امام علی بن محمد الهادی علیه السلام در نیمة ذی الحجه سال 212ق نزدیک شهر مدینه در روستای صریا، چشم به دنیا گشود و در ماه رجب سال 254ق در سامرا توسط معتز عباسی به شهادت رسید. ایشان پس از پدر بزرگوارش 33 سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند.
نام مادر آن حضرت سمانه مغربیه بود؛ البته مدنب، حدیث و غزال هم گفته اند.
لقب های آن حضرت را نقی، هادی، امین، طیب، ناصح، مرتضی و... ذکر کرده اند. کنیهاش ابوالحسن است و به ایشان ابوالحسن ثالث میگویند.
شکوه معنوی امام هادی علیهالسلام
«ابوالعباس، فضل بن احمد» کاتب متوکل می گوید: در حضور متوکل بودم، دیدم صحبت از امام هادی (علیه السلام) شد و سخنچینان تهمتها میزدند و افتراها به امام میبستند. متوکل از شدت غضب بر زانو نشست و گفت: «سوگند به خدا آن زندیق کافر را که به دروغ ادعای امامت می کند خواهم کشت.» آنگاه چهار غلام بدخو و پرقدرتش را فراخواند تا امام را بیاورند و بار دیگر گفت: «والله لاحرقنه بعد القتل.» «به خدا سوگند که بعد از کشتن، او را آتش می زنم.»
لحظه ای نگذشت که فریاد برآوردند: «ابوالحسن آمد.» نگاه کردم دیدم امام هادی (علیه السلام) با شکوه و جلال وارد شد در حالیکه لبهایش به دعا مترنم بود و نشانه ای از اندوه و پریشانی در چهره ی او دیده نمی شد.
همین که چشم متوکل به امام افتاد خود را از تخت به زیر افکند و به سوی امام دوید و حضرت را در آغوش گرفت و میان دو چشم و دستهایش را بوسید و در حالیکه شمشیر برهنه در دست داشت مرتب میگفت:
«آقای من، ای سرور من، ای پسر پیغمبر، ای پسر بهترین مردم، ای پسر عمو، ای مولای من، ای ابوالحسن!» امام هادی (علیه السلام) فرمود: «پناه بر خدا.» متوکل پرسید: «ای آقای من! چرا در این وقت تشریف آورده اید؟» فرمود: «قاصد تو آمد و مرا طلب کرد.» گفت: «این زنازاده دروغ به عرض شما رسانده است!» آنگاه به وزیر معروف خود فتح بن خاقان و پسرش منتصر که ولیعهد بود گفت: «فوراً آقایتان و آقای مرا بدرقه کنید.»
چون امام (علیه السلام) خارج شد، متوکل بر سر غلامان فریاد زد: «چرا دستور مرا اجرا نکردید؟» مأمورین گفتند: «ای خلیفه! دستور تو با اعمالی که هم اکنون انجام دادی مخالفت داشت، شما را چه شده بود؟» متوکل گفت: «هیبت و شکوه او بی اختیار مرا گرفت، من در اطراف او صد شمشیرزن دیدم. .»
شأن و جایگاه والای اجتماعی امام دهم (ع)
شیخ کلینی در کتاب اصول کافی، نامه متوکل خطاب به امام هادی (ع) را ذکر میکند که در آن نامه، متوکل که خلیفه ای به شدت ضدشیعی بود و جسارتهای بسیاری نسبت به بارگاه امام حسین (ع) انجام داد، خطاب به امام هادی (ع) از عبارات بسیار احترام آمیز استفاده می کند که این امر نشان دهنده جایگاه والای اجتماعی امام(ع) است. همچنین علمای اهل سنّت نیز با آن حضرت بسیار محترمانه برخورد می کردند به عنوان نمونه ابن کثیر که از نویسندگان اهل سنت است در کتاب «البدایه و النهایه» درباره امام هادی (ع) می نویسد: ایشان یکی از ۱۲ امام علیهم السلام و پدر امام عسکری(ع) است؛ امامی عابد و زاهد که متوکل ایشان را از مدینه به سامرا فرا خواند و بیش از ۲۰ سال در این شهر نگه داشت تا سرانجام ایشان در آن شهر (سامرا) به شهادت رسید..
کادرسازی و تربیت شاگردان در عصر امام هادی (ع)
امام (ع) ازطریق پرورش و تربیت شاگردان اقدام به کادرسازی کردند. حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) که آرامگاهشان در شهرری است، از جمله شاگردان حضرت امام هادی (ع) محسوب می شود.
فضل بن شاذان که خراسانی است، از یاران و شاگردان برجسته امام دهم (ع) است. او دارای چنان جایگاه برجسته ای است که امام حسن عسکری (ع) می فرمایند: من بر مردم خراسان غبطه می خورم که فضل بن شاذان را در میان خود دارند. جالب است که هر یک از این شاگردان برجسته در نقاط مختلف حضور دارند. حضرت عبدالعظیم حسنی در ری است، فضل بن شاذان در خراسان، حسین بن سعید اهوازی در اهواز است و … علاوه بر این، شاگردان و یاران برجسته حضرت امام هادی (ع) در دل حکومت هم افرادی را داشتند که در دربار نفوذ می کردند. ابن سکیت آن عالم بزرگ نحوی از جمله این افراد است. او از شاگردان امام (ع) است اما در دربار حکومت نفوذ کرد و در جلسات مناظره امام هادی (ع) در دربار حضور داشت.
تقویت سازمان وکالت
با توجه به لزوم ارتباط بین رهبری و پیروان و پراکندگی شیعیان در اقصی نقاط بلاد اسلامی و با وجود خفقان عباسی و لزوم حفظ شیعیان و از همه مهمتر با توجه به اینکه امام علیه السلام در حصر و تحت نظارت و کنترل بوده اند، خیلی از شیعیان در بلاتکلیفی به سر می بردند. به همین علت سازمان وکالت که به صورت مخفی شکل گرفته بود و از زمان امام صادق علیه السلام فعالیت خود را آغاز نمود، در دوران امام هادی علیه السلام نیاز به تمهیدات بیشتری داشت.
در زمان امام هادی علیه السلام شیعیان خراسان، عراق، یمن و مصر ارتباط مستمر و خوبی با حضرت داشتند. وکلای امام علیه السلام علاوه بر جمع آوری خمس و ارسال آن به امام علیه السلام ، در مسائل کلامی و فقهی نیز نقش سازنده ای داشته اند و در جا انداختن امامت امام بعدی و ورود شیعه به عصر غیبت، تلاش خستگی ناپذیری از خود به نمایش گذاشتند. (البته گاهی افرادی از این وکلا دستخوش انحراف از خط امام علیه السلام شده و مورد تکذیب آن حضرت هم واقع می شدند. در این شرایط کسان دیگری جایگزین آنها می شدند.)
این شبکه ارتباطی چنان اهمیت داشت که متوکل را به فکر کنترل و نابودی آن انداخت و با تشکیل نیروهایی ویژه به دستگیری، شکنجه، حبس و شهادت برخی از وکلای امام علیه السلام در نقاط مختلف اقدام کرد؛ اما موفق نشد این شبکه گسترده را از میان بردارد.
منبع : خبرگزاری صدای افغان (آوا) قم