همانطور که مستحضر هستید، در اینکه شفاعت مختص به ذات پروردگار است، همه فرق اسلامی اتحاد دارند. خداوند در قرآن میفرماید: «قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا. ای پیامبر در جواب مشرکان بگو: تمامی شفاعت از آن خداوند است»(زمر44). طبق این آیه قرآن، شفاعت دیگران کاذب است، نافذ نیست؛ مگر این که دو شرط زیر را دارا باشد:
1ـ با اجازه و اذن خداوند باشد: «مَن ذَا الَّذِى يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِه/ بقره 255. کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟
2ـ شفاعت شوندگان نیز صلاحیت شفاعت را داشته باشند: «لَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى / انبیا 28؛ کسی شفاعت نمیکند مگر آنکه مورد رضایت(پروردگار) باشد».
با این مقدمه میرویم سراغ دومین دلیل وهابیان
دومین دلیل وهابیان بر منع درخواست شفاعت این است که آنها معتقدند شرک مشرکین به خاطر طلب شفاعت از بتهاست. آنها استدلال میکنند که خداوند بتپرستان حجاز را آن رو مشرک خوانده که آنها از بتها طلب شفاعت مینمودند، در مقابل آنها به ناله و زاری میافتادند و از آنها طلب وساطت میکردند؛ چنانکه آیه قرآن نیز گواه بر این مطلب است: «وَ يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَ لَا يَنفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَؤُنَا عِندَاللَّهِ؛ موجوداتی را می پرستند که به آنها زیان و سودی نمیرسانند و میگویند که آنها شفیعان ما در نزد خدا هستند».
این استدلال وهابیان را اینگونه باید پاسخ داد که؛ اولا: این آیه کوچکترین دلالتی بر مقصود آنها ندارد، زیرا قرآن آنها را مشرک میداند، نه به جهت اینکه از بتها شفاعت میخواستند، بلکه علت مشرک بودن آنها این است که بتها را عبادت میکردند و میپرستیدند تا سرانجام آنها را شفاعت کنند؛ زیرا اگر شفاعتخواهی آنان از بتها، پرستش آنها بود، دیگر دلیلی ندارد که بعد از «وَ يَعْبُدُونَ» جملهای مانند «وَ يَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَؤُنَا عِندَاللَّهِ» را بیاورد.
اینکه در یک آیه قرآن کریم این دو جمله به صورت عطف آمده، حاکی از این است که موضوع پرستش بتها غیر از مسأله شفاعتخواهی آنان بوده است. پرستش بتها نشانۀ شرک و دوگانه پرستی است، و شفاعتخواهی از سنگ و چوب، یک عمل احمقانه و دور از منطق است؛ بنابراین، این دو موضوع کاملا جدای از هم اند. این آیه هرگز دلالت ندارد که شفاعتخواهی از بتها پرستش آنهاست، چه رسد به اینکه شفاعتخواهی از اولیای حق و عزیز درگاه وی، نشانۀ پرستش آنها باشد.
ثانیا: برفرض اینکه علت شرک آنان شفاعتخواهی از «بتان» بوده باشد، ولی میان شفاعتخواهی آنان با طلب شفاعت یک مسلمان از زمین تا آسمان فاصله است. به جهت اینکه آنان بتها را صاحب اختیار در امور مربوط به «آمرزش گناه» میدانستند و معتقد بودند که خداوند از این امور جدا شده وهمه کاره در این نوع امور، بتها هستند. خوب طبعا چنین شفاعتخواهی، عبادت آنان خواهد بود؛ زیرا با اعتقاد به «الوهیت» و«ربوبیت» و «مبدا کارهای الهی بودن آنان» درخواست شفاعت صورت نمیگیرد، در حالیکه یک فرد مسلمان وقتی از اولیای الهی طلبشفاعت میکند، از این جهت است که خداوند به اشخاص مقرب و بنده آبرومند خود اجازه شفاعت عنایت کرده؛ از او درخواست شفاعت و طلب دعا میکند و مقایسه این دو نوع با هم دور از انصاف و واقعبینی است.
سومین دلیل که وهابیها بر منع شفاعت اقامه میکنند، این است که شفاعت حق مختص خدا است.
به عقده وهابیها، آیهای که در ذیل ذکر میشود، حاکی از آن است که شفاعت حق خداوند است، پس در خواست شفاعت از دیگران چه معنا میتواند داشته باشد:
«أَمِ اتخَّذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ كَانُواْ لَا يَمْلِكُونَ شَيًا وَ لَا يَعْقِلُونَ. قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا... بلکه آنان جز خدا شفیعانی اتخاذ کردهاند، بگو اگر آنان چیزی مالک نباشند و چیزی را تعقل نکنند،(چگونه میتوانند شفیعان شما باشند؟) بگو شفاعت تنها از آن خدا است و بس...»(زمر/43و44)
پاسخ این دلیل وهابیها این است که مقصود از جمله «لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا» این نیست که خدا شفاعت میکند و بس، و دیگری حق شفاعت کردن را ندارد؛ زیرا شکی نیست که خداوند هیچگاه درباره کسی نزد کس دیگر شفاعت نمیکند، بلکه مقصود این است که تنها خداوند مالک اصل شفاعت است، نه بتها، بر این اساس کسی مالک شفاعت میشود که از عقل و درک و مالکیت چیزی برخوردار باشد و بتهای مورد پرستش، فاقد هر دو شرطاند، چنانکه میفرماید:«قُلْ أَولَوْ كَانُواْ لَايَمْلِكُونَ شَيًا...»
پس محور بحث این شد که تنها خداوند مالک شفاعت است، نه بتها و در هر کس قابلیت و شایستگی ببیند، به او اذن میدهد تا دربارۀ افراد شفاعت کند، در این صورت این آیه ارتباطی به محل بحث ما ندارد، چون مسلمانان خداوند را مالک اصلی شفاعت میدانند، نه اولیا را، و معتقدند که تنها کسانی میتوانند شفاعت کنند که از خداوند به او اذن داده شده باشد، و به حکم آیات و روایات، خداوند به پیامبر(ص) اذن داده که شفاعت کند، از این جهت از رسول خدا(ص) به عنوان یک فرد که اذن شفاعت به او داده شده،(نه مالک شفاعت)، درخواست شفاعت میشود.