هزاران تانک و موتر زرهی امریکا وارد بندر برمرهافن آلمان شدهاند تا در مرزهای شرقی ناتو با روسیه مستقر شوند.
۳۵۰۰ هزار نظامی امریکایی به همراه این تجهیزات نظامی اعزام شدهاند. این بزرگترین میزان ارسال نیرو و تجهیزات امریکایی به اروپا از زمان سقوط شوروی سابق و پایان جنگ سرد است.
امریکا گفته که این کار در پاسخ به اقدامات روسیه در اوکراین و نگرانی کشورهای اروپای شرقی صورت میگیرد.
اما شماری از سیاستمداران آلمان از اعزام این نیروها و تجهیزات انتقاد کرده و گفتهاند چنین کاری باعث افزایش تنشها با روسیه خواهد شد.
قرار است این تانکها در مناطق مختلف آلمان، لهستان و جمهوریهای بالتیک مستقر شوند تا به نگرانیها از اقدام احتمالی خصمانه روسیه پایان دهند.
جنرال تیم مکگوایر؛ معاون فرماندهی اروپایی ارتش امریکا گفته است چنین کاری تعهد امریکا به ناتو را نشان میدهد. او گفته که امریکا در کنار شرکای خود در پیمان ناتو ایستاده است.
به غیر از امریکا، سایر کشورهای ناتو نیز در حال تقویت حضور خود در اروپای شرقی هستند.
مسکو، واشنگتن و قدرت های همسو در حالی وارد فاز جدیدی از تنش های سیاسی می شوند که این دو ابرقدرت و رقیب سنتی، هم اکنون در چندین جبهه جهانی به صورت غیر مستقیم در حال جنگ قرار دارند.
بر اساس دیدگاه های تحلیلگران، روسیه به رهبری پوتین سعی فراوانی می کند تا به احیا و بازسازی قدرت پیشین ابرقدرت مضمحل شده شوروی بپردازد و از تک قطبی شدن جهان و سلطه نظم نوین امریکایی بر آن جلوگیری کند.
افزون بر آنکه طرحهای بلندپروازانه و مبهم امریکا در مستعمرات سابق روسیه شورویدر شرق اروپا به منظور استقرار سامانه های دفاع موشکی و نیروهای نظامی یا توسعه نفوذ و سلطه ناتو بر این کشورها، این روند رقابتی و گاه خصمانه را تشدید و تقویت کرده است.
بر این اساس پیش بینی می شود تنشهای تازه میان مسکو، واشنگتن و متحدان آن در اروپا، جبهه رویاوریی بین دو ابرقدرت را فشرده تر سازد و این امر، طبیعتاً آثار و تبعات ملموسی بر مناسبات بین المللی نیز در پی خواهد داشت.
جنگ های لفظی، اعمال تحریم های اقتصادی و محدودسازی آمد و رفت مقامات ارشد، فرماندهان نظامی و همچنین کمک به مخالفان مسلح دوطرف، صاحب نظران را به این نتیجه رسانده که تنش ها و صف آرایی های جاری، ریشه در تاریخ تنش های شرق و غرب با محوریت روسیه و امریکا دارد.
اینکه روسیه به رهبری پوتین به صورت بلندپروازانه ای تلاش می کند روسیه را به سرعت به شوروی پیشین برگرداند یا غرب، پایش را در کفش روسیه کرده و سعی می کند آخرین خاکریزهای نفوذ و سلطه استراتژیک روسیه در شرق اروپا را تصاحب کند و حتی با «خیال» احیای شوروی پیشین هم مبارزه نماید، بحث هایی است که به صورت گسترده ای در سطح افکار عمومی، رسانهای و کارشناسان مسایل جهانی مطرح است.
در این شکی نیست که پوتین دیگر به چیزی به نام روسیه با مرزهای محدود، اقتصادی آسیب پذیر و البته عضویت در چند سازمان بین المللی مهم در کنار کشورهای اروپایی که الزاما باید از نظرات امریکا در حوزه مناسبات جهانی، تأسی و پیروی نماید تمکین نمیکند.
پوتین در تحرکات بسیاری نشان داده است که به آینده، نگاهی استراتژیک دارد؛ آیندهای که آفتاب قدرت و سلطه جهانی همچنان از شرق جهان، طلوع کند.
او برای تحقق این رؤیای بلندپروازانه ناگزیر از درافتادن با امریکاست؛ زیرا او چه بخواهد و چه نخواهد وقتی چنین خیالی را در سر می پروراند به جنگ امریکا رفته است؛ امریکایی که مدعی است ابرقدرت بلامنازع جهان است و دیگر نمی خواهد شاهد بازگشت روسیه به سال های اوج قدرت شوروی باشد.
شرق اروپا اما زمینه ای برای تقابل این دو ادعاست.
امریکا در سطح جهانی و در داخل آن کشور، آسیب های بزرگی را متحمل شده است و این امر، روسیه را در پیگیری این رؤیای بلندپروازانه اش بیشتر از پیش، تشجیع و تشویق کرده است.
تحولات سال های اخیر خاور میانه، هزینه های دفاع از عنوان ابرقدرت بودن را برای ایالات متحده به شدت بالا برده است.
این در حالی است که وقتی امریکا هزینه دفاع از این عنوان را در خاور میانه و سایر بخشهای جنگزده جهان می پرداخت، روسیه در حال بازتولید و ذخیره و انباشت انرژی لازم برای مصاف با امریکا بود.
در سوریه، روسیه ثابت کرد که امریکا دیگر شکست ناپذیر نیست و هیمنه شکست ناپذیری ایالات متحده درهمشکسته است و این بار، شرق اروپا نوبت شرق اروپاست که به میدان جنگ آینده دو قطب قدرت تبدیل شود.