چند روز قبل پنج تن از اعضای شبکه تروریستی داعش توسط مردم ننگرهار سربریده شدند، و سرهای بریده داعشیان در کنار جاده عمومی به دید عموم گذاشته شد.
این عمل با واکنش های گوناگون مواجه شد. برخی آن عمل را ستودند و مقابله به مثل خواندند و برخی نیز مورد نکوهش و سرزنش قرار دادند و همه کاسه کوزه ها را بر سر ظاهر قدیر شکستند که افراد مربوط به او به چنین عملی دست یازیده و سران داعشیان را بریده و عمل خشونت ورزانه انجام داده اند.
در میان موج واکنشها، مصاحبه خبرنگار«بی بی سی» با ظاهر قدیر دیدنی و شنیدنی بود. دراین مصاحبه چند نکته مطرح شده بود که قابل توجه است .
نخست این نکته ای که به دید این قلم عجیب آمد، مصاحبه کننده هدف خود را از مصاحبه فراموش کرده بود که در پی چیست. آنچه در مصاحبه علی القاعده پی گیری می شود واقعیات های نهفته است که خبرنگارها از فرد یا افراد آگاه می خواهند که از جزئیات حادثه مردم را آگاه سازند تا مردم واقعیت های پشت پرده ماجرا را آن گونه که رخ داده است درک کنند تا به داوری درست بپردازند.
اما در صحبت های خبر نگار« بی بی سی» هیچ کدام ازاین موارد به چشم نمی آمد بلکه تلاش خبر نگار بیشتر بر این مبنا استوار بود که «ظاهر قدیر» را مقصر حادثه سربریدن داعشیان نشان دهد و او را محکوم کند.
دومین مورد،قرارگفتن خبرنگار« بی بی سی»در جایگاه یک آمر و مدیر بود و آقای قدیر را به وظایف و مسئولیت هایی بدوش او است فرا می خواند، این که شما به عنوان نماینده مجلس نمایندگان هستید وظیفه شما رهبری افراد مسلح غیر مسئول نیست و از این قبیل... حال اگر پرسیده شود اگر وظیفه قدیر دفاع از مردم خود نباشد و باید او به وظیفه نمایندگی خود عمل کند،آیا جزیی از وظایف خبرنگاران است که به او تذکر دهد که به وظایف عمل کند یا خود خبرنگار محترم پاک فراموش کرده است که در چه جایگاهی قرار دارد وچه مسئولیتی به عهده دارد و یا اینکه خبرنگار«بی بی سی» در عین زمان خبرنگاری، وظیفه دولت بریتانیا را به عهده گرفته است که که تذکر دهد که افراد به وظایف خود عمل کنند؟
سومین نکته آنست که این خبرنگار با استفاده از کلمات تکراری و کلیشه ای می خواست مصاحبه شونده را تحت تاثیر قرار دهد و او را به عملی که احیانا انجام گرفته محکوم کند. این پرسش و پاسخ های ملال آور این نکته را برملا می سازد که بسیاری،از جمله برخی خبرنگاران به جای آن که به کشف واقعیت های پنهان بپردازند ،تا سویه های مجهول و مهجور یک واقعه را آشکار سازند، تلاش می ورزند تا در جایگاه خون خواهی مقتول قرار گیرند و قاتل یا قاتلان رامحکوم کنند، بی خبر از این که وظیفه داد رسی و اعلام مقصر به دوش خبرنگاران نیست که مقصر یا مقصران را اعلام دارند.
آنچه در گفت وشنودهای خبر نگار« بی بی سی» دیده می شود آنست که این جماعت می خواهند جنگ و عقلانیت را در کنار یکدیگر قراردهند، گریز از عقلانیت را مستمسک قرار می دهند و یکجانب را محکوم می کنند بدون آن که به طرف مقابل توجه نمایند.
اما تصور نگارنده آنست که گذاشتن این دو مقوله (جنگ وعقلانیت)در کنار یک دیگر جمع متناقض است، هیچگاه شدنی نیست و تلاشی در این زمینه ناکام و نا فرجام خواهد بود . وقتی از ظاهر قدیر پرسیده می شودکه شما چرا به عمل سربریدن اقدام کردید او به سادگی اظهاردا می دارد که وقتی شما ببینید که گروهی از ورای مرزهای کشور به سرزمین شما آمده و بدون هیچ گناهی افراد خانواده شما را سر میبرد، خانوادهایی هایی را به داغ فرزندان خود می نشاند،ی اکودکانی را یتیم می کند، شما اگر به جای فرد آسیب دیده بودید چه کارمی کردید ، از عقلانیت استفاه می کردید، از خون او می گذشتید،فرد قاتل را مورد عفو و بخشودگی قرار میدادید؟ اگر کشتن فردی در شرایط عادی انجام گرفته بود وغیر عمدی بود، غرض و نیتی در کار نبود ممکن بود عفو کردن و گذشتن از خون آن قاتل امر عقلانی بوده و ستودنی ترین کار و عمل بوده باشد. اما وقتی قاتلان، مقتول را نه در ازای جرمی که مرتکب شده بلکه فقط به خاطر ایجاد بیم در دل مردم، می کُشد، در این صورت طبیعی مینماید که عملی بمثل صورت گیرد.
در این جا پای عقل در میان گِل احساسات گیر می کند و جز سپردن اِنان اختیار در دست احساست نیست. نکته ای که نگارنده نمی تواند در مورد آن حکم صادر کند آنست که اگر جامعه ای در وضعیتی قرار گیرد که جنگ و خشونت بر آن جامعه تحمیل گردد و طرفداران خشونت سازمان یافته نیز بدون هیچ گونه پایبندی به عقلانیت به جنگ خود ادامه دهند، در این صورت مردم برای دفاع از خود مجاز هستند که از ابزا رخشونت ورزان سود جویند و برای دفاع از خود کاری انجام دهند که خشونت ورزان انجام می دهند یانه؟
در این صورت دو گزینه فراروی مردم قرار می گیرد یا آن که به بهانه ی پایبندی به عقلانیت شاهد کشتار و خشونت بیشتر از سوی خشونت ورزان باشند یا آن که مقابله به مثل بپردازند و از خود دفاع کنند. گر چه پاسخ شرعی این پرسش در حد صلاحیت نگارنده نیست، اما عقل حکم می کند که در برابر خشونت سازمان یافته و کشتار هدف مند به هر نحوی از زندگی خود به دفاع پرداخت ولو به سربریدن افراد طرف مقابل بیانجامد .
لذا آنچه در ننگرهار صورت گرفته است نه تنها با عقلانیت نا همگین نیست که عین عقلانیت است. در قرآن کریم هم آیتی به همین مضمون وارد شده است در سوره مبارکه بقره می فرماید:فَمَن اعتدَی عَلَیکم فَاعتَدُوا علیه بمثلِ ما اعتدی علیکم(۲۷۷)
کلوخ انداز را پاداش سنگ است ؛ جواب است ای برادر این نه جنگ است.
بنابراین در برابر بی عقلی های برهنه و خشونت ورزی های عقل ستیز پاسخی جز عمل به مثل باقی نمی ماند. آنچه خبرنگار« بی بی سی» و برخی رسا نه های غربی انجام می دهند، در واقع دفاع از گروه هایی است که خود شان روزی بر پای داشته اند، وقتی واکنش ها را چنان سخت وسنگین می بینند به انواع حیله توسل می جویند تا مدافعان را از دفاع از حریم خود و کشور خود و ناموس خود بازدارند.
اخلاق اگر ادب مقام تعریف شود - کما این که برخی این تعریف را به کار می گیرند- ادب مقام به فرد فرد یک جامعه آسیب دیده حکم می کند که در برابر داعشیان همان عملی را انجام دهند که آنها انجام داده اند.
این عمل با واکنش های گوناگون مواجه شد. برخی آن عمل را ستودند و مقابله به مثل خواندند و برخی نیز مورد نکوهش و سرزنش قرار دادند و همه کاسه کوزه ها را بر سر ظاهر قدیر شکستند که افراد مربوط به او به چنین عملی دست یازیده و سران داعشیان را بریده و عمل خشونت ورزانه انجام داده اند.
در میان موج واکنشها، مصاحبه خبرنگار«بی بی سی» با ظاهر قدیر دیدنی و شنیدنی بود. دراین مصاحبه چند نکته مطرح شده بود که قابل توجه است .
نخست این نکته ای که به دید این قلم عجیب آمد، مصاحبه کننده هدف خود را از مصاحبه فراموش کرده بود که در پی چیست. آنچه در مصاحبه علی القاعده پی گیری می شود واقعیات های نهفته است که خبرنگارها از فرد یا افراد آگاه می خواهند که از جزئیات حادثه مردم را آگاه سازند تا مردم واقعیت های پشت پرده ماجرا را آن گونه که رخ داده است درک کنند تا به داوری درست بپردازند.
اما در صحبت های خبر نگار« بی بی سی» هیچ کدام ازاین موارد به چشم نمی آمد بلکه تلاش خبر نگار بیشتر بر این مبنا استوار بود که «ظاهر قدیر» را مقصر حادثه سربریدن داعشیان نشان دهد و او را محکوم کند.
دومین مورد،قرارگفتن خبرنگار« بی بی سی»در جایگاه یک آمر و مدیر بود و آقای قدیر را به وظایف و مسئولیت هایی بدوش او است فرا می خواند، این که شما به عنوان نماینده مجلس نمایندگان هستید وظیفه شما رهبری افراد مسلح غیر مسئول نیست و از این قبیل... حال اگر پرسیده شود اگر وظیفه قدیر دفاع از مردم خود نباشد و باید او به وظیفه نمایندگی خود عمل کند،آیا جزیی از وظایف خبرنگاران است که به او تذکر دهد که به وظایف عمل کند یا خود خبرنگار محترم پاک فراموش کرده است که در چه جایگاهی قرار دارد وچه مسئولیتی به عهده دارد و یا اینکه خبرنگار«بی بی سی» در عین زمان خبرنگاری، وظیفه دولت بریتانیا را به عهده گرفته است که که تذکر دهد که افراد به وظایف خود عمل کنند؟
سومین نکته آنست که این خبرنگار با استفاده از کلمات تکراری و کلیشه ای می خواست مصاحبه شونده را تحت تاثیر قرار دهد و او را به عملی که احیانا انجام گرفته محکوم کند. این پرسش و پاسخ های ملال آور این نکته را برملا می سازد که بسیاری،از جمله برخی خبرنگاران به جای آن که به کشف واقعیت های پنهان بپردازند ،تا سویه های مجهول و مهجور یک واقعه را آشکار سازند، تلاش می ورزند تا در جایگاه خون خواهی مقتول قرار گیرند و قاتل یا قاتلان رامحکوم کنند، بی خبر از این که وظیفه داد رسی و اعلام مقصر به دوش خبرنگاران نیست که مقصر یا مقصران را اعلام دارند.
آنچه در گفت وشنودهای خبر نگار« بی بی سی» دیده می شود آنست که این جماعت می خواهند جنگ و عقلانیت را در کنار یکدیگر قراردهند، گریز از عقلانیت را مستمسک قرار می دهند و یکجانب را محکوم می کنند بدون آن که به طرف مقابل توجه نمایند.
اما تصور نگارنده آنست که گذاشتن این دو مقوله (جنگ وعقلانیت)در کنار یک دیگر جمع متناقض است، هیچگاه شدنی نیست و تلاشی در این زمینه ناکام و نا فرجام خواهد بود . وقتی از ظاهر قدیر پرسیده می شودکه شما چرا به عمل سربریدن اقدام کردید او به سادگی اظهاردا می دارد که وقتی شما ببینید که گروهی از ورای مرزهای کشور به سرزمین شما آمده و بدون هیچ گناهی افراد خانواده شما را سر میبرد، خانوادهایی هایی را به داغ فرزندان خود می نشاند،ی اکودکانی را یتیم می کند، شما اگر به جای فرد آسیب دیده بودید چه کارمی کردید ، از عقلانیت استفاه می کردید، از خون او می گذشتید،فرد قاتل را مورد عفو و بخشودگی قرار میدادید؟ اگر کشتن فردی در شرایط عادی انجام گرفته بود وغیر عمدی بود، غرض و نیتی در کار نبود ممکن بود عفو کردن و گذشتن از خون آن قاتل امر عقلانی بوده و ستودنی ترین کار و عمل بوده باشد. اما وقتی قاتلان، مقتول را نه در ازای جرمی که مرتکب شده بلکه فقط به خاطر ایجاد بیم در دل مردم، می کُشد، در این صورت طبیعی مینماید که عملی بمثل صورت گیرد.
در این جا پای عقل در میان گِل احساسات گیر می کند و جز سپردن اِنان اختیار در دست احساست نیست. نکته ای که نگارنده نمی تواند در مورد آن حکم صادر کند آنست که اگر جامعه ای در وضعیتی قرار گیرد که جنگ و خشونت بر آن جامعه تحمیل گردد و طرفداران خشونت سازمان یافته نیز بدون هیچ گونه پایبندی به عقلانیت به جنگ خود ادامه دهند، در این صورت مردم برای دفاع از خود مجاز هستند که از ابزا رخشونت ورزان سود جویند و برای دفاع از خود کاری انجام دهند که خشونت ورزان انجام می دهند یانه؟
در این صورت دو گزینه فراروی مردم قرار می گیرد یا آن که به بهانه ی پایبندی به عقلانیت شاهد کشتار و خشونت بیشتر از سوی خشونت ورزان باشند یا آن که مقابله به مثل بپردازند و از خود دفاع کنند. گر چه پاسخ شرعی این پرسش در حد صلاحیت نگارنده نیست، اما عقل حکم می کند که در برابر خشونت سازمان یافته و کشتار هدف مند به هر نحوی از زندگی خود به دفاع پرداخت ولو به سربریدن افراد طرف مقابل بیانجامد .
لذا آنچه در ننگرهار صورت گرفته است نه تنها با عقلانیت نا همگین نیست که عین عقلانیت است. در قرآن کریم هم آیتی به همین مضمون وارد شده است در سوره مبارکه بقره می فرماید:فَمَن اعتدَی عَلَیکم فَاعتَدُوا علیه بمثلِ ما اعتدی علیکم(۲۷۷)
کلوخ انداز را پاداش سنگ است ؛ جواب است ای برادر این نه جنگ است.
بنابراین در برابر بی عقلی های برهنه و خشونت ورزی های عقل ستیز پاسخی جز عمل به مثل باقی نمی ماند. آنچه خبرنگار« بی بی سی» و برخی رسا نه های غربی انجام می دهند، در واقع دفاع از گروه هایی است که خود شان روزی بر پای داشته اند، وقتی واکنش ها را چنان سخت وسنگین می بینند به انواع حیله توسل می جویند تا مدافعان را از دفاع از حریم خود و کشور خود و ناموس خود بازدارند.
اخلاق اگر ادب مقام تعریف شود - کما این که برخی این تعریف را به کار می گیرند- ادب مقام به فرد فرد یک جامعه آسیب دیده حکم می کند که در برابر داعشیان همان عملی را انجام دهند که آنها انجام داده اند.
مولف : م. سمنگانی