بسیاری از ناظران اذعان کرده اند که مساله هسته ای ایران یکی از پیچیده ترین و طولانی ترین مسایل بین المللی طی دهه های اخیر بوده است.
به همین دلیل، ۲۰ ماه مذاکره و چند دور تعلیق و تعطیل و انقطاع و اتصال و تهدید و تکریم هم شاید در تاریخ روابط بین الملل به همین برنامه اختصاص داشته باشد.
این برنامه چندبار ایران و جهان را تا آستانه یک رویارویی تمام عیار نظامی جلو برد و جغرافیای جنگ زده خاور میانه را تا مرز یک درگیری نظامی دیگر در سطح گسترده، قرار داد.
با این حال، در نهایت این دیپلماسی بود که پیروز شد.
دیپلمات های ایرانی در طول مذاکرات نفسگیر اتمی با قدرت های خارجی، نشان دادند که سختکوش، صبور، هوشمند و به شدت وفادار به منافع ملی و خطوط سرخ سیاست خارجی خود هستند.
بسیاری از دیپلمات های ارشد غربی مذاکره کننده با ایران نیز به این ویژگی ها اذعان کردند.
مذاکرات اتمی که در نهایت منجر به امضای برنامه جامع اقدام مشترک –برجام- منجر شد چندین بار تا آستانه فروپاشی و تعلیق و تعطیل پیش رفت.
ساعت ها مذاکره نفسگیر، دیپلمات های خسته و خواب آلوده و سرخوردگی رسانه های خبری از بی اطلاعی از جزئیات آنچه در پشت درهای بسته هوتل های لوکس اروپایی جریان داشت، بر حساسیت این مذاکرات افزوده بود.
در این میان، کافی بود دیپلمات های مذاکره کننده در گفتگوهای کوتاه و سر پایی خود با رسانه ها، چهره ای درهم و ناامید از خود نشان دهند؛ تا در پی آن، تحلیلگران رسانه های خبری در سراسر جهان، نسبت به دستیابی به توافق نهایی، ابراز تردید کنند.
بارها مذاکره کنندگان ارشد به پایتخت های خود به منظور مشورت، نظرخواهی و تعیین تکلیف بازگشتند و دوباره رفتند.
تنش های لفظی و درگیری های سیاسی هم از حواشی دیگر این مذاکرات بود.
روشن بود که مذاکرات به کندی پیش برده می شود. گاهی حتی تصور می شد هیچکس از موضع خود کوتاه نمی آید و در نهایت، همه چیز خراب خواهد شد؛ اما هوشمندی، صبوری، حوصله مندی و پایداری وصف ناپذیر دیپلمات های ایرانی و همینطور طرف های مقابل آنها، در نهایت، این روند حساس و در عین حال کسل کننده را به سرانجامی رساند که کمتر کسی انتظار آن را داشت.
توافق امضا شد و همه طرف ها خوشحال و راضی، میزهای مذاکره را ترک کردند.
به نظر می رسد آنچه رییس جمهوری ایران راهبرد برد- برد می خواند در پایان به دست آمد.
این مذاکرات، فراز و نشیب ها و شگردهای آن و در نهایت نتیجه ای که به دست آمد، برای ما افغان ها الگویی بسیاری آموزنده محسوب می شود.
ما بیش از هر ملت دیگری در جهان نیازمند استفاده از موهبت گفتگو برای رسیدن به تفاهم هستیم. این الگوی انسانی منحصر به فرد، اعجازی فراتر از هر اهرم دیگر دارد.
مذاکرات اتمی ایران نشان داد که چگونه می توان هم به صلح و سازش امیدوار بود و هم به منافع ملی و مصالح عمومی کشور، مردم و اعتقادات و ارزش های خود وفادار ماند.
در مذاکره با شتاب، امتیاز دادن ها و کوتاه آمدن یکجانبه به نتیجه ای که می خواهیم نخواهد رسید.
یکی از مهم ترین نیازهای مذاکره، فراهم آوری شرایطی برابر برای همه طرف های گفتگوکننده است؛ به گونه ای که ایران و امریکا را دور یک میز بنشاند.
آنچه در جریان مذاکرات اتمی ایران، رقم خورد، درس های ارزشمندی برای روند صلح افغانستان دارد.
ما ابتدا باید روشن کنیم که منافع ملی ما با هیچ چیز دیگری قابل معاوضه نیست.
ما باید به جانب مقابل گوشزد کنیم که مذاکره از موضع قدرت و زور برای ما قابل قبول نیست.
باید بفهمانیم که در مذاکره اگر امتیازی داده می شود، امتیازی نیز گرفته می شود و این با منطق گفتگو سازگار نیست که یکطرف همه چیز را برای خود بخواهد و جانب مقابل، همه چیز از قانون اساسی تا حاکمیت ملی اش را واگذار کند.
در مذاکره باید از افراد خبره، صبور، هوشمند، کارآشنا، دانشمند، آگاه به زبان گفتگو و وارد به ظرافت های رویارویی با افکار عمومی و رسانه های جمعی و در عین حال، وفادار به منافع ملی و ارزش های جمعی استفاده کرد.
اینها مسایلی است که باید در استفاده از الگوی مذاکره و گفتگو برای اهداف متفاوت مد نظر قرار داده شود.
در این شکی نیست که هدف ما از مذاکرات صلح با طالبان با آنچه ایرانی ها از مذاکره با قدرت های جهانی در پی آن بودند، کاملا فرق دارد؛ اما هردو از الگوی یگانه ای پیروی می کنیم و آن منطق گفتگو و مذاکره است؛ بنابراین، باید به شرایط و استلزامات این الگو نیز توجه کنیم.
به همین دلیل، ۲۰ ماه مذاکره و چند دور تعلیق و تعطیل و انقطاع و اتصال و تهدید و تکریم هم شاید در تاریخ روابط بین الملل به همین برنامه اختصاص داشته باشد.
این برنامه چندبار ایران و جهان را تا آستانه یک رویارویی تمام عیار نظامی جلو برد و جغرافیای جنگ زده خاور میانه را تا مرز یک درگیری نظامی دیگر در سطح گسترده، قرار داد.
با این حال، در نهایت این دیپلماسی بود که پیروز شد.
دیپلمات های ایرانی در طول مذاکرات نفسگیر اتمی با قدرت های خارجی، نشان دادند که سختکوش، صبور، هوشمند و به شدت وفادار به منافع ملی و خطوط سرخ سیاست خارجی خود هستند.
بسیاری از دیپلمات های ارشد غربی مذاکره کننده با ایران نیز به این ویژگی ها اذعان کردند.
مذاکرات اتمی که در نهایت منجر به امضای برنامه جامع اقدام مشترک –برجام- منجر شد چندین بار تا آستانه فروپاشی و تعلیق و تعطیل پیش رفت.
ساعت ها مذاکره نفسگیر، دیپلمات های خسته و خواب آلوده و سرخوردگی رسانه های خبری از بی اطلاعی از جزئیات آنچه در پشت درهای بسته هوتل های لوکس اروپایی جریان داشت، بر حساسیت این مذاکرات افزوده بود.
در این میان، کافی بود دیپلمات های مذاکره کننده در گفتگوهای کوتاه و سر پایی خود با رسانه ها، چهره ای درهم و ناامید از خود نشان دهند؛ تا در پی آن، تحلیلگران رسانه های خبری در سراسر جهان، نسبت به دستیابی به توافق نهایی، ابراز تردید کنند.
بارها مذاکره کنندگان ارشد به پایتخت های خود به منظور مشورت، نظرخواهی و تعیین تکلیف بازگشتند و دوباره رفتند.
تنش های لفظی و درگیری های سیاسی هم از حواشی دیگر این مذاکرات بود.
روشن بود که مذاکرات به کندی پیش برده می شود. گاهی حتی تصور می شد هیچکس از موضع خود کوتاه نمی آید و در نهایت، همه چیز خراب خواهد شد؛ اما هوشمندی، صبوری، حوصله مندی و پایداری وصف ناپذیر دیپلمات های ایرانی و همینطور طرف های مقابل آنها، در نهایت، این روند حساس و در عین حال کسل کننده را به سرانجامی رساند که کمتر کسی انتظار آن را داشت.
توافق امضا شد و همه طرف ها خوشحال و راضی، میزهای مذاکره را ترک کردند.
به نظر می رسد آنچه رییس جمهوری ایران راهبرد برد- برد می خواند در پایان به دست آمد.
این مذاکرات، فراز و نشیب ها و شگردهای آن و در نهایت نتیجه ای که به دست آمد، برای ما افغان ها الگویی بسیاری آموزنده محسوب می شود.
ما بیش از هر ملت دیگری در جهان نیازمند استفاده از موهبت گفتگو برای رسیدن به تفاهم هستیم. این الگوی انسانی منحصر به فرد، اعجازی فراتر از هر اهرم دیگر دارد.
مذاکرات اتمی ایران نشان داد که چگونه می توان هم به صلح و سازش امیدوار بود و هم به منافع ملی و مصالح عمومی کشور، مردم و اعتقادات و ارزش های خود وفادار ماند.
در مذاکره با شتاب، امتیاز دادن ها و کوتاه آمدن یکجانبه به نتیجه ای که می خواهیم نخواهد رسید.
یکی از مهم ترین نیازهای مذاکره، فراهم آوری شرایطی برابر برای همه طرف های گفتگوکننده است؛ به گونه ای که ایران و امریکا را دور یک میز بنشاند.
آنچه در جریان مذاکرات اتمی ایران، رقم خورد، درس های ارزشمندی برای روند صلح افغانستان دارد.
ما ابتدا باید روشن کنیم که منافع ملی ما با هیچ چیز دیگری قابل معاوضه نیست.
ما باید به جانب مقابل گوشزد کنیم که مذاکره از موضع قدرت و زور برای ما قابل قبول نیست.
باید بفهمانیم که در مذاکره اگر امتیازی داده می شود، امتیازی نیز گرفته می شود و این با منطق گفتگو سازگار نیست که یکطرف همه چیز را برای خود بخواهد و جانب مقابل، همه چیز از قانون اساسی تا حاکمیت ملی اش را واگذار کند.
در مذاکره باید از افراد خبره، صبور، هوشمند، کارآشنا، دانشمند، آگاه به زبان گفتگو و وارد به ظرافت های رویارویی با افکار عمومی و رسانه های جمعی و در عین حال، وفادار به منافع ملی و ارزش های جمعی استفاده کرد.
اینها مسایلی است که باید در استفاده از الگوی مذاکره و گفتگو برای اهداف متفاوت مد نظر قرار داده شود.
در این شکی نیست که هدف ما از مذاکرات صلح با طالبان با آنچه ایرانی ها از مذاکره با قدرت های جهانی در پی آن بودند، کاملا فرق دارد؛ اما هردو از الگوی یگانه ای پیروی می کنیم و آن منطق گفتگو و مذاکره است؛ بنابراین، باید به شرایط و استلزامات این الگو نیز توجه کنیم.