حضرت زینب (س) تربیتشده بیت نبوت و امامت هستند. مادر ایشان حضرت فاطمه سلاماللهعلیها بهترین بانوی عالم و پدر بزرگوارشان حضرت امیرالمومنین (ع) میباشد. حضرت زینب (س) تنها اندکی از عمر خویش را در کنار رسولالله (ص) و حضرت فاطمه (س) گذراندند و بیشتر عمر شریفشان در زمانی سپری گردید که اوج ظلم و ستم به خاندان عصمت و طهارت علیهمالسلام بود.
به گزارش خبرگزاری آوا؛ تاریخ وفات حضرت زینب (س) بنا بر قول مشهور، مصادف با 15 رجب سال 62 هجری قمری میباشد. آن حضرت حدودا یک سال و نیم پس از شهادت امام حسین (ع) و در سن 56 سالگی از دنیا رفت. بر اساس برخی از نوشتهها حضرت زینب (س) مریض شد و به طور طبیعی وفات کرد و این احتمال طبیعیتر به نظر میرسد چون آن حضرت آن همه سختی و مصیبت دید و در سایه آنها بیمار شد. بر اساس برخی از احتمالات نیز حضرت زینب کبری توسط عوامل یزید مسموم شد و به شهادت رسید که این احتمال هم دور نیست، چون آن حضرت همه وقایع کربلا را دیده و وجود او یادآور مصائب کربلا و یادآور فجایع حکومت یزید بود و یزید نمیتوانست او را تحمل کند.
فصاحت و زبانآوری حضرت زینب (س) پس از عاشورا با آن مصایب و رنجهایی که بر سر این بانوی بزرگ و خاندان عصمت آمده بود چنان شگفتآور بود که بسیاری از اهل سخن به آن اشاره نمودهاند. در این مطلب به خطبهی کوبندهی ایشان در مجلس یزید و پیامدهای آن پرداخته شده است.
خطبه زینب (س) در مجلس یزید
آغاز اسیری زینب (س) آغاز رسالت آن حضرت بود. به واقع حادثه کربلا بدون اسیری زینب یعنی پیامآور آن دیار و وقایع عاشورا، معنایی جز جنگ و خونریزی و عاقبتی جز نفرت نداشت. اما با حضور این زن دلیر و صبور در کربلا و خطابههای گرانقدرش در هنگام اسیری در کوفه و شام عاشورا، راه حسین (ع) و جد بزرگوارش پیامبر (ص) تا امروز زنده نگه داشته و تا قیامت باقی است. صبر، علم و شجاعت عقیله بنی هاشم نظیری جز مادرش حضرت زهرا (س) نداشت.
اسیران وارد دمشق شدند و آنچه در کوفه گذشته بود در این جا تکرار شد. زینب (س) با اسیران هنگامی وارد شام شده بودند که سراسر شهر آذینبندی و چراغانی شده بود و امر بر مردم مشتبه شده بود و حقایق وارونه معرفی شده بود. مردم شام بر خلاف مردم کوفه گمان داشتند که آنها گروهی از دین بیگانهاند و میخواهند مسلمین را از بین ببرند.
اسیران را وارد مجلس یزید کردند. فضای مجلس فضای جشن و سرور بود. برنامهای برای بزرگداشت آن موفقیت ظاهری، در حضور یزید ترتیب داده بودند. ترکیب شرکتکنندگان هم مهم بود، از سران کشور، سردمداران بنیامیه گروهی حضور داشتند. یزید با غرور و نخوت، مسئله وحی و نبوت رسول اکرم (ص) را به مسخره گرفت و به سر امام حسین (ع) اهانت کرد.
در این هنگام فریاد معترضان بلند شد و زینب (س) به سخن آمد و خطبه خویش را آغاز کرد: «الحمد للهِ رَبِّ العالَمین ... صَدَقَ اللهُ سُبحانَه ثُمَّ کانَ عاقِبَه اللذینَ اساءٌ السوای أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللهِ و کانوا بِهِ یَستَهزِؤن» حضرت زینب کبری (س) سخنان خود را با سپاس پروردگار جهانیان و درود بر جدش رسول خدا (ص) آغاز میکند، او در حقیقت با این جمله خودش را به حاضران میشناساند و خود را نواده سید انبیاء حضرت رسول خدا (ص) معرفی میکند تا حاضران به نیکی بدانند که این خانوادهی دربند، نوادگان رسول خدا (ص) هستند، نه اسیران بلا و کفر.
آری، چه زیباست استشهاد به این آیه که آن را پیشدرآمد خطابه خود قرار داد. آیهای که بیان میکند: «پس فرجام کار کسانی که با کفر به خدا و تکذیب پیامبر (ص) و ارتکاب معاصی و مبتلا به صفتی شدند که مایهی ناخشنودی صاحب خود میشود و آن گرفتار شدن به عذاب دوزخ است چرا که آیات خدا و حقایق ثابت را دروغ شمردند و مقدسات دین را به ریشخند گرفتند.».
این آیات در مقام پاسخ به ابیاتی بود که یزید در افکار وحی و نبوت بر زبان راند: «بنی هاشم شاهی را لوث کردند و بازیچه خود ساختند، حال آن که نه از آسمان وحی و نبوت نازل شده و نه از آسمان خبری به او رسیده است.».
دختر قهرمان علی (ع) یزید را با اسم صدا میزند گویا با این کار قصد دارد آشکارا نشان دهد که به خلافت یزید پلید کمترین اعتقادی ندارد: «ای یزید، آیا چنان میپنداری که فضای آسمان و زمین را بر ما تنگ کردهای و ما را همانند اسیران به هر شهر و دیار سوق داده و کشاندهای، ما نزد خدا خوار و زبون هستیم و تو در پیشگاه خدا گرامی و عزیز هستی؟ و این تسلطی که بر ما پیدا کردی به خاطر مقامی است که در پیش خدا داری؟ به همین جهت باد به دماغ انداخته ای و با غرور و نخوت به اطراف خود می نگری و سرور و شادمانی از این که می بینی دنیا بر وفق مراد و کام توست و کار ما طبق دلخواه تو رو به راه شده و ملک و پادشاهی ما بر تو صافی و هموار گشته است، اندکی آهسته تر و آرام تر! مگر گفتار خدای عز و جل را فراموش کرده ای که می فرماید: «آنان که کافر شدند گمان نکنند مهلتی که ما به آنان داده ایم برای ایشان خوب است بلکه ما آنها را مهلت داده ایم تا بر گناه خود بیفزایند و عذابی خوارکننده در پیش ما دارند.».
حضرت زینب (س) با سؤالاتی که مفهوم انکار داشت باطل را که در لباس حق جلوهگر شده بود، رسوا کرد و گمان آنها را گناه دانست. آن عالمه غیر معلمه نشان داد که گمان این ستمکاران جز «إنّ بعض الظن إثم» نیست و سخن زینب جز تفسیر قرآن نخواهد بود. همهی تکیهی زینب در ابتدای سخن بر اثبات کفر یزید در حضور آن همه بزرگان و سفیران کشورهای خارجی و سرداران حاضر در مجلس است و چنان که میبینیم تا آخر خطبه بر این محور تکیه کرد.
سپس آن حضرت اصل فرومایه و نسب زشت یزید را به او گوشزد میکند: «آیا این عدل است ای پسر آزادشدگان که همسران آزاد و کنیزان خود را در پس پردهها جا داده ای و دختران رسول الله (ص) را مانند اسیران وارد ساخته و مورد تماشای این و آن قرار دادهای».
«یابن الطلقا» اشاره به وقایع روز فتح مکه است. هنگامی که رسول خدا (ص) مکه را فتح کرد و این شهر تحت سلطه سربازان آن جناب قرار گرفت، آن حضرت به آسانی میتوانست در برابر جنگ افروزیها و فتنهانگیزیهای طولانیمدت و فراوان مشرکان مکه در برابر شخص رسول الله به طور خاص و مسلمانان به طور عام، آنان را به قتل برساند، ولی آن حضرت به رغم آن همه کینهتوزیها و دشمنی رو به آنان کرد و فرمود: «ای جماعت قریش، گمان نکنید با شما چه خواهیم کرد، بروید که شما آزاد شدگانید.».
در میان این جماعت، معاویه و ابوسفیان نیز حضور داشتند و یزید فرزند معاویه و نوه ابوسفیان است. البته روشن است که از کسی چون یزید توقع عدل و عدالت نمیرود، اما از آنجا که بر مسند خلافت تکیه زده خود را خلیفه مینامد، لازم است و جای آن دارد که دادگری پیشه کند، از این روست که حضرت زینب (س) به او میگوید: «آیا این عادلانه است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده و به دور از چشم نامحرمان نگاه داری و دختران رسالت و بانوان بیت نبوت و وحی را چون اسیر از این شهر به آن شهر بگردانی؟»
زینب در خطبه خود به یزید هشدار میدهد و میگوید: «یزید با این جنایت به خودت لطمه زدهای پوست درون خود شکافتهای و به زودی در محکمه عدل الهی به رسول خدا (ص) وارد میشوی و باید جوابگوی خونی باشی که از ذریه او بر زمین ریختهای.»
این برای تو کافی است که در روز قیامت قاضی دادگاه، خدای متعال طرف دعوی و خونخواه رسول خدا (ص) و پشتیبان او جبرئیل باشد. اگر تو قتل و اسارت ما را برای خود غنیمتی دانسته ای باید بدانی که غرامت سنگینی را از این بابت باید بپردازی و این در روزی است که در آن چیزی جز آن چه را که قبلاً برای خود ذخیره کرده است نخواهد یافت.
و بالاخره در خطبه زینب (س)، داد و رحمت خواهی برای شهیدان است و لعنت و نفرین برای قاتلان، تحقیر یزید توبیخ اوست، و سخنان افتخارآمیز برای شهدا و خاندان پیامبر (ص) و ذریه اوست.
اگر نگاهی دقیق و عمیق به خطابههای آن حضرت داشته باشیم ملاحظه میکنیم که جز قرآن و تفسیر آن چیز دیگری نیست و او با بیان آیات قرانی و تاریخ اسلام، علم و درایت کم نظیر خود را به نمایش می گذارد. خطبه های آن بانوی بزرگوار جز در بیان مقام توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت نبود، او حتی فروع دین را در سخنان خویش جای داده بود، آیا از دختر قهرمان علی (ع) و فرزند پیامبر (ص) جز این انتظاری میرفت؟!
پیامد خطابههای زینب (س)
از زینب (س) و از تلاشهایش بسیار سخن گفتیم، از سحر سخنش، از نفوذ کلامش، از مشی و روش او بسیار حرف زدیم و هم گفتیم که او در مسیر انجام رسالت و در نشر رسالت خون و پیام چه دشواریهایی دید و چه سختیهایی را متحمل شده بود.
اما در این که حاصل این مبارزات چه بود و رسالت عاشورایی زینب (س) چه پیامدهایی داشت، مختصری عرضه میکنیم تا هدف بیان این خطابهها روشن شود.
1- رسوایی یزید و همراهان و ملامت مردم
دشمن در تصمیم گیری برای قتل حسین (ع) و اسارت خاندانش تند به پیش رفت، آن ها فکر می کردند با کشتن او میدان خالی می شود و آن ها به هر گونه ای که بخواهند می توانند بروند و بچرند.
سخنرانی زینب کبری (س) و برملا کردن وضع و حال و جریان، مردم را به وضع خود و حکومت خود آشنا کرد. آتشی از خصومت و کینه در درون شان به وجود آورد که حاصل آن ابراز نفرت علنی و آشکار به خاندان بنی امیه و لعن و تکفیر آنان و تبری از آنان بود.
مگر گریه ها و اشک های مردم در حین سخنرانی آن بانوی گرانقدر در کوفه برای دستگاه ارزان تمام شد. از هر کلمه آن صدها قامت رویی و هزاران زبانه از شعله های خشم و انتقام و نفرت در آنان بر افروخت که بعدها آتش خرمن بنی امیه بود.
کار عمر سعد به جایی کشید که وقتی در کوچه راه می رفت کودکان کوفه او را به هم نشان می دادند و می گفتند او قاتل حسین(ع) است. آنها خسر الدنیا و الآخرة شدند و آبرویی در میان مردم برای خود نگذاشتند.
2- ثبت تاریخ عاشورا
یکی از آثار بسیار مهم عقیله بنی هاشم در طول مدت اسارت، ثبت تاریخ عاشورا و ابدیت بخشیدن به مسئله نهضت حسینی است. او ضمن بیان حوادث و وقایع در قالب سخنرانی ها، مرثیه خوانی ها، حادثه گویی ها، بحث ها و انتقادات، جریان کربلا را در تاریخ ثبت و آن را جاودانه کرد.
3- رساندن پیام شهیدان کربلا
خونی که در کربلا بر زمین ریخته شد، درخت اسلام را آبیاری کرد. در همه جا جوشید و در همه اماکن آن روز و روزگاران بعد قیام آفرید. زینب (س) به عنوان پرچمداری پیام رسان، پیام آن خون را به گوش همه مردم رساند. انقلاب ها و نهضت های بعدی را جهت داد و به مردم فهماند که با چه کسانی باید مبارزه کرد، دشمن بدبخت نمی دانست چه بذرهایی را آبیاری می کند و به گفته دختر علی (ع) دارد پوست خود را می کند. دشمن خون در دل شیعیان ریخت و به تعبیر زینب(س)، جگر رسول خدا(ص) را سوزاند، اما ناخودآگاه گور خود را کند و زمینه نابودی خود را فراهم کرد.
زینب (س) شرافت و تقوا، عفت و حیا، وفاداری به پیمان، راه و رسم حیات عقیدتی، شیوه با شرف زیستن، تاریخ اسلام، اندیشه حیات راستین و واقعی زن و در یک کلمه دین را احیا کرد. زینب معجزه کرد، در انجام رسالتش همگام با حسین (ع) آمد تا بعد از او با خطبه ها و سخن های فصیح و گهربارش، پیام خون و شهادت را به گوش ها برساند و قیام آفرینی کند.
به گزارش خبرگزاری آوا؛ تاریخ وفات حضرت زینب (س) بنا بر قول مشهور، مصادف با 15 رجب سال 62 هجری قمری میباشد. آن حضرت حدودا یک سال و نیم پس از شهادت امام حسین (ع) و در سن 56 سالگی از دنیا رفت. بر اساس برخی از نوشتهها حضرت زینب (س) مریض شد و به طور طبیعی وفات کرد و این احتمال طبیعیتر به نظر میرسد چون آن حضرت آن همه سختی و مصیبت دید و در سایه آنها بیمار شد. بر اساس برخی از احتمالات نیز حضرت زینب کبری توسط عوامل یزید مسموم شد و به شهادت رسید که این احتمال هم دور نیست، چون آن حضرت همه وقایع کربلا را دیده و وجود او یادآور مصائب کربلا و یادآور فجایع حکومت یزید بود و یزید نمیتوانست او را تحمل کند.
فصاحت و زبانآوری حضرت زینب (س) پس از عاشورا با آن مصایب و رنجهایی که بر سر این بانوی بزرگ و خاندان عصمت آمده بود چنان شگفتآور بود که بسیاری از اهل سخن به آن اشاره نمودهاند. در این مطلب به خطبهی کوبندهی ایشان در مجلس یزید و پیامدهای آن پرداخته شده است.
خطبه زینب (س) در مجلس یزید
آغاز اسیری زینب (س) آغاز رسالت آن حضرت بود. به واقع حادثه کربلا بدون اسیری زینب یعنی پیامآور آن دیار و وقایع عاشورا، معنایی جز جنگ و خونریزی و عاقبتی جز نفرت نداشت. اما با حضور این زن دلیر و صبور در کربلا و خطابههای گرانقدرش در هنگام اسیری در کوفه و شام عاشورا، راه حسین (ع) و جد بزرگوارش پیامبر (ص) تا امروز زنده نگه داشته و تا قیامت باقی است. صبر، علم و شجاعت عقیله بنی هاشم نظیری جز مادرش حضرت زهرا (س) نداشت.
اسیران وارد دمشق شدند و آنچه در کوفه گذشته بود در این جا تکرار شد. زینب (س) با اسیران هنگامی وارد شام شده بودند که سراسر شهر آذینبندی و چراغانی شده بود و امر بر مردم مشتبه شده بود و حقایق وارونه معرفی شده بود. مردم شام بر خلاف مردم کوفه گمان داشتند که آنها گروهی از دین بیگانهاند و میخواهند مسلمین را از بین ببرند.
اسیران را وارد مجلس یزید کردند. فضای مجلس فضای جشن و سرور بود. برنامهای برای بزرگداشت آن موفقیت ظاهری، در حضور یزید ترتیب داده بودند. ترکیب شرکتکنندگان هم مهم بود، از سران کشور، سردمداران بنیامیه گروهی حضور داشتند. یزید با غرور و نخوت، مسئله وحی و نبوت رسول اکرم (ص) را به مسخره گرفت و به سر امام حسین (ع) اهانت کرد.
در این هنگام فریاد معترضان بلند شد و زینب (س) به سخن آمد و خطبه خویش را آغاز کرد: «الحمد للهِ رَبِّ العالَمین ... صَدَقَ اللهُ سُبحانَه ثُمَّ کانَ عاقِبَه اللذینَ اساءٌ السوای أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللهِ و کانوا بِهِ یَستَهزِؤن» حضرت زینب کبری (س) سخنان خود را با سپاس پروردگار جهانیان و درود بر جدش رسول خدا (ص) آغاز میکند، او در حقیقت با این جمله خودش را به حاضران میشناساند و خود را نواده سید انبیاء حضرت رسول خدا (ص) معرفی میکند تا حاضران به نیکی بدانند که این خانوادهی دربند، نوادگان رسول خدا (ص) هستند، نه اسیران بلا و کفر.
آری، چه زیباست استشهاد به این آیه که آن را پیشدرآمد خطابه خود قرار داد. آیهای که بیان میکند: «پس فرجام کار کسانی که با کفر به خدا و تکذیب پیامبر (ص) و ارتکاب معاصی و مبتلا به صفتی شدند که مایهی ناخشنودی صاحب خود میشود و آن گرفتار شدن به عذاب دوزخ است چرا که آیات خدا و حقایق ثابت را دروغ شمردند و مقدسات دین را به ریشخند گرفتند.».
این آیات در مقام پاسخ به ابیاتی بود که یزید در افکار وحی و نبوت بر زبان راند: «بنی هاشم شاهی را لوث کردند و بازیچه خود ساختند، حال آن که نه از آسمان وحی و نبوت نازل شده و نه از آسمان خبری به او رسیده است.».
دختر قهرمان علی (ع) یزید را با اسم صدا میزند گویا با این کار قصد دارد آشکارا نشان دهد که به خلافت یزید پلید کمترین اعتقادی ندارد: «ای یزید، آیا چنان میپنداری که فضای آسمان و زمین را بر ما تنگ کردهای و ما را همانند اسیران به هر شهر و دیار سوق داده و کشاندهای، ما نزد خدا خوار و زبون هستیم و تو در پیشگاه خدا گرامی و عزیز هستی؟ و این تسلطی که بر ما پیدا کردی به خاطر مقامی است که در پیش خدا داری؟ به همین جهت باد به دماغ انداخته ای و با غرور و نخوت به اطراف خود می نگری و سرور و شادمانی از این که می بینی دنیا بر وفق مراد و کام توست و کار ما طبق دلخواه تو رو به راه شده و ملک و پادشاهی ما بر تو صافی و هموار گشته است، اندکی آهسته تر و آرام تر! مگر گفتار خدای عز و جل را فراموش کرده ای که می فرماید: «آنان که کافر شدند گمان نکنند مهلتی که ما به آنان داده ایم برای ایشان خوب است بلکه ما آنها را مهلت داده ایم تا بر گناه خود بیفزایند و عذابی خوارکننده در پیش ما دارند.».
حضرت زینب (س) با سؤالاتی که مفهوم انکار داشت باطل را که در لباس حق جلوهگر شده بود، رسوا کرد و گمان آنها را گناه دانست. آن عالمه غیر معلمه نشان داد که گمان این ستمکاران جز «إنّ بعض الظن إثم» نیست و سخن زینب جز تفسیر قرآن نخواهد بود. همهی تکیهی زینب در ابتدای سخن بر اثبات کفر یزید در حضور آن همه بزرگان و سفیران کشورهای خارجی و سرداران حاضر در مجلس است و چنان که میبینیم تا آخر خطبه بر این محور تکیه کرد.
سپس آن حضرت اصل فرومایه و نسب زشت یزید را به او گوشزد میکند: «آیا این عدل است ای پسر آزادشدگان که همسران آزاد و کنیزان خود را در پس پردهها جا داده ای و دختران رسول الله (ص) را مانند اسیران وارد ساخته و مورد تماشای این و آن قرار دادهای».
«یابن الطلقا» اشاره به وقایع روز فتح مکه است. هنگامی که رسول خدا (ص) مکه را فتح کرد و این شهر تحت سلطه سربازان آن جناب قرار گرفت، آن حضرت به آسانی میتوانست در برابر جنگ افروزیها و فتنهانگیزیهای طولانیمدت و فراوان مشرکان مکه در برابر شخص رسول الله به طور خاص و مسلمانان به طور عام، آنان را به قتل برساند، ولی آن حضرت به رغم آن همه کینهتوزیها و دشمنی رو به آنان کرد و فرمود: «ای جماعت قریش، گمان نکنید با شما چه خواهیم کرد، بروید که شما آزاد شدگانید.».
در میان این جماعت، معاویه و ابوسفیان نیز حضور داشتند و یزید فرزند معاویه و نوه ابوسفیان است. البته روشن است که از کسی چون یزید توقع عدل و عدالت نمیرود، اما از آنجا که بر مسند خلافت تکیه زده خود را خلیفه مینامد، لازم است و جای آن دارد که دادگری پیشه کند، از این روست که حضرت زینب (س) به او میگوید: «آیا این عادلانه است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده و به دور از چشم نامحرمان نگاه داری و دختران رسالت و بانوان بیت نبوت و وحی را چون اسیر از این شهر به آن شهر بگردانی؟»
زینب در خطبه خود به یزید هشدار میدهد و میگوید: «یزید با این جنایت به خودت لطمه زدهای پوست درون خود شکافتهای و به زودی در محکمه عدل الهی به رسول خدا (ص) وارد میشوی و باید جوابگوی خونی باشی که از ذریه او بر زمین ریختهای.»
این برای تو کافی است که در روز قیامت قاضی دادگاه، خدای متعال طرف دعوی و خونخواه رسول خدا (ص) و پشتیبان او جبرئیل باشد. اگر تو قتل و اسارت ما را برای خود غنیمتی دانسته ای باید بدانی که غرامت سنگینی را از این بابت باید بپردازی و این در روزی است که در آن چیزی جز آن چه را که قبلاً برای خود ذخیره کرده است نخواهد یافت.
و بالاخره در خطبه زینب (س)، داد و رحمت خواهی برای شهیدان است و لعنت و نفرین برای قاتلان، تحقیر یزید توبیخ اوست، و سخنان افتخارآمیز برای شهدا و خاندان پیامبر (ص) و ذریه اوست.
اگر نگاهی دقیق و عمیق به خطابههای آن حضرت داشته باشیم ملاحظه میکنیم که جز قرآن و تفسیر آن چیز دیگری نیست و او با بیان آیات قرانی و تاریخ اسلام، علم و درایت کم نظیر خود را به نمایش می گذارد. خطبه های آن بانوی بزرگوار جز در بیان مقام توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت نبود، او حتی فروع دین را در سخنان خویش جای داده بود، آیا از دختر قهرمان علی (ع) و فرزند پیامبر (ص) جز این انتظاری میرفت؟!
پیامد خطابههای زینب (س)
از زینب (س) و از تلاشهایش بسیار سخن گفتیم، از سحر سخنش، از نفوذ کلامش، از مشی و روش او بسیار حرف زدیم و هم گفتیم که او در مسیر انجام رسالت و در نشر رسالت خون و پیام چه دشواریهایی دید و چه سختیهایی را متحمل شده بود.
اما در این که حاصل این مبارزات چه بود و رسالت عاشورایی زینب (س) چه پیامدهایی داشت، مختصری عرضه میکنیم تا هدف بیان این خطابهها روشن شود.
1- رسوایی یزید و همراهان و ملامت مردم
دشمن در تصمیم گیری برای قتل حسین (ع) و اسارت خاندانش تند به پیش رفت، آن ها فکر می کردند با کشتن او میدان خالی می شود و آن ها به هر گونه ای که بخواهند می توانند بروند و بچرند.
سخنرانی زینب کبری (س) و برملا کردن وضع و حال و جریان، مردم را به وضع خود و حکومت خود آشنا کرد. آتشی از خصومت و کینه در درون شان به وجود آورد که حاصل آن ابراز نفرت علنی و آشکار به خاندان بنی امیه و لعن و تکفیر آنان و تبری از آنان بود.
مگر گریه ها و اشک های مردم در حین سخنرانی آن بانوی گرانقدر در کوفه برای دستگاه ارزان تمام شد. از هر کلمه آن صدها قامت رویی و هزاران زبانه از شعله های خشم و انتقام و نفرت در آنان بر افروخت که بعدها آتش خرمن بنی امیه بود.
کار عمر سعد به جایی کشید که وقتی در کوچه راه می رفت کودکان کوفه او را به هم نشان می دادند و می گفتند او قاتل حسین(ع) است. آنها خسر الدنیا و الآخرة شدند و آبرویی در میان مردم برای خود نگذاشتند.
2- ثبت تاریخ عاشورا
یکی از آثار بسیار مهم عقیله بنی هاشم در طول مدت اسارت، ثبت تاریخ عاشورا و ابدیت بخشیدن به مسئله نهضت حسینی است. او ضمن بیان حوادث و وقایع در قالب سخنرانی ها، مرثیه خوانی ها، حادثه گویی ها، بحث ها و انتقادات، جریان کربلا را در تاریخ ثبت و آن را جاودانه کرد.
3- رساندن پیام شهیدان کربلا
خونی که در کربلا بر زمین ریخته شد، درخت اسلام را آبیاری کرد. در همه جا جوشید و در همه اماکن آن روز و روزگاران بعد قیام آفرید. زینب (س) به عنوان پرچمداری پیام رسان، پیام آن خون را به گوش همه مردم رساند. انقلاب ها و نهضت های بعدی را جهت داد و به مردم فهماند که با چه کسانی باید مبارزه کرد، دشمن بدبخت نمی دانست چه بذرهایی را آبیاری می کند و به گفته دختر علی (ع) دارد پوست خود را می کند. دشمن خون در دل شیعیان ریخت و به تعبیر زینب(س)، جگر رسول خدا(ص) را سوزاند، اما ناخودآگاه گور خود را کند و زمینه نابودی خود را فراهم کرد.
زینب (س) شرافت و تقوا، عفت و حیا، وفاداری به پیمان، راه و رسم حیات عقیدتی، شیوه با شرف زیستن، تاریخ اسلام، اندیشه حیات راستین و واقعی زن و در یک کلمه دین را احیا کرد. زینب معجزه کرد، در انجام رسالتش همگام با حسین (ع) آمد تا بعد از او با خطبه ها و سخن های فصیح و گهربارش، پیام خون و شهادت را به گوش ها برساند و قیام آفرینی کند.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) قم