هیچ سیاستمدار مهمی کشته نشده و از سقوط کدام ولایتی هم خبر نمی دهم.
این را به آگاهی همه دوستانم می رسانم که به عنوان یک خبرنگار تقریبا همه رویدادهایی را که در اطرافم اتفا ق می افتند را دنبال می کنم. شاید برایتان سوال باشد که چرا در مورد کندز و هلمند و خلاصه جنگ های جاری تاکنون چیزی ننوشه ام؟
پاسخ: دوست من؛ امروزه جنگ در دنیا به نحوه دیگری پیش برده می شود و جنبه روانی اش بر جنبه فیزیکی اش می چربد. نگاهی به وضعیت مناطق بحران زده دنیا بیاندازید و ببینید که چه می گذرد. امروزه گروه های تروریستی با درک این موضوع که توان مالی و اکمالاتی نبرد رو در رو را با دولت ها و ملت ها ندارند، دست به جنگ روانی می زنند.
حتی طالبان در افغانستان هم این را به خوبی به کار می گیرند. همین دو بار سقوط قندوز خودش مثال زنده جنگ روانی طالبان است که بدون هزینه گزاف کنترول یک شهر را به دست گرفتند. نگاهی به برگه ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان و همچنان دیگر شورشیان بکنید تا درک کنید که این جنگ روانی را به چه هدفی با یاری سازمان های استخباراتی و اطلاعاتی پیش می برند. طالبان از آنچه داعش برای تصرف شهرها در عراق انجام داد به خوبی آموخته اند. با کندز همان را کردند که داعش با موصل کرد.
نقش شبکه های اجتماعی
هدف تروریستان ایجاد هراس عمومی و به دست گرفتن کنترول جوامع است. اینجا چه وسیله ای بهتر و ارزان تر از شبکه های اجتماعی؟ وقتی طالبان رسانه ای جز یکی دو برگه اینترنتی ندارند، و وقتی داعش رادیوی سیارش برای چندمین بار هدف قرار گرفته، چرا نباید از فیس بوک، تویتر، انیستاگرام و دیگر شبکه های اجتماعی در اینترنت استفاده کنند؟
از آغاز عملیات طالبان به نام "عمری" برگه های این گروه تروریستی در شبکه های اجتماعی به اندازه ای فعال شده که حتی صفحه های وزارت های دفاع، داخله و ریاست امنیت ملی افغانستان هم فعال نیست. پیام های شان هدفمندانه است و برای این کار افرادی را آموزش داده اند که حتی زمان انتشار پیام ها را به دقت همزمان با تراکم استفاده از اینترنت در افغانستان گزینش می کنند.
نقش کاربران و مردم
حالا ساعت سه و نیم شب است و من این متن را بعد از دو روز تحقیق می نویسم. آنچه کاربران فیس بوک در این مدت کردند، تاثیرش بیشتر از آنچه بود که یک طالب مسلح در میدان نبرد کرد.
می توانم با جرات بگویم که حالا دیگر هر شهروندی که موبایلی هوشمند و وصل شده به اینترنت دارد، یک شهروند خبرنگار است و قبل از همه چیز باید به تاثیرات و عواقب چیزهایی که نشر می کند فکر کند. البته این یک اصل اخلاقی ژورنالیزم و کار با رسانه هاست. شما می توانید با نشر یک عکس یا خبر زندگی یک فرد و یا امنیت یک کشور را با خطر مواجه کنید.
مردم نباید تروریستان را کمک کنند که به هدف اصلی شان که همانا ایجاد هراس عمومی است برسند. هدف اینجا سانسور نیست، بلکه دقت است. وقتی تصویر طالبان را در چوک کندز نشر می کنید، حداقل به زمان فیلم برداری توجه کنید. به تاریخ، به علایم قدیمی و جدید در تصاویر.
قبل از آنکه طالبان به مرکز شهر کندز برسند، تصویرهایی از رسیدن شان توسط افرادی مجهول الهیه (با پروفایل های جعلی) نشر می شد که مربوط به سقوط کندز در سال گذشته بود.
این یک ترفند کهنه داعش یا گروه تروریستی "دولت اسلامی" است که حالا طالبان آن را به کار می گیرند. آنها تصویرهایی را هم از برخورد به اصطلاح انسانی شان با مردم نشر می کنند تا مردمی سرخورده از نظام را به سوی خودشان جلب کنند.
گل آلود کردن آب
تروریستان طالب این تکنیک را هم از داعش آموختند که برای قدرت گرفتن و جمع کردن حامی، میان مردم شکاف ایجاد کنند. طالبان با حمایت بیرونی و درونی پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری استراتیژی ایجاد شکاف قومی، مذهبی، زبانی و سمتی را در افغانستان پیش بردند و تا جایی رساندند که سیاستمداران کشور قدرت را تقسیم کرده، حکومتداری را ضعیف و نامطمئن ساخته و جنرالان نظامی به یکدیگر کنایه گفته و هشدار می دهند. آنها حتی با استفاده از این فکتور، آنچه نامش را "جهاد" مانده اند را در میان برخی مردم مقدس و محترم ساختند.
چه باید کرد؟
از آنجایی که زندگی و خون مردم افغانستان به اندازه ای بی ارزش شده که نه در کشور خودشان جای دارند و نه در دیگر کشورها، و همچنان امنیت جانی و روانی شان برای هیچ کس مهم نیست، اینجا خود مردم باید دست به کار شوند.
بهترین راه مبارزه با تروریسم این است که مانع از ایجاد هراس شوید. کاری که جامعه غربی می کند. اگر در یک منطقه در اروپا حمله ای صورت می گیرد، هیچ رسانه ای حق نشر تصویرهای خونین و تکه و پارچه شده قربانیان را ندارد و همه مردم از نظر اخلاقی این را کار نادرستی می دانند. مردم حتی یکدیگر را دلداری داده و به نیروهای امنیتی شان کمک می کنند تا تروریستان شناسایی و بازداشت شوند.
حتی خودتان بهتر می دانید که در جریان حمله و یا حوادث ناگوار طبیعی این امکان از طریق فیس بوک پس از حمله به کاربران دیگر کشورها داده می شود که به اقارب شان بگویند سالم هستند. طبعا این عملی خیرخواهانه نیست و مارک زوکربرگ و شرکتش از این نفع می برند. پولش را دولت های هوشیاری می دهند که می دانند هراس عمومی برای شان چه بهای سنگینی خواهد داشت.
در کشورهای پیشرفته جهان هر حرکتی در شبکه های مجازی ردیابی، تحلیل و تجزیه می شود. اما در افغانستان سخنگوی طالبان و دیگر تروریستان رسما صفحه دارند و برای خودشان تبلیغ می کنند و کسی نیست که آن را ردیابی کند و یا حداقل غیرفعال نماید. هرچند اینجا کم کاری نیروهای امنیتی نیز فاحش است؛ چراکه شورای امنیت افغانستان توانست به خاطر نشریات انتقادی کابل تکسی را ببندد و خبرنگاران را به اتهام گردانندگی اش زندانی کند، اما از بستن برگه های طالب و تروریست و حامیان شان عاجز است!
هر شهروند پیش از انتقاد از سیستم، نظام و حکومت باید از خودش بپرسد که برای امنیت و رفاه عمومی چه کاری را انجام داده و می دهد؟ آسان ترین و ارزان ترین راه این است که تروریستان را منزوی کند. باید هر کسی که طالب است، از اندیشه های بنیادگرایانه حمایت می کند و به نفع آنان تبلیغ می کند را اگر نمی تواند از صفحه روزگار محو کند، از صفحه فیس بوکش حذف کند. نباید هرچه را که در شبکه های اجتماعی دید برای به دست آوردن چند لایک و یا جلب توجه دیگران نشر کرد، شاید این عمل به قیمت جان دیگران و برهم خوردن امنیت شهر و خانه خودش منجر شود. باید در نشر محتوای آموزنده کوشا بود و محتوای نشرات را قبلا تجزیه و تحلیل کرد.
باید به فرزندان مان کمک کنیم که روان سالمی داشته باشند و با واژه تروریسم آشنا نگردند. باید کاری کنیم که نسل آینده کشور ترور را از یاد ببرد و از آن استفاده نکند. من به این باورم که باید در افغانستان روی مبارزه با جنگ روانی تروریستان و استخبارات همکارشان تمرکز شود و کار بنیادی صورت گیرد. باید اندیشه تروریستی از بین برده شود.
باید از مدل رسانه های غربی آموخت. در ابتدای به میان آمدن گروه تروریستی داعش، از آنجایی که منافع بزرگتری در جنگ خاورمیانه داشتند، این گروه را آگاهانه یا ناآگاهانه بزرگنمایی کرده و حتی ویدیوها و عکس های تبلغاتی اش را بار بار نشر کردند. اما همین که دامنه جنگ گسترده تر شد، حملات این گروه به کشورهای خودشان رسید، پای خودشان وسط کشیده شد و بحران مهاجرت به میان آمد، یکباره میلیون ها محتوای اینترنتی که باعث بزرگ نمایی این گروه می شد حذف گردید و حالا حتی اگر حمله بزرگی را هم انجام بدهد، به چند تصویر محدود و مبهم خلاصه می شود. هدف این نیست که شما به عنوان مخاطب نباید بدانید، اما هدف این هم نیست که شما ترسانده و هراسان شوید.
نویسنده: رضا شیرمحمدی، بن، آلمان