امروزه شرایط در کشور ما به گونه ای است که هر کس و هر نهاد و ارگانی، از هر پدیده و حادثه و چیزی به سود خویش بهره برداری می کنند. در یک چنین اوضاع و احوالی بخش بیشتری از مردم ما نیز با رخصتی دادن به درایت و عقل و خرد خویش، با چشم و گوش بسته عنان اختیار خود را به دست کس یا کسانی می دهند که معلوم نیست درگیر چه زد و بندها و معاملات خطرناک و ویرانگر با بیگانگان و دشمنان قسم خورده این مردم و این آب و خاک بوده و هستند.
یکی از این پروژه های خطرساز و ویرانگر برای کشور و وحدت ملی مردم ما، پروژه مسما به جنبش روشنایی است که بر خلاف ظاهر روشن و عدالت خواهانه، از باطن و درون مبهم و تاریک اندیشی رنج می برد و بیچاره تعدادی از هموطنان محروم و عدالت جوی ما که فریب چهره بیرونی سران این جنبش را خورده و خیال می کنند آنان سنگ خدمت به این مردم و این کشور را بر سینه می زنند و برای رفاه و آسایش کتله بزرگی از مردم افغانستان تلاش می کنند.
بر اساس دیدگاه بسیاری از آگاهان، جنبش روشنایی که اخیراً اوج گرفته و پس از حادثه دهمزنگ به گستره فعالیت خویش در سراسر کشور افزوده است، یک جنبش مشکوک و فرو ملی است که هدف آن ایجاد فاصله و شکاف در میان آحاد مردم افغانستان است تا مردم این کشور را به بهانه ها و شگردهای مزورانه و خائنانه ای چون حق و عدالت خواهی و نیز مبارزه با تبعیض و تفاوت و امثال آن از شعارهای زیبا و مردم فریب، از یک دیگر دور و جدا کنند و در نتیجه با افشاندن بذر کینه و نفاق در میان آنان، آتش نزاع های داخلی را برای یک بار دیگر در میان آنها شعله ور کنند.
از دید این آگاهان، سران جنبش مذکور از خود ایده و اختیاری ندارند و در واقع آنان دست نشاندگانی هستند که از بیرون از مرزهای افغانستان و به وسیله دشمنان آشکار این ملت، ساپورت و پشتیبانی و خط دهی می شوند؛ تا در ازای خدمتی که به دشمنان این آب و خاک و این مردم می کنند، مبالغ هنگفتی را به جیب بزنند و گواه بر این ادعا نیز موترهای زره و پیشرفته ای است که اخیراً و پس از به راه افتادن جار و جنجالهای تظاهرات و به دنبال آن انفجار در دهمزنگ، نصیب رهبران جنبش مذکور شده است.
از دید آگاهان دستهایی در کار است تا چهره مذهب شیعه و به خصوص قوم هزاره را در انظار اقوام دیگر کشور و خاصتاً در برابر حکومت وحدت ملی قرار دهند و از این مردم انسانهای ناسازگار و خاطی در برابر دستگاه نظام حاکم چهره نمایی کنند که به هیچ صراطی مستقیم نیستند و هیچ فیصله معقول و خردورزانه ای را نمی پذیرند و در نتیجه اقوام دیگر ساکن در افغانستان را در برابر این قوم علم کنند و به این وسیله مذهب شیعه و قوم هزاره را در انزوایی قرار بدهند که پیش از این و در سالهای بسیار دور و با کشته شدن نادر خان به دست یک شهروند هزاره، در آن موقعیت اسفبار قرار گرفته بودند.
از دید بسیاری از آگاهان و دلسوزان، پیروان مذهب جعفری و به خصوص هزاره ها و سران و رهبران آنها لازم است تا چشمهای خویش را باز تر کنند و با نگاه زیرکانهِ تیزبین و ریزبین به اطراف خویش در افغانستان بنگرند و در دستآوردهای شایسته و با ارزشی که با سعی و تلاش تعدادی از نخبگان دلسوز و خدوم شیعه و هزاره نصیب این کتله از مردم کشور شده، به دقت تمرکز کنند و اجازه ندهند تا تعدادی عناصر خواهان ریاست و قدرت که به هر دلیلی از کرسی باز مانده اند و یا با تحریک و تشجیع دشمنان مردم افغانستان، برای چندمین بار شیعیان و هزاره ها را طعمه امیال و آرزوهای سیاسی خویش کنند و با بالا رفتن از شانه های زخمی و مجروح آنها، بر چوکی اهداف و مراد خویش جلوس کنند!
در هر حال، به نظر می رسد این رسالت بزرگ و لازم و واجب علما و نخبگان و اندیشمندان دلسوز و آگاه کشور است تا با راهنمایی و روشن سازی مردم، آنان را در پیمودن راه درست از نادرست و عمل نمودن به روش معقول، یاری و مدد رسانند و اجازه ندهند تا تعدادی شیاد و تشنه قدرت و ریاست، هر ازگاهی از احساسات پاک و بی آلایش هموطنان شان در جهت امیال و اهداف نامشروع خویش استفاده سوء کنند.