تاریخ انتشار :شنبه ۱۶ حوت ۱۳۹۳ ساعت ۲۱:۴۸
کد مطلب : 108100
کاربست نمادها و جامعه قبیلوی!
امروزها کابل صحنه نمایش های حیرت انگیزی است. دختری لباس زره می پوشد در خیابان های کابل به گشت و گذار می پرداز و جمعی را مبهوت و متحیر رفتار ناهمگون و ناهماهنگ خود با جامعه می سازد و گروهی از مردان با پوشیدن برقع در انظار عمومی ظاهر می شوند، اعتراض خود را بر خشونت ورزی علیه جامعه زنان اعلام می دارند.
هر دو گروه با بازخورد منفی مردم و شهروندان کابلی مواجه می شوند و استفاده از این ابزارها را خلاف نورم و هنجارهای اجتماعی می شمارند.

برخی هم دست برد به این گونه روش ها را دور از شأن یک جامعه اسلامی و دینی می خوانند و نوعی بدعت و گناه می شمارند.
آنچه که این وضعیت را آشفته می کند یکی آنست که کاربران این نمادها، از وضعیت جامعه و فرهنگ اجتماعی خود چیزی نمی دانند یا کمتر می دانند؛ یا آن که آگاهانه چشم می پوشند و واقعیت ها را نادیده می انگارند.

دوم این که کاربران میان هدف و وسیله باید بتوانند توازن و تناسب برقرار کنند، به این امر تفطن داشته باشند که کار بست این گونه نمادها با روح یک جامعه قبیلوی سازگار و هماهنگ است یا نه؟.
سوم آن که، کاربران باید از به کاربردن این گونه نمادها یک تصویر حداقلی در ذهن خود بسازند، میزان تاثیر و واکنش منفی و یا مثبت مردم را محاسبه کنند.

چهارم اینکه، کاربران نمادها به این امر تفطن داشته باشند که اگر نتواند تاثیر مثبتی برجای بگذارند، چه لزومی دارد که بر ناهنجاری های اجتماعی بیفزایند و واکنش منفی مردم را ایجاد کند. همچنان یک کاربر باید بداند که اگر این روش ها تاثیر مثبت بر جای نگذارد روش های جایگزین چه خواهد بود، چگونه می توان پیام خود را به دیگران بهتر منتقل کرد. کاربران نمادها آگاه باشند و به هدف خود باور داشته باشند و بدانند که منظور نظرشان ایجاد نوعی حساسیت در جامعه نیست و آنها می خواهند پیام تغییر را به مردم برسانند.

آنچه متاسفانه طی سیزده سال در جامعه ما وجود داشته است نوعی نگاه پروژه ای به تغییر اجتماعی بوده است. همین نگاه و دید پروژه ای به مسایل و مشکلات اجتماعی باعث شده است که تاثیر چندانی بر روح و روان جامعه نگذارد و هم چنان با واکنش و باز خورد منفی جامعه نیز مواجه شود.

نگارنده میان کاربست برخی واژه ها در حکومت دموکراتیک خلق و کاربست برخی نمادها در دوران کنونی، یکسانی و هماهنگی می بیند.
در حکومت دموکراتیک خلق به ویژه در زمان حکومت حفیظ الله امین، سخن از حکومت کارگران و دیکتاتوری پرولتاریا گفته می شد و به شدت از این نوع حکومت تبلیغ صورت می گرفت.

کسی که جامعه افغانستان را نمی شناخت و تنها به صدای تبلیغات آن حزب گوش می سپرد؛ تصور می برد که در این کشور دست کم چند ملیون کارگر وجود دارند. اما وقتی به واقعیت جامعه افغانستان نگریسته می شد و میزان کارگران به معنای سوسیالیستی آن دریافت می گردید به پوکی، پوچی و نادانی مبلغان و کم دانشی آن حزب بهتر می توانست پی ببرد.

این گونه تبلیغات از بی پایه ترین تبلیغات آن حزب در صحنه ی جامعه افغانستان بود. حال هم وقتی نمادهایی را به کار می برند که نه وجهه جامعه شناسی دارد و نه متناسب با وضعیت روحی و روانی مردم است، این نکته را می توان دریافت که متاسفانه کاربران نمادها از وضعیت اجتماعی جامعه خود اطلاع درستی ندارند.

در جامعه ای که این تناسب وجود نداشته باشد، بی گمان به جای آن که تاثیر مثبتی برجای بگذارد با واکنش منفی مردم مواجه می شود و نوعی اصطکاک به وجود می آورد. لذا هر دو کاربست هم در زمان حکومت دموکراتیک خلق و هم در زمان کنونی را نوعی نگاه پروژه ای می توان دید. منتهی با این تفاوت که در حکومت خلق این پروژه توسط حکومت انجام می یافت اما در زمان کنونی تمویل کننده هایی وجود دارند که عمل آن توسط کسانی صورت می گیرد که گاهی هیچ نمی فهمند که بر چه معیاری عمل می کنند و برآیند عمل شان چیست.

این کاربران به کسانی شباهت دارند که در بدل گرفتن پول دعوت یک حزب سیاسی را پذیرفته اند به تظاهرات آن حزب سیاسی شرکته کرده اند!
ویژگی یک کار پروژه ای آنست که کسی دل به میزان تاثیر آن نمی بندد، تاثیر مثبت یا منفی آن را مدنظر قرار نمی دهد و از برآیند و نتیجه آن نیز چندان دل نگران نیست. به کار می بندد چون از او خواسته شده نه اراده ای در کار است و نه تحلیلی نسبت به پی آمدها و عوارض آن مد نظر است.

آنچه که در سیزده سال گذشته انجام یافته است متاسفانه بیشتر به همین سبک و سیاق بوده از این جهت است که تاثیر چندانی برجای نگذاشته است.
بزرگان گفته اند سخن چون ازدل براید لاجرم بردل نشیند. وقتی پروژه ها بدون ایمان و باور قلبی باشند از دل بیرون نمی آیند تا بر دل نشینند.

بنابراین اگر میزان مصرفی که برای کاهش خشونت علیه زنان صورت گرفته و میزان تاثیر آن مورد ارزیابی قرار گیرد می توان به یک کار پروژه ای بیشتر پی برد.
کارهای پروژه ای البته یک خوبی ای که دارد آنست که به باورمندان کار اجتماعی، آنهایی که واقعا می خواهند در جامعه تغییر ایجاد گردد و فرهنگ خشونت زای کنونی را به یک فرهنک متساهل و هم پذیر تبدیل گردد؛ این پیام را دارد که از روش های معمول و متعارف کمتر استفاده کنند. راه هایی را در پیش گیرند که با تجربه عملی و علمی توام و همراه باشد.

دوم آن که تغییر فرهنگ اجتماعی کار یک روز، دور و ده روز نیست، باید برنامه ریزی کرد، و برای کار دراز مدت کمر بست.
سخن آخر آن که کاربرد نمادها در یک جامعه قبیلوی که گسست ها و شکاف اجتماعی به صورت آشکار خود را نشان می دهد، تاثیر مثبتی بر جای نمی گذارد و پیام هایی که باید منتقل کنند انتقال نمی دهد و نوعی اصطکاک اجتماعی نیز به وجود می آورد. لذا کسانی که دل در گرو تغییر فرهنگی اجتماعی دارند می طلبد که روش های بهتر و عملی تری در پیش گیرند تا هم میزان کارآیی لازم را داشته باشد و هم با باز خورد منفی مردم مواجه نگردد.
مولف : م. سمنگانی
https://avapress.com/vdchv6nzv23nvzd.tft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما