افغانستان در طول چهار دهه جنگهای متمادی، در عرصههای مختلف به خصوص در عرصههای فرهنگی و آموزشی عقب مانده است و عمدهترین مسألهیی که به آن توجه نشده و یا به نوعی مغفول مانده، کار فرهنگی اجتماعی تأثیرگذار سازنده در محور خانوادهها و زنان است.
هرچند در دوران پسا طالبان بحث حقوق بشر و حقوق زن، از مباحث داغ و پر سر و صدای جامعه افغانستان بوده، اما این مباحث صرفا مباحثی از دید و نگاه غربی و تهاجم فرهنگی بوده تا مباحثی برگرفته و متأثر از نگاه دینی و اسلامی.
متأسفانه باید گفت که روند تهاجم فرهنگی در میان خانوادهها و زنان جامعه افغانستان و تلاشهایی که کشورهای غربی و نهادهای مدافع حقوق بشر و حقوق زن در طول 17 سال گذشته انجام داده، به همان اندازه که جنگ در طول سه دهه تأثیر منفی گذاشته، مخرب بوده است. هرچند در طول 17 سال گذشته زمینههای دسترسی خانوادهها و به خصوص زنان به آموزش و حضور در اجتماع فراهم شده، اما به همان میزان، باورها و اندیشههای بنیان خانواده و زن، به انحراف رفته است.
علما و فرهنگیان زن مسلمان در طول سالهای گذشته میتوانستند به اندازه توان خود، در راستای مبارزه فرهنگی اجتماعی و فرهنگسازی مثبت در افغانستان فعالیت کنند، اما این فعالیتها برجسته و محسوس نبوده و با اقبال لازم روبرو نبوده است. اما با توجه به اهمیت کار فرهنگی اجتماعی سازنده از بنیان و درون خانواده، تربیت نسل جدید و باورمند به ارزشهای واقعی اسلامی و مقابله با تهدیدهایی که در شرایط کنونی در برابر نسل و اجتماع آینده در افغانستان وجود دارد، نیاز به آسیبشناسی وضعیت موجود و بستریابی برای حضور و فعالیت فرهنگیان و علمای زن شدیدا وجود دارد.
موانع فعالیت علما و فرهنگیان زن افغانستان
1ـ نبود نیروی انسانی متعهد و فعال
اولین مانع حضور فعال فرهنگیان و علمای زن در بستر تحولات افغانستان، با توجه به نیاز جدی که احساس میشد، نبود نیروی انسانی کارآزموده و متعهد بوده است. ابتدا اینکه چندین دهه جنگ و ویرانی، از یکسو بسیاری از کادرهای انسانی دینی و فرهنگی افغانستان در بخش زنان را از میان برداشت و آنها را به دیار مهاجرت فرستاد و از سوی دیگر، زمینه تربیت چنین نیروهایی را از مردم افغانستان گرفت. دوما، با ایجاد و فعالیت مراکز دینی و فرهنگی مختلف، به خصوص حوزههای علمیه، به دلیل نبود درک لازم از آسیبهای فرهنگی اجتماعی جامعه و عدم رسالت، توجه چندانی به تربیت فعالان فرهنگی و دینی از میان زنان صورت نگرفته است. هرچند نمیتوان منکر برخی تلاشها از سوی برخی نهادها بود، اما قطعا این تلاشها بسیار اندک و ناچیز بودهاند.
2ـ نبود کار سازمانی و تشکیلاتی
یکی از دلایل عدم حضور گسترده و لازم فعالان فرهنگی و دینی در حوزه زنان در طول سالهای گذشته که به نوعی با عدم تربیت نیروی انسانی کافی در این بخش نیز مرتبط است، نبود کار سازمانی و تشکیلاتی در این حوزه است. مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان یکی از مراکز فعال در این حوزه بوده، اما کار در خور توجهی از سایر نهادهای دینی و فرهنگی متعهد و بر مبنای اصول و باورهای اسلامی صورت نگرفته است.
نبود کار سازمانی و تشکیلاتی از یکسو متأثر از کمبود نیروی متخصص و فعال است و از سوی دیگر، ناشی از عدم تعهد، ظرفیت و درک لازم برای حضور تشکلات فعال دینی و فرهنگی زنان در سطح جامعه است. این دو ضعف عمده سبب شده تا کارهایی که در حوزه فرهنگی و دینی زنان در کشور صورت میگیرد، کارهای سطحی، مقطعی و فاقد یک نگاه بلندمدت و استراتژیک باشد؛ در حالی که لازمه و محور کار سازمانی و تشکیلاتی، داشتن نگاه بلندمدت و اهدافی استراتژیک است.
یک مانع عمده دیگری که سبب شده کارهای تشکیلاتی و سازمانی در حوزه زنان و همچنین سایر حوزهها شکل نگیرد، نبود حمایتهای بودجهای و مالی از چنین فعالیتهایی به خصوص در داخل افغانستان است، در این زمینه، متأسفانه نگاه نهادهای مرجع و تمویلکننده در سطوح اول نهادهای دینی و فرهنگی بزرگ جهان اسلام و به خصوص جامعه تشیع، همچنان یک نگاه عمیق و کاربردی نیست و توجه به فعالیتهای فرهنگی دینی در بین زنان و حمایت از نهادهایی که در این زمینه کار میکنند، یک نگاه زیربنایی و متداوم نبوده است.
این در حالی است که نهادهای مدافع حقوق زن و حقوق بشر غربی، بسیار منسجم، هماهنگ و با بودجههای هنگفت در مسیر تهاجم و انحراف فرهنگی افغانستان تلاش میکنند و به خوبی نیز درک کردهاند که برای رسیدن به یک هدف پایدار و استراتژیک، باید از میان زنان و خانوادهها شروع کنند.
3ـ فرهنگ و آگاهی پایین خانوادهها و اجتماع
فرهنگ و آگاهی پایین خانوادهها و زنان افغانستان که اکثریت ایشان از نعمت سواد و آگاهی کافی برخوردار نیستند سبب شده که فعالیت فعالان دینی و فرهنگی زن مورد استقبال گسترده قرار نگیرند. متأسفانه به دلیل این فرهنگ و آگاهی پایین، اکثر خانوادههای افغانستانی به خصوص در جامعه مردسالار کشور، هنوز درک لازم را از تهاجم فرهنگی گسترده موجود و ضرورت اصلاح شیوههای آموزشی و پرورشی کودکان و اعضای خانواده ندارند و ضرورت مراجعه به نهادها و فعالان فرهنگی و دینی متعهد را احساس نکردهاند. این در حالی است که بیشترین آسیبهای دینی و فرهنگی در طول سالهای گذشته متوجه خانوادهها و نسل کنونی و فردای افغانستان بوده است.
متأسفانه در راستای بالا بردن فرهنگ و آگاهی خانوادهها، فرهنگیان و علما در مساجد و تکایا و همچنین رسانهها به وظایف خود عمل نکردهاند.
4ـ فعالیت گسترده سازمانها و نهادهای فرهنگی اجتماعی غربی و همراهی دولت
حضور گسترده و پر رنگ و لعاب نهادها و سازمانهای فرهنگی اجتماعی غربی و شعارهای فریبنده و پر رزق و برق آنها در جامعه به شدت سنتی و بسته افغانستان، مجال اندکی برای برای فعالیتهای کمرونق و اندک فعالان فرهنگی و دینی زن داده است. به خصوص اینکه فعالیتهای نهادهای حقوق بشر غربی، با همراهی و همکاری دولت افغانستان، به ویژه وزارت زنان و کمیسیون حقوق بشر و همچنین اکثر رسانهها دنبال میشود. پشتوانه محکم مالی و سیاسی این نهادها در جامعهیی که به شدت متأثر و متنفر از افراطگرایی اسلامی است، مسیر را برای جولاندهی آنها فراهم کرده است.
راهکارهای حضور تأثیرگذار علما و فرهنگیان زن افغانستان
با توجه به آسیبشناسی که از موانع حضور تأثیرگذار علما و فرهنگیان زن افغانستان صورت گرفت، راهکارهای حضور تأثیرگذار علما و فرهنگیان زن در جامعه آسیبدیده و آسیبپذیر کشور نیز در بستر همین موانع قابل ارائه است.
1ـ تربیت کادرهای فعال دینی و فرهنگی زن
اولین راهکار موثر برای حضور تأثیرگذار علما و فرهنگیان زن افغانستان در جامعه، تربیت کادرهای موثر و با ظرفیت در این حوزه و تأمین نیروی انسانی مورد نیاز است. از یکسو باید دختران و زنان جامعه برای روی آوری به حوزههای علمیه بیشتر تشویق شوند و از سوی دیگر، این نیروها به گونهیی آموزش و پرورش یابند که پس از فراغت تحصیلی، به عنوان عالمان و فرهنگیان متعهد و فعال، در راستای اهداف اسلامی و ارزشی فعالیت کنند.
2ـ ضرورت راهاندازی کارهای تشکیلاتی و سازمانی
فرهنگیان و عالمان زن باید از کارهای پراکنده و کمتأثیر، به سوی کارهای منسجمتر، سازمانی و تشکیلاتی روی بیاورند. در این زمینه، حوزههای علمیه و نهادهای بزرگ فرهنگی و دینی وظیفه دارند چنین زمینههایی را فراهم کنند و دست به حمایت مالی و سیاسی بزنند. میبایست انجمنها، موسسات و نهادهای دینی و فرهنگی و همچنین نهادهای آموزشی و تربیتی در محور عالمان و فرهنگیان زن ایجاد شود و اهدافی مشخص و بلندمدت داشته باشد.
3ـ ارتقای آگاهیدهی و فرهنگسازی اجتماعی
یکی دیگر از راههای حضور تأثیرگذار علمان و فرهنگیان زن در جامعه افغانستان، ارتقای آگاهیدهی و فرهنگسازی اجتماعی به خصوص در میان خانوادهاست. این فعالین میتوانند از طریق حضور در مدارس مختلف و در قالب استاد و راهنما، باورهای جدیدی به دانشآموزان و خانوادههای آنها، به خصوص مادران تزریق کنند. باید فعالان دینی و فرهنگی زن بتوانند ارتباط نزدیک و تنگاتنگی را با خانوادهها برقرار کنند و زمینهساز حضور و نقش فعال در عرصههای مختلف زندگی خانوادهها شوند.
همچنین علما و فرهنگیان مرد نیز میتوانند در این مسیر، کمککار بانوان همکار خود باشند. با توجه به محیط سنتی و دینی جامعه کشور، از طرف مختلف مساجد، تکایا و برنامههای مختلف دینی، مذهبی و فرهنگی، میبایست خانوادهها تشویق و ترغیب شوند تا اگر به دسترسی به علما و فرهنگیان مرد مشکل دارند، با بانوان فعال در این حوزهها ارتباط برقرار کنند، آموزش ببنند و مشکلات و مسائل روزمره خود را از این طریق مرتفع نمایند.
اقدامات دشمن
عالمان و فرهنگیان زن برای حضور موثر در جامعه و تلاش برای خنثی کردن برنامهها و توطئههای دشمن در مقوله جنگ نرم و تهاجم فرهنگی، باید درک و شناخت خوب و کافی از دشمن و اقدامات آن داشته باشند و این، نخستین گام است.
1ـ فعالیتهای رسانهیی
رسانهها عمدهترین ابزارهای دشمن در محور قدرت نرم برای تهاجم فرهنگی به حساب میآید و سرمایهگذاری هنگفتی نیز در این حوزه در افغانستان صورت گرفته است. امروز مقوله رسانه زمینهساز جهانی شدن افکار، دیدگاهها و ارتباطات شده و غرب بیشترین و بهترین استفاده را از این مقوله میبرد. امروز دامنه رسانهها به خصوص به مفهوم جدید آن و مقوله رسانههای مجازی آنقدر وسیع شده که غیرقابل تصور است؛ از یکسو رسانههای رسمی چون تلویزیون، رادیو و خبرگزاری فعالیت دارند و از سوی دیگر، در مقابل یک دنیای بینهایت فضای مجازی یا فضای اجتماعی روبرو هستیم. شبکههای گسترده ماهوارهیی نیز در سالهای گذشته عمدهترین ابزار جنگ نرم دشمن بودهاند.
متأسفانه امروزه این رسانههای رسمی وغیررسمی، به پیمانه بسیار وسیع و توسط برنامههای متنوع و جذاب به خصوص سریالها، موسیقی و برنامههای فرهنگی آموزشی آلوده، مشغول اشاعه و ترویج فرهنگ مبتذل و انحرافی غرب در میان سطوح مختلف جامعه افغانستان در میان خانواده و جوانان هستند. در این بین، حکومت افغانستان که آزادی بیان را عمدهترین دستآورد خود در طول 17 سال گذشته میداند، هیچ ساز و کار نظارتی و کنترلی بر عملکرد رسانهها، به خصوص شبکههای تلویزیونی و ماهوارهیی ندارد.
برنامههای مبتذل و اشاعه دهنده بیبند و باری متعددی در طول سالهای گذشته در محور جنگ نرم دشمن در شبکههای تلویزیونی افغانستان دنبال شده که عمدهترین و مهمترین آن، برنامه ستاره افغان است که علیرغم واکنشهای مختلف علما و فرهنگیان نسبت به ماهیت آن، همچنان با حمایت غرب از سوی شبکه تلویزیونی خصوصی طلوع ادامه دارد.
جالب است که بدانید مجموعه شبکههای تلویزیون طلوع به نام موبی گروپ، یکی از شرکای رسانهیی «رابرت مرداک»، سرمایهدار صهیونیست و رییس یکی از بزرگترین امپراتوریهای رسانهیی در دنیا است. در کنار این برنامهها، پخش سریالهای مستهجن و غیراخلاقی ترکی و هندی در طول سالهای گذشته، آهسته آهسته فرهنگ خانوادهها و تربیت فرزندان به خصوص دختران را تحت تأثیر قرار داده و به انحراف کشانیده است.
2ـ نهادهای مدافع حقوق بشر و حقوق زن
یکی دیگر از ابزارهای دشمن در راستای اقدامات ضد دینی و ضد فرهنگی در جامعه افغانستان، فعالیت صدها نهاد مدافع حقوق بشر و حقوق زن است که هموماره دکانی برای ثروتاندوزی برای موسسین آن و پیشبرد اهداف غرب بودهاند.
در طول دو سه سال گذشته، ایالات متحده امریکا نزدیک به 800 میلیون دالر را در برنامه جدیدی به نام «برنامه توانمندسازی زنان» یا «پروموت» از سال 2015 میلادی به اینسو اختصاص داده است. این پروژه 75 هزار دختر و زن بین سن 18 تا 30 سال تحت پوشش قرار داده تا مشارکت آنان در نسل آینده رهبران سیاسی، تجاری و جامعه مدنی در کنار همکاران مرد، تضمین شود.
این پروژه نمونهیی از دهها و صدها پروژه کشورهای اروپایی و امریکا است که در محور تغییر باورها، توانمندیها و سبک زندگی دختران و زنان جوان افغانستان و با هزینههای صدها میلیون دالری به مصرف رسیده و میرسد.
3ـ نهادهای آموزشی و پرورشی
از طرف دیگر، دشمن به دنبال تضعیف کانونهای خانواده و به ویژه دختران و زنان، سرمایهگذاری قابل توجهی در نهادهای آموزشی و پرورشی انجام داده است. متأسفانه نظام آموزش و پرورش و تحصیلات عالی افغانستان، با وجود فرهنگ و هویت ثابت دینی و اسلامی این کشور، به محل تبارز فرهنگها و هویتهای کشورهای مختلف تبدیل شده است. امروز یک رسم نادرست به خصوص در بدنه حکومت افغانستان وجود دارد که برای هرچیزی، می بایست یک خواهرخوانده از غرب و کشورهای غیراسلامی پیدا کنند؛ خواهرخوانده برای مدارس، دانشکدهها، دانشگاهها، شهرها و.... بر اساس این سیاست، برخی از مدارس و دانشکدههای دولتی تحت تسلط نظام آموزش و پرورش کشورهای اروپایی و امریکا قرار گرفتهاند که در کنار آموزش علوم، آموزش زبان و فرهنگ آن کشور، یکی از الزامات دانشآموزان و دانشجویان است.
از سوی دیگر، بسیاری از مدارس و دانشگاههای خصوصی به جای اینکه در محور یک نظام آموزش متحد و ملی فعالیت کنند، هرکدام نظام آموزشی یک کشور خارجی را به عنوان محور نظام آموزشی و سیستم درسی برگزیدهاند و جالب اینجاست که همه این کارها با مجوز حکومت افغانستان صورت میگیرد.
درست است که نظامهای آموزشی غربی به عنوان مثال سیستم آکسفورد در انگلیس به لحاظ پیشرفتهای علمی از جایگاه خوبی در جهان برخوردار اند، اما عملی شدن این نظامهای آموزشی بدون کم و کاست و مطابق باورها و ارزشهای یک کودک، نوجوان و جوان اروپایی، چه تأثیری بر باورهای نسل نو افغانستان خواهد گذاشت؟!
3ـ کمکهای جامعه جهانی
نیازمندی مالی و اقتصادی افغانستان، قویترین ابزار قدرت نرم دشمن برای تهاجم فرهنگی و تبدیل افغانستان به یک مدینه فاضله برای دموکراسی غربی بوده است. در موارد مختلف، پیرامون اجرای احکام جزای اسلامی به خصوص مسأله قصاص و اعدام، در طول سالهای گذشته بارها مشاهده شده که کشورهای اروپایی به تحدید اینکه کمکهای خود به حکومت افغانستان قطع میکنند، مانع از اجرای جزای اسلامی و به عنوان مثال، اعدام جانیان و تروریستان شدهاند.
این تنها یک مورد است، بلکه کشورهای اروپایی و امریکا از همان ابتدا به دنبال تبدیل افغانستان به یک مدینه فاضله غربی برای کشورهای عقبمانده آسیایی و مسلمان والگو قرار دادن آن بودند؛ در این راستا، با مداخله کشورهای غربی، ارزشهای اروپایی چون لیبرال دموکراسی و فمینیستی، در داخل نظام سیاسی و قانونی افغانستان تزریق شده است.
این ارزشها در قانون اساسی افغانستان وجود دارد؛ در بخشهایی چون انتخاب نظام اقتصادی بازار آزاد و مسائل حقوق بشری و حقوق زن، در قانون جزای افغانستان بیشتر یک کاپی از قانون ایتالیاست، قانون محو خشونت علیه زنان، قوانین اقتصادی و تجارتی، قانون مدنی و.... اما از همان ابتدا مشخص بود که نظام سنتی و شرقی افغانستان در تقابل با تزریق ارزشهای غربی، به جای اینکه به یک مدینه فاضله تبدیل شود، به یک نظام فاسدتر از پیش تبدیل خواهد شد.
4ـ اختلافات قومی، مذهبی و زبانی
در طول سالهای گذشته، با وجود تمام اقدامات و برنامههای زیربنایی دشمن در افغانستان، مردم همواره اتحاد و یکپارچگی خود، به خصوص اخوت اسلامی را به معنی واقعی حفظ کردند و پیرامون مسائل مختلف ملی و اسلامی، همانند یک مشت واحد و کوبنده عمل کردند. با ناکامی دشمن در این زمینه، دشمن از سال 2015 به اینسو با تهدابگذاری پروژه داعش در افغانستان و کمک به اشاعه نفوذ و حضور آن، اقدام به تحرکات اختلافبرانگیز قومی، مذهبی و زبانی کرد.
در بستر این تحرکات؛ از یکسو تلاش شد با هدف حملات تروریستی قرار دادن شیعیان افغانستان، زمینهساز یک جنگ مذهبی شوند و از سوی دیگر، با تحریک قومی علیه قوم دیگر و زبانی علیه زبانی دیگر، در صدد جنگ قومی و زبانی نیز برآمدند. هرچند این بستر با هوشیاری عالمان دینی به خصوص عالمان برجسته شیعه نتوانست زمینهساز یک جنگ مذهبی شود، اما به دلیل اختلافهای قومی، دیوارهای اعتماد میان اقوام افغانستان با گذشت هر روز، شکنندهتر میشود.
در بستر این تلاشها برای راهاندازی اختلافات قومی، مذهبی و زبانی، خانوادهها و به خصوص زنان و دختران، یکی از قربانیهای عمده و اساسی بودهاند. توسعه اختلافات در داخل جامعه و به خصوص حکومت افغانستان، سبب رشد بیش از پیش فقر و بیکاری، فساد، تبعیض و محرومیت شده و قربانیان زیادی را گرفته است.
بایستههای حال و آینده ما
رهبر انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنهیی(حفظهالله) در مورد بایستههای زنان در اجتماع گفتهاند: حرکت در جهت احقاق حقوق زنان در جامعه اسلامی حتما باید انجام گیرد؛ منتها بر مبنای اسلامی و با هدف اسلامی. بر این اساس، شیوهیی که در راستای احقاق حقوق زنان در افغانستان، چه به صورت رسمی و چه غیررسمی در پیش گرفته شده، شیوهیی مطابق با ارزشهای اسلامی نیست و به صورت سازمانیافته، در محور توطئههای دشمن چون تهاجم فرهنگی پیش میرود. با توجه به این محور اساسی، بایستههای حال و آینده عالمان و فرهنگیان زن جامعه افغانستان را میتوان اینگونه برشمرد:
1ـ اولین بایسته عالمان و فرهنگیان زن مسلمان و متعهد در افغانستان، تربیت نیروی انسانی و کادرسازی است. متأسفانه نیروی انسانی برای فعالیتهای دینی و فرهنگی زنان در جامعه افغانستان، در مقایسه با مشکلات، موانع و توطئههایی که وجود دارد، بسیار اندک است. باید تلاشهای جدی و مستمری از سوی نهادهای مختلف دینی، فرهنگی و اجتماعی در راستای آموزش و پرورش زنان عالم و فرهنگی، به توجه به آسیبهای جامعه افغانستان صورت بگیرد. از سوی دیگر، باید ظرفیتهای تشکیلاتی و علمی عالمان و فرهنگیان زن ارتقا یابد و ضعفها و خلاهای موجود برطرف گردد. در این زمینه، عالمان و فرهنگیان زن مهاجر باید نگاه و توجه ویژهیی به داخل افغانستان داشته باشند.
2ـ ضرورت توجه به کانون خانواده و نظام تربیتی خانوادهها به عنوان نخستین و کارسازترین منبع تأثیرگذار در تحولات اجتماعی. با توجه به اینکه هم به لحاظ بعد رسانهیی و هم بعد آموزشی و پرورشی، کانون خانواده عمدهترین و بزرگترین هدف دشمن برای تهاجم و جایگزینی فرهنگی به حساب میرود، توجه به کانون و بنیان خانواده، باید یک هدف عمده و اساسی برای عالمان و فرهنگیان زن باشد.
عالمان و فرهنگیان زن با تأسیس نهادهای آموزشی و پرورشی و یا نفوذ و حضور در سایر نهادهای آموزشی و پرورشی، از سطوح پایه چون مهد کودک به بالا، نقش خود را در راستای اصلاح تربیتی نسل جدید ایفا کنند. از سوی دیگر، عالمان و فرهنگیان زن باید بتوانند ارتباط موثری با مادران خانوادهها، از طریق حضور در مساجد، تکایا، زیارتگاهها، گردهماییها و جلسات خانوادگی و همچنین فراخوان مادران به مدارس، الگو عملکرد این مادران را اصلاح کنند.
3ـ عالمان و فرهنگیان زن افغانستان باید حضور خود را در رسانهیی تقویت کنند. در چنین زمینهیی باید از ظرفیت رسانههای اسلامی و معتقد در برابر رسانههای منحرف استفاده شود. این رسانهها نیز باید زمینهساز حضور برجسته عالمان و فرهنگیان زن متعهد و مسلمان باشند و مسائل تربیتی و آموزشی را به عنوان یک اولویت جدی دنبال کنند. باید کوشش شود سرمایهگذاریهای بیشتری در این زمینه صورت بگیرد و نهادهایی که توانایی دارند، حمایتهای مالی بیشتری انجام دهند.
4ـ از سوی دیگر، باید حضور عالمان و فرهنگیان زن در نهادهای فرهنگی آموزشی و شبکههای فعالین مدنی نیز تقویت شد و این حضور بتواند فعالیت این نهادهای فرهنگی آموزشی را جهت بدهد. تدویر گفتمانها و جلسات هماندیشی، بحث و تبادل نظر، صبحت با دانشآموزان و فرهنگیان در جریان دروس و جلسات مختلف، ایجاد یک ساعت آموزشی رایگان برای مباحث فرهنگی و اعتقادی، و بسیاری از برنامههای خلاقانه دیگر، میتواند زمینهساز حضور تأثیرگذار عالمان و فرهنگیان زن در نهادهای فرهنگی آموزشی شود.
5ـ عالمان و فرهنگیان زن باید حضور گسترده خود را در نهادهای حکومتی محلی و مرکزی داشته باشند،عالمان و فرهنگیان زن در کنار اینکه یک عالم و فرهنگی هستند، در عین حال میتوانند تخصص خود را در بخشهای علمی و اداری نیز داشته باشند. حضور گسترده عالمان و فرهنگیان زن، یا به عبارت دیگر، حضور زنان مسلمان و متعهد در ادارات باید به عنوان یک هدف مهم و استراتژیک دنبال شود.
در این زمینه، حضور عالمان و فرهنگیان زن در انتخابات شوراهای ولسوالیها، شوراهای ولایتی و همچنین مجلس نمایندگان افغانستان، میتواند تأثیرگذاریهای عمیق و جدی را در سطح جامعه به دنبال داشته باشد. با توجه به باورها و ارزشهای دینی مذهبی مردم، عالمان و فرهنگیان زن به راحتی میتوانند با جلب اعتماد مردم، به عنوان نمایندگان آنها در ساختار نظام انتخاب شوند. این مسأله باید به عنوان هدفی استراتژیک دنبال شود و نهادهای فرهنگی و دینی باید از زنان عالم و فرهنگی حمایت کنند. از سوی دیگر، عالمان و فرهنگیان زن میتوانند زنان جامعه را به سوی انتخاب نمایندگان اصلح، معتقد و مسلمان در انتخاباتهای پیش رو، راهنمایی و تشویق کنند و اینگونه نیز نقش خود را ایفا کنند.
6ـ اما بایسته ششم و مهمترین بایسته که به نوعی سایر موارد را نیز تحت پوشش قرار میدهد، ضرورت و اهمیت فعالیت تشکیلاتی و سازمانی عالمان و فرهنگیان زن در افغانستان است. متأسفانه این مسأله به خصوص در میان زنان به هیچ صورت مورد توجه نبوده است. بدون حضور و فعالیت تشکیلاتی و سازمانی، فعالیت عالمان و فرهنگیان زن، بدون پشتوانه، مقطعی و با تأثیر ضعیف و اندک خواهد بود. در این راستا، عالمان و فرهنگیان زن باید دانش شکلدهی فعالیت سازمانی و تشکیلاتی را بیاموزند، با نمونههای تأثیرگذار و موفق در کشور و سایر کشورها آشنا شوند و تجربه کسب کنند.
مرکز تبیان و توجه به کار تشکیلاتی در محور زنان
مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان، با رسالت فرهنگی و اجتماعی که بر مبنای باورها و ارزشهای راسخ دینی و مذهبی دارد، با تأکید بر کار سازمانی و تشکیلاتی، برای دستیابی به اهداف استراتژیک و بنیادی، شاید یکی از معدود مراکز فعال دینی و فرهنگی در حوزه زنان باشد.
این مرکز با تأسیس بخش زنان در دفاتر مرکزی و ولایتی خود، در طول سالهای گذشته، در راستای فرهنگسازی و مقابله با توطئهها و تهاجمهای دشمن، نقش روشنگرانه و پیشتاز داشته است. این نقش سبب شده تا مرکز تبیان بتواند بسیاری از نخبههای علمی، دینی و فرهنگی زنان جامعه افغانستان را جذب تشکیلات خود نماید و البته در این راه، قربانی نیز داده است. متأسفانه در حمله تروریستی دشمن در قالب و چهره داعش به دفتر مرکزی تبیان در شهر کابل، در 7 جدی 1396، این مرکز 5 تن از زنان نخبه دینی و فرهنگی خود را از دست داد و چندین تن دیگر زخمی شدند.
اما این مرکز، به خصوص بخش زنان، با اراده راسختر و مستحکمتر به پیش رفته است. مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان هماکنون در بیشتر دفاتر خود، گفتمانهای زنان را در حول محور مسائل مربوط به زنان و خانواده، الگوبرداری از اسوههای برجسته دینی و مذهبی و تلاش برای اصلاح فرهنگ خانوادهها، زنان و اجتماع دنبال میکند که با گذشت هر روز، بر میزان تأثیرگذاری آن افزوده میشود.
مرکز تبیان مصمم است که فعالیت در حوزه زنان را با توجه به موانع فعالیت، راهکار حضور تأثیرگذار، اقدامات دشمن و بایستههای حال و آینده که در این مقاله به صورت خلاصه و فشرده مطرح شد، در بخشهای تربیت نیروی انسانی، ارتقای ظرفیتها، ترویج فعالیتهای تشکیلاتی و سازمانی و همچنین زمینهسازی برای نقش آموزشی، پرورشی و فرهنگی اجتماعی آنها در سطح جامعه، برای دستیابی به اهداف بنیادی و استراتژیک و مقابله با جنگ نرم دشمن، دنبال کند.
هرچند در دوران پسا طالبان بحث حقوق بشر و حقوق زن، از مباحث داغ و پر سر و صدای جامعه افغانستان بوده، اما این مباحث صرفا مباحثی از دید و نگاه غربی و تهاجم فرهنگی بوده تا مباحثی برگرفته و متأثر از نگاه دینی و اسلامی.
متأسفانه باید گفت که روند تهاجم فرهنگی در میان خانوادهها و زنان جامعه افغانستان و تلاشهایی که کشورهای غربی و نهادهای مدافع حقوق بشر و حقوق زن در طول 17 سال گذشته انجام داده، به همان اندازه که جنگ در طول سه دهه تأثیر منفی گذاشته، مخرب بوده است. هرچند در طول 17 سال گذشته زمینههای دسترسی خانوادهها و به خصوص زنان به آموزش و حضور در اجتماع فراهم شده، اما به همان میزان، باورها و اندیشههای بنیان خانواده و زن، به انحراف رفته است.
علما و فرهنگیان زن مسلمان در طول سالهای گذشته میتوانستند به اندازه توان خود، در راستای مبارزه فرهنگی اجتماعی و فرهنگسازی مثبت در افغانستان فعالیت کنند، اما این فعالیتها برجسته و محسوس نبوده و با اقبال لازم روبرو نبوده است. اما با توجه به اهمیت کار فرهنگی اجتماعی سازنده از بنیان و درون خانواده، تربیت نسل جدید و باورمند به ارزشهای واقعی اسلامی و مقابله با تهدیدهایی که در شرایط کنونی در برابر نسل و اجتماع آینده در افغانستان وجود دارد، نیاز به آسیبشناسی وضعیت موجود و بستریابی برای حضور و فعالیت فرهنگیان و علمای زن شدیدا وجود دارد.
موانع فعالیت علما و فرهنگیان زن افغانستان
1ـ نبود نیروی انسانی متعهد و فعال
اولین مانع حضور فعال فرهنگیان و علمای زن در بستر تحولات افغانستان، با توجه به نیاز جدی که احساس میشد، نبود نیروی انسانی کارآزموده و متعهد بوده است. ابتدا اینکه چندین دهه جنگ و ویرانی، از یکسو بسیاری از کادرهای انسانی دینی و فرهنگی افغانستان در بخش زنان را از میان برداشت و آنها را به دیار مهاجرت فرستاد و از سوی دیگر، زمینه تربیت چنین نیروهایی را از مردم افغانستان گرفت. دوما، با ایجاد و فعالیت مراکز دینی و فرهنگی مختلف، به خصوص حوزههای علمیه، به دلیل نبود درک لازم از آسیبهای فرهنگی اجتماعی جامعه و عدم رسالت، توجه چندانی به تربیت فعالان فرهنگی و دینی از میان زنان صورت نگرفته است. هرچند نمیتوان منکر برخی تلاشها از سوی برخی نهادها بود، اما قطعا این تلاشها بسیار اندک و ناچیز بودهاند.
2ـ نبود کار سازمانی و تشکیلاتی
یکی از دلایل عدم حضور گسترده و لازم فعالان فرهنگی و دینی در حوزه زنان در طول سالهای گذشته که به نوعی با عدم تربیت نیروی انسانی کافی در این بخش نیز مرتبط است، نبود کار سازمانی و تشکیلاتی در این حوزه است. مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان یکی از مراکز فعال در این حوزه بوده، اما کار در خور توجهی از سایر نهادهای دینی و فرهنگی متعهد و بر مبنای اصول و باورهای اسلامی صورت نگرفته است.
نبود کار سازمانی و تشکیلاتی از یکسو متأثر از کمبود نیروی متخصص و فعال است و از سوی دیگر، ناشی از عدم تعهد، ظرفیت و درک لازم برای حضور تشکلات فعال دینی و فرهنگی زنان در سطح جامعه است. این دو ضعف عمده سبب شده تا کارهایی که در حوزه فرهنگی و دینی زنان در کشور صورت میگیرد، کارهای سطحی، مقطعی و فاقد یک نگاه بلندمدت و استراتژیک باشد؛ در حالی که لازمه و محور کار سازمانی و تشکیلاتی، داشتن نگاه بلندمدت و اهدافی استراتژیک است.
یک مانع عمده دیگری که سبب شده کارهای تشکیلاتی و سازمانی در حوزه زنان و همچنین سایر حوزهها شکل نگیرد، نبود حمایتهای بودجهای و مالی از چنین فعالیتهایی به خصوص در داخل افغانستان است، در این زمینه، متأسفانه نگاه نهادهای مرجع و تمویلکننده در سطوح اول نهادهای دینی و فرهنگی بزرگ جهان اسلام و به خصوص جامعه تشیع، همچنان یک نگاه عمیق و کاربردی نیست و توجه به فعالیتهای فرهنگی دینی در بین زنان و حمایت از نهادهایی که در این زمینه کار میکنند، یک نگاه زیربنایی و متداوم نبوده است.
این در حالی است که نهادهای مدافع حقوق زن و حقوق بشر غربی، بسیار منسجم، هماهنگ و با بودجههای هنگفت در مسیر تهاجم و انحراف فرهنگی افغانستان تلاش میکنند و به خوبی نیز درک کردهاند که برای رسیدن به یک هدف پایدار و استراتژیک، باید از میان زنان و خانوادهها شروع کنند.
3ـ فرهنگ و آگاهی پایین خانوادهها و اجتماع
فرهنگ و آگاهی پایین خانوادهها و زنان افغانستان که اکثریت ایشان از نعمت سواد و آگاهی کافی برخوردار نیستند سبب شده که فعالیت فعالان دینی و فرهنگی زن مورد استقبال گسترده قرار نگیرند. متأسفانه به دلیل این فرهنگ و آگاهی پایین، اکثر خانوادههای افغانستانی به خصوص در جامعه مردسالار کشور، هنوز درک لازم را از تهاجم فرهنگی گسترده موجود و ضرورت اصلاح شیوههای آموزشی و پرورشی کودکان و اعضای خانواده ندارند و ضرورت مراجعه به نهادها و فعالان فرهنگی و دینی متعهد را احساس نکردهاند. این در حالی است که بیشترین آسیبهای دینی و فرهنگی در طول سالهای گذشته متوجه خانوادهها و نسل کنونی و فردای افغانستان بوده است.
متأسفانه در راستای بالا بردن فرهنگ و آگاهی خانوادهها، فرهنگیان و علما در مساجد و تکایا و همچنین رسانهها به وظایف خود عمل نکردهاند.
4ـ فعالیت گسترده سازمانها و نهادهای فرهنگی اجتماعی غربی و همراهی دولت
حضور گسترده و پر رنگ و لعاب نهادها و سازمانهای فرهنگی اجتماعی غربی و شعارهای فریبنده و پر رزق و برق آنها در جامعه به شدت سنتی و بسته افغانستان، مجال اندکی برای برای فعالیتهای کمرونق و اندک فعالان فرهنگی و دینی زن داده است. به خصوص اینکه فعالیتهای نهادهای حقوق بشر غربی، با همراهی و همکاری دولت افغانستان، به ویژه وزارت زنان و کمیسیون حقوق بشر و همچنین اکثر رسانهها دنبال میشود. پشتوانه محکم مالی و سیاسی این نهادها در جامعهیی که به شدت متأثر و متنفر از افراطگرایی اسلامی است، مسیر را برای جولاندهی آنها فراهم کرده است.
راهکارهای حضور تأثیرگذار علما و فرهنگیان زن افغانستان
با توجه به آسیبشناسی که از موانع حضور تأثیرگذار علما و فرهنگیان زن افغانستان صورت گرفت، راهکارهای حضور تأثیرگذار علما و فرهنگیان زن در جامعه آسیبدیده و آسیبپذیر کشور نیز در بستر همین موانع قابل ارائه است.
1ـ تربیت کادرهای فعال دینی و فرهنگی زن
اولین راهکار موثر برای حضور تأثیرگذار علما و فرهنگیان زن افغانستان در جامعه، تربیت کادرهای موثر و با ظرفیت در این حوزه و تأمین نیروی انسانی مورد نیاز است. از یکسو باید دختران و زنان جامعه برای روی آوری به حوزههای علمیه بیشتر تشویق شوند و از سوی دیگر، این نیروها به گونهیی آموزش و پرورش یابند که پس از فراغت تحصیلی، به عنوان عالمان و فرهنگیان متعهد و فعال، در راستای اهداف اسلامی و ارزشی فعالیت کنند.
2ـ ضرورت راهاندازی کارهای تشکیلاتی و سازمانی
فرهنگیان و عالمان زن باید از کارهای پراکنده و کمتأثیر، به سوی کارهای منسجمتر، سازمانی و تشکیلاتی روی بیاورند. در این زمینه، حوزههای علمیه و نهادهای بزرگ فرهنگی و دینی وظیفه دارند چنین زمینههایی را فراهم کنند و دست به حمایت مالی و سیاسی بزنند. میبایست انجمنها، موسسات و نهادهای دینی و فرهنگی و همچنین نهادهای آموزشی و تربیتی در محور عالمان و فرهنگیان زن ایجاد شود و اهدافی مشخص و بلندمدت داشته باشد.
3ـ ارتقای آگاهیدهی و فرهنگسازی اجتماعی
یکی دیگر از راههای حضور تأثیرگذار علمان و فرهنگیان زن در جامعه افغانستان، ارتقای آگاهیدهی و فرهنگسازی اجتماعی به خصوص در میان خانوادهاست. این فعالین میتوانند از طریق حضور در مدارس مختلف و در قالب استاد و راهنما، باورهای جدیدی به دانشآموزان و خانوادههای آنها، به خصوص مادران تزریق کنند. باید فعالان دینی و فرهنگی زن بتوانند ارتباط نزدیک و تنگاتنگی را با خانوادهها برقرار کنند و زمینهساز حضور و نقش فعال در عرصههای مختلف زندگی خانوادهها شوند.
همچنین علما و فرهنگیان مرد نیز میتوانند در این مسیر، کمککار بانوان همکار خود باشند. با توجه به محیط سنتی و دینی جامعه کشور، از طرف مختلف مساجد، تکایا و برنامههای مختلف دینی، مذهبی و فرهنگی، میبایست خانوادهها تشویق و ترغیب شوند تا اگر به دسترسی به علما و فرهنگیان مرد مشکل دارند، با بانوان فعال در این حوزهها ارتباط برقرار کنند، آموزش ببنند و مشکلات و مسائل روزمره خود را از این طریق مرتفع نمایند.
اقدامات دشمن
عالمان و فرهنگیان زن برای حضور موثر در جامعه و تلاش برای خنثی کردن برنامهها و توطئههای دشمن در مقوله جنگ نرم و تهاجم فرهنگی، باید درک و شناخت خوب و کافی از دشمن و اقدامات آن داشته باشند و این، نخستین گام است.
1ـ فعالیتهای رسانهیی
رسانهها عمدهترین ابزارهای دشمن در محور قدرت نرم برای تهاجم فرهنگی به حساب میآید و سرمایهگذاری هنگفتی نیز در این حوزه در افغانستان صورت گرفته است. امروز مقوله رسانه زمینهساز جهانی شدن افکار، دیدگاهها و ارتباطات شده و غرب بیشترین و بهترین استفاده را از این مقوله میبرد. امروز دامنه رسانهها به خصوص به مفهوم جدید آن و مقوله رسانههای مجازی آنقدر وسیع شده که غیرقابل تصور است؛ از یکسو رسانههای رسمی چون تلویزیون، رادیو و خبرگزاری فعالیت دارند و از سوی دیگر، در مقابل یک دنیای بینهایت فضای مجازی یا فضای اجتماعی روبرو هستیم. شبکههای گسترده ماهوارهیی نیز در سالهای گذشته عمدهترین ابزار جنگ نرم دشمن بودهاند.
متأسفانه امروزه این رسانههای رسمی وغیررسمی، به پیمانه بسیار وسیع و توسط برنامههای متنوع و جذاب به خصوص سریالها، موسیقی و برنامههای فرهنگی آموزشی آلوده، مشغول اشاعه و ترویج فرهنگ مبتذل و انحرافی غرب در میان سطوح مختلف جامعه افغانستان در میان خانواده و جوانان هستند. در این بین، حکومت افغانستان که آزادی بیان را عمدهترین دستآورد خود در طول 17 سال گذشته میداند، هیچ ساز و کار نظارتی و کنترلی بر عملکرد رسانهها، به خصوص شبکههای تلویزیونی و ماهوارهیی ندارد.
برنامههای مبتذل و اشاعه دهنده بیبند و باری متعددی در طول سالهای گذشته در محور جنگ نرم دشمن در شبکههای تلویزیونی افغانستان دنبال شده که عمدهترین و مهمترین آن، برنامه ستاره افغان است که علیرغم واکنشهای مختلف علما و فرهنگیان نسبت به ماهیت آن، همچنان با حمایت غرب از سوی شبکه تلویزیونی خصوصی طلوع ادامه دارد.
جالب است که بدانید مجموعه شبکههای تلویزیون طلوع به نام موبی گروپ، یکی از شرکای رسانهیی «رابرت مرداک»، سرمایهدار صهیونیست و رییس یکی از بزرگترین امپراتوریهای رسانهیی در دنیا است. در کنار این برنامهها، پخش سریالهای مستهجن و غیراخلاقی ترکی و هندی در طول سالهای گذشته، آهسته آهسته فرهنگ خانوادهها و تربیت فرزندان به خصوص دختران را تحت تأثیر قرار داده و به انحراف کشانیده است.
2ـ نهادهای مدافع حقوق بشر و حقوق زن
یکی دیگر از ابزارهای دشمن در راستای اقدامات ضد دینی و ضد فرهنگی در جامعه افغانستان، فعالیت صدها نهاد مدافع حقوق بشر و حقوق زن است که هموماره دکانی برای ثروتاندوزی برای موسسین آن و پیشبرد اهداف غرب بودهاند.
در طول دو سه سال گذشته، ایالات متحده امریکا نزدیک به 800 میلیون دالر را در برنامه جدیدی به نام «برنامه توانمندسازی زنان» یا «پروموت» از سال 2015 میلادی به اینسو اختصاص داده است. این پروژه 75 هزار دختر و زن بین سن 18 تا 30 سال تحت پوشش قرار داده تا مشارکت آنان در نسل آینده رهبران سیاسی، تجاری و جامعه مدنی در کنار همکاران مرد، تضمین شود.
این پروژه نمونهیی از دهها و صدها پروژه کشورهای اروپایی و امریکا است که در محور تغییر باورها، توانمندیها و سبک زندگی دختران و زنان جوان افغانستان و با هزینههای صدها میلیون دالری به مصرف رسیده و میرسد.
3ـ نهادهای آموزشی و پرورشی
از طرف دیگر، دشمن به دنبال تضعیف کانونهای خانواده و به ویژه دختران و زنان، سرمایهگذاری قابل توجهی در نهادهای آموزشی و پرورشی انجام داده است. متأسفانه نظام آموزش و پرورش و تحصیلات عالی افغانستان، با وجود فرهنگ و هویت ثابت دینی و اسلامی این کشور، به محل تبارز فرهنگها و هویتهای کشورهای مختلف تبدیل شده است. امروز یک رسم نادرست به خصوص در بدنه حکومت افغانستان وجود دارد که برای هرچیزی، می بایست یک خواهرخوانده از غرب و کشورهای غیراسلامی پیدا کنند؛ خواهرخوانده برای مدارس، دانشکدهها، دانشگاهها، شهرها و.... بر اساس این سیاست، برخی از مدارس و دانشکدههای دولتی تحت تسلط نظام آموزش و پرورش کشورهای اروپایی و امریکا قرار گرفتهاند که در کنار آموزش علوم، آموزش زبان و فرهنگ آن کشور، یکی از الزامات دانشآموزان و دانشجویان است.
از سوی دیگر، بسیاری از مدارس و دانشگاههای خصوصی به جای اینکه در محور یک نظام آموزش متحد و ملی فعالیت کنند، هرکدام نظام آموزشی یک کشور خارجی را به عنوان محور نظام آموزشی و سیستم درسی برگزیدهاند و جالب اینجاست که همه این کارها با مجوز حکومت افغانستان صورت میگیرد.
درست است که نظامهای آموزشی غربی به عنوان مثال سیستم آکسفورد در انگلیس به لحاظ پیشرفتهای علمی از جایگاه خوبی در جهان برخوردار اند، اما عملی شدن این نظامهای آموزشی بدون کم و کاست و مطابق باورها و ارزشهای یک کودک، نوجوان و جوان اروپایی، چه تأثیری بر باورهای نسل نو افغانستان خواهد گذاشت؟!
3ـ کمکهای جامعه جهانی
نیازمندی مالی و اقتصادی افغانستان، قویترین ابزار قدرت نرم دشمن برای تهاجم فرهنگی و تبدیل افغانستان به یک مدینه فاضله برای دموکراسی غربی بوده است. در موارد مختلف، پیرامون اجرای احکام جزای اسلامی به خصوص مسأله قصاص و اعدام، در طول سالهای گذشته بارها مشاهده شده که کشورهای اروپایی به تحدید اینکه کمکهای خود به حکومت افغانستان قطع میکنند، مانع از اجرای جزای اسلامی و به عنوان مثال، اعدام جانیان و تروریستان شدهاند.
این تنها یک مورد است، بلکه کشورهای اروپایی و امریکا از همان ابتدا به دنبال تبدیل افغانستان به یک مدینه فاضله غربی برای کشورهای عقبمانده آسیایی و مسلمان والگو قرار دادن آن بودند؛ در این راستا، با مداخله کشورهای غربی، ارزشهای اروپایی چون لیبرال دموکراسی و فمینیستی، در داخل نظام سیاسی و قانونی افغانستان تزریق شده است.
این ارزشها در قانون اساسی افغانستان وجود دارد؛ در بخشهایی چون انتخاب نظام اقتصادی بازار آزاد و مسائل حقوق بشری و حقوق زن، در قانون جزای افغانستان بیشتر یک کاپی از قانون ایتالیاست، قانون محو خشونت علیه زنان، قوانین اقتصادی و تجارتی، قانون مدنی و.... اما از همان ابتدا مشخص بود که نظام سنتی و شرقی افغانستان در تقابل با تزریق ارزشهای غربی، به جای اینکه به یک مدینه فاضله تبدیل شود، به یک نظام فاسدتر از پیش تبدیل خواهد شد.
4ـ اختلافات قومی، مذهبی و زبانی
در طول سالهای گذشته، با وجود تمام اقدامات و برنامههای زیربنایی دشمن در افغانستان، مردم همواره اتحاد و یکپارچگی خود، به خصوص اخوت اسلامی را به معنی واقعی حفظ کردند و پیرامون مسائل مختلف ملی و اسلامی، همانند یک مشت واحد و کوبنده عمل کردند. با ناکامی دشمن در این زمینه، دشمن از سال 2015 به اینسو با تهدابگذاری پروژه داعش در افغانستان و کمک به اشاعه نفوذ و حضور آن، اقدام به تحرکات اختلافبرانگیز قومی، مذهبی و زبانی کرد.
در بستر این تحرکات؛ از یکسو تلاش شد با هدف حملات تروریستی قرار دادن شیعیان افغانستان، زمینهساز یک جنگ مذهبی شوند و از سوی دیگر، با تحریک قومی علیه قوم دیگر و زبانی علیه زبانی دیگر، در صدد جنگ قومی و زبانی نیز برآمدند. هرچند این بستر با هوشیاری عالمان دینی به خصوص عالمان برجسته شیعه نتوانست زمینهساز یک جنگ مذهبی شود، اما به دلیل اختلافهای قومی، دیوارهای اعتماد میان اقوام افغانستان با گذشت هر روز، شکنندهتر میشود.
در بستر این تلاشها برای راهاندازی اختلافات قومی، مذهبی و زبانی، خانوادهها و به خصوص زنان و دختران، یکی از قربانیهای عمده و اساسی بودهاند. توسعه اختلافات در داخل جامعه و به خصوص حکومت افغانستان، سبب رشد بیش از پیش فقر و بیکاری، فساد، تبعیض و محرومیت شده و قربانیان زیادی را گرفته است.
بایستههای حال و آینده ما
رهبر انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنهیی(حفظهالله) در مورد بایستههای زنان در اجتماع گفتهاند: حرکت در جهت احقاق حقوق زنان در جامعه اسلامی حتما باید انجام گیرد؛ منتها بر مبنای اسلامی و با هدف اسلامی. بر این اساس، شیوهیی که در راستای احقاق حقوق زنان در افغانستان، چه به صورت رسمی و چه غیررسمی در پیش گرفته شده، شیوهیی مطابق با ارزشهای اسلامی نیست و به صورت سازمانیافته، در محور توطئههای دشمن چون تهاجم فرهنگی پیش میرود. با توجه به این محور اساسی، بایستههای حال و آینده عالمان و فرهنگیان زن جامعه افغانستان را میتوان اینگونه برشمرد:
1ـ اولین بایسته عالمان و فرهنگیان زن مسلمان و متعهد در افغانستان، تربیت نیروی انسانی و کادرسازی است. متأسفانه نیروی انسانی برای فعالیتهای دینی و فرهنگی زنان در جامعه افغانستان، در مقایسه با مشکلات، موانع و توطئههایی که وجود دارد، بسیار اندک است. باید تلاشهای جدی و مستمری از سوی نهادهای مختلف دینی، فرهنگی و اجتماعی در راستای آموزش و پرورش زنان عالم و فرهنگی، به توجه به آسیبهای جامعه افغانستان صورت بگیرد. از سوی دیگر، باید ظرفیتهای تشکیلاتی و علمی عالمان و فرهنگیان زن ارتقا یابد و ضعفها و خلاهای موجود برطرف گردد. در این زمینه، عالمان و فرهنگیان زن مهاجر باید نگاه و توجه ویژهیی به داخل افغانستان داشته باشند.
2ـ ضرورت توجه به کانون خانواده و نظام تربیتی خانوادهها به عنوان نخستین و کارسازترین منبع تأثیرگذار در تحولات اجتماعی. با توجه به اینکه هم به لحاظ بعد رسانهیی و هم بعد آموزشی و پرورشی، کانون خانواده عمدهترین و بزرگترین هدف دشمن برای تهاجم و جایگزینی فرهنگی به حساب میرود، توجه به کانون و بنیان خانواده، باید یک هدف عمده و اساسی برای عالمان و فرهنگیان زن باشد.
عالمان و فرهنگیان زن با تأسیس نهادهای آموزشی و پرورشی و یا نفوذ و حضور در سایر نهادهای آموزشی و پرورشی، از سطوح پایه چون مهد کودک به بالا، نقش خود را در راستای اصلاح تربیتی نسل جدید ایفا کنند. از سوی دیگر، عالمان و فرهنگیان زن باید بتوانند ارتباط موثری با مادران خانوادهها، از طریق حضور در مساجد، تکایا، زیارتگاهها، گردهماییها و جلسات خانوادگی و همچنین فراخوان مادران به مدارس، الگو عملکرد این مادران را اصلاح کنند.
3ـ عالمان و فرهنگیان زن افغانستان باید حضور خود را در رسانهیی تقویت کنند. در چنین زمینهیی باید از ظرفیت رسانههای اسلامی و معتقد در برابر رسانههای منحرف استفاده شود. این رسانهها نیز باید زمینهساز حضور برجسته عالمان و فرهنگیان زن متعهد و مسلمان باشند و مسائل تربیتی و آموزشی را به عنوان یک اولویت جدی دنبال کنند. باید کوشش شود سرمایهگذاریهای بیشتری در این زمینه صورت بگیرد و نهادهایی که توانایی دارند، حمایتهای مالی بیشتری انجام دهند.
4ـ از سوی دیگر، باید حضور عالمان و فرهنگیان زن در نهادهای فرهنگی آموزشی و شبکههای فعالین مدنی نیز تقویت شد و این حضور بتواند فعالیت این نهادهای فرهنگی آموزشی را جهت بدهد. تدویر گفتمانها و جلسات هماندیشی، بحث و تبادل نظر، صبحت با دانشآموزان و فرهنگیان در جریان دروس و جلسات مختلف، ایجاد یک ساعت آموزشی رایگان برای مباحث فرهنگی و اعتقادی، و بسیاری از برنامههای خلاقانه دیگر، میتواند زمینهساز حضور تأثیرگذار عالمان و فرهنگیان زن در نهادهای فرهنگی آموزشی شود.
5ـ عالمان و فرهنگیان زن باید حضور گسترده خود را در نهادهای حکومتی محلی و مرکزی داشته باشند،عالمان و فرهنگیان زن در کنار اینکه یک عالم و فرهنگی هستند، در عین حال میتوانند تخصص خود را در بخشهای علمی و اداری نیز داشته باشند. حضور گسترده عالمان و فرهنگیان زن، یا به عبارت دیگر، حضور زنان مسلمان و متعهد در ادارات باید به عنوان یک هدف مهم و استراتژیک دنبال شود.
در این زمینه، حضور عالمان و فرهنگیان زن در انتخابات شوراهای ولسوالیها، شوراهای ولایتی و همچنین مجلس نمایندگان افغانستان، میتواند تأثیرگذاریهای عمیق و جدی را در سطح جامعه به دنبال داشته باشد. با توجه به باورها و ارزشهای دینی مذهبی مردم، عالمان و فرهنگیان زن به راحتی میتوانند با جلب اعتماد مردم، به عنوان نمایندگان آنها در ساختار نظام انتخاب شوند. این مسأله باید به عنوان هدفی استراتژیک دنبال شود و نهادهای فرهنگی و دینی باید از زنان عالم و فرهنگی حمایت کنند. از سوی دیگر، عالمان و فرهنگیان زن میتوانند زنان جامعه را به سوی انتخاب نمایندگان اصلح، معتقد و مسلمان در انتخاباتهای پیش رو، راهنمایی و تشویق کنند و اینگونه نیز نقش خود را ایفا کنند.
6ـ اما بایسته ششم و مهمترین بایسته که به نوعی سایر موارد را نیز تحت پوشش قرار میدهد، ضرورت و اهمیت فعالیت تشکیلاتی و سازمانی عالمان و فرهنگیان زن در افغانستان است. متأسفانه این مسأله به خصوص در میان زنان به هیچ صورت مورد توجه نبوده است. بدون حضور و فعالیت تشکیلاتی و سازمانی، فعالیت عالمان و فرهنگیان زن، بدون پشتوانه، مقطعی و با تأثیر ضعیف و اندک خواهد بود. در این راستا، عالمان و فرهنگیان زن باید دانش شکلدهی فعالیت سازمانی و تشکیلاتی را بیاموزند، با نمونههای تأثیرگذار و موفق در کشور و سایر کشورها آشنا شوند و تجربه کسب کنند.
مرکز تبیان و توجه به کار تشکیلاتی در محور زنان
مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان، با رسالت فرهنگی و اجتماعی که بر مبنای باورها و ارزشهای راسخ دینی و مذهبی دارد، با تأکید بر کار سازمانی و تشکیلاتی، برای دستیابی به اهداف استراتژیک و بنیادی، شاید یکی از معدود مراکز فعال دینی و فرهنگی در حوزه زنان باشد.
این مرکز با تأسیس بخش زنان در دفاتر مرکزی و ولایتی خود، در طول سالهای گذشته، در راستای فرهنگسازی و مقابله با توطئهها و تهاجمهای دشمن، نقش روشنگرانه و پیشتاز داشته است. این نقش سبب شده تا مرکز تبیان بتواند بسیاری از نخبههای علمی، دینی و فرهنگی زنان جامعه افغانستان را جذب تشکیلات خود نماید و البته در این راه، قربانی نیز داده است. متأسفانه در حمله تروریستی دشمن در قالب و چهره داعش به دفتر مرکزی تبیان در شهر کابل، در 7 جدی 1396، این مرکز 5 تن از زنان نخبه دینی و فرهنگی خود را از دست داد و چندین تن دیگر زخمی شدند.
اما این مرکز، به خصوص بخش زنان، با اراده راسختر و مستحکمتر به پیش رفته است. مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان هماکنون در بیشتر دفاتر خود، گفتمانهای زنان را در حول محور مسائل مربوط به زنان و خانواده، الگوبرداری از اسوههای برجسته دینی و مذهبی و تلاش برای اصلاح فرهنگ خانوادهها، زنان و اجتماع دنبال میکند که با گذشت هر روز، بر میزان تأثیرگذاری آن افزوده میشود.
مرکز تبیان مصمم است که فعالیت در حوزه زنان را با توجه به موانع فعالیت، راهکار حضور تأثیرگذار، اقدامات دشمن و بایستههای حال و آینده که در این مقاله به صورت خلاصه و فشرده مطرح شد، در بخشهای تربیت نیروی انسانی، ارتقای ظرفیتها، ترویج فعالیتهای تشکیلاتی و سازمانی و همچنین زمینهسازی برای نقش آموزشی، پرورشی و فرهنگی اجتماعی آنها در سطح جامعه، برای دستیابی به اهداف بنیادی و استراتژیک و مقابله با جنگ نرم دشمن، دنبال کند.