بی تردید، انقلاب اسلامی چهار دهه قبل مردم مسلمان ایران که بعد از ده ها سال مبارزه و مجاهدت طاقت فرسا سرانجام در 22 دلو 1357 به پیروزی انجامید، یکی از بزرگترین حوادث روی گیتی می باشد. این انقلاب که از ته درد و رنج و از متن ملت محکوم سر کشید، به جهت آزادی و استقلال کشوری بود که هزاران سال زیر حاکمیت استبداد قرار داشت و هر گونه استفاده های ابزاری دشمن، بر این مردم می چرخید. یعنی ایران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، مستقل نبود و سربسته تسلیم غرب بود و هر تصمیمی که در آن طرف اقیانوس اطلس گرفته می شد، بالای ملت ایران تطبیق می گردید و اراده ی مردمی، کوچک ترین نقشی در تعیین سرنوشت نداشت و فضا طوری به نفع خارجی ها فراهم شده بود که همه جا سکوت بود و سکون.
تنها در ایران نبود که استبداد، صداها را مسکوت و حرکت ها را مسکون کرده بود. بلکه استکبار با روش های استعماری، استثماری و استحماری چنان بر جهان مسلط شده بود که هر صدایی، به آسانی خفه و هر حرکتی، به راحتی متوقف می گردید و این روند در طول سالیان درازی، حاکم و اراده ی ملت ها را قید و متوقف کرده بود. سکوت مرگباری جهان اسلام را درنوردیده بود که حتی با ندای پرشور و تحرک بخش سیدجمال الدین افغانی شکسته نشد و اقبال ها و عبده ها و... هم نتوانستند به خاموشی شرق، پایان دهند و روشنی بیندازند. شرق و جوامع اسلامی هم از وجود زمامداران ناشایست و مستبد رنج می کشید و هم از جهت ورود فرهنگ هجومی و نیروی نظامی دولت های نو ظهور غربی که به تازگی پا گرفته بود و می خواستند در شرق دولت ها را مستعمره و ملت ها را محکوم نمایند و بر جوامع اسلامی مسلط شوند که شدند، نیز در رنج بود.
با توجه به این گونه فضا، فضای که نه صدایی بلند بود و نه حرکتی وجود داشت، زندگی مسلمانان پیش می رفت. زندگی ای که عامل داشت و عامل آن خارجی بود. عامل خارجی زندگی مسلمانان، طبق میل و منافع خود به زندگی مسلمانان سمت و سو می داد و این جریان مستبدانه و استحماری به شدت جریان داشت و در اوج این فضای تیره و تاریک برخاسته از ستم ستمگران، ظلم ظالمان، جهل جاهلان، جور جباران و جبر زمامداران بود که خمینی بزرگ از شرق سر بلند کرد و قد برافراشت و قهرمانانه به میدان آمد و با شجاعت و شهامت سکوت را به صدا و سکون را به حرکت تبدیل نمود.
امام خمینی زمانی وارد عرصه ی مبارزه با استکبار شد که جهان سربسته در چنگ استکبار گیر افتاده بود و هر صدایی بلند می شد، به زودترین فرصت خاموش و هر حرکتی شکل می گرفت، با شتاب سرکوب و منکوب می گردید و احساسات ملی و دینی به توهین و تحقیر می رفت و هیچ راهی، برای آزادی ملت های مسلمان وجود نداشت و همه راه های آزادیخواهی و دادخواهی بسته و در قبضه ی مستکبران قرار داشت. استکبار جهانی، دولت ها و ملت ها را آنچنان تحت سلطه ی خود درآورده بود که هیچ کسی و ملتی، جرئت اعتراض علیه ستم سالاران را نداشت و اذهان و افکار عمومی خاموش و در گرو زمامداران مستبد قید شده بود.
در این چنین فضای سربسته و به قبضه رفته ی استکبار بود که خمینی بزرگ از میان نسل همیشه محکوم تاریخ برخاست و اعتراض جهانی خویش را علیه استکبار جهانی بلند نمود و به عنوان نماینده ی مستضعفین، مستضعفین تاریخ را به دادخواهی فرا خواند و صلا در داد که دیگر نسل محکوم، محکوم نباشد و حاکمیت حاکم ظالم، دیگر حاکم نباشد.
اعتراض جهانی خمینی بزرگ، چنان شوری در اوج سکوت سهمگین و حرکتی در اوج خاموشی شرق به وجود آورد که دیگر هیچ قدرتی، نتوانست شکوفایی اعتراض معترضین مستضعف را تضعیف نماید و حتی اعتراض برحق حق خواهی خمینی، از شرق عبور و غرب را به شدت لرزاند و خواب را از چشم مستکبرین ربود و فضا را برای اعتراض جهانی علیه استکبار جهانی فراهم ساخت.
آنچه حرکت امام خمینی را از دیگر حرکت ها و انقلاب اسلامی را از دیگر انقلاب ها متمایز و متفاوت ساخته، تأثیر عملی حرکت انقلابی امام بود که نه تنها نسل زمان خود را آگاه و آزاد نمود که نسل های بعدی تاریخ را نیز متأثر ساخت. از همین جهت بود که در اوایل قرن 21، کشورهای های عربی گرفتار اعتراض های مدنی گردید و سران تک تاز دولت های سلطنتی را به شدت تحت فشار قرار داد و ملت های بسیاری با الگوگیری از انقلاب اسلامی، به اعتراض های مدنی جهانی علیه مستکبرین پرداختند که نشان و نمونه ی روشن آن، حرکت مردمی ضد کمونیستی ملت آزاده ی افغانستان را می توان یادآور شد.
شکستن سد استحکام یافته ی استکبار که اذهان و افکار عمومی را سربسته تسلیم و تحت تسلط خود در آورده بود و کوچک ترین صدایی بلند نمی شد و حرکتی به وجود نمی آمد و اگر ندایی به آواز در می آمد و تحرکی شکل می یافت، با ستم استبداد خفه و خاموش و محکوم می گردید؛ کار سهل و ساده ای نبود. اما امام خمینی قاطعانه ایستاد و در برابر استکبار و هر گونه توطئه و توهم استکباری، صف بست و از هیچ دولت مقتدر و قدرتمندی نترسید و نلرزید و آنچه انجام داد، مبارزه ی مقاوم در مقابل استکبار و طرح های شوم آن به جهت رهایی مردم بود.
ولی هر آنچه بیشتر درخشید و به انقلاب اسلامی شکوه و عظمت بخشید، دمیدن روح حرکت به مردم بود و مهم تر از آن، کاری که بیشتر آموزه های انقلاب اسلامی را جهانی و جاویدانه ساخت و به عنوان طرح نجات به عرصه؛ عرضه نمود، راهکاری بود که امام برای آینده سنجیده بود و این راهکار عملی موجب انقلاب های فکری دیگر در جهان امروز شد و آموزه های انقلاب قرن بیست را به قرن 21 ترویج و تبلیغ نمود و برای مردم ارائه کرد تا ملت های مسلمان و آزاده ی آینده، در تعیین سرنوشت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود به اشتباه نرفته و مطابق معیار های انسانی و آموزه های اسلامی عمل کنند.
پیامی که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی به ملت ها و دولت ها داد، طرح زندگی آزادانه و مستقل و با عزت بود. طرحی که دیگر نمی خواست مستکبرین، مستضعفین را نشانه برود و بفشارد و دولت های مقتدر، دولت های مردمی را زیر سیطره ی ستمگرانه قرار بدهند. طرحی را به نسل های آینده ی تاریخ داد تا امت اسلامی قدرتمندانه ظهور نمایند و زیر سایه ی وحدت اسلامی، زندگی کنند. طرحی که برای استکبار هشدار بود و برای همیشه فهماند که دیگر حق ندارید برای ملت ها، خط بکشید و سرنوشت تعیین کنید و اگر دست از سر سرنوشت ملت ها بر ندارید، توده های تحت زنجیر بلند شده و زنجیرهای استکبار را می شکنند، این شعار حیاتی بود که در عمل به اثبات رسید و نظم دو قطبی استکباری را برهم زد و مرزهای دروغین تعیین شده را فرو ریختاند.
امروز هم ملت هایی به آزادی و استقلال خواهند رسید که خط مشی اسلامی امام خمینی که ادامه ی حرکت ابراهیمی_ محمدی بود را سرمشق زندگی مبارزاتی و سیاسی خویش قرار دهند و مقتدرانه، وارد عرصه ی حیات سیاسی شوند و سیاست راستین را پیشه کرده و علیه سیاست دروغین استکباری، برخیزند و برنامه های انحرافی و ارتجاعی کهنه اندیشان و آموزه های پوچ نواندیشان لیبرالی را به چالش بکشند و بالاخره صدای آزادی و عزت سر دهند و سکوت ناشی از سایه ی ستم استکبار و عمال آن را در همه جا پاره و جریان های آزادی بخش و حیات آفرین را برای حیات عزتمندانه و نجات سعادتمندانه به حرکت در آورند تا دیگر، سکوت و سکون سنگین و ننگین ذلت پذیر حاکم نباشد.
نویسنده: محمدعظیم فکوری