تاریخ انتشار :سه شنبه ۲ حوت ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۱۰
کد مطلب : 36496
سید فاضل محجوب
سید فاضل محجوب
شقشقه‌ای را که آقای جاهد روشنگر در تجربه آن، اسپنتا، شریعتی و امام علی (ع) یکسان می‌پندارد، ابداً از سنخ هم نبوده و تفاوت جوهری میان آن سه تا برقرار است. شقشقه امام علی (ع) از جنس و سنخ دیگر است؛ چنانکه اندیشه و فکر او از مکان دیگر است.
در اینکه اسپنتا انسان فرزانه و صاحب فکری است، شاید شکی وجود نداشته باشد.
اسپنتا در امتداد حضورش به عنوان یک دولتمرد، ثابت کرده است که نسبت به بسیاری از همکارانش در کابینه دولت، واقع بین بوده است؛ اولاً اعتراض‌ها و انتقاد‌هایش از وضع موجود را شفاف و بی‌پیرایه بر زبان آورده است.

ثانیا در نگهداشتن جانب ادب انسانها، شاید بتوان گفت، اسپنتا در ازدحام فریاد‌های گوش خراش طالب پرستی درمیان بعضی از حلقات ارگ ریاست جمهوری، یکتنه در برابر آن می‌ایستد و با انتقاد سالم از سیستم طالبانی، با اقامه برهان و دلیل، سکه‌ی تقلبی آنان را برای همیشه ناچل اعلام می‌کند!

این را همه قبول داریم که اسپنتا یک سیاستمدار با اخلاق است؛ کسی که به اخلاق سیاسی، بیشتر از هر گزینه دیگر، ارزش و اهمیت قائل است و به تعبیر دیگر، او به اخلاق سیاسی بیشتر می‌اندیشد و آراسته است تا سیاست اخلاقی! در اینکه داکتر رنگین دادفر اسپنتا، یکی از بهترین‌ها در شرایط فعلی کشور و یکی از غنیمت‌ها در کابینه کنونی کشور است، جای هیچ گونه شک و شبهه‌ای نیست. اسپنتا از جمله سیاستمداران مودب و با نزاکتی است که به اندیشه و فکر بیشتر از هر گزینه دیگر، بها می‌دهد.

بلی! آقای داکتر اسپنتا، همه اینها است و شاید بیشتر از حد و حدودی باشد که در تصور بسیاری نمی‌گنجد.
یادآوری سطور بالا با دو انگیزه مکتوب شد؛ یک آنکه حق مطلب درباره آقای اسپنتا ادا شده باشد و دوم آنکه با نوشته نویسنده قدر شناسی در یکی از روزنامه های صبح کابل، همصدایی و همفکری شده باشد.

البته همفکری و همصدایی‌ای که به واقعیت ثابت و بدون تغییر، صدمه نزند!
در نوشته "جاهد روشنگر" در شماره 1340 روزنامه 8 صبح، زیر عنوان "(اسپنتا) روشنفکر منتقد در درون دولت" از اسپنتا و کارکردهای او، و البته با قلم بسیار فخیم و زیبا، تجلیل و تکریم شده است.

آقای روشنگر در پاره‌ای از موارد از سر شیفتگی و دلباختگی به آقای داکتر اسپنتا، او را فراتر از آنچه هست، نمایانده است و در برخی از سجایای انسانی، اسپنتا را شبیه ترین فرد به داکتر علی شریعتی و بالاتر از آن به امام علی (ع) دانسته است!
در اینکه انسان‌ها می‌توانند در خلق و خوی و اندیشه و عمل، شبیه یکدیگر باشند، جای تردیدی نیست. اما چیزی که میان انسانها فاصله انداخته و آنان را بدو گروه بزرگ و بزرگوار تقسیم می‌کند، باز هم همین اندیشه و عمل است.

داکتر علی شریعتی، بر رغم بسیاری از ملاحظاتی که شاید بشود نسبت به اندیشه و عمل او داشت؛ اما یک واقعیت را با جرئت می‌توان درباره او اظهار داشت ک شریعتی اولا اندیشمندی بود الهی و ثانیا روشنفکر بود، اما نه آنسان که اسپنتا و امثال اوست.

شریعی از آن سنخ روشنفکرانی بود که روشنی فکر و اندیشه‌اش را از چشمه‌سار نهج‌البلاغه امام علی (ع) می دانست و به این وابستگی می‌بالید و فخر می‌کرد؛ در حالیکه اسپنتا و امثال ایشان، مبدا و مبناء روشنفکری آنان، فلسفه غرب و نهایتا نگرش و رفتار اما نیستی آنان نسبت به جهان و انسان است.

شقشقه‌ای را که آقای جاهد روشنگر در تجربه آن، اسپنتا، شریعتی و امام علی (ع) یکسان می‌پندارد، ابداً از سنخ هم نبوده و تفاوت جوهری میان آن سه تا برقرار است. شقشقه امام علی (ع) از جنس و سنخ دیگر است؛ چنانکه اندیشه و فکر او از مکان دیگر است.

امام علی (ع) یک عارف و یک انسان کامل است؛ انسان کاملی که نور و روشنایی اندیشه و عملش را از صفات ثبوتیه آفریدگار جهان، کسب کرده است. بلی! علی (ع) یک روشنفکر است، اما روشنفکری به معنی دقیق کلمه؛ روشنفکری که سرزمین روح و جسم‌اش بوسیله انوار الهی، روشن گردیده است؛ روشنفکری که جایگاهها را دقیق می‌شناسد و هیچگاه انسان را بجای خدا و خدا را بجای انسان، نمی‌نشاند.

شاگردان مکتب علی (ع) نیز با شاگران نگرش اُما نیستی، تفاوت دارند. نمی‌گوئیم شریعتی از شاگردان تمام عیار امام علی (ع) بود، اما نزدیکی روح او با روح امیر المومنین را هم نمی‌توان انکار کرد.

نجواها و گفت‌وگو‌های شریعتی و درک عمیقی که او از مولای انسانیت و عدالت دارد، چیزی نیست که از ذهن و زبان یک غیر عاشق تراویده باشد.
تمام مقصد این است که هر کسی را نمی‌شود با امام علی (ع) و شاگردان مکتب وی، سنجید و مقایسه کرد. هر کسی، وزنی دارد که بر اساس آن باید سنجیده و ارزیابی شود.

امام علی (ع) و شاگردان مکتب وی، هم بزرگند و هم بزرگوار؛ حالانکه هستند ارواح بزرگی که مبارک نیستند و قداستی ندارند:
کار پاکان را قیاس از خود نگیر
گر چه باشد در نوشتن شیر، شیر
آن یکی شیر است کادم می‌خورد
و آن یکی شیر است کادم می‌خورد!
پس چه شایسته است که هر کسی را با هر کسی قیاس نکنیم و بقول حافظ، چرا باید بی جهت عِرض خود ببریم و دیگران را به زحمت بیندازیم.

نویسنده: سید فاضل محجوب

مقاله ی منتشر شده در شماره 284 روزنامه انصاف چاپ کابل
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل
https://avapress.com/vdch-knx.23n-wdftt2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

آفرین بر تو که جواب دندان شکن و منطقی به این نویسنده ی آماتور و کم تجربه دادی، خدا شما را موفق بگرداند
از هرات