بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرح نو دراندازیم
با رفتن زمستان منجمد و آمدن بوی بهار، طبیعت از حالت انجماد و خوابیدگی بیرون آمده و متحول و بیدار میشود، رنگ و صبغهی دیگر به خود میگیرد و لباس حیات میپوشد؛ طبیعت مرده و ساکت از ایستایی به سوی پویایی و بالندگی قدم میگذارد و به حرکت میافتد. این بالندگی طبیعت، نمایش زیبا و حرکت حیاتبخشی است که طبیعت را متحول و زیبا میسازد و به کرهی خاکی لباس تازه و حیاتی میپوشاند. لرزش طبیعت، نمونهی زیبای تحول در جهان هستی است و نشان بارز زیباییهای طبیعت را که علامت الهی میباشد، تبیین میکند. بهار، تحولات شگفتانگیزی را در فضای طبیعت میگستراند که این تحولات به طبیعت حیات مجدد میدمد، نباتات را میشکوفاند، بلبلان خوش صدا را به آواز میآورد، به جوی و ساحل زیبایی میبخشد و به شرشر چشمه و دریا نوای دل انگیز میدهد.
فصل بهار، فصل لرزش طبیعت و انگیزش احساسات، فصل حیات دوباره، شادمانی زیباییهای طبیعت و فصل ظهور نشانههای الهی است. بهار، عنوان زیبایی و تجلی کمال است. خلاصه اینکه بهار بهانهای برای رفتن و شدن است؛ یعنی بهار، بهانهای است تا در کنار تحول و تغییر طبیعت، ما نیز همنوا و همآهنگ با شگفتیهای نو و زندهی طبیعت، به سوی حیات پویا گام برداریم و تجدید حیات نماییم.
همانطوری که با وزیدن نسیم بهار، طبیعت به لرزه آمده، رنگ سبز میپوشد و زنده میشود، از حالت رکود و ایستایی بیرون میآید، به پدیدههای طبیعت شوق و شور حیات دمیده میشود و دورهی سکوت و خاموشی را پشت میکند و زیبایی میآفریند و تحول ایجاد مینماید؛ ما نیز با الگوگیری از تحول طبیعت و شادمانی بلبلان نغمهسرا و وزش باد سبز و شکوه بهاری، تحول بیافرینیم و به حرکت آییم و جهت شکوفایی و تجدید حیات، طرحی نو دراندازیم؛ طرحی نو، برای ایجاد حرکت و حیات نو.
طبیعت مرده با وزش باد بهاری، زنده میشود و از نو تجدید حیات مینماید. با آنکه طبیعت مزایا و ویژگیهای پرتوان و حیاتبخش انسان را ندارد و از شعور و آگاهی و تفکر محرک انسانی برخوردار نیست، ولی زیباتر و زندهتر از حیات انسان میتابد و زیبایی و شگفتی خلق میکند. ما که به عنوان موجود متفکر و با شعور خلق شدهایم و دارای ویژگیهای بلند و ارزشمند موجود و مخلوق برتر الهی مطرح هستیم، باید جهت تغییر وضع و سرنوشت خویش تصمیم بگیریم و کاری انجام دهیم و از این وضعیت رقتبار و کشندهی کنونی که افکار مرده است، ارادهها وابسته شده، استقلال از دست رفته، ارزشهای والای انسانی پایمال گردیده، نیروهای فعال و توانمند جامعهی ما از حرکت و حیات بازمانده و یا از مسیر مستقیم منحرف و به سوی سیاه راهها سوق داده شده و در چنگال کفتارهای وحشتناک زمان درآمده است؛ بیرون شویم و استقلال و حیات بگیریم. به ما انسانها عنوان موجود برتر و برگزیده داده شده و ارزش و امتیاز خاص ذاتی نسبت به دیگران قایل و برای ما اعطاء گردیده، باید خود را بازیابیم و با توجه و نمونهبرداری از تکان و تحول طبیعت، که نمایش زیبا و سرمشق حیاتی است، به بازنگری تفکر و سرنوشت خودی خویش بپردازیم، زنگ ملالآور و تباهگر را از اذهان و افکار خویش بزداییم و اهمیت و ارزش موجود برتر را به تعریف بگیریم و بشناسیم و بشناسانیم که موجود برگزیدهی الهی کیست و باید چگونه باشد و چه میخواهد؟
بهار، بهانهای است برای خودیابی و خودشناسی.
وضعیت فعلی نمیتواند، معنای واقعی انسان متفکر و موجود برگزیده را تعریف نماید و ماهیت و کرامت و ویژگیهای جامعهی برتر را بشناساند، زیرا موجود برگزیدهای به نام انسان و جامعهی انسانی برتر مطرح میشود. زوایای جامعهی برتر انسانی از سوی خالق مخلوق برتر به درستی و روشن مشخص گردیده و بارها از طریق سفیران وحی به مردم رسانده شده که انسان برگزیده دارای چه شاخصههای بلند باشد تا بتواند جایگاه مخلوق برگزیده را حفظ و تعریف کند.
یکی از راهکارهای اساسی و مهم که بتوانیم الگوی جامعهی برتر انسانی را ارائه نماییم، شناخت ابعاد ارزشی انسان است. تا ما ارزش و ماهیت خود را به حیث موجود منتخب نشناسیم، نمیتوانیم نمونهای از جامعهی انسانی که پروردگار متعال تعریف کرده، ارائه کنیم. آنچه که شایستهی انسان و جامعهی انسانی است: آزاد اندیشی، سرفرازی، شکوفایی و زیبایی زندگی درونی و بیرونی میباشد. ما باید با درنظرداشت تحول طبیعت و شکوفایی بهار که الگوی زیبا برای زیباگران است، جهت زندگی خویش را تغییر دهیم و به سمت تحول درونی و زیبایی ظاهری، منطبق با شخصیت انسانی گام برداریم.
بیتردید، تحول درونی و تجدید حیات افکار، روزنهی مناسبی برای دگرگونی وضع بیرونی است. وضع بیرونی تغییر نمیکند، مگر اینکه به سوی آزادی (و لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا) قدم بگذاریم و از قیدوبندهای بیمعنا رهایی یابیم.
بعد از شگوفایی تفکر و تعقل و رهایی از بند نفس، بزرگترین شرط رهایی، آزادی از قید انسانهای ستمسالار و دستگاههای استکباری است. رسیدن به آزادی و مزایای انسانی، مبارزه میطلبد. مبارزه در برابر هر گونه ستم، استبداد و استکبار و جبهههای استعمارگر، ویژگی برجستهی انسان برگزیده است. در شرایطی که همهی امتیازهای انسانیت تحت سانسور و کنترل بیدادگران باشند و ارزشها در قید و استعدادها خفه، دیگر ممکن نیست حیات انسانی پویایی و بالندگی داشته و حتی امکان ندارد جامعهی انسانی برپا شود. لازمهی اساسی برپایی جامعهی انسانی، بالندگی ارزشهای والای انسانی است. وقتی که ارزشها حاکم نباشد و استعدادها تابش نداشته باشد؛ ستم برپا باشد و استکبار حاکمیت داشته باشد؛ بدون مبارزه و حرکت، حیات جامعهی انسانی پویا نخواهد شد. باید جهت تجدید حیات درونی و بیرونی، مبارزه کرد و از وضع تباهگر فعلی رهایی یافت.
لرزش طبیعت، ندای رسای تجدید حیات است که باید هر کسی از آن آموخت.
محمدعظیم فکوری
فلک را سقف بشکافیم و طرح نو دراندازیم
با رفتن زمستان منجمد و آمدن بوی بهار، طبیعت از حالت انجماد و خوابیدگی بیرون آمده و متحول و بیدار میشود، رنگ و صبغهی دیگر به خود میگیرد و لباس حیات میپوشد؛ طبیعت مرده و ساکت از ایستایی به سوی پویایی و بالندگی قدم میگذارد و به حرکت میافتد. این بالندگی طبیعت، نمایش زیبا و حرکت حیاتبخشی است که طبیعت را متحول و زیبا میسازد و به کرهی خاکی لباس تازه و حیاتی میپوشاند. لرزش طبیعت، نمونهی زیبای تحول در جهان هستی است و نشان بارز زیباییهای طبیعت را که علامت الهی میباشد، تبیین میکند. بهار، تحولات شگفتانگیزی را در فضای طبیعت میگستراند که این تحولات به طبیعت حیات مجدد میدمد، نباتات را میشکوفاند، بلبلان خوش صدا را به آواز میآورد، به جوی و ساحل زیبایی میبخشد و به شرشر چشمه و دریا نوای دل انگیز میدهد.
فصل بهار، فصل لرزش طبیعت و انگیزش احساسات، فصل حیات دوباره، شادمانی زیباییهای طبیعت و فصل ظهور نشانههای الهی است. بهار، عنوان زیبایی و تجلی کمال است. خلاصه اینکه بهار بهانهای برای رفتن و شدن است؛ یعنی بهار، بهانهای است تا در کنار تحول و تغییر طبیعت، ما نیز همنوا و همآهنگ با شگفتیهای نو و زندهی طبیعت، به سوی حیات پویا گام برداریم و تجدید حیات نماییم.
همانطوری که با وزیدن نسیم بهار، طبیعت به لرزه آمده، رنگ سبز میپوشد و زنده میشود، از حالت رکود و ایستایی بیرون میآید، به پدیدههای طبیعت شوق و شور حیات دمیده میشود و دورهی سکوت و خاموشی را پشت میکند و زیبایی میآفریند و تحول ایجاد مینماید؛ ما نیز با الگوگیری از تحول طبیعت و شادمانی بلبلان نغمهسرا و وزش باد سبز و شکوه بهاری، تحول بیافرینیم و به حرکت آییم و جهت شکوفایی و تجدید حیات، طرحی نو دراندازیم؛ طرحی نو، برای ایجاد حرکت و حیات نو.
طبیعت مرده با وزش باد بهاری، زنده میشود و از نو تجدید حیات مینماید. با آنکه طبیعت مزایا و ویژگیهای پرتوان و حیاتبخش انسان را ندارد و از شعور و آگاهی و تفکر محرک انسانی برخوردار نیست، ولی زیباتر و زندهتر از حیات انسان میتابد و زیبایی و شگفتی خلق میکند. ما که به عنوان موجود متفکر و با شعور خلق شدهایم و دارای ویژگیهای بلند و ارزشمند موجود و مخلوق برتر الهی مطرح هستیم، باید جهت تغییر وضع و سرنوشت خویش تصمیم بگیریم و کاری انجام دهیم و از این وضعیت رقتبار و کشندهی کنونی که افکار مرده است، ارادهها وابسته شده، استقلال از دست رفته، ارزشهای والای انسانی پایمال گردیده، نیروهای فعال و توانمند جامعهی ما از حرکت و حیات بازمانده و یا از مسیر مستقیم منحرف و به سوی سیاه راهها سوق داده شده و در چنگال کفتارهای وحشتناک زمان درآمده است؛ بیرون شویم و استقلال و حیات بگیریم. به ما انسانها عنوان موجود برتر و برگزیده داده شده و ارزش و امتیاز خاص ذاتی نسبت به دیگران قایل و برای ما اعطاء گردیده، باید خود را بازیابیم و با توجه و نمونهبرداری از تکان و تحول طبیعت، که نمایش زیبا و سرمشق حیاتی است، به بازنگری تفکر و سرنوشت خودی خویش بپردازیم، زنگ ملالآور و تباهگر را از اذهان و افکار خویش بزداییم و اهمیت و ارزش موجود برتر را به تعریف بگیریم و بشناسیم و بشناسانیم که موجود برگزیدهی الهی کیست و باید چگونه باشد و چه میخواهد؟
بهار، بهانهای است برای خودیابی و خودشناسی.
وضعیت فعلی نمیتواند، معنای واقعی انسان متفکر و موجود برگزیده را تعریف نماید و ماهیت و کرامت و ویژگیهای جامعهی برتر را بشناساند، زیرا موجود برگزیدهای به نام انسان و جامعهی انسانی برتر مطرح میشود. زوایای جامعهی برتر انسانی از سوی خالق مخلوق برتر به درستی و روشن مشخص گردیده و بارها از طریق سفیران وحی به مردم رسانده شده که انسان برگزیده دارای چه شاخصههای بلند باشد تا بتواند جایگاه مخلوق برگزیده را حفظ و تعریف کند.
یکی از راهکارهای اساسی و مهم که بتوانیم الگوی جامعهی برتر انسانی را ارائه نماییم، شناخت ابعاد ارزشی انسان است. تا ما ارزش و ماهیت خود را به حیث موجود منتخب نشناسیم، نمیتوانیم نمونهای از جامعهی انسانی که پروردگار متعال تعریف کرده، ارائه کنیم. آنچه که شایستهی انسان و جامعهی انسانی است: آزاد اندیشی، سرفرازی، شکوفایی و زیبایی زندگی درونی و بیرونی میباشد. ما باید با درنظرداشت تحول طبیعت و شکوفایی بهار که الگوی زیبا برای زیباگران است، جهت زندگی خویش را تغییر دهیم و به سمت تحول درونی و زیبایی ظاهری، منطبق با شخصیت انسانی گام برداریم.
بیتردید، تحول درونی و تجدید حیات افکار، روزنهی مناسبی برای دگرگونی وضع بیرونی است. وضع بیرونی تغییر نمیکند، مگر اینکه به سوی آزادی (و لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا) قدم بگذاریم و از قیدوبندهای بیمعنا رهایی یابیم.
بعد از شگوفایی تفکر و تعقل و رهایی از بند نفس، بزرگترین شرط رهایی، آزادی از قید انسانهای ستمسالار و دستگاههای استکباری است. رسیدن به آزادی و مزایای انسانی، مبارزه میطلبد. مبارزه در برابر هر گونه ستم، استبداد و استکبار و جبهههای استعمارگر، ویژگی برجستهی انسان برگزیده است. در شرایطی که همهی امتیازهای انسانیت تحت سانسور و کنترل بیدادگران باشند و ارزشها در قید و استعدادها خفه، دیگر ممکن نیست حیات انسانی پویایی و بالندگی داشته و حتی امکان ندارد جامعهی انسانی برپا شود. لازمهی اساسی برپایی جامعهی انسانی، بالندگی ارزشهای والای انسانی است. وقتی که ارزشها حاکم نباشد و استعدادها تابش نداشته باشد؛ ستم برپا باشد و استکبار حاکمیت داشته باشد؛ بدون مبارزه و حرکت، حیات جامعهی انسانی پویا نخواهد شد. باید جهت تجدید حیات درونی و بیرونی، مبارزه کرد و از وضع تباهگر فعلی رهایی یافت.
لرزش طبیعت، ندای رسای تجدید حیات است که باید هر کسی از آن آموخت.
محمدعظیم فکوری