تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۱ جوزا ۱۳۹۴ ساعت ۱۵:۳۱
کد مطلب : 112425
رشد آشوبگری اجتماعی؛ غفلت پولیس یا بی باوری مردم؟!
مقوله ی فرهنگ در قلمرو هر کشوری از مسایلی است که بیشترین توجه دولت و مسوولین آن کشور را می طلبد، توجه به فرهنگ و باورهای یک جامعه و رهنمون ساختن مردم به سمت آرمانشهر کمال، از وظایف غیر سیاسی صاحبان مسوولیت در یک دولت است.

افغانستان پس از دهه ها جنگ و نابسامانی و نابودی زیربناهایش، در زمینه ی فرهنگ نیز پذیرای آسیب های فراوان بود؛ مردمی که برای دفاع از نوامیس و باورهای خودشان در مقابل ارتش شوروی وقت مردانه ایستادند و زنانی که خود بر تن جوانان شان لباس رزم و کفن می کردند، تا نشان دهند که در دفاع از کیان و حریم باورهای خود تا چه اندازه رادمرد اند و راسخ؛ اکنون گرفتار نوساناتی شده اند که آنچه برای شان مفهوم چندانی ندارد، فرهنگ است و عنایت به حفظ باورهایی که ریشه در تمدنی کهن و اصیل داشته و دارد.

هجوم فرهنگ بیگانه و ضد ارزش های اسلامی و ملی به افغانستان روزگاری بر سر مردم آورده است که از آن شور انقلابی برای نگه داشت ارزش های شان، هیچ نمانده!

به راستی چه طور شد که این مردم از آن همه شکوه و غیرت سقوط کردند به میدان دادن به کسانی که از عزت و شرف این مردم چیزی نمی فهمند و نمی دانند!

گشت و گذار دختری با لباس زیر آهنین و عریان دویدن مردی در سرک های اصلی پایتخت کشوری که مدعی طراز اول دین داری و احترام به تعالیم اسلامی است، چه معنی می تواند داشته باشد؟!

مردی با عریان ساختن خود و گشت و گذار در سرک های اصلی و مزدحم کابل، علنا به باورهای مردم دهن کجی می کند و ارزش های مردم را به سخره می گیرد و بعدا هیچ!

هیچ به معنای این که هیچ واکنش درستی نسبت به او صورت نمی گیرد و این عمل، به سرعت در فضای مجازی پخش و نشر می گردد. فعالان صفحات اجتماعی نیز هر کدام به تبع وابستگی فکری ای که دارند ابراز نظر کرده و مساله را تحلیل می کنند.

اما در میان این هیاهو، آنچه که به نظر ما برجسته می نمایاند و در نظر صاحبان مسوولیت گویا از اهمیت چندانی برخوردار نیست، این مساله است که چرا از وقوع چنین رویدادهایی توسط نیروهای حافظ امنیت مردم جلوگیری به عمل نمی آید و چرا بعد از حادث شدن آن در صدد برخوردهای قانونی و مناسبی که نیاز جامعه است بر نمی آیند؟! چرا نیروهای امنیتی مخصوصا پولیس که می بایست حافظ نظم و نظام اجتماعی و برخورد با ناقضین قانون و هنجار شکنی مردمانی بی اصل که گاه با گرفتن مبلغی ناچیز، به باورهای مردم حمله می کنند و دین و فرهنگ و اعتقادات و حتی عواطف مردم را مجروح می سازند، با این نوع ابتذال شنیع به مبارزه و مقابله بر نمی خیزند؟!

پرسش این است که آیا پولیس فقط حافظ جسم مردم است و در مقابل جرایمی که مرتبط با جسم مردم است صرفا مسوولیت دارد یا مسوول تامین آسایش روانی مردم نیز هست؟!

عملکرد پولیس و خنثی ماندن برخی از این نیروها در مقابل مردان خشمگینی که فرخنده را مثله کردند، حکایت از ایستایی این نیروها و ناآشنا بودن آنان با وظایف کامل شان دارد و خاموش ماندن و عدم نشان دادن واکنش سریع و صحیح در مقابل کسانی که علنی و عملی و در برابر انظار عمومی، مرتکب جرم سلب آسایش روانی و برهم زدن نظم اجتماعی و نیز لگدمال کردن باورهای مردم می شوند از سوی نیروهای امنیتی، هیچ توجیهی ندارد، جز آنکه همانند حکم پرونده ی فرخنده در مورد پولیس هایی که در نجات جان وی از چنگ قاتلین محکوم به غفلت کاری شدند، ما نیز نظر دهیم که غفلت کاری تنها دلیل این نیروها برای خنثی ماندن و به تماشا ایستادن اعمالی شبیه به عریان گشت و گذار کردن مرد جوان در انظار عمومی است.

هر چند که برخی، مرد عریان را دیوانه و یا معتاد خوانده اند و علیرغم اینکه با این عناوین، خواسته اند عملکرد او و نیز بی تفاوتی مسوولین را در قبال این حوادث توجیه کنند، اما حتی اگر این توجیهات و مجنون بودن وی کاملا حقیقت داشته باشد، در اصل مساله تغییری نمی آید، چه اینکه جلوگیری از چنین حوادثی حتی اگر از سوی کسی که دارای زوال عقل هم هست باشد، از مسوولیت های مستقیم پولیس و دستگاه امنیتی کشور است.

از بعد دیگر اگر به مساله نگاه کنیم، وقوع رویدادها و هنجارشکنی هایی نظیر رژه ی دختر زره پوش و عریان گردی این مرد در سرک های عمومی شهر، خبر از دست هایی پنهان در پشت پرده می دهد که هر از چند گاهی از آستین خود فروختگانی نظیر اینها برون آمده و با به سخره گرفتن باورهای مردم یا موجب خلق فجایعی نظیر قتل فرخنده می شوند، یا پدید آوردن انگیزه ی انجام اعمال مشابه برای جوانانی که انجام این اعمال را تابو شکنی و نیز برابر با اخذ امتیازاتی نظیر پناهندگی کشورهای دیگر می دانند.

پرورش نیروهای تروریستی مانند داعش در پروژه ی به چالش کشاندن اوضاع کشور، برنامه ای است برای بحرانی نگه داشتن دایمی کشورهایی نظیر افغانستان و ورود ضربه به مخالفین سلطه طلبی غربی ها، اما به نظر می رسد که برای از بین بردن روان و امنیت روانی مردم نیز در ادامه ای این پروژه، خرید تعدادی آدم خودفروش است که با شکستن هنجارها و ایجاد تنش روانی در جامعه، زودتر به این هدف نایل آیند که اسلام، دینی متحجر و مسلمانان مردمی عقب گرا، خشن و آدمکش هستند که در راه رسیدن به اهداف خود از هیچ عملی فروگذار نمی کنند.

متاسفانه غفلت نیروهای امنیتی نیز در روی دست گرفتن اقدامات پیش گیرانه و جلوگیری از بی بند و باری و ابتذال علنی فکری و فزیکی عده ای خودفروش، زمینه را هر چه بیشتر برای این دست از آشوبگران اجتماعی فراهم ساخته است.

مردم افغانستان علیرغم همه ی ناهنجاری ها و وجود فقر و بیکاری و نبود درآمد و شغل، همچنان به ارزش های دینی و ملی خود وفادارند و این گونه آشوبگری را از سوی عده ای فرصت طلب خودفروخته که لاابالی گری را افتخار خود می دانند، بر نمی تابند. در پدید آمدن چنین حوادثی اجرای قانون و نیز برخوردهای قانونی از اصولی است که توسط پولیس همواره باید مدنظر قرار داده شود و مسوولین امر آموزش های کافی و لازم را به نیروهای مستقر در شهر بدهند تا واکنش مناسب این نیروها را در مقابل چنین رویدادهایی به دنبال داشته باشد.

تحمل اینکه هر روز از گوشه ای از این خاک، کسی با گرفتن پول یا وعده ی پناهندگی و باغ های سرخ و سبز بدون هراس از قانون، ابتذال جدید النوع خود را در حضور مردم به نمایش بگذارد و با راه اندازی نمایش های مبتذل و کثیفی که حمله به ارزش های مردم است، دین و ایمان و اعتقاد مردم را به بازی بگیرد، برای مردم مسلمان افغانستان قابل تحمل نیست! پس به جا خواهد بود اگر مسوولین در این خصوص، کاری در خور توجه و عملی روی دست گیرند و اصلاحات را از خانه ی خود یعنی ارگان های امنیتی آغاز کنند.
نویسنده: مرضیه جعفری
https://avapress.com/vdcciiqsp2bqs08.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما