عمر داودزی وزیر داخله ی حکومت آقای کرزی در نشست تودیعی گفته است: "که خواستن صلح از پاکستان تکرار گذشته است و به هیج جایی نمی رسد" (نقل به دمضمون) . این سخنان در حالی ابراز می گردد که رئیس جمهور اشرف غنی در دیدار با مقامات چین، از آنها خواست که حکومت پاکستان را تحت فشار قرار دهد تا طالبان را در میز مذاکره حاضر کنند . آقای غنی بدین باور است که به دلیل دوستی های دیرینه ای که میان دو کشور چین و پاکستان وجود دارد؛ چین از تاثیر گذاری بالایی برخوردار است. این سخن رئیس جمهور در ملاقات با صدراعظم آلمان نیز تکرار شد.
آگاهان مواضع جدید آقای غنی را رویکرد حکومت وحدت ملی در رابطه با صلح می دانند و امیدوارند که این رویکرد بتواند به نتیجه برسد و تهدید تاریخی از سر مردم افغانستان دفع و رفع شود. اما هنوز تحلیل و تبصره های این گفته به پایان نرسیده که خبر تحویل دادن لطیف الله محسود مسئول مالی طالبان پاکستانی در مطبوعات و خبر گزاری ها پیچید و موجی از تبصره و تحلیل های جدیدی به وجود آورد.
اتهاماتی علیه حکومت افغانستان مطرح شد که چرا لطیف محسود را به پاکستان تحویل داده است؛ برخی گفتند که تحویل دهی او نتیجه سفر اشرف غنی به آن کشور بوده است. اما وقتی مقاله نسبتا مفصلی از داکتر"رنگین اسپنتا"مشاور امنیت ملی آقای کرزی در یکی از روزنامه های افغانستان انتشار یافت، موج جدیدی از تبصره ها را ایجاد کرد. موضع گیری آقای اسپنتا گرچه در صفحات اجتماعی با اقبال مواجه نشد، دشنام های رکیک و غیر اخلاقی متوجه او گشت، اکثر کاربران، نویسنده را به باد انتقاد گرفتند؛ اما رفتارهای غیر اخلاقی نباید این واقعیت را کتمان کند که سخنان اسپنتا" بیانگر سیاست های پشت پرده حکومت آقای کرزی است. پشت پرده ای که اندکی از آن به بیرون درز می کند و کثیری از آنها هم چنان در دفترچه های خاطرات بازیگران سیاسی باقی مانده و خواهد ماند. در مقاله داکتر اسپنتا، هفت یا هشت مورد مشخصا مورد توجه نویسنده بوده که به چند نکته از آن اشاره می شود.
اول این که محسود توسط امریکایی ها به پاکستان تحویل داده شده است و حکومت افغانستان – احتمالا- در جزئیات امر قرار داشته است. محسود توسط نیروهای امنیتی افغان دستگیر شده بود اما نیروهای امریکایی او را به زور از نیروهای افغان تحویل گرفت. این طرز برخورد به گفته مقاله نویس با واکنش مقامات افغان از جمله "داکتراسپنتا" مشاور امنیت ملی و رئیس جمهور کرزی قرار گرفت؛ اما امریکایی ها استدلال کردند که دست محسود به خون آمریکایی آلوده است از این جهت آنها می خواهند وی را نزد خود نگهدارند! این پرسش مطرح می شود که چرا این دست خون آلود اکنون به پاکستانی ها تحویل داده می شود؟ دو احتمال وجود دارد. یک احتمال در نوشته آقای اسپنتا آمده است، این که رئیس ستاد مشترک ارتش پاکستان به آمریکا رفته و مدتی در آنجا مانده، ممکن است، دو کشور به توافق هایی دست یافته باشند، سپردن لطیف الله محسود را می توان نتیجه چنین توافق هایی پشت پرده دانست.
احتمال دوم آنست که ممکن است سپردن محسود واکنشی در برابر رویکرد آقای غنی باشد که پای چین را می خواهد در صلح افغانستان باز کند و امریکایی ها از این روند ناخشنود اند و برای تحت فشار قرار دادن حکومت افغانستان، این برگ برنده را در اخیتار پاکستان قرار داده تا دست حکومت از آن کوتاه باشد و امریکا به عنوان بازیگر اصلی این روند به حساب آید. در غیر این صورت توجیه پذیر نیست که نیروهای امریکایی در این شرایط ویژه دست به چنین اقدامی بزند و بدون گرفتن امتیازی برای حکومت افغانستان آن را به پاکستان تحویل دهد. آنچه که آقای اسپنتا بدان اشاره داشته است دو رویی ایالات متحده امریکا در روند صلح افغانستان است. البته این امر جدیدی نیست؛ اما پرسش این جا است که این دو رویی ایالات متحده امریکا نتیجه اختلافاتی است که میان حکومت قبلی و ایالات متحده امریکا پیش آمده یا آن که امریکایی ها بدون موجب به عمل یک جانبه دست زده و کوشیده تا حکومت افغانستان را دور بزند؟
برخی آگاهان بدین باوراند که متاسفانه موضع گیری های احساسی و دور از عقل حکومت گذشته افغانستان وضعیت را پیچیده کرده و هر حکومتی در واکنش به آن موضع گیری های افراطی راه های احتیاطی در پیش می گیرد و برای دست یابی به منافع خود رویکرد دیگری اتخاذ می کند. حکومت ایالات متحده امریکا نیز برای به دست آورد منافع ملی خود حضور دارد و نباید توقع زیادی از آن کشور داشت.
نکته دوم آن که آقای کرزی بدون در نظر گرفتن مصالح کشور و منافع ملی، با امریکا از در مخاصمت در آمد و گاهی دست به سوی حکومت بریتانیا گشود و صلح را از آن ها طلبید و گاهی دست به سوی پاکستان دراز کرد در حالی که صداقت مقام های بریتانیایی و پاکستانی نیز هیچ گاه اثبات نشده است.
حکومت افغانستان به دلیل ضعف های مفرطی که داشت نتوانست از حضور امریکایی ها سود ببرد در صورتی که پاکستانی ها از هشیاری سیاسی برخوردار بودند و توانستند از ضعف های حکومت افغانستان استفاده مطلوب کنند و رابطه مخدوش شده خود با امریکا را بازسازی نمایند.
از نوشته آقای اسپنتا بوی تبرئه حکومت آقای کرزی نیز به مشام می رسد. اما واقعیت آن گونه نیست. این که آقای اسپنتا تکرار می کند که تحویل دادن محسود نقض حاکمیت ملی افغانستان است شکی نیست، اما کشوری که چنان در تنگناهای سیاسی و اقتصادی قرار دارد که حتا معاش کارمندانش به کمک خارجی ها وابسته است، حاکمیت ملی چه معنا و مفهومی می تواند داشته باشد؛ به نظر می رسد که استفاده از این واژه ها و اصطلاحات بازی با کلمات و افکارعمومی است و تحریک احساست آنها.
از سوی دیگر وقتی حکومت افغانستان، می دانست که از اختلاف های دو کشور ایالات متحده امریکا و افغانستان، پاکستان سود می برد و می تواند رابطه خود با ایالات متحده را باز سازی کند و اعتماد مقام های آن کشور را جلب کند چرا این فرصت را برای پاکستانی ها فراهم کرد تا زمامداران پاکستانی به این مقصد برسند؟ ایجاد ارتباط میان اسلام آباد و واشنگتن نتیجه بی تدبیری های حکومت گذشته افغانستان است که آقای سپنتا یکی از ارکان مهم آن به حساب می آمد.
از دیگر سو گفته های مقاله نویس پنهان کردن خود زیر واژه های این چنینی است و از یاد بردن اشتباهات حکومت گذشته و بازسازی چهره مخدوش و مغشوش آن است. آقای اسپنتا در پاراگراف های اخیر مقاله خود بدین نکته اشاره می کند که در گذشته از واژگان عاطفی سود برده می شد و اینک از واژگان سیاسی سود برده می شود. طالبان از سطح دشمن تقلیل پیدا کرده است. گرچه عملکرد این حکومت قابل تائید هیچ عاقلی نیست ولیکن از این نکته نباید غافل ماند که خلط میان دوست و دشمن و برادر خواندن طالبان، از ابتکارات آن حکومت و شخص آقای کرزی بود. رهایی بیش از هزار طالب دست گیر شده از زندان بگرام توسط حکومت آقای کرزی صورت گرفت و او به این عمل خود افتخار کرد، صرف به توهم به دست آوردن حاکمیت ملی!
آقای اسپنتا اشاره می کند که وضعیت کنونی، برخورد از موضع برادر بزرگ است". متاسفانه خبط هایی که حکومت گذشته مرتکب شده، دست و دل بازی هایی که در رابطه به حکومت پاکستان صورت گرفته، اگر حکومت کنونی هم همان روند را در پیش گیرد و از در مسامحه با طالبان درآید و یا به طالبان باج دهد و زندانیان آن گروه را بدون گرفتن امتیازی رها سازد یا همیشه به دنبال تبرئه طالبان باشد، جایگاه و منزلت بهتری از حکومت کرزی در نزد افکار عمومی نه خواهد داشت.
نه آقای کرزی دشمن خونی مردم بود و نه این حکومت رابطه ویژه با مردم دارد. اگر تلاش این حکومت توانست گرهی از مشکلات مردم باز کند تردیدی نیست که از اقبال و استقبال مردم بهره مند خواهد شد در غیر آن صورت همان جایگاه حکومت کرزی را در اذهان عامه احراز خواهد کرد. حافظه تاریخی مردم نیز آن قدر به ضعف نه گرائیده است که با گذشت پنج یا شش ما، حکومت کرزی و عملکرد فساد آلود او را ازیاد ببرند.
اگرآقای اسپنتا هم خواسته باشد گردی از صورت سیاه آن حکومت بزداید و در صدد تبرئه او باشد به نظر می رسد که آب در هاون می کوبد و باد در غربال می پیماید!
نویسنده: سید مظفر دره صوفی
آگاهان مواضع جدید آقای غنی را رویکرد حکومت وحدت ملی در رابطه با صلح می دانند و امیدوارند که این رویکرد بتواند به نتیجه برسد و تهدید تاریخی از سر مردم افغانستان دفع و رفع شود. اما هنوز تحلیل و تبصره های این گفته به پایان نرسیده که خبر تحویل دادن لطیف الله محسود مسئول مالی طالبان پاکستانی در مطبوعات و خبر گزاری ها پیچید و موجی از تبصره و تحلیل های جدیدی به وجود آورد.
اتهاماتی علیه حکومت افغانستان مطرح شد که چرا لطیف محسود را به پاکستان تحویل داده است؛ برخی گفتند که تحویل دهی او نتیجه سفر اشرف غنی به آن کشور بوده است. اما وقتی مقاله نسبتا مفصلی از داکتر"رنگین اسپنتا"مشاور امنیت ملی آقای کرزی در یکی از روزنامه های افغانستان انتشار یافت، موج جدیدی از تبصره ها را ایجاد کرد. موضع گیری آقای اسپنتا گرچه در صفحات اجتماعی با اقبال مواجه نشد، دشنام های رکیک و غیر اخلاقی متوجه او گشت، اکثر کاربران، نویسنده را به باد انتقاد گرفتند؛ اما رفتارهای غیر اخلاقی نباید این واقعیت را کتمان کند که سخنان اسپنتا" بیانگر سیاست های پشت پرده حکومت آقای کرزی است. پشت پرده ای که اندکی از آن به بیرون درز می کند و کثیری از آنها هم چنان در دفترچه های خاطرات بازیگران سیاسی باقی مانده و خواهد ماند. در مقاله داکتر اسپنتا، هفت یا هشت مورد مشخصا مورد توجه نویسنده بوده که به چند نکته از آن اشاره می شود.
اول این که محسود توسط امریکایی ها به پاکستان تحویل داده شده است و حکومت افغانستان – احتمالا- در جزئیات امر قرار داشته است. محسود توسط نیروهای امنیتی افغان دستگیر شده بود اما نیروهای امریکایی او را به زور از نیروهای افغان تحویل گرفت. این طرز برخورد به گفته مقاله نویس با واکنش مقامات افغان از جمله "داکتراسپنتا" مشاور امنیت ملی و رئیس جمهور کرزی قرار گرفت؛ اما امریکایی ها استدلال کردند که دست محسود به خون آمریکایی آلوده است از این جهت آنها می خواهند وی را نزد خود نگهدارند! این پرسش مطرح می شود که چرا این دست خون آلود اکنون به پاکستانی ها تحویل داده می شود؟ دو احتمال وجود دارد. یک احتمال در نوشته آقای اسپنتا آمده است، این که رئیس ستاد مشترک ارتش پاکستان به آمریکا رفته و مدتی در آنجا مانده، ممکن است، دو کشور به توافق هایی دست یافته باشند، سپردن لطیف الله محسود را می توان نتیجه چنین توافق هایی پشت پرده دانست.
احتمال دوم آنست که ممکن است سپردن محسود واکنشی در برابر رویکرد آقای غنی باشد که پای چین را می خواهد در صلح افغانستان باز کند و امریکایی ها از این روند ناخشنود اند و برای تحت فشار قرار دادن حکومت افغانستان، این برگ برنده را در اخیتار پاکستان قرار داده تا دست حکومت از آن کوتاه باشد و امریکا به عنوان بازیگر اصلی این روند به حساب آید. در غیر این صورت توجیه پذیر نیست که نیروهای امریکایی در این شرایط ویژه دست به چنین اقدامی بزند و بدون گرفتن امتیازی برای حکومت افغانستان آن را به پاکستان تحویل دهد. آنچه که آقای اسپنتا بدان اشاره داشته است دو رویی ایالات متحده امریکا در روند صلح افغانستان است. البته این امر جدیدی نیست؛ اما پرسش این جا است که این دو رویی ایالات متحده امریکا نتیجه اختلافاتی است که میان حکومت قبلی و ایالات متحده امریکا پیش آمده یا آن که امریکایی ها بدون موجب به عمل یک جانبه دست زده و کوشیده تا حکومت افغانستان را دور بزند؟
برخی آگاهان بدین باوراند که متاسفانه موضع گیری های احساسی و دور از عقل حکومت گذشته افغانستان وضعیت را پیچیده کرده و هر حکومتی در واکنش به آن موضع گیری های افراطی راه های احتیاطی در پیش می گیرد و برای دست یابی به منافع خود رویکرد دیگری اتخاذ می کند. حکومت ایالات متحده امریکا نیز برای به دست آورد منافع ملی خود حضور دارد و نباید توقع زیادی از آن کشور داشت.
نکته دوم آن که آقای کرزی بدون در نظر گرفتن مصالح کشور و منافع ملی، با امریکا از در مخاصمت در آمد و گاهی دست به سوی حکومت بریتانیا گشود و صلح را از آن ها طلبید و گاهی دست به سوی پاکستان دراز کرد در حالی که صداقت مقام های بریتانیایی و پاکستانی نیز هیچ گاه اثبات نشده است.
حکومت افغانستان به دلیل ضعف های مفرطی که داشت نتوانست از حضور امریکایی ها سود ببرد در صورتی که پاکستانی ها از هشیاری سیاسی برخوردار بودند و توانستند از ضعف های حکومت افغانستان استفاده مطلوب کنند و رابطه مخدوش شده خود با امریکا را بازسازی نمایند.
از نوشته آقای اسپنتا بوی تبرئه حکومت آقای کرزی نیز به مشام می رسد. اما واقعیت آن گونه نیست. این که آقای اسپنتا تکرار می کند که تحویل دادن محسود نقض حاکمیت ملی افغانستان است شکی نیست، اما کشوری که چنان در تنگناهای سیاسی و اقتصادی قرار دارد که حتا معاش کارمندانش به کمک خارجی ها وابسته است، حاکمیت ملی چه معنا و مفهومی می تواند داشته باشد؛ به نظر می رسد که استفاده از این واژه ها و اصطلاحات بازی با کلمات و افکارعمومی است و تحریک احساست آنها.
از سوی دیگر وقتی حکومت افغانستان، می دانست که از اختلاف های دو کشور ایالات متحده امریکا و افغانستان، پاکستان سود می برد و می تواند رابطه خود با ایالات متحده را باز سازی کند و اعتماد مقام های آن کشور را جلب کند چرا این فرصت را برای پاکستانی ها فراهم کرد تا زمامداران پاکستانی به این مقصد برسند؟ ایجاد ارتباط میان اسلام آباد و واشنگتن نتیجه بی تدبیری های حکومت گذشته افغانستان است که آقای سپنتا یکی از ارکان مهم آن به حساب می آمد.
از دیگر سو گفته های مقاله نویس پنهان کردن خود زیر واژه های این چنینی است و از یاد بردن اشتباهات حکومت گذشته و بازسازی چهره مخدوش و مغشوش آن است. آقای اسپنتا در پاراگراف های اخیر مقاله خود بدین نکته اشاره می کند که در گذشته از واژگان عاطفی سود برده می شد و اینک از واژگان سیاسی سود برده می شود. طالبان از سطح دشمن تقلیل پیدا کرده است. گرچه عملکرد این حکومت قابل تائید هیچ عاقلی نیست ولیکن از این نکته نباید غافل ماند که خلط میان دوست و دشمن و برادر خواندن طالبان، از ابتکارات آن حکومت و شخص آقای کرزی بود. رهایی بیش از هزار طالب دست گیر شده از زندان بگرام توسط حکومت آقای کرزی صورت گرفت و او به این عمل خود افتخار کرد، صرف به توهم به دست آوردن حاکمیت ملی!
آقای اسپنتا اشاره می کند که وضعیت کنونی، برخورد از موضع برادر بزرگ است". متاسفانه خبط هایی که حکومت گذشته مرتکب شده، دست و دل بازی هایی که در رابطه به حکومت پاکستان صورت گرفته، اگر حکومت کنونی هم همان روند را در پیش گیرد و از در مسامحه با طالبان درآید و یا به طالبان باج دهد و زندانیان آن گروه را بدون گرفتن امتیازی رها سازد یا همیشه به دنبال تبرئه طالبان باشد، جایگاه و منزلت بهتری از حکومت کرزی در نزد افکار عمومی نه خواهد داشت.
نه آقای کرزی دشمن خونی مردم بود و نه این حکومت رابطه ویژه با مردم دارد. اگر تلاش این حکومت توانست گرهی از مشکلات مردم باز کند تردیدی نیست که از اقبال و استقبال مردم بهره مند خواهد شد در غیر آن صورت همان جایگاه حکومت کرزی را در اذهان عامه احراز خواهد کرد. حافظه تاریخی مردم نیز آن قدر به ضعف نه گرائیده است که با گذشت پنج یا شش ما، حکومت کرزی و عملکرد فساد آلود او را ازیاد ببرند.
اگرآقای اسپنتا هم خواسته باشد گردی از صورت سیاه آن حکومت بزداید و در صدد تبرئه او باشد به نظر می رسد که آب در هاون می کوبد و باد در غربال می پیماید!
نویسنده: سید مظفر دره صوفی