تاریخ انتشار :شنبه ۲۵ میزان ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۰۹
کد مطلب : 117727
دوام حضور عساکر امریکا با نمایشنامه قندوز
شهر قندوز بتاریخ ۲۸ سپتمبر بعد ار سپری شدن رخصتی های عید قربان بدست طالبان سقوط کرد. مردم مظلوم این ولایت نمی دانستند که قرار است یک هفته بعد یعنی بتاریخ ۶ اکتوبر جنرال کمبل قوماندان عمومی ناتو و امریکا در افغانستان، گزارشش را به کمیته دفاعی سنای ایالات متحده امریکا تقدیم کند و دو روز بعد از آن یعنی بتاریخ ۸ اکتوبر وزرای دفاع کشورهای عضو سازمان ناتو در بروکسل جلسه داشته باشند.چ
هم جنرال کمبل با استناد بر سقوط قندوز ضرورت تداوم حضور عساکر امریکایی در افغانستان را بعد از سال ۲۰۱۶ حتمی خواند و هم وزرای دفاع ناتو با اشاره به سقوط این ولایت و وضعییت امنیتی افغانستان بر دوام حضور عساکر امریکا و ناتو در افغانستان تاکید کردند، و بالآخره بارک اوباما طی بیانیه یی صبح روز ۱۵ اکتوبر بر خلاف برنامه قبلی اش اعلام کرد که بعد از سال ۲۰۱۶ نیز به تعداد ۵۵۰۰ عسکر امریکایی در افغانستان باقی میمانند و به آموزش و حمایت اردوی افغانستان پرداخته علیه القاعده عملیات شان را ادامه خداهند داد.
پس انتخاب تاریخ سقوط قندوز تصادفی نبوده و با تاریخ مناسبت های فوق ارتباط داشته است.
سقوط قندوز به گونه ای که اتفاق افتاد نمایشنامه یی بیش نبود تا افکار عامه غرب را قناعت بدهد که امریکا مجبور است حضور نظامی خود را در افغانستان دوامدار بسازد و از جانب دیگر از حنجره مسوولین افغان این خواسته را بیرون بیاورد که «لطفا دیرتر وزیادتر بمانید تا ما را از شر تروریستان طالب نجات بدهید».

اما با سقوط قندوز به دست طالبان چه انسانهای بی گناه و مظلومی که زندگی و دارایی های شانرا از دست دادند، چه اطفالی که یتیم شدند و چه مادرانی که فرزندانشان را در مقابل چشمان شان کشته دیدند. موضوع تجاوز بر ناموس مردم نیز به اندازه اي انعکاس داده شد که هیچ وجدانی نتواند در مقابلش بی تفاوت بماند.

مردم افغانستان تا حال از امریکایی ها نخواسته اند که از کشورشان بیرون شوند، امریکایی ها می توانستند بدون براه اندازی این نمایش وحشتناک و جنایتبار در افغانستان باقی بمانند، و انگهی هیچ افغان تا حال نمیداند که به چه تعداد عسکر امریکایی به افغانستان آمده و چه تعداد آنان برگشته و چه شماری فعلا در افغانستان حضور دارند.

امریکا میتوانست با عقد قرارداد دوستی از افغانها پایگاه و موافقه حضور نظامی تقاضا کند. اما متاسفانه شیوه ایکه این کشور در افغانستان در پیش گرفته است عبارت از کشتن و بستن و خوار و ذلیل کردن افغانهاست تا که دولتمردانش با عذر و زاری بخواهند که «امریکا لطفا نرو».

من بارها شاهد بوده ام که رییس جمهور قبلی حامد کرزی به امریکایی ها گفته است که ما مخالف حضور شما در افغانستان نیستیم، اما این حضور باید به ما امن و رفاه بیآورد نه اینکه باعث کشته شدن هموطنان و ویران شدن وطن ما شود.
به هر صورت نیروهای مسلح افغان که فرزندان این وطن هستند با قربانی جان خویش قندوز را دوباره بدست آوردند، اما جای تشویش اینست که حادثه سقوط کندز یک پرده از نمایشنامهء وحشتناک امریکاست و نمایش به اینجا خاتمه پیدا نخواهد کرد.

تفرقه قومی ایکه کوشش شد همزمان با سقوط قندوز به آن دامن زده شود منحیث برنامهء امریکا همچنان در صدر لیست کارهای تمام ناشده این کشور قرار دارد.

بر اساس طرحی که قصر سفید به صلاح الدین ربانی رییس شورای عالی صلح در دسمبر سال ۲۰۱۲ سپرده بود و در آن دفتر قطر طالبان را دفتری مانند دفاتر جمعیت اسلامی، حزب وحدت و جنبش ملی خوانده بود، امروز نیز امریکا تلاش دارد تا افغانستان را بین این چهار قوم تقسیم کند و نمایندگی پشتونها را به طالبان بسپارد.

در آن زمان حامد کرزی به نیت بدی که در عقب این پیام قرار داشت پی برده بود و جلو عملی شدن آنرا گرفت. با سقوط قندوز به وضوح دیدیم که در راستای برنامه تفرقه افگنانهء فوق، طالبان پشتونهایی خوانده شدند که غیر پشتونها را می کشتند. اما هوشیاری ملت ما این دسیسه را تا حال خنثی ساخته است.

نا آرامی های فزاینده در غزنی و وردک و مسدود شدن شاهراه کابل-کندهار نشانه هایی میباشد که شاید طالبان در آیندهء نزدیک در مناطق جنوبی و مرکزی کشورتا حد بدست آوردن مطلق کنترول بعضی از مناطق به یک واقعیت زمینی مبدل شوند و از آنجا گویا به نمایندگی از پشتونها عمل نمایند.

مسلح شدن افراد خارج از تشکیل نیرو های امنیتی تحت عنوان دفاع از منطقه خود بخش دیگری از پلان بزرگ امریکاست که در نتیجهء آن دولت ضعیف گردیده و افغانستان، بخصوص مناطق شمالی آن به یاغستان تبدیل خواهند شد.

این عمل حکومت مرکزی را ضعیف نموده و افغانستان را به میدان جنگ همه علیه همه تبدیل خواهد کرد که حالت ایدیال برای صدور تروریزم به آسیای مرکزی و سرحدات روسیه و چین می باشد. درینجاست که افغانستان میتواند نقش وزیرستان بزرگ را برای آسیای مرکزی ادا نماید.

حکومتداری ضعیف توام با وضعیت خراب اقتصادی تحت رهبری IMF و فرار تحصیلکرده ها بخش دیگری از زمینه سازی و آماده کردن فضا برای تطبیق نقشهء بزرگ منطقوی امریکاست، که متاسفانه این سلسله نیز همچنان ادامه خواهد یافت.

داعش و تقویت آن در افغانستان بخش دیگری از نمایش امریکا را تشکیل میدهد. ظهور و تقویت داعش در افغانستان که واشنگتن قبلا برای «مقابله» با آن بودجه اختصاص داده است، هم برای ادامه جنگ در افغانستان و هم برای صدور تروریزم به مناطق فراتر از مرزهای افغانستان خیلی ضروریست. بنابرین این پروژه امریکا نیز در سالهای آینده با قوت تمام به پیش برده شده عملی خواهد گردید.

قابل یاد آوریست که گروه داعش در افغانستان بیشتر متشکل از ملیشه های پاکستانی میباشد و شباهتی به داعش شرق میانه ندارد.

اما در جانب دیگر قضیه، هوشیاری قابل وصف مردم افغانستان میتواند صحنه را کاملا دگرگون نماید. مردم افغانستان در زمانیکه طالبان ظهور کردند و تا کابل رسیدند فکر میکردند که این گروه برای برگرداندن دوباره ظاهر شاه جنگ میکند، اما در این مرتبه همزمان با ظهور داعش همه باورمند بودند که این گروه ساخته شدهء دست دشمنان مسلمانان بوده و جهت رسیدن به اهداف بزرگ توسط آنها گماشته شده است.

تلاش تفرقهء ملی ایکه همزمان با سقوط قندز از جانب خارجیها صورت گرفت تا حال به نتیجه نرسیده و امید است که در آینده نیز به نتیجه نرسد.
بنابرین هوشیاری ملت افغان و کمک الهی ملت ما را از شر نقشه های شوم و دسایس خونبار و تباه کن استعمار و دوستانش نجات خوهد بخشید.

نویسنده: عبدالکریم خرم
https://avapress.net/vdccimqsm2bqsm8.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما