وزیر تحصیلات عالی می گوید که حالا وقت آن رسیده؛ تا در کنار کمیت، به کیفیت درسی دانشگاه های دولتی نیز توجه جدی شود.
عبیدالله عبید؛ سرپرست وزارت تحصیلات عالی که در مراسم افتتاح یک مرکز تحقیقاتی در دانشکده شرعیات دانشگاه کابل سخن می گفت از استادان و مسئولان دانشگاه های دولتی خواست؛ تا به کیفیت درسی توجه جدی کنند.
آقای عبید تصریح کرد:«تحصیلات عالی کشور از نگاه کمیت که ما ۳۰۰ هزار محصل و حدود ۵ هزار و ۵۰۰ استاد داریم. مرحله دوم مرحله ای است که همه ما و شما بالای کیفیت تاکید داشته باشیم و از لحاظ کیفیت توجه همه را می خواهم و خواهش من از استادان این است که در این خصوص توجه داشته باشند.»
گفتنی است که بر اساس معلومات وزارت تحصیلات عالی، در حال حاضر۳۱ دانشگاه دولتی و ۸۱ دانشگاه خصوصی در کشور فعال است.
به گفته مسئولین این وزارت، ۷۵ درصد استادانی که در این دانشگاه ها تدریس می کنند ماستری و دکتورا دارند.
کارشناسان مسایل فرهنگی نیز بارها بر این نکته تاکید کرده اند که دانشگاه ها در افغانستان به ویژه دانشگاه های دولتی، نیازمند ایجاد تغییرات اساسی و زیربنایی هستند؛ تغییراتی که بتواند آنها را به مراکز علمی و آکادمیک، معتبر، کارآمد و مطابق با استندردهای پذیرفته شده بین المللی تبدیل کند.
روزگاری در گذشته دانشگاه های بزرگ افغانستان مانند دانشگاه کابل، حیثیت، اعتبار و جایگاه بین المللی داشتند و دانشجویانی از کشورهای مهم و پیشرفته جهان، در آن بورسیه می شدند و مشغول تحصیل بودند. می دانیم که یکی از معیارها برای ارزش گذاری و اعتبار مراکز علمی، میزان جذب دانشجویان خارجی است؛ چیزی که امروزه در دانشگاه های افغانستان، وجود ندارد.
مراکز علمی و آکادمیک افغانستان، پیش از آغاز جنگ های میان گروهی دهه ۷۰ خورشیدی و حتی در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی و سلطه رژیم های خودکامه کمونیستی، کانون تربیت و پرورش نسلی آگاه، تحصیلکرده، متمدن و دارای قدرت فهم و تجزیه و تحلیل علمی اکنون و آینده کشور بودند؛ اما متاسفانه، خاکستر سیاه و سم اندود جنگ، این بوستان شکوفا و سرسبز علمی کشور را نیز خشکاند و در اوج کارزارهای داخلی بر سر قدرت، این بوستان به خارزاری خوار و زار و نزار تبدیل شد.
با این حال، نباید فراموش کرد که اکنون ۱۳ سال از آن روزگار فاصله گرفته ایم. انتظار می رفت در این مدت، دانشگاه کابل و سایر دانشگاه ها و مراکز علمی و آکادمیک کشور، بهسازی شوند و بربنیاد معیارهای معتبر بین المللی، تراز و تنظیم گردند.
انتظار می رفت سیستم آموزش عالی، از بنیاد تغییر کند، کادر علمی دانشگاه ها، بر پایه معیارهای امروزی مورد بازاندیشی و تجدید نظر قرار می گرفت و تخصص، تحصیل، دانش و اعتبار علمی افراد، به جای قومیت، مذهب، حزب سیاسی و دیگر عصبیت های خشک ضد علمی می نشست؛ تا نسل آینده فارغان دانشگاه های افغانستان، با رویکردی متفاوت و با ثمره و نتیجه ای دیگر، تقدیم جامعه می شد؛ اما متاسفانه بنا به هر دلیلی، طی این مدت نه تنها این اتفاق نیفتاد؛ بلکه دستگاه متولی اداره و ساماندهی عرصه تحصیلات عالی، در مقاطعی با اتخاذ تصمیم های نادرست و چالش ساز، دانشگاه ها را به کانون درگیری های قومی، صف بندی های مذهبی و سوگیری های سیاسی تبدیل کرد و این عمقیا مایه تاسف بود.
بحرانی که بر سر سهمیه بندی کانکور ایجاد شد و همچین نام گذاری های جنجال برانگیز برخی دانشگاه ها، اعتراض دانشجویان به تبعیض قومی و مذهبی اساتید و درگیری های بعضا خونین میان طیف های قومی و مذهبی دانشجویی در داخل دانشگاه ها و همچنین قانون معلق تحصیلات عالی و استمرار جنجال مضحک و منحط دانشگاه و پوهنتون، از عمده ترین مواردی بوده و نشانگر ناکارآمدی متولیان امر تحصیلات عالی بوده است.
با این حساب، تغییر کیفی در وضعیت دانشگاه های دولتی، نه با یک سخنرانی تشریفاتی و مناسبتی، قابل دستیابی است و نه این امر، چیزی است که با درخواست از اساتید دانشگاه ها به دست آید.
تحصیلات عالی نیازمند یک انقلاب ساختاری است؛ انقلابی که بتواند این سیستم راکد و فرتوت و فرسوده و پوسیده را از دام عصبیت هی منجمد شده قدیمی وارهاند و وارد فاز و فضای مدرن و علمی و امروزی کند و این انقلاب نیز با هزینه، برنامه ریزی و استخدام کادرهای مجرب و تحصیلکرده و باسواد علمی و تدوین یک راهبرد بلندمدت علمی و عملی، قابل انجام و اجرا خواهد بود.
عبیدالله عبید؛ سرپرست وزارت تحصیلات عالی که در مراسم افتتاح یک مرکز تحقیقاتی در دانشکده شرعیات دانشگاه کابل سخن می گفت از استادان و مسئولان دانشگاه های دولتی خواست؛ تا به کیفیت درسی توجه جدی کنند.
آقای عبید تصریح کرد:«تحصیلات عالی کشور از نگاه کمیت که ما ۳۰۰ هزار محصل و حدود ۵ هزار و ۵۰۰ استاد داریم. مرحله دوم مرحله ای است که همه ما و شما بالای کیفیت تاکید داشته باشیم و از لحاظ کیفیت توجه همه را می خواهم و خواهش من از استادان این است که در این خصوص توجه داشته باشند.»
گفتنی است که بر اساس معلومات وزارت تحصیلات عالی، در حال حاضر۳۱ دانشگاه دولتی و ۸۱ دانشگاه خصوصی در کشور فعال است.
به گفته مسئولین این وزارت، ۷۵ درصد استادانی که در این دانشگاه ها تدریس می کنند ماستری و دکتورا دارند.
کارشناسان مسایل فرهنگی نیز بارها بر این نکته تاکید کرده اند که دانشگاه ها در افغانستان به ویژه دانشگاه های دولتی، نیازمند ایجاد تغییرات اساسی و زیربنایی هستند؛ تغییراتی که بتواند آنها را به مراکز علمی و آکادمیک، معتبر، کارآمد و مطابق با استندردهای پذیرفته شده بین المللی تبدیل کند.
روزگاری در گذشته دانشگاه های بزرگ افغانستان مانند دانشگاه کابل، حیثیت، اعتبار و جایگاه بین المللی داشتند و دانشجویانی از کشورهای مهم و پیشرفته جهان، در آن بورسیه می شدند و مشغول تحصیل بودند. می دانیم که یکی از معیارها برای ارزش گذاری و اعتبار مراکز علمی، میزان جذب دانشجویان خارجی است؛ چیزی که امروزه در دانشگاه های افغانستان، وجود ندارد.
مراکز علمی و آکادمیک افغانستان، پیش از آغاز جنگ های میان گروهی دهه ۷۰ خورشیدی و حتی در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی و سلطه رژیم های خودکامه کمونیستی، کانون تربیت و پرورش نسلی آگاه، تحصیلکرده، متمدن و دارای قدرت فهم و تجزیه و تحلیل علمی اکنون و آینده کشور بودند؛ اما متاسفانه، خاکستر سیاه و سم اندود جنگ، این بوستان شکوفا و سرسبز علمی کشور را نیز خشکاند و در اوج کارزارهای داخلی بر سر قدرت، این بوستان به خارزاری خوار و زار و نزار تبدیل شد.
با این حال، نباید فراموش کرد که اکنون ۱۳ سال از آن روزگار فاصله گرفته ایم. انتظار می رفت در این مدت، دانشگاه کابل و سایر دانشگاه ها و مراکز علمی و آکادمیک کشور، بهسازی شوند و بربنیاد معیارهای معتبر بین المللی، تراز و تنظیم گردند.
انتظار می رفت سیستم آموزش عالی، از بنیاد تغییر کند، کادر علمی دانشگاه ها، بر پایه معیارهای امروزی مورد بازاندیشی و تجدید نظر قرار می گرفت و تخصص، تحصیل، دانش و اعتبار علمی افراد، به جای قومیت، مذهب، حزب سیاسی و دیگر عصبیت های خشک ضد علمی می نشست؛ تا نسل آینده فارغان دانشگاه های افغانستان، با رویکردی متفاوت و با ثمره و نتیجه ای دیگر، تقدیم جامعه می شد؛ اما متاسفانه بنا به هر دلیلی، طی این مدت نه تنها این اتفاق نیفتاد؛ بلکه دستگاه متولی اداره و ساماندهی عرصه تحصیلات عالی، در مقاطعی با اتخاذ تصمیم های نادرست و چالش ساز، دانشگاه ها را به کانون درگیری های قومی، صف بندی های مذهبی و سوگیری های سیاسی تبدیل کرد و این عمقیا مایه تاسف بود.
بحرانی که بر سر سهمیه بندی کانکور ایجاد شد و همچین نام گذاری های جنجال برانگیز برخی دانشگاه ها، اعتراض دانشجویان به تبعیض قومی و مذهبی اساتید و درگیری های بعضا خونین میان طیف های قومی و مذهبی دانشجویی در داخل دانشگاه ها و همچنین قانون معلق تحصیلات عالی و استمرار جنجال مضحک و منحط دانشگاه و پوهنتون، از عمده ترین مواردی بوده و نشانگر ناکارآمدی متولیان امر تحصیلات عالی بوده است.
با این حساب، تغییر کیفی در وضعیت دانشگاه های دولتی، نه با یک سخنرانی تشریفاتی و مناسبتی، قابل دستیابی است و نه این امر، چیزی است که با درخواست از اساتید دانشگاه ها به دست آید.
تحصیلات عالی نیازمند یک انقلاب ساختاری است؛ انقلابی که بتواند این سیستم راکد و فرتوت و فرسوده و پوسیده را از دام عصبیت هی منجمد شده قدیمی وارهاند و وارد فاز و فضای مدرن و علمی و امروزی کند و این انقلاب نیز با هزینه، برنامه ریزی و استخدام کادرهای مجرب و تحصیلکرده و باسواد علمی و تدوین یک راهبرد بلندمدت علمی و عملی، قابل انجام و اجرا خواهد بود.