‌الافغانی میان شخصیت‌های سیاسی افغانستان و گروه طالبان بود که در محور صلح افغانستان برگزار شد. نشست مسکو به نوعی زمینه‌ساز و سرآغاز گفت‌وگوهای بین‌الافغانی شد که قرار بود دور دوم آن در قطر برگزار شود، اما به دلیل نارضایتی حکومت، لغو شد.
پس از عدم برگزاری نشست بین‌الافغانی قطر، روسیه بار دیگر دست به ابتکار زد و به مناسبت صدمین سالگرد تأسیس روابط دو کشور، دومین مذاکرات بین‌الافغانی را در 7 و 8 جوزای سال جاری، با حضور برخی شخصیت‌های طراز اول سیاسی و در رأس آن حامد کرزی و هم‌چنین حضور نمایندگان طالبان برای نخستین‌بار به رهبری ملا برادر، رییس دفتر سیاسی این گروه در قطر برگزار کرد.
این در حالی است که برگ برنده‌هایی که روسیه در سال 97 در روند تحولات افغانستان به امریکا نشان داد و همراهی و حرف‌شنوی که طالبان در این زمینه داشت، در نهایت پای زلمی خلیل‌زاد را قبل از سومین دور مذاکرات با طالبان، به مسکو کشاند. دومین سفر خلیل‌زاد به روسیه به تاریخ 3 ثور 1398 برگزار شد که در نتیجه آن، نشستی سه‌جانبه میان امریکا، روسیه و چین پیرامون تحولات افغانستان برگزار گردید.
 
پاکستان
مقام‌های امریکایی و هم‌چنین حکومت افغانستان تأیید می‌کنند که تغییراتی در نوع نگاه و رویکرد پاکستان نسبت به مسأله جنگ و صلح کشور در یک سال گذشته به میان آمده است. برقراری اولین آتش‌بس در افغانستان در طول نزدیک به دو دهه گذشته نیز به کمک مستقیم پاکستان در عید فطر سال گذشته به میان آمد. برقراری این آتش‌بس به کمک پاکستان و چین، اولین جرقه روند یک سال گذشته صلح به حساب می‌آید.
این در حالی است که پاکستان پس از اعلام استراتژی جنوب آسیای دونالد ترامپ، به دلیل نقش این کشور در روند جنگ و صلح افغانستان، در نوعی انزوا فرو رفت. مقام‌های امریکایی برای همراه کردن دولت پاکستان در روند صلح افغانستان، به همان میزان که گفت‌وگوها و مذاکرات جدی و پنهانی با طالبان داشته، با پاکستان نیز مذاکره کرده است. ناکامی استراتژی جنوب آسیای ترامپ و هم‌چنین اعمال فشار بر پاکستان به سیاست‌مداران و دولت‌مردان امریکا نشان داد که پاکستان بیدی نیست که به این بادها بلرزد و امریکا به این راحتی نمی‌تواند این کشور را از میدان تحولات افغانستان به در کند. در نهایت، امریکا بار دیگر به سیاست چماق و هویج در برابر پاکستان روی آورد.
هرچند پاکستان در طول 18 سال گذشته تا این اندازه در روند صلح افغانستان هم‌گام نبوده، اما روابط دو کشور هم‌چنان تیره است. آن‌چه مشخص است، هنوز دیوارهای بلند بی‌اعتمادی بین دو کشور وجود دارد که با هر اظهار نظری، به راحتی روابط دو کشور را تحت تأثیر
قرار می‌دهد.
امریکا پیرامون روند صلح کشور، گفت‌وگوها و رایزنی‌هایی با چین، هم‌پیمان دیرینه پاکستان و هم‌چنین هند، رقیب این کشور نیز داشته و زلمی خلیل‌زاد به این کشورها سفر کرده است.
 
عربستان و امارات
امریکا شروع تلاش‌های خود در مورد روند صلح کشور در یک سال گذشته را به نوعی با هم‌پیمانی عربستان و امارات آغاز کرد، اما دیری نپایید که این دو کشور توسط طالبان از روند مذاکرات صلح کنار زده شدند.
پس از سومین نشست امریکا و طالبان که با حضور نمایندگان کشورهای عربستان، امارات و پاکستان در ابوظبی برگزار شد، قرار بود چهارمین دور مذاکرات آمریکا - طالبان با حضور سه کشور دیگر (پاکستان، عربستان و امارات) در شهر جده عربستان برگزار شود، اما طالبان با این تصمیم مخالفت کردند. دلایل متعددی می‌توان برای شکست تلاش‌های ریاض ذکر کرد که از جمله مهم‌ترین آن وفاداری طالبان به قطر به پاس سال‌ها میزبانی از دفتر سیاسی این گروه است.
در این زمینه نقش جمهوری اسلامی ایران را نیز نباید نادیده گرفت. طالبان در ماه جدی 1397 مذاکراتی را با نمایندگان وزارت خارجه ایران در تهران برپا کردند و در یک تحلیل، خارج شدن محور عربستان و امارات از روند صلح کشور، می‌تواند نتیجه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران نیز باشد.
این در حالی است که علی‌رغم بزرگ‌نمایی‌ها در مورد تأثیرگذاری نقش عربستان و امارات در روند صلح کشور در طول سال‌های گذشته، این دو کشور نه تنها تأثیر و نفوذی بر طالبان نداشته، بلکه در مسیر اهداف و منافع گروه‌هایی چون داعش، روند رو به رشد بازتولید افراطیت تکفیری به خصوص ترویج ایدئولوژی خطرناک وهابیت را در افغانستان تشویق کرده‌اند. در این بین، ترویج ایدئولوژی تکفیر به خصوص در حوزه غرب کشور و در نزدیکی مرزهای جمهوری اسلامی ایران قابل تأمل است.
 
قطر
در مقابل کشورهای عربستان و امارات، نقشی که قطر در طول سال‌های اخیر، به عنوان مرکز فعالیت‌های سیاسی طالبان بازی کرده، بسیار قابل توجه است. دوحه، پایتخت قطر در طول سال‌های گذشته محل دفتر سیاسی طالبان بوده و این کشور، همواره زمینه رفت و آمد رهبران طالبان به کشورهای مختلف را فراهم کرده است.
این در حالی است که قطر هیچ‌گاه علاقمند به گسترش روابط سیاسی و دیپلماتیک با حکومت افغانستان نبوده است؛ چه این‌که ما در این کشور سفارت‌خانه داریم، اما قطر هیچ دفتر نمایندگی در کابل ندارد.
اما این روابط پر رمز و راز قطر با طالبان، این‌بار با واکنش جدی حکومت مواجه شد. در حالی که حکومت برای برگزاری دومین نشست بین‌الافغانی با طالبان ـ که قرار بود در دوحه برگزار شود ـ آمادگی می‌گرفت، با کارشکنی دولت قطر مواجه شد. در این زمینه قطر تلاش کرد برنامه و طرح خود را برای گفت‌وگوهای بین‌الافغانی با طالبان به کرسی بنشاند، اما با ایستادگی حکومت مواجه شد. به گفته ریاست جمهوری، دولت قطر با لیست ۲۵۰ نفری حکومت برای نشست بین‌الافغانی دوحه مخالفت کرده و به اصرار آن‌ها برای حضور این هیأت در نشست دوحه بی‌توجهی نمود؛ در نتیجه نشست دوحه لغو شد.
این موضع‌گیری جدی ریاست جمهوری در قبال قطر، در نهایت سبب شد که این کشور برخلاف رویکرد سال‌های گذشته، نماینده ویژه‌ای در امور افغانستان تعیین کند.
 
ازبکستان
در کنار این کشورهای مدعی در حوزه تحولات افغانستان، ازبکستان نیز در یک سال گذشته در تلاش برای خودنمایی بوده است. این کشور که پس از مرگ اسلام کریموف، به رهبری شوکت میرضیایف صفحه تازه‌ای در عرصه سیاست خارجی خود به خصوص با همسایگان باز کرده، با نگاه متفاوتی وارد عرصه تحولات افغانستان شده است.
دولت جدید ازبکستان که در طول دو سال گذشته به دنبال توسعه روابط اقتصادی با ما بوده، در نقشی جدید سعی کرده به عنوان بازیگر فعال و میانجی‌ صلح افغانستان عمل کند.
در ابتدا ازبکستان در تاریخ 6 و 7 حمل 1397 میزبان کنفرانسی برای صلح در افغانستان بود. این کشور به دنبال
آن، میزبان یک هیئت طالبان قطری در تاشکند شد و اعلام کرد آمادگی دارد برای میانجی‌گری و میزبانی گفت‌وگوهای صلح افغانستان وارد عمل شود. با آغاز مذاکرات مستقیم طالبان ـ آمریکا به ویژه پس از دور پنجم این مذاکرات، ازبک‌ها دیدارهای متنوعی را با مقامات کشور، آمریکا، سازمان ملل و طالبان انجام دادند. در این بین، نماینده ویژه ازبکستان در امور افغانستان و وزیر خارجه این کشور به طور مرتب در چند ماه اخیر سفرهایی به کابل و دوحه انجام دادند. مهمترین این دیدارها که خلاف عرف دیپلماتیک بود، دیدار وزیر امورخارجه قطر با ملا برادر، رییس دفتر سیاسی طالبان در دوحه بود. دیدار وزیر خارجه ازبکستان با طالبان، بلندپایه‌ترین دیدار یک مقام رسمی خارجی با رییس دفتر سیاسی طالبان به حساب می‌آید. این در حالی است که کشورهای امریکا و قطر که درگیر مذاکرات با طالبان اند، در چنین سطحی با نمایندگان طالبان دیدار نکرده‌اند.
 
جمهوری اسلامی ایران
در گیر و دار این تلاش‌های یک‌جانبه در حوزه تحولات افغانستان و رقابت کشورهای مختلف، نوع موضع‌گیری جمهوری اسلامی ایران در روند صلح افغانستان، نزدیک‌ترین موضع به حکومت بوده است. ایران همواره تأکید کرده که روند صلح افغانستان باید در محور حکومت کشور و توسط آن رهبری شده و به پیش برده شود. این موضع‌گیری تا جایی برجسته شد که دکتر جواد ظریف، وزیر امورخارجه در نشستی از سوی انجمن آسیا در شهر نیویورک امریکا، راجع به مسائل افغانستان گفت که «اصول ما اجازه نمی‌دهد در مذاکراتی در افغانستان شرکت کنیم که دولت حضور ندارد».
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران همواره تأکید کرده که ارتباط این کشور با طالبان و تماس‌ها و مذاکراتی که با این گروه داشته، در هماهنگی با دولت افغانستان بوده و از قبل این کشور را در جریان ارتباطات خود گذاشته است. این در حالی است که چنین رویکردی به هیچ وجه از سوی کشورهای دیگر فعال در روند صلح افغانستان مورد توجه نبوده است.
در یک سال گذشته جمهوری اسلامی ایران تلاش‌های بی‌سابقه‌ای در حوزه تحولات افغانستان انجام داد که با شگفتی رقبای این کشور همراه بود. این تلاش‌ها نشان داد که با وجود فشارها بر دستگاه دیپلماسی ایران، مسأله همسایگان به خصوص افغانستان از محور سیاست خارجی این کشور دور نشده است. نوع نگاه، موضع‌گیری‌ها و تحرکات مقام‌های جمهوری اسلامی ایران به خصوص در یک سال گذشته نشان می‌دهد که پس از شکست گروه داعش در عراق و سوریه، حالا بحث افغانستان به یک اولویت جدی و البته نگرانی این کشور در منطقه مبدل شده است. جمهوری اسلامی ایران به دنبال گزارش‌های مختلفی مبنی بر انتقال گروه داعش از سوریه و عراق به افغانستان، تحولات کشور را از نزدیک دنبال می‌کند.
در مورد تحرکات برجسته ایران در روند صلح کشور، ابتدا دریابان علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در تاریخ پنجم ماه جدی 97 در سفری به کابل، با همتای خود و هم‌چنین رهبران حکومت وحدت ملی دیدار و گفت‌وگو کرد. وی در کابل برای نخستین‌بار تأیید کرد که گفت‌وگوهایی میان ایران و طالبان با هماهنگی و آگاهی حکومت افغانستان جریان دارد و این گفت‌گوها ادامه خواهد یافت. شمخانی بعدها افشا کرد که در جریان سفر به کابل، دو بار پیام‌هایی از سوی مقام‌های امریکایی برای گفت‌وگو دریافت کرده بود. به دنبال این سفر، هیئتی از گروه طالبان در تاریخ 9 جدی 1397 به تهران سفر کرد و با مقامات وزارت خارجه ایران گفت‌وگو نمود. پس از آن، عباس عراقچی، معاون وزیر امورخارجه ایران شخصا به کابل رفت و حکومت وحدت ملی را در جریان مذاکرات تهران قرار داد.
نکته قابل توجه این‌جاست که این موضع جمهوری اسلامی ایران مورد تأیید رییس‌جمهور غنی نیز بوده است. با وجود برخی دیدگاه‌های منفی و غالبا شخصی در حکومت در مورد نقش ایران پیرامون مذاکرات صلح، محمد اشرف غنی در یک مصاحبه خود گفت: «خواست ایران یک صلح دولت‌محور در افغانستان است و این موضوع را بارها به صورت رسمی اعلام کردند. امیدوارم این نگاه ایران مبنی بر دولت‌محور بودن را سایر کشورها در منطقه نیز داشته باشند».
این در حالی است که در تازه‌ترین
اقدام به دنبال تغییرات در وزارت امورخارجه ایران، محمد ابراهیم طاهریان به عنوان مشاور وزیر خارجه و نماینده ویژه این کشور در امور افغانستان برگزیده شده است. این نخستین‌بار است که ایران همانند برخی کشورهای دیگر، نماینده ویژه در امور افغانستان تعیین می‌کند و حکایت از جدیت بیشتر جهت پیشبرد امور افغانستان دارد.
در تازه‌ترین اقدام ایران، یک منبع از دفتر طالبان در قطر، به تاریخ 28 جوزا از سفر ملا برادر، رییس این دفتر و معاون آن، پس از چین به جمهوری اسلامی ایران خبر داد؛ خبری که از سوی مقام ایرانی و طالبان به صورت رسمی تأیید نشد.
 
جمع‌بندی
1ـ با توجه به آن‌چه از نقش کشورهای مختلف، این‌بار در روند صلح افغانستان بیان شد، یک اختلاف منافع، دیدگاه و در نهایت اختلاف رویکرد و سیاست و در نهایت تضاد، میان این کشورها دیده می‌شود. متأسفانه حکومت وحدت ملی به دلیل جایگاه ضعیفی که بر اساس مشروعیت دادن امریکا به گروه طالبان و دست برتر این گروه در روند جدید صلح داشته، نتوانسته هماهنگی لازم را میان این کشورها، منافع آن‌ها و رویکردهای‌شان ایجاد کند؛ چه این‌که به غیر از جمهوری اسلامی ایران، دیگر کشورها وقعی به جایگاه حکومت به عنوان محور و کانون روند صلح نگذاشته‌اند. در نتیجه، مشاهده می‌شود این گروه طالبان است که با مشروعیت سیاسی به دست آورده از نوع رویکرد امریکا و دیگر کشورها، از موضع برتر سخن می‌گوید. تضعیف نقش و جایگاه حکومت در روند صلح، در ادامه مذاکرات و گفت‌وگوها که به مرحله «بین‌الافغانی» برسد، قطعا می‌تواند موجب پیچیده‌تر شدن این روند و حتی بن‌بست در آن گردد.
2ـ با توجه به تلاش کشورهای مختلف برای ایفای نقش برجسته در روند صلح افغانستان و گرفتن ابتکار عمل به دست خود، به نظر می‌رسد این رقابت‌ها هم‌چنان ادامه خواهد یافت. بر این اساس، گفت‌وگو و مذاکرات پنهانی کشورهای مختلف با گروه طالبان نیز ادامه خواهد داشت. هرچند اولویت طالبان در شرایط کنونی رسیدن به توافق نهایی با امریکا به خصوص پیرامون جدول زمانی خروج نیروهای امریکا و ناتو است، اما قطعا این گروه نیز توانایی مدیریت اعمال نفوذ کشورهای مختلف و جمع کردن خواست‌های مختلف این کشورها را نخواهد داشت و این مسأله می‌تواند روند مذاکرات صلح را به چالش بکشاند و بطی کند.
3ـ اما نکته مغفول مانده در روند مذاکرات صلح، نقش یک عامل سوم به جز حکومت افغانستان و امریکاست که این روند را به یک روند معتبر و قابل قبول طرف‌های مختلف تبدیل کند. متأسفانه به دلیل رویکرد امریکا در یک سال گذشته پیرامون روند صلح، هیچ نقش و جایگاهی از سوی سازمان ملل متحد دیده نشده است. این در حالی است که سازمان ملل در کنفرانس بن در سال 2001، در ایجاد تفاهم میان طرف‌های داخلی افغانستان از یک‌طرف و کشورها و قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی پیرامون باز کردن یک صفحه جدید در کشور، نقش محوری داشت. در شرایط کنونی نیز سازمان ملل تنها عاملی است که می‌تواند به محور تلاش‌ها و ابتکارات صلح تبدیل شده، از یک‌سو از یک‌جانبه‌گرایی امریکا جلوگیری کند و از سوی دیگر، میان تلاش‌های کشورها و قدرت‌های مختلف، هماهنگی ایجاد نماید.
4ـ  اختلاف نظرها در داخل ایالات متحده امریکا، به خصوص میان وزارت دفاع و وزارت خارجه این کشور پیرامون خروج از افغانستان نیز بر روند صلح کشور سایه افکنده است. در حالی که زلمی خلیل‌زاد، فرستاده ویژه وزارت خارجه امریکا برای صلح افغانستان پیرامون خروج نیروهای امریکایی و ناتو از کشور و جدول زمانی برای آن مذاکره می‌کند، فرماندهان نظامی امریکا بارها تأکید کرده‌اند که این کشور هیچ برنامه‌ای برای خروج از افغانستان ندارد. در این بین، حتی تناقض‌گویی‌هایی در سخنان زلمی خلیل‌زاد دیده می‌شود و تازه‌ترین اظهارات خود برخلاف گذشته، تأکید کرده که «صلح با طالبان به معنای پایان جنگ در افغانستان نیست» و از سوی دیگر، «ایالات متحده در تلاش برای دستیابی به  یک راه حل سیاسی است، نه خروج از افغانستان».
 
نویسنده: سید عباس حسینی
https://avapress.com/vdcaa0n6i49nae1.k5k4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما