حامد کرزی، رییسجمهور پیشین کشور، این روزها بدون شک از پُرحاشیهترین سیاستمدارانِ کشور است. جدا از اینکه مصاحبههای جنجالیِ او در این اواخر سبب شده که او به عنوان چهرهیی ضدپاکستانی و غربستیز همواره نگاهِ مردم و رسانهها را به خود معطوف دارد، افشاگری اخیرِ فرمانده پولیسِ ولایت لوگر که او را متهم به حمایت از یک مرکز نظامی طالبان در این ولایت میکند، از حاشیههای قابل تأملِ رییسجمهورِ پیشین است.
محمد داوود احمدی، فرمانده پولیسِ ولایت لوگر در روزهای پیش اظهار داشته است که آقای کرزی در طول سیزده سال حکومت خود، همواره مانع عملیات نظامی بر یک مرکز طالبان در زرغونشهرِ ولسوالی محمد آغۀ این ولایت بوده و این سبب شده که این مرکز چنان قدرتمند شود که بتواند علاوه بر ولایت لوگر، کابل را هم زیرِ تهدید بگیرد. هرچند گفته میشود در عملیاتی که به فرمان رییسجمهور غنی راهاندازی شد، حالا دامنِ این مرکز برچیده و تعداد زیادی کشته و زخمی شده و بهعلاوه، محمولههای کلانِ مواد منفجره و تسلیحات از آن به جا مانده؛ اما نفس این افشاگری، خبری تکاندهنده و قابل تأمل است!
آقای کرزی که در سیزده سال گذشته، از یکسو همواره به وطنپرستی و بیگانهستیزیِ خود فخر میکرد و از سوی دیگر اتهامِ حمایت از طالبان را رد مینمود و یا بیپاسخ میگذاشت، حالا به پشتیبانیِ صریح از دشمن در چند کیلومتری پایتخت متهم شده است. هرچند که زورق سیاسیِ قضیه و هالۀ هژمونیکِ رییسجمهورِ پیشین، هرگز مجال پیگیریِ چنین اتهاماتی را به هیچکس نمیدهد و پس از درز اطلاعات به بیرون، به نحوی از انحا ـ به گونۀ مثال با یک خبرنامه و یا اظهار نظر ایمل فیضی ـ مسأله در نطفه خنثا میشود؛ با وجود این، تصور چنین عملکردی از سوی رییسجمهور کشور حداقل در این حدود و ثغور غیرمنتظره بود.
اگر رییسجمهور پیشین همواره حتا در برابر مشاور امنیت ملیِ خود هم سازِ مخالف میزد و طالبان را «برادر ناراضی» میخواند، یا برای متوقف کردنِ حملات شبانۀ امریکاییها بر طالبان، خود را به زمین و زمان میزد و یا هم هر از چندگاهی با استفاده از اختیاراتِ ریاستجمهوری خود، عدهیی از برادرانِ ناراضی را از زندانها رها میکرد و دوباره به میدان جنگ علیه مردم افغانستان میفرستاد؛ ولی بازهم توقع نمیرفت که خود خواهانِ مصونیتِ یک مرکز نظامی طالبان در بیخ گوشِ پایتخت باشد.
حمایت آقای کرزی از پایگاه طالبان در لوگر میتواند حداقل دو انگیزۀ متفاوت داشته باشد. اولین گمانی که میتوان در اینباره زد، به روحیۀ همزادپندارانۀ رییسجمهور در قبال برادران ناراضیاش برمیگردد. آقای کرزی هرچند برآمده از دل نشستِ بُن و میز مدورِ همۀ اقوام بود و همواره هم میکوشید که خود را رهبری ملی جلوه دهد؛ اما در آنِ واحد نمیتوانست منکر پایگاه قومیِ خود هم شود.
در جامعهیی که سیاست بر پاشنۀ قومیت میچرخد و سقفِ آن بر ستون گرایشهای قومی بنا یافته، شکی نیست که حتا رییسجمهورِ وطنپرستِ آنهم مکلف است که از این هنجارهای سیاسی پیروی کند. تمرّد از چنین قواعد نانوشته در دنیای سیاست، پیـامدهای سنگینی دارد که حداقل حامد کرزی دل و جگرِ پذیرفتنِ آن را نداشته است. از اینرو هم است که علیرغم مخالفتها و انتقادهای بسیار، طالبانِ خونریز همواره «برادران ناراضی»ِ او و نهایتاً «برادران فریبخورده»ی او بودند. در فرهنگ قبیله، برادر هر جفایی به برادر روا دارد، بازهم همخون است و نمیتوان از او دست شست. حالا بر اساس این قاعده، تأسیس و پشتیبانی از یک مرکز نظامی طالبان در لوگر، بیپروا از مضرّاتِ آن برای برادران راضی، میتواند نوعی خدمت به برادرانِ ناراضی تلقی شود.
رویکرد دومی که به این قضیه میتوان داشت، طرح فرضیۀ سیاسی و استخباراتی بودنِ حمایت از چنین مرکزی است. اگر فرض را بر این بگیریم که آقای کرزی، رییسجمهورِ عاقل و باتدبیری بوده و به تبع عقل و تدبیر خود، پای حمایت از چنین مرکزی امضا کرده؛ انتظار میرود که او با چنین حمایتی در پی اهداف سیاسی و استخباراتیِ خاصی بوده باشد. از سوی دیگر، یک مرکز نظامی طالبان در هر جایی هم که باشد، کارکردی جز کارکرد تروریستی ندارد؛ به این معنا که اگر حمایت رییسجمهور از چنین مرکز تروریستییی دقیق باشد، بدون شک رییسجمهور با مصونیت بخشیدن به آن، در پی استفادۀ ابزاری از آن در قبال دشمنانِ خود بوده است. حالا اگر برخی از مخالفان خارجیِ رییسجمهور پیشین، از جمله برخی مقاماتِ غربی و پاکستانی را در کنار برخی مخالفان داخلیِ او به عنوان دشمنانِ او بشناسیم، گمان میرود که طالبانِ دستپروده ابزار مناسبی برای به چالش کشیدنِ این رقبای سیاسی بوده باشند. هرچند که در کنار آن، چنین ابزارِ تاکتیکی گاهی مانند شمشیرِ دولبه میتواند به ضررِ بازیگر هم تمام شود.
از بین بردن چنین مرکزی از سوی رییسجمهور غنی، علاوه بر اینکه میتواند ناشی از یک غریزۀ طبیعی باشد، اما میتواند پیامِ دیگری را هم تداعی کند و آن اینکه: «دشمنان» رییسجمهورِ پیشین به شمول پاکستان و غرب و رقبای داخلی، دیگر دشمنان رییسجمهور غنی نیستند و در نتیجه، چنین مرکزی فقط میتواند سبب رنجش دوستان و شرکای رییسجمهورِ جدید باشد.
به هر حال، انگیزه و علتِ مسامحۀ آقای کرزی در قبال این مرکز تروریستی در طول سیزده سال حکومتش هرچه بوده، حالا دیگر این تهدید از بین رفته استـ هرچند هنوز ممکن است کمپهای بسیارِ دیگری نظیر این کمپ وجود داشته باشند که از سوی دولتمردانِ دیروز و امروزمان حمایت میشوند. چنین مراکزی هرچند میتواند استفادۀ تاکتیکی برای برخی از رهبرانِ سیاسی داشته باشد، اما حاصلِ آن برای مردم و منافع ملی، چیزی جز جنگ و خون و بدبختی نیست!
منبع: ماندگار
محمد داوود احمدی، فرمانده پولیسِ ولایت لوگر در روزهای پیش اظهار داشته است که آقای کرزی در طول سیزده سال حکومت خود، همواره مانع عملیات نظامی بر یک مرکز طالبان در زرغونشهرِ ولسوالی محمد آغۀ این ولایت بوده و این سبب شده که این مرکز چنان قدرتمند شود که بتواند علاوه بر ولایت لوگر، کابل را هم زیرِ تهدید بگیرد. هرچند گفته میشود در عملیاتی که به فرمان رییسجمهور غنی راهاندازی شد، حالا دامنِ این مرکز برچیده و تعداد زیادی کشته و زخمی شده و بهعلاوه، محمولههای کلانِ مواد منفجره و تسلیحات از آن به جا مانده؛ اما نفس این افشاگری، خبری تکاندهنده و قابل تأمل است!
آقای کرزی که در سیزده سال گذشته، از یکسو همواره به وطنپرستی و بیگانهستیزیِ خود فخر میکرد و از سوی دیگر اتهامِ حمایت از طالبان را رد مینمود و یا بیپاسخ میگذاشت، حالا به پشتیبانیِ صریح از دشمن در چند کیلومتری پایتخت متهم شده است. هرچند که زورق سیاسیِ قضیه و هالۀ هژمونیکِ رییسجمهورِ پیشین، هرگز مجال پیگیریِ چنین اتهاماتی را به هیچکس نمیدهد و پس از درز اطلاعات به بیرون، به نحوی از انحا ـ به گونۀ مثال با یک خبرنامه و یا اظهار نظر ایمل فیضی ـ مسأله در نطفه خنثا میشود؛ با وجود این، تصور چنین عملکردی از سوی رییسجمهور کشور حداقل در این حدود و ثغور غیرمنتظره بود.
اگر رییسجمهور پیشین همواره حتا در برابر مشاور امنیت ملیِ خود هم سازِ مخالف میزد و طالبان را «برادر ناراضی» میخواند، یا برای متوقف کردنِ حملات شبانۀ امریکاییها بر طالبان، خود را به زمین و زمان میزد و یا هم هر از چندگاهی با استفاده از اختیاراتِ ریاستجمهوری خود، عدهیی از برادرانِ ناراضی را از زندانها رها میکرد و دوباره به میدان جنگ علیه مردم افغانستان میفرستاد؛ ولی بازهم توقع نمیرفت که خود خواهانِ مصونیتِ یک مرکز نظامی طالبان در بیخ گوشِ پایتخت باشد.
حمایت آقای کرزی از پایگاه طالبان در لوگر میتواند حداقل دو انگیزۀ متفاوت داشته باشد. اولین گمانی که میتوان در اینباره زد، به روحیۀ همزادپندارانۀ رییسجمهور در قبال برادران ناراضیاش برمیگردد. آقای کرزی هرچند برآمده از دل نشستِ بُن و میز مدورِ همۀ اقوام بود و همواره هم میکوشید که خود را رهبری ملی جلوه دهد؛ اما در آنِ واحد نمیتوانست منکر پایگاه قومیِ خود هم شود.
در جامعهیی که سیاست بر پاشنۀ قومیت میچرخد و سقفِ آن بر ستون گرایشهای قومی بنا یافته، شکی نیست که حتا رییسجمهورِ وطنپرستِ آنهم مکلف است که از این هنجارهای سیاسی پیروی کند. تمرّد از چنین قواعد نانوشته در دنیای سیاست، پیـامدهای سنگینی دارد که حداقل حامد کرزی دل و جگرِ پذیرفتنِ آن را نداشته است. از اینرو هم است که علیرغم مخالفتها و انتقادهای بسیار، طالبانِ خونریز همواره «برادران ناراضی»ِ او و نهایتاً «برادران فریبخورده»ی او بودند. در فرهنگ قبیله، برادر هر جفایی به برادر روا دارد، بازهم همخون است و نمیتوان از او دست شست. حالا بر اساس این قاعده، تأسیس و پشتیبانی از یک مرکز نظامی طالبان در لوگر، بیپروا از مضرّاتِ آن برای برادران راضی، میتواند نوعی خدمت به برادرانِ ناراضی تلقی شود.
رویکرد دومی که به این قضیه میتوان داشت، طرح فرضیۀ سیاسی و استخباراتی بودنِ حمایت از چنین مرکزی است. اگر فرض را بر این بگیریم که آقای کرزی، رییسجمهورِ عاقل و باتدبیری بوده و به تبع عقل و تدبیر خود، پای حمایت از چنین مرکزی امضا کرده؛ انتظار میرود که او با چنین حمایتی در پی اهداف سیاسی و استخباراتیِ خاصی بوده باشد. از سوی دیگر، یک مرکز نظامی طالبان در هر جایی هم که باشد، کارکردی جز کارکرد تروریستی ندارد؛ به این معنا که اگر حمایت رییسجمهور از چنین مرکز تروریستییی دقیق باشد، بدون شک رییسجمهور با مصونیت بخشیدن به آن، در پی استفادۀ ابزاری از آن در قبال دشمنانِ خود بوده است. حالا اگر برخی از مخالفان خارجیِ رییسجمهور پیشین، از جمله برخی مقاماتِ غربی و پاکستانی را در کنار برخی مخالفان داخلیِ او به عنوان دشمنانِ او بشناسیم، گمان میرود که طالبانِ دستپروده ابزار مناسبی برای به چالش کشیدنِ این رقبای سیاسی بوده باشند. هرچند که در کنار آن، چنین ابزارِ تاکتیکی گاهی مانند شمشیرِ دولبه میتواند به ضررِ بازیگر هم تمام شود.
از بین بردن چنین مرکزی از سوی رییسجمهور غنی، علاوه بر اینکه میتواند ناشی از یک غریزۀ طبیعی باشد، اما میتواند پیامِ دیگری را هم تداعی کند و آن اینکه: «دشمنان» رییسجمهورِ پیشین به شمول پاکستان و غرب و رقبای داخلی، دیگر دشمنان رییسجمهور غنی نیستند و در نتیجه، چنین مرکزی فقط میتواند سبب رنجش دوستان و شرکای رییسجمهورِ جدید باشد.
به هر حال، انگیزه و علتِ مسامحۀ آقای کرزی در قبال این مرکز تروریستی در طول سیزده سال حکومتش هرچه بوده، حالا دیگر این تهدید از بین رفته استـ هرچند هنوز ممکن است کمپهای بسیارِ دیگری نظیر این کمپ وجود داشته باشند که از سوی دولتمردانِ دیروز و امروزمان حمایت میشوند. چنین مراکزی هرچند میتواند استفادۀ تاکتیکی برای برخی از رهبرانِ سیاسی داشته باشد، اما حاصلِ آن برای مردم و منافع ملی، چیزی جز جنگ و خون و بدبختی نیست!
منبع: ماندگار